بکس خاکستری رو عشق است!سیاه ... سیاهتر ... باز هم سیاهتر ... خیلی سیاهتر ... بیشتر ... بیشتر ... هووووو! نه در این حد سیاه ...
سیااااااااه...
جیلینگ ... دیش ! ... آآآآآآآآآآآآآآآآ ...
من خشک شدم!! ...
یکی بیاد اینو از اینجا ببریم بیرون ... بدجوری زخمیه ...
من اینجا به کمک نیاز دارم ... تعدادشون خیلی زیاده ...
کــــــــمـــــــــــــک ... ــــــــمـــــــــک ... مــــــــــک ... ــــــک ... ــک ... ک ...---
چیک!
سیریوس دکمهی چراغ مطالعشو میزنه و ...
همه جا روشن می شه!
آی کور شدم ... ی کور شدم ... کور شدم ... ر شدم ... شدم ... دم ... م ....
سیریوس:
اینجا چه خبره؟!؟!؟!؟! باز معرکه گرفتید؟!ویولت: اوا سیریوس معرکه چیه ما داریم جنگ میکنیم!!!
سیرویس: جنگ تو اتاق خواب من؟ دور تخت من قشون کشی کردید دارید
جنگ! می کنید؟
سارا شنلشو میتکونه، دماغشو بالا میکشه و میگه:
- تا قبل از اینکه جنابعالی چراغ مطالعه رو روشن کنی اینجا اتاق خوابت نبود بلکه تاریکی بود. و تو
درست! بین ما و مرگخوارا بودی.
سیریویس:چی؟ مرگخوارا؟ کو کوشن؟!
ویولت پرسی و ایگور رو با انگشتش نشون میده که در حال ریلود(Reload) کردن چوبدستیهاشونن!
سیریوس: خب
؟
ویولت آب دهنشو پاک میکنه و با آب و تاب ادامه میده:
- و ما در به به، بیه بوه، باها باها، بووهبوه!؟... نه ... یه لحظه بذار فکر کنم
... آها! بحبوحهای در تاریکی به سر میبردیم تا اینکه ...
سارا ادامه می ده:
- تا اینکه تو چراغو روشن کردی
.
سیریوس: آها یعنی من مزاحم بازیتون شدم؟
سارا: جیـــــــــــغ! بازی؟
سیریوس تو به مقدسات من و ویولت و (اخماش میره تو هم و با اکراه میگه) پرسی و ایگور توهین کردی! ما داریم
میجنگیم!.
سیریوس چند لحظه جلوی خندشو میگیره و بعد :
- خیلی خب، شما که در بحبوحه به سر میبرید و میخواید اینجا تاریک شه و منم که بین شمائم، شما بازی یعنی همون جنگتونو ادامه بدید منم در بحبوحه ای در تاریکی کپه مرگمو میذارم، فقط چیزه سارا، زیاد سروصدا نکنید باشه؟
- باشه!
چیک!
-ZzZzZz...
- سیریوس سیریوس سیریوس!
- اااااااه ... بذار بخوابم دیگه!!!... چیه؟
- میتونیم فحش هم بدیم؟
- آره اشکال نداره فقط سعی کنید آروم باشه تا من بیدار نشم.
- خیلی خب بخواب!
-ZzZzZz...
(بلندی صدا در حد پچ پچ):
خر اخمخ!...
خودتی بیشعور ...
کفاثت! ...
...
..
.