پست پایانی ، علاقه مندان به زودی ادامه داستان را می توانند در تاپیک خوابگاه مدیران دنبال کنند .ملت هافلی به همراه اریکا پس از صرف چایی با نبات
به سمت اتاق خواب میروند و تصمیم میگیرند شبانه هم از پاتیل درزدار بروند و هم گاو صندوق را خالی کنند .
ملت هافلی بجز بورگین که در موبایل خز و خیل دو صفرش کلیپ می بیند بقیه خیره به ساعت هایشان نگاه میکنند ، لودو : اَه ، نباید این ارنی رو میفرستادم ، آدم قحطی بود ؟
دانگ که حسابی تو فکر رفته است می گوید : عیب نداره ، بزار الان میاد اگر همه خواب باشن هم صندوق و خالی میکنیم هم بی سر و صدا میریم .... بورگین تو داری چیکار میکنی ؟
بورگین سریعا چند کلیک روی گشی رو فشار میدهد و پته تته کنان میگوید : هیچی دارم ... آهان ، اس ام اس بازی میکنم .
اریکا به سرعت از جایش یک جهش میزند و گوشی را از دست بورگین میگیرد و مشقول دیدن می شود : مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ، تم مرلین ، داشتی مراسم سوگواری شصت شهید قزوینی رو میدیدی ؟!!
بورگین ، من هم بعد از هشتصد تا پست آدم شدم :
در همین لحظه ارنی وارد میشود : خوب وقته رفتنه ، اوضاع رو به راه ، همه حاضرید ؟
همه با حرک سر آمادگی خود را نشان میدهند . هافلی ها چمدون ها را در نبود ادی به دست پیوزه تازه وارد میدهند سپس آرام آرام از پله های پایین میروند . با اینکه دیگر کسی قلیون نمیکشد هنوز هم مه قلیضی در هواست ، تام که پشت پیشخان خوابش برده و آب دهانش به روی میز جاری شده است .
لودو به دانگ اشاره میکند : ببین گردنبند گاو صندوق توی گردنشه ، امکان داره وقتی میخوایم برش داریم بیدار شه ....
اما حرکت دانگ و برق چشمهایش لودو را ساکت میکند ، دانگ با حرکتی سریع گردنبند را در می آورد سپس به سمت گاو صندوق میرود و تموم موجودی آن را داخل کیسه ای که از غیب ظاهر کرده است میریزد . سپس با بقیه هافلی ها از از پاتیل درزدار خارج میشود .
سوسیت ( soe soot ) تیریپ سوت زدن برای تاکسی گرفتن : خوابگاه .... ماشین اول با صدای ویژی رد میشود ... دانگ دوباره میگوید : خوابگاه ..... و ماشین می ایستد .
دانگ به کنار پنجره میرود : چقدر میشه تا خوابگاه ، ااااا شوما ... ایول بابا ... شورشت و بخورم ... ضد حذب و و مدیریت ، من عاشق انقلابی های جوونم ... مخصوصا یادگاری از بلاک ساواک داشته باشن ، بشین مجانی ... دانگ فریاد میزند : بچه های بیاید و ملت از پشت درخت میریزن بیرون ....
راننده :
این همه ...
دانگ به وسط حرف راننده میپرد : بچه هامون جا موندن تازه ... برو دمت گرم ...
راننده تا آخر راه غرولند میکند اما در نهایت آنها را مجانی به خوابگاه میرساند .
پایان ماموریت .
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۲۰ ۱۹:۲۲:۴۶
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۲۰ ۱۹:۳۲:۳۲