هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۵

erfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۶ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۴۸ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶
از خانه ي 936
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
توجه - همیشه - عجیب - پنهان - دیوار -ديوار گذشت - اطمینان - جلب - ضربه - مضحک

هر ميون و هرى براى خريد به كوجه ى دياكون رفتند انها مقدار زيادىبستنىو...خوردند هرميون نكران يول انها بود ولى هرى به او اطمينان خاطر داد. در راه بازكشت توجه انها به دراكو مالفوى جلب شد قيافه ى موزى او كه بر اثر برفى كه از بالا روى سر او ريخته بود مضحك شده بود هرى و هرميون زدند زير خنده و وقتى مالفوى به دنبال صدا ميكشت ان دو خود را زير 1 كارى ينهان كردند
كراب كه با ضربات خود برفها را از روى او ياك ميكرد و ميخنديد .او يس از ياك كردن برفها از خود دوان دوان خود را به اخر كوجه رساند و در تاريكى ديوار نايديد شد.
هرى و هرميون به خانه ى ويزلى ها رفتند و اتفاقات عجيب ان روز را براىرون تعريف كردند


امضا توسط مدیر برداشته شد


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵

بارتیموس کراوچ ( پدر )


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۴۷ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
روزی هری با هرمیون به مغازه ی جاروی پرنده فروشی رفتند وقتی وارد مغازه شدند توجه آن ها به جاروی نیمبوس 2006 جلب شد. این جارو برای آن ها خیلی عجیب بود .هرمیون به هری گفت : تو این جارو رو برای مسابقه ی کوییدیچ بخر و هری اون جارو رو خرید. وقتی قطار به طرف هاگوارتز حرکت کرد هری جارو را در جعبه ای پنهان کرد . وقتی مسابقه ی کوییدیچ شروع شد هری با اطمینان کامل وارد زمین مسابقه شد . در اواسط بازی هری صحنه ی مضحکی را دید که یک بلاجر محکم به سر الیور وود خورد. بعد از اون آنجلینا توسط بازیکنان تیم اسلیترین به دیوار برخورد کرد و زخمی شد. سپس ناگهان هری گوی زرین را دید و دنبال ان رفت . از پشت دراکو را دید که بسوی ان توپ می رفت . اما جارویش به تندی جاروی هری نمی رفت و هری ان توپ را گرفت و گریفندور برنده شد .
پروفسور اسنیپ از شدت عصبانیت به دیوار ضربه ای زد چون که تیمش باخته بود . پس از گذشت ان بازی برای همیشه تمرینات گروه اسلیترین بیشتر شد.


ویرایش شده توسط ایگور کارکاروف در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۲۰:۳۲:۴۴



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۶ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
سه نفر بودند. با سرعت از سخره ها پایین میرفتند . بدون کوچیک ترین صدایی . تا یه وقت توجه کسی جلب نشه
منظره ی عجیبی بود . بالای کوه یه گروه کاراگاه ایستاده بودن و درست در زیر پای اون ها سه تا مرگخوار داشتن خیلی آروم فرار میکردند. یکی از اون کاراگاه ها داشت گزارش میداد . با اطمینان میگفت کسی توی این کوه ها پنهان نشده . برای اون بالای ها حرفش قابل اطمینان بود . ولی برای مرگخوار های پاین کوه مضحک
حالا دیگه به محل مورد نظر رسیده بودند این قسمت از سخره ها مثل دیوار صاف صاف بود.

یکی از اون ها با چوبدستی به دیوار ضربه زد

یه در مخفی کوچیک باز شد و مرگخوار ها به زور از بین اون گذشتن

حالا باید دستور اربابشون رو انجام میدادن این خیلی سخت تر از فرار از دست کاراگاه ها بود



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
ایگور از این ور(دیوار) وارد حیاطی شد. میخواست (پنهان) شود ولی منصرف شد.از بغل دیواری (گذشت).ازحیاط به طرف دری رفت.رفت تو.برای اینکه (اطمینان) پیدا کند (جلب) (توجه) کرده است.به در (ضربه) زد.خیلی (عجیب) بود.رییس مثل (همیشه) نبود.اخر رییس مرده بود.فقط جنازش انجا افتاده بود و نامه ای بر روی سینه اش بود.
نامه را باز کرد و خواند.
متن نامه:
خیلی داستان مضحکی بود.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۸۵

SataniC PrincE


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۵۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۷
از یه جای خوب توی هاگوارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 95
آفلاین
سوسک بی حرکت کنار دیوار مانده بود تمام سعی خود را می کرد که توجه کسی رو جلب نکنه و از عرض خیابون رد بشه.
اطميناني مضحك دور و بر خودش رو نگاه کرد و بعد اروم تا لب جدول اومد و مث همیشه از جوب رد شد و کنار خیابون ایستاد !!! براش خیلی عجیب بود که اون طرف ها کسی یا ماشینی حرکت نمی کرد !!!


ویرایش شده توسط مارک ایوانز در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۹ ۱۷:۲۶:۲۴

ارادت مند ! منه کارمند !
شاهزاده ی شیطانی SataniC PrincE سابق !



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۸۵

سوسک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۲ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۰ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
سوسك از ديوار خانه همسايه گذشت و بدون آنكه توجه كسي را به خود جلب كند با اطميناني مضحك و عجيب از عمل ناپسند خود براي هميشه آن پشت «پنهان» شد!


لطفا فقط داستانهای هری پاتری بنویسید.ممنون


ویرایش شده توسط سوسك در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۹ ۱۳:۴۴:۴۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۹ ۱۹:۴۹:۱۷

پس از هجده سال حبس به سبب ارتکاب جرائم جنسی، به میان شما بازگشته‌ام...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۵

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
از کنار دیوار حرکت میکرد نمیخواست باعث توجه دیگران به خود شود.با اطمینان اما آهسته قدم برمیداشت.بدون اینکه نظر کسی را به خود جلب کند به پشت مجمسه سنگی رفت.از میان راهروهایه پر پیج و خم آنجا گذشت.همیشه از این مسیر به سمت دهکده میرفت.
بالاخره رسید.اکنون در مقابل بید کتک زن بود.با تکه چوبی به آرامی بر روی قسمت از بدن درخت ضربه زد و پنهان از دید دانش آموزانی که در آنسوی چمن هاگوارتز مشغول حرف زدن بودند به داخل سوراخی در زیر درخت فر رفت.
از راه تنگ و باریکی خود را به داخل خانه چوبی و کثیفی رساند.قیافه مضحکی پیدا کرده بود اما بعد از دیدن چهره دوستانش در خانه شیون آوارگان آسوده خاطر شد و به طرز عجیبی به آنان لبخند زد.





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۵

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
از تالار اسلایترین میرم بیرون !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 168
آفلاین
کوچه ی دیاگون مثل همیشه شلوغ بود . ولی برای او اهمیتی نداشت . از جلوی بانک گرینگوتز گذشت و نگاه طمع کارانه به آن انداخت . کمی جلوتر ، وقتی اطمینان پیدا کرد که کسی او را نگاه نمی کند ، به دیوار پشت سرش تکیه داد . سرش را به آرامی ، به دیوار می زد .
این ضربه ، انگار برای او آرامش بخش بود . این عادت همیشه ی او شده بود که این جا بنشیند و به این ساختمان بلند نگاه کند .
براش مهم نبود که این رفتار برای دیگران عجیب به نظر می رسد . فقط برایش مهم بود که با نگاه به آن رویایش را ادامه دهد .
همیشه می دانست که در این جا ، جادوها و طلسم های مختلفی پنهان شده است . شاید این ، یکی از دلایل علاقه ی او به این جا بود .
وقتی با چشم های گرد شده به ساختمان نگاه می کرد و به آدم های درون آن فکر می کرد ، قیافه ی مضحکی به خود می گرفت . طوری که با وجود نفرت خود از این کار ، باز هم باعث جلب نگاه های مردم می شد .
شاید نباید این قدر به یک ساختمان توجه کرد .ولی رون ، همیشه به اسرار و به خصوص گالیون های آن فکر می کرد


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۸۵



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۵۷ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 433
آفلاین
از كنار ديوار مي رفت تا شايد كمتر جلب توجه كند. اطمينان داشت قيافه ي فوق العاده مضحكي دارد اما سايرين اصرار داشتند كه او عجيب است نه خنده دار! هميشه سعي مي كرد خود را از ديد ديگران پنهان كند... باز هم از آن خيابان گذشت با اين تفاوت كه ديگر كودكي با سنگ به او ضربه نزد. ( اندر احوالات گوژپشت نتردام ) .



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۰۵ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵

بارون خون آلود old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۷ دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۰۷ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۶
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 64
آفلاین
سعی میکرد به نامه توجه نکند. میخواست دو باره برگردد و نامه را بخواند . کنار دیوار پنهان شد تا کسی او را نبیند. وقتی رسید احساس کرد ضربه ای بهش خورده است.
پشتش را نگاه کرد کسی نبود این احساس برایش مضحک بود.
از این مساله گذشت . ناگهان دید نامه آن جا نیست و به خود اطمینان کرد.

اخطار : کلمات مشخص شده را رنگی بنویسید.


ویرایش شده توسط سوِروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۷ ۲۲:۴۶:۳۱

هیچ وقت با ناظران ور نروید
چون عاقبت خوشی نداره!!!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.