هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۷

هکتورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۱ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۸ دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹
از تالار راونکلا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
سوژه:دزدیدن سوالات امتحان درس مراقبت از موجودات جادویی توسط شما!


هکتور به آرامی از جایش بلند شد و به مبلها، پرچم ها و دیگر چیزهای آبی اطرافش نگریست. باید به هم کلاسی هایش کمک می کرد. در واقع به خودش نیز باید کمک می کرد. دزدیدن سؤالِ امتحانات بهترین راه برای موفقت بود. دوباره به اطرافش نگاهی انداخت و زیر لب گفت:
- تو می تونی هکتور. تو می تونی هکتور. تو باید بتونی!

عزمش را جزم کرد و به سمت در ورودی تالار به راه افتاد که ناگهان جغدی حراسان از پنجره بازی که آخرین بادهای زمستانی را وارد تالار می کرد، وارد شد و بر روی دست لرزان هکتور نشست و به آرامی به دستش نوک زد.

- اوووی... چته ؟ مثل اینکه یه نامه واسم اومده.

نامه را به سرعت از پای جغد باز کرد و شروع به خواندن کرد: ... هکتور سریع جوابمو بده ...

با نگرانی نگاهی به ساعتش انداخت و در حالیکه نامه را در جیبش می گذاشت با خود گفت: الان نمی تونم جوابتو بدم... اگه نرم به دفتر پروفسور روزیه، دیگه نمی تونم سؤالا رو بدست بیارم.

از تالار خارج شد و به سرعت خود را به کلاس مراقبت از موجودات جادویی رساند. حدود نیم ساعت گذشته بود و او وقت زیادی نداشت ... در با صدای غیژژژی باز شد و سایه ی هکتور درون کلاس افتاد.
اولین گام را برداشت و بدون هیچ صدایی وارد کلاس شد و سعی کرد در کلاس را ببندد که جغدی با صدای زیادی به آن برخورد کرد. با ترس و لرز جغد را از روی زمین برداشت و در کلاس را بست.

- آخه اینم وقت نامه رسیدن بود ؟

صدای ترسناکی را از کمی پایین تر از سرش شنید: هکتور دیگوروث گرنجر! بعد از گذشت بیشتر از نیم ساعت هنوز جوابمو ندادی و من رو مجبور کردی که نامه ی عربده کش برات بفرستم. زودتر جوابمو بده تا عواقب بدتری به سراغت نیومده...

- آخه اینم وقت نامه ی عربده کش رسیدن و در خواستای این بود؟



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۷

نيمفادورا تانکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۵ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۳:۲۵ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 41
آفلاین
دزدیدن سوالات امتحان درس مراقبت از موجودات جادویی توسط شما!

شب قبل از امتحانات بود . دانش آموزان تالار هافلپاف به جای ازدحام در سالن مطالعه ، دور هم جمع شده بودند و به رایزنی می پرداختند . پیوز گفت : همه ی ما باید تلاش کنیم تا توی امتحانا بهترین نمره ها رو بیاریم . آبروی هافل ، آبروی هاگوارتزه !

آنتونین عقیده داشت: میریم مخ مراقبای امتحانی رو می زنیم که جوابا رو بهمون برسونن .

نیمفادورا می ترسید : اگه ریموس ببینه من دارم مخ یکیو می زنم ، سرمو می زنه !

لورا مدلی اظهارنظر کرد : خوب باید از همین الان به جای چرت و پرت گفتن بریم درس بخونیم و نمره های شرافتمندانه بگیریم . :angel:

و پیوز به او تشر زد : مایه ی ننگ یه پیوزه که بره شرافتمندانه نمره بگیره ! من روح بدعنق هاگوارتزم و ابدا با شرافتمندانه بودن نمره ها موافق نیستم . ما باید درسا رو بین هم تقسیم کنیم و هرکی یه درسو اوستا بشه و تو امتحان به بقیه برسونه !

اما دنیس نبوغش را با جفت پا رفتن در دهان پیوز ، عبور از وسط روح مزاحم و کوبیده شدن به دیوار نشان داد . سپس با کمال خونسردی از جا برخاست و حکم کرد : نخیر ! شرافتمندانه ترین روش گرفتن نمره های غیر شرافتمندانه ، دزدیدن سوالات امتحانیه !

همه با شرافتمندانه بودن این روش که به اندازه ی کافی غیرشرافتمندانه بود موافقت کردند و امتحانات را بین خود تقسیم کردند . نیمفادورا هم باید همراه با لورا به سراغ سوالات درس مراقبت از موجودات جادویی می رفت .

همچنان که با هم از راهروهای هاگوارتز می گذشتند ، به یک کلاس خالی برخوردند . در کلاس به طور اغواگرانه ای باز مانده بود . دورا به لورا گفت : یعنی این چه کلاسیه ؟ چرا این موقع شب درش بیخودی بازه ؟

لورا پیشنهاد کرد : بریم توش . شاید دست برقضا سوالای پرفسور روزیه رو توش پیدا کردیم !

همین که وارد شدند ، در به آهستگی بسته شد و اتاق در تاریکی محض فرو رفت . دورا که از تاریکی می ترسید به سمت در دوید و هرچه زور زد نتوانست آن را باز کند . لورا پیشنهاد کرد : بیا با لوموس اینجا رو روشن کنیم!

- خوب چرا خودت اینکارو نمی کنی ؟

- آخه چوبدستی مو فراموش کردم . تو این کارو بکن .

- خوب آخه منم چوبدستیمو به پیوز قرض دادم . یادت نره که اون یه روحه و چوبدستی نداره

- یعنی حالا چیکار کنیم ؟

لحظه ای بعد ، فکری به ذهن دورا رسید : من موهامو قرمز آتشین می کنم تا بدرخشه و این دور و برا رو روشن کنه . بعد راهمونو پیدا می کنیم و از اینجا میریم بیرون !

- ایول ! چه فکر بی نظیری

نیمفادورا موهایش را با کمی زور زدن به قرمز آتشین تغییر رنگ داد و در پرتوی نور آن متوجه شدند که به کلاس معجون سازی وارد شده اند . به آهستگی تا انتهای اتاق پیش رفتند و از در آخر کلاس خارج شدند . کمی بعد ، لورا همچنان که به مسیر پیش رویشان چشم دوخته بود به دورا گفت : ببینم ، تو بوی سوختگی احساس نمی کنی ؟ من که بوی موی سوخته به دماغم می خوره .

دورا با خیال راحت جواب داد : نه ! من فقط احساس می کنم سرم داغ شده و تب دارم !

لورا به دورا نگاهی انداخت و جیغ کشید : هی دورا ! چی به سر موهات اومده ؟ دارن می سوزن ! دیگه داری کچل میشی !

لورا و دورا با عجله و محکم روی سر دورا کوبیدند تا شعله ی موهایش خاموش شد . دورا درحالیکه با برق سر کچلش راه را روشن می کرد ، با افسوس گفت : همیشه این رنگی که می کنم موهامو ، یادم میره درجه رنگشو تنظیم کنم .


همه چی فدای رفیق!


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۷

گلگوماتold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ شنبه ۷ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۳ سه شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۸
از مامان اینا چه خبر؟
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 74
آفلاین
دزدیدن سوالات امتحان درس مراقبت از موجودات جادویی توسط شما!

جن کوچک و غول بزرگی به آرامی از انتهای راهرویی پدیدار شدند و به سمت سرسرای اصلی به راه افتادند. دائما با هم در مورد مسائل مختلفی صحبت می کردند و گاهی به افرادی که از کنارشان عبور می کردند تنه می زدند و در اندکی از مواقع نیز از روی آنها عبور می کردند. به در ورودی سرسرا که رسیدند آن را به آرامی باز کردند و از سرسرا خارج شدند.

نسیم ملایمی می وزید و چمن های نیمه بلند قلعه را به رقص وا داشته بود. نگاهی خوفناک به هم انداختند و به راهشان ادامه دادند و به سمت محلی که کلاس مراقبت از موجودات جادویی برگذار می شد، نزدیک و نزدیکتر شدند.

در میانه ی راه با برخی از هم گروهیان و دوستانشان مواجه شدند. اما فضای بیرونی قلعه با وجود چند دوست و دشمن بسیار خلوت به نظر می رسید. ابرهای تیره آسمان را پر کرده بودند و گاهی قطراتی کوچک از آنها به زمین می افتاد. گویا عظم باریدن داشتند.

جن که کلاهی بزرگ بر سر داشت رو به غول گفت: گلگو. فکر نمی کنم کارمون درست باشه. من یه استادم و بده که به یه دانش آموز که توی گروهمه کمک کنم تا سؤالات یکی از دروس رو بدزده! هنوزم می گم باید برگردیم.

گلگو با خشم به جن نگاه کرد و تکه چوبی که در کنارش افتاده بود را برداشت و خوردش کرد. جن آب دهانش را به سختی قورت داد و دهانش را باز کرد که صحبت کند، اما به سرعت غول مشغول صحبت شد.

- نه! گلگو جواب سؤالاتِ امتحان خواست! گلگو ناتوان بود در درس خواندن! گلگو باید جواب سؤال داشت. وگرنه رد خواهد شد. گلگو عصبانی بود...

- نه. این کار خیلی اشتباهه. توی قلعه نتونستم باهات صحبت کنم چون بچه ها و فلیت اطرافمون بودن. ولی من به عنوان یه استاد می گم که نباید این کارو بکنیم

- نه! گلگو خیلی عصبانی بود. باید گلگو را کمک کرد. وگرنه...

جن که به شدت عصبانی شده بود نگاهی خشانت بار به غول انداخت و به سرعت گفت: هر کاری که می خوای بکن. من باهات نمیام که جواب سؤال بدزدی!

ناگهان رعد و برقی در آسمان دیده شد و صدایش بر روی زمین شنیده شد. بادی تند وزید و درختان را به حرکت در آورد. در سرسرای اصلی با صدای ترسناکی باز شد و در آخر بادراد ریشو، جنی که استاد درس تاریخ جادوگری بود در زیر پاهای گلگومات که کمی تلو تلو می خورد له و لورده شد.
گلگو به آرامی پایش را بلند کرد و بادراد را دید که همچون کاغذی روی چمن ها قرار گرفته است. اشک از چشمانش جاری شد و با باران در آمیخت و روی چمن ها ریخت. دستان عظیمش را به سمت بدن کوچک جن برد و آن را بلند کرد و زیر لب به آرامی گفت: بادراد باید رفت به درمانگاه...



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 392
آفلاین
سوژه:دزدیدن سوالات امتحان درس مراقبت از موجودات جادویی توسط شما!

عید پاک فرا رسیده بود و دراکو برای تعطیلات به خانه برگشته بود. نارسیسا مالفوی که از دیدن پسر نازنینش شادمان بود، بلافاصله خوشمزه ترین و گرانقیمت ترین شیرینی های موجود را برایش تهیه کرد و کنارش نشست تا دست نوازشی بر سر دردانۀ خود بکشد.

- خوب، پسرم. تازگیا تو هاگوارتز بهتون خوش میگذره؟

دراکو چشمانش را در حدقه چرخاند:
- نه مامی! امسال یه استادی برای درس مراقبت از جک و جونورا اومده که به هاپو میگه زکی () اسمشم ایوان روزیه س!

نارسیسا لبخندی زد:
- این که خیلی خوبه! ایوان یه مرگخواره. مث من و پدرت. میتونی همینجور راحت ازش نمره بگیری!

- نه وقتی که به نظرش بابا یه مرگخوار ترسو و دست و پا چلفتیه که خودشو تو قصرش مخفی کرده شنیدم عادت داره توی تعطیلات عید پاک سوالای امتحانو طرح کنه. چون میگن یه ساحره رو دوست داره که طرفدار حقوق جک و جونوراس! یه خلی تو مایه های اون گرنجر گند زاده. به بهانۀ طرح سوالا و صحبت درمورد جک و جونورا، تو عید پاک خودشو می رسونه به اون ساحره. کاش می شد یه جوری سوالای امتحانی رو ازش کش رفت.

و امیدوارانه به مادرش نگاه کرد:
- مامی، شنیدم تو خیلی خوب می تونی خودتو غیب کنی و هرجا دلت میخواد بری. میشه تو...

نارسیسا به پسرش هشدار داد:
- نبینم از کلمه های زشت و وقیحانه ای مث تقلب استفاده کنی!

- ولی مامی! تو الان خودت از اون کلمه استفاده کردی.

نیمه های همان شب

نارسیسا و لوسیوس بدون اینکه هیچ سرو صدایی ایجاد کنند، روبروی منزل ایوان روزیه ظاهر شدند.

پاااااااااااااااااااااااق (افکت ظاهر شدن به وسیلۀ آپارات)

چراغ اتاق خواب ایوان روشن شد ولی کمی بعد، دوباره خاموش شد. نارسیسا رو به لوسیوس کرد:
- مطمئنی نصفه شب دزدی کردن از یه مرگخوار کار درستیه؟ می دونی که آدمای سیاه از سیاهی بیشتر خوششون میاد و توی تاریکی عملکردشون سریعتر و بهتره!

- ساکت باش نارسی! من مرد خونه هستم و بهتر از یه ضعیفه درست و غلطو تشخیص میدم!

-

لوسیوس در سکوت کامل و با سهولت تمام در را باز کرد:
- آلاهومورا ... آلاهومورا ... آلاهومورا... آلاهومورا ... آلاهومورا ... آلاهومورا ... آلاهومورا

دوباره چراغ اتاق خواب ایوان روشن شد و ایوان به سمت پنجره آمد. نارسیسا و لوسیوس خود را به دیوار چسباندند تا وقتی که ایوان از کنار پنجره دور شد، به همان حالت باقی ماندند. پس از اینکه دوباره چراغ اتاق ایوان خاموش شد، نارسیسا رو به لوسیوس کرد و با تمسخر گفت:
- که من ضعیفه هستم هان؟ تو اونقدر بیسوادی که یه ورد ساده رو هم بلد نیستی تلفظ کنی!

لوسیوس عصبانی شد:
- کی میگه بلد نیستم؟ خیلیم بلدم! من تو کلاس وردهای جادویی بهترین دانش آموز فلیت ویک بودم!

- اوهو! تو بهترین دانش آموزش بودی؟ من که یادمه اون موقعی که سال اولی بودم، داشتم از کنار در کلاستون رد می شدم و شنیدم پروفسور فلیت ویک با همون صدای جیغ جیغی خودش داد میزد که شاگردی بیسوادتر از لوسیوس مالفوی تو هیچ دورانی نداشته و همون بهتر که بره و نونوا بشه!

- پس تو از همون سال اولت دنبال من بودی که تورم کنی؟ واسه همین سالاماندرمو چوب می زدی؟

- تورت کنم؟ تورت کنم؟ من؟ بهترین دختر اصیل زاده در تمام دنیای جادویی بیام یه پسرۀ از خود راضی غرغروی افاده ای که حتی بلد نیس بگه الوهومورا رو تور کنم؟ فراموش کردی به خاطر من مجبور شدی دوئل کنی با...

لوسیوس فریاد کشید:
- اون حماقتمو به روم نیار! یه کاری نکن برم همۀ دودمانتو به باد بدم! هروقت یادم میفته به خاطر یه سوسک طلایی مث تو چه حماقتی کردم میخوام خودمو بکشم!

نارسیسا دماغش را چینی داد:
- تو حتی شهامت اینو نداری که واقعا خودتو بکشی! اگه می دونستم تو همچین موجودی هستی، با همونی که تو دوئل قسمت پایینی ردای تو رو برید و هیچ آبرو برات نذاشت ازدواج می کردم! منو باش که دلم واست سوخت و بهش تشر زدم و دلشو شکستم!

- تو لیاقتت همون جوجه فوکولی بی ریخت بود! دخترۀ ترشـ...

- نارسیسا بُراق شد:
- چی گفتی؟

لوسیوس فهمید که بند را آب داده:
- من هیچی نگفتم!

- شهامت داشته باش و اعتراف کن چی می خواستی بگی!

- هممم... شهامت که دارم! نمی خواستم به روت بیارم که...

- اوهو ... اوهو... اوهو... تو همیشه همینقدر بی شعور بودی

نارسیسا با صورت پر از اشک و درحالیکه به شدت درون دستمال گلدوزی شده اش فین می کرد، آپارات کرد. لوسیوس رو به نقطه ای که نارسیسا از آنجا آپارات کرده بود فریاد کشید:
- آره... آره... راست میگی! من خیلی بیشعور بودم که اون دخترخالۀ خوشگلمو ول کردم اومدم با تو دخترۀ ترشی لیتۀ بداخلاق ِ افاده ای ِ از خود راضی ازدواج کردم!

شالاااااااااااااااااااااااااااااااااااپ

ایوان روزیه بعد از خالی کردن یک سطل بزرگ پر از آب، رو به لوسیوس سر تا پا خیس فریاد کشید:
- مردک! به جای اینکه نصفه شبی بیش از حد نوشیدنی کره ای بنوشی و بیای دم در ِ خونۀ ملت هوار بکشی، برو مأموریتی که ارباب بهت داده درست و حسابی انجام بده که آخر و عاقبتت به کوچه گردی نکشه!


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۴ ۱۴:۳۵:۲۹


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۷

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
مبحث اصلی درس: نپرداختن به سوژه اصلی در رول نویسی

توضیحات:

هنگام ایفای نقش در بعضی تاپیک ها ممکنه با این موضوع مواجه بشیم که سوژه اصلی داستان بیش از حد جلو رفته و به عبارتی سوژه خیلی تند روایت شده و اگه کاری براش انجام داده نشه به زودی سوژه بدون اینکه نکات ریزش مورد توجه قرار بگیره از دست میره!
برای اینکه جلوی روند تند داستان گرفته بشه میشه به سوژه های فرعی پرداخت تا سوژه اصلی بیشتر باقی بمونه . جای کار بیشتری داشته باشه.

---------------------------------------------------------------------------

سوژه: جلسه اول کلاس مراقبت از موجودات جادویی-آشنایی با رانسپور

-میگم هری به نظرت این ماره چرا سه تا کله داره؟گمونم این باید از دستپخت های هاگرید باشه.
هرمیون کتاب مراقبت از موجودات جادویی را به سینه رون کوبید و گفت:بهتره تا وقتی این کتاب رو نخونی حرف نزنی رون.تو واقعا اعصاب خرد کن هستی.این مار اسمش رانسپوره!محض اطلاعت باید بگم که...
صدای سرفه خشکی حرف هرمیون را قطع میکند.همه نگاه ها به سمت کلبه هاگرید دوخته میشود.بر خلاف انتظار دانش اموزان به جای هاگرید جادوگر لاغر اندامی با موهای مشکی تیره به سمتشان می آید و میگوید:دلم نمیخواد قبل از کلاسم کسی حرف بزنه.لطفا ساکت بشین دوشیزه گرنجر.

هرمیون با چشم های گرد شده به استاد جدید نگاه کرد ولی حرفی نزد.رون نگاهی به اطراف انداخت و بعد پرسید:ببخشین،ولی شما کی هستین؟هاگرید مریض شده؟
جادوگر نگاهی به رون کرد و بعد با صدای بلند گفت:همه خوب گوش کنین.من ایوان روزیه،استاد جدید درس مراقبت از موجودات جادویی هستم.دوست گنده بک شما دیگه این درس رو تدریس نمیکنه.اون فعلا مشکلاتی با مدیریت جدید...

-نه!
صدای اعتراض دانش اموزان محوطه را پر کرد.هری در حالی که مشتش را گره کرده بود گفت:در مورد هاگرید درست حرف بزن.تو کی هستی که به خودت اجازه میدی با اون اینطوری صحبت کنی؟
هرمیون که تا لحظه ای پیش لب هایش را بهم فشار میداد با صدای آرامی گفت:اون ایوان روزیه است.یه مرگخوار!
سکوت فضای کلاس را فرا میگیرد.فرد تنه ای به جورج میزند و بعد با تعجب بهم نگاه میکنند.
ایوان میگوید:دوشیزه گرنجر.به خاطر بهم ریختن جو کلاس 10 امتیاز از گریفیندور کم میکنم.همین طور بخاطر مطرح کردن مسائل غیر درسی و گرفتن وقت کلاس 15 امتیاز دیگه هم از گروهتون کم میشه!

هری مشتش را محکم روی میز میکوبد و فریاد میزند:تو حق این کار رو نداری مرگخوار عوضی...
ایوان چند قدم جلو می آید و مستقیم در چشمان هری خیره میشود.بعد دستش را به ارامی درون جیبش میکند و تکه کاغذ پوستی کوچکی را بدست هری میدهد.هری با تنفر دستش را دراز میکند و کاغذ را میگیرد.
ایوان لبخند تلخی میزند و میگوید:جناب پاتر.شما از این جلسه اخراج شدین.برای تنبیه هم جمعه شب بیا به دفترم.راستی داشتم فراموش میکردم.به خاطر بی احترامی به استاد 20 امتیاز از گروهت کم میشه!حالا تا دچار وضع بدتری نشدی وسایلت رو جمع کن و برو پی کارت.

هری به شدت عصبانی بود.میخواست چوب جادویش را بالا بگیرد که هرمیون دستش را گرفت و ملتمسانه گفت:خواهش میکنم هری...نه.اون همین رو میخواد.
صدای زنگ خفیفی از دور دست به گوش رسید.ایوان نگاهی به ساعتش انداخت و بعد گفت:متاسافنه جلسه اولمون به خاطر بچه بازی های چندتا دانش آموز بی انضباط هدر رفت.برای همین همتون جریمه میشین و مجبورین فصل مربوط به رانسپور رو خودتون بخونین و جلسه بعدی به سوالات من جواب بدین.هرکسی که نتونه به سوالات جواب بده تنبیه میشه.خیلی خب.خوش اومدین!
و در در حالی که قفس های رانسپور های سه سر را به بدست گرفته بود دانش آموزان عصبانی را تنها گذاشت و به سمت قلعه به راه افتاد.


تکلیف:
من به شما یک سوژه میدم.شما باید به اون سوژه اشاره کنین توی پست ولی کاملا به اون نپردازین.مثل کاری که من کردم.یعنی قرار بود مبحث رانسپور درس داده بشه ولی کلاس به بحث و جدل گذشت.شما باید در پستتون موضوع رو از سوژه اصلی منحرف کنین.

سوژه:دزدیدن سوالات امتحان درس مراقبت از موجودات جادویی توسط شما!


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۳ ۲۲:۲۶:۲۵
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۳ ۲۳:۰۸:۱۶
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۳ ۲۳:۱۰:۳۹

ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ جمعه ۲۷ دی ۱۳۸۷

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
در اين ترم،اين كلاس توسط ايوان روزيه تدريس خواهد شد.

باشد كه همگي همانند هاگريد شويد. !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: امتحان مراقبت از موجودات جادویی
پیام زده شده در: ۷:۱۷ یکشنبه ۷ مهر ۱۳۸۷

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
پاسخ نامه ی امتحان مراقبت از موجودات جادویی

1. چگونه جنسیت حیوان مشخص میشود؟ 3 امتیاز

جواب: اول از روی صدا که صدای ماده کلفت تر از صدای نر است و دوم ورد "جناشکیوس" روی نر خفگی ایجاد میکند ولی روی ماده تاثیر ندارد.

2. چرا لونا دود میشه میره هوا؟ 3 امتیاز

جواب: قرار بود به مرغ پخته تبدیل بشه ولی به خاطر چتر هاگرید (چتر دنیس) دود شد رفت هوا
3. آیا فنگ حرف میزند یا بازیگر فنگ حرف میزند؟ چرا قبل از آن حرف نمیزد؟ 3 امتیاز

جواب: بازگر فنگ حرف میزند. زیرا قبل از آن دنیس با او حرف نزده بود.

4. اگر اصول نگهداری از حیوان را رعایت نکنیم چه میشود؟ 3 امتیاز

جواب: در موارد کم اهمیت حیوان بلا به سرتان میاورد و در موارد دارای اهمیت از طرف وزارت بازخواست میشوید.

5. دو حیوان نام ببرید که نمیشود آن ها را از مکان زندگیشان خارج کرد؟ 3 امتیاز

جواب: مک بون, رنگینک

6. داشتن پشتیبان برای هر حیوان در وازت خانه به چه دردی میخورد؟ 3 امتیاز

جواب: این افراد از حیوان طرفداری کرده و اگر صاحب آنها با حیوان بد برخورد کنند, پشتیبان به سراغ آنها امده و بازخواست و جریمه میکند و یا حیوان را از صاحبش میگیرد.

7. چرا دنیس کود حیوانی تولید میکرد؟ 3 امتیاز

جواب: کود حیوانی تولید نمیکرد. کود انسانی تولید میکرد!!

8. آیا استفاده از حیوانات برای معجون ها بداشتی میباشد؟ 3 امتیاز

جواب: خیر! اگر بهداشتی بود اینقدر تاثیر نداشت.

9. برای چی کدوی حیاط پشتی اینقدر بزرگ شد؟ 3 امتیاز

جواب: چون کود انسانی بهش رسیده بود!

10. سه کارایی حیوان در زندگی ما رو نام ببرید؟ 3 امتیاز

جواب: در تغذیه! در حمل و نقل! سرگرم کردن انسان


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: امتحان مراقبت از موجودات جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
1. چگونه جنسیت حیوان مشخص میشود؟
راههای زیادی هست . علاوه بر وردهای مختلف میتونی یه لگد بهش بزنی با صداش مشخص میشه


2. چرا لونا دود میشه میره هوا؟
چون یه چی میگه که دنیس ضایع میشه ، اونم میاد تبدیلش کنه به مرغ.نمیتونه میزنه خاکسترش میکنه

3. آیا فنگ حرف میزند یا بازیگر فنگ حرف میزند؟ چرا قبل از آن حرف نمیزد؟
فنگ میحرفه . قبلاً کسی ازش نخواسته بود خب. این تیکه از تام و جری بودا

4. اگر اصول نگهداری از حیوان را رعایت نکنیم چه میشود؟
جرمه و از وزارتخونه میان میگیرنتون

5. دو حیوان نام ببرید که نمیشود آن ها را از مکان زندگیشان خارج کرد؟
سانتورها: چون از جاهایی که انسانها و .. باشن بدشون میاد.
غولها : چون نمیشه جایی برای زندگیشون درست کرد .

6. داشتن پشتیبان برای هر حیوان در وازت خانه به چه دردی میخورد؟
تا کسی کار بدی کرد سریع بگیرنش

7. چرا دنیس کود حیوانی تولید میکرد؟
چون بهتر از انواع شیمیایی و حیوانیش عمل میکنه و خیلیم سریع عمل میکنه

8. آیا استفاده از حیوانات برای معجون ها بداشتی میباشد؟
بداشتی رو نمیدونم اما بهداشتی هست

9. برای چی کدوی حیاط پشتی اینقدر بزرگ شد؟
تو درس گفته نشد ، شاید برای این بوده که بگه ما هم هستیم اما به احتمال زیاد برای کودای دنیسی بوده


10. سه کارایی حیوان در زندگی ما رو نام ببرید؟
استفاده از پوستشون و موشون . و کود برای درختا و ازشون میشه غذا درست کرد


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: امتحان مراقبت از موجودات جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
1. با استفاده از ورد....
با استفاده از روش های معمول ماگلی هم میشه!!

2.چون لونا داشت حرف درست می زد و دنیس چون داشت ضایع می شد دیگه تحمل نداشت!! واسه همین خواست لونا رو تبدیل به حیوون کنه اما وردش نگرفت و در نتیجه لونا دود شد رفت هوا!!

3. با تشکر از این سوال ارزشی!
فنگ حرف می زند چون عشق کرده حرف بزند! بازیگرش هم نمی دانیم کیست اما خب او هم موجود است و باید حرف بزند!!- اگر هم قبل از آن حرف نمی زده لابد به این خاطر بوده که در مرحله عقد کنون بوده و داشته ثابت می کرده که سکوت علامت رضاست و بادا بادا مبارک بادا!

(سوال ارزشی، جواب ارزشی! همه با هم پیش به سوی ارزشیت)


4.دو حالت داره! یا حیوون مورد نظر یه بلایی سرش میاد یا میان از وزارتخونه می برنش - یا شما یه بلایی سرتون میاد و از وزارتخونه میان می برنتون!!

5. یکی غول ها - که بردنشون به جایی مثل باغچه حیاط پشتی!! یه کم کوچیکتر از اندازه شه!!
یکی هم سانتورها...چون اصولا حال نمی کنن با انسان ها و چه بسا به جای اینکه ما محل زندگی اونارو تغییر بدیم، در صورت اینکه به محل زندگیشون وارد بشیم اونا بیان محل زندگی مارو تغییر بدن!!

6. مثل پشتیبان های قلم چی هر هفته باهاشون مشاوره می ذارن و مشکلات درسیشون برطرف میشه خب برای اینکه اگه از اون حیوان استفاده نادرست شد یا اصول نگهداری از اون رعایت نشد ازش حمایت کنن!

7.چون در شرایط بدی قرار داشت چون کود حیوانی به صرفه تر از کود شیمیایی بودش!

8. بله کلی بهداشتی است! البته سعی کنید قبل از استفاده از سوسک مرده تو معجونتون خوب با آب گرم و صابون به مدت پنج دقیقه بشوریدش!

9. خب راستش اون از بچگی عقده جلب توجه داشت!! بعد همینجوری هرچند وقت یه بار یهو شاخ میشه که بگه ما هم هستیم! :دی

فکر کنم هاگرید از یه وردی براش استفاده کرده بود!

10.دادن گوشت، پوست، مو،... در کمال رضایت به ما!
سرگرم کردن بچه ها و بودن برای اونا به عنوان یه دوست!
تولید کود برای گیاهان!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: امتحان مراقبت از موجودات جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
1.. چگونه جنسیت حیوان مشخص میشود؟

به ته بدنش نگاه کنی می فهمی ولی خب ، با استفاده از یک ورد می شه این کار رو کرد .

2. چرا لونا دود میشه میره هوا؟

برای اینکه لونا سر کلاس چیزی میگه که کاملا درست هست و چون دنیس زورش میاد و کلی خفت می خوره و صایع می شه میخواد به مرغ تبدیلش کنه که وردش رو خوب اجرا نمی کنه ونمی گیره و لونا دود میشه میره هوا !

3. آیا فنگ حرف میزند یا بازیگر فنگ حرف میزند؟ چرا قبل از آن حرف نمیزد؟

فنگ معلومه که حرف میزنه چون قبلا کسی بهش توجه نمیکرد که حرف بزنه

4. اگر اصول نگهداری از حیوان را رعایت نکنیم چه میشود؟

از طرف وزارت خونه میان می گیرنمون و این یه جرمه .

5. دو حیوان نام ببرید که نمیشود آن ها را از مکان زندگیشان خارج کرد؟

غول ها >> چون فقط در محل زندگی خودشون می تونن زندگی کنن ونمی شه جایی برای زندگی اونا درس کرد.
سانتور ها >> چو خودشون رو از انسان های بالاتر می دونن و مخالف اونا هستن .

6. داشتن پشتیبان برای هر حیوان در وازت خانه به چه دردی میخورد؟

که اگر شخصی از آنها استفاده ی نادرست یا سوءاستفاده کرد، او را دستگیر کنند.

7. چرا دنیس کود انسانی تولید میکرد؟
فکر کنم منظور سوال کود انسانیه !
چون از چندین نظر بهتر از کود های شیمیایی و حیوانی است!


8. آیا استفاده از حیوانات برای معجون ها بداشتی میباشد؟

بله، بسیار بهداشتی است.

9. برای چی کدوی حیاط پشتی اینقدر بزرگ شد؟

از بس کودش خوب و انسانی بود و یهو جوگیر می شد و برای جلب توجه بزرگ می شد .

10. سه کارایی حیوان در زندگی ما رو نام ببرید؟

1= استفاده از پوست و مو..
2= تولید کود برای گیاهان
3= تولید غذا








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.