ياهو
تد كه فقط چند اينچ با پرده ي سياه فاصله داشت، به محض احساس كردن موجود زنده ، سعي در استتار كردن خود با محيط داشت كه به دليل كشيده شدن ملافه اي سفيد رنگ دور خود اين عمل بدون موفقيت به پايان رسيد.
تدي كه همينطور نشسته بود و عرق از سر و گردنش همچون سيلي (!) فوران ميكرد، دستِ كسي را روي شانه اش احساس كرد.
تد :
نامردا منو فروووختن !!
سيريوس :
... شجاع باش مرد! ... همه چيز درست ميشه! ... بهتره به من همه چيز رو بگي ! ... ميتونم ازت تو دادگاه حمايت كنم!
پرسي كه به زور جلوي خنده اش را گرفته بود گفت:
- سيريوس درست ميگه! ... به نفع ته كه زود تسليم شي! ... پرونده ت رو سنگين تر نكن !!!
رون هم براي اينكه در داستان با شيرموز بستني اشتباه گرفته نشه، به تدي در بلند شدن كمك ميكنه !!
.:. محرمانه .:.- پچ پچ پچ پچ !!
- يس ... پچ پچ !
دستگاه استراق سمع دخترا كمي جلو تر ميره !
- واااي كارهاي بالاي 18 سال !!
- بشين بينيم باووو ... منحرف !
-
- بعد از سالها اين فرصت پيش اومده ! ... حاليته ؟!؟
-
اوهوم!
سيريوس كه بزرگ جمع بود ، بعد از اينكه آب دهنش رو قوت ميده ; ميگه:
- كسي ميدونه تا چند روز اين وضعه !؟؟
- :no:
- خب پس به نفعمونه كه اينكار رو كنيم ! ... تا كسي متوجه نشه ! ... خشششش خششش ..خخخششش ... پچ پچ ... ( همونطور كه ملاحظه ميكنين دستگاه با نقص فني مواجه شده ! اين شد كه نقشه ي آنها محرمانه شد. )
.:. آنسوي پرده ي سياه .:.- اه ! اين چه وسيله ي _____ هستش كه خريدين؟ چرا __ كار ميكنه ؟! خاك تو سرـ _____ .... من عصباني ام از دستِ اين ______ !!!
جيني ، جسي ، و ديگر دختران كه به دليل تاريكي زياد ديده نميشدن!
... با چشم هايي متعجب و دهاني باز و حالتي شبيه به علامت سوال به فرد خاطي نگاه ميكردند!
جيني از جا بلند ميشه و در حالي كه بالشتش رو از زير پاي ويكتوريا به زور ميكشه ميگه:
- همون بهتر كه خراب شد! ... چرا پس كسي به فكر من نيست ؟! ... هري راحت خوابيده اونوقت من اينجا ... او ديگر نتوانست حرفهايش را به پايان برساند ، بغضي كه در گلو داشت تركيده بود !
جسي ، ناراحت از اين اتفاق ، كمي فكر كرد و خود را نيز بي شباهت به جيني نديد !
... پس رفت تا بخوابد كه صدايي توجه آنها را به خود جلب كرد !
يكي از دختراي ذوق زده : يكي اين چه صداييه ؟!؟
يكي ديگه از دختراي ذوق زده : وااايي ! يعني پسران ؟!؟
*^***^**^^^****^*^*^
- چه چيزي در حال وقوع بود ؟!؟