Grif VS
Ravenبازی میکنم به جای لونا لاوگود قربتا الی الله
!
-----
تالار خصوصی ریون-حرص نخور گابر جان.. بیا.. آب کدو حلوایی بخور!
گابر :ای بابا نمیخوام! چو ، خواهشا اینو ببر کنار تا نزدم تو یه جاییتا! ( عجب انحراف ذهنی داری! تو سرش منظورش بود! )
چو : بابا حرص میخوری تو هم سکته میکنی ها! بذار ببینیم لونا بهوش میاد یا نه..
گابر : من با دستای ِ خودم این گلگومات رو خفه میکنم! حالا ببینید
!
تالار خصوصی-عمومی یا هرچی! ِ ریون ، توسط بچه های تیم کوییدیچ ریون کلاو اشغال شده بود. تخت فردی در وسط سالن دایره شکل قرار گرفته بود و تمام اعضای تیم دور تخت جمع شده بودند و با نگرانی ساختگی و واقعی، اصلا به شما چه؟ با نگرانی ایستاده بودند و به تماشای چهره ی معصوم لونا می پرداختند.
فلش بک
تالار گریف ( پ.ن ، من سایتو هک کردم رفتم تو تالار گریف! حرفیه؟ )
یک عدد غول در ابعاد غول روی سه صندلی نشسته بود. با نگاه نگرانی به آلبوس دامبلدور خیره شده بود. در اطراف آنها نیز بازیکنان تیم کوییدیچ گریفندور ایستاده بودند و فحش های بسیار رکیک و خارج از چهارچوب میدادند. من از بچگی میدونستم این گریفی ها بی تربیت هستند! ( در راستای توهین به تیم حریف !
)
ریموس لوپین : من میگم اگه میخواین این بازی رو ببرید باید سعی کنیم اونا رو مجروح کنیم!
آلبوس : باو اونا چیز دارن !
ریموس : خب همه چیز دارن ! ( نکته : چیز = بازیکن ذخیره ! )
پرسی ویزلی در حالی که از روی یک صندلی بسیار نزدیک به آلبوس بلند میشد، گفت:
- به نظرم بهتره گلگی رو بفرستیم جلو! برو دم در تالار ریون هر کدوم از بازیکن هاشونو که دیدی بزن شپلخ کن! خب؟
گلگی : پسر باشه؟
پرسی: نه ابله ! هر کی بود.. ولی اگه پسر بود نزنش.. بیارش پیش ما !
و به خودش و آلبوس اشاره کرد. گلگی چشمکی زد و سپس از جمعیت متقلب دور شد. ( این سوژه ی مسخره ی آسیب زدن رو من علاقه ی خاصی بهش دارم!! )
پایان فلش بک، تالار ریون گابریل با مشت در سر خود میکوبید. چو سعی داشت لونا رو بهوش بیاره. در نتیجه از این هزار و یک هزار دو ها میرفت!
-هزار و پنجاه .. ای باب! این بهوش نمیاد..
تره ور که از بقیه ی اعضای تیم هوش بیشتری داشت، از روی صندلی پرید و فریاد کشید:
- من فهمید که چی کار باید کرد ! ما باید از بازیکن ذخیره استفاده کرد .
گابریل به سرعت از مشت زدن به خودش دست کشید. به وینکی نگاهی انداخت که سعی داشت ملافه های لونا را تمیز کند. در واقع، استفاده از بازیکن ذخیره کار آسانی نبود.. گابریل فکر نمیکرد که به ذخیره نیازی داشته باشد، در نتیجه رو هوا دو نفر رو برای ذخیره قرار داده بود.
- فنگ میتونه بازی کنه؟
فلور از روی صندلی بلند شد و کتابش را محکم روی صندلی کوبید.
- نچ! اون هیچ وقت پیداش نیست.. معلوم نیست این فنگیلا چیکارش میکنه که هیچ وقت نمیتونه بیاد! باید به فکر هکتور باشیم!
آلفرد که تا آن لحشه ساکت بود: نه! هکتور بازی کنه من بازی نمیکنم!
فلور چکشش رو با عصبانیت بیرون کشید و آلفرد با دیدن چکش در دستان فلور آب دهانش را قورت داد:
- چه کاریه .. خیلی هم خوبه!
هکتور بهترین گزینه است!
گابریل : چاره ای نداریم.. باشه.. باهاش صحبت میکنم!
خوابگاه پسران - هکتور ترو خداااا ! باو زدن لونا رو له کردن نمیتونه بازی کنه! فنگم نیست .. هکتوووور..
هکی: یکم دیگه منتمو بکش.
گابر : تروخدا بیا بازی کن !
هکی : یه ذره بیشتر ! بگو التماس میکنم.
گابر : اه ! ترو خدا .. بابا التماس میکنم !
هکی : ببینم چی میشه.
باو آخه من کوییدیچ بلد نیستم!
-- چند روز بعد --
زمین مسابقه - "
تماشاگر نماهای زیادی در میان تماشاگران واقعی دیده میشن! خزیت تمام و کمال ِ هکتور بازیکن ذخیره ی ریون رو میتونم همین الان ببینم . قیافه رو! بازیکنان وارد زمین میشن. "
از تیم گریفندور تدی و لیلی و جسی برای حمله خیز برداشتند. داور مسابقات گلرت گریندال والد بود. گلرت ترتیب بازیکنان رو درست میکرد و کمی برای درست کردن جای پرسی و آلبوس معطل شد ! جیمز و چو مثل دوئلور ها روبروی هم بالاتر از سایر بازیکنان ایستاده بودند. یک کفتر سفید از میان آن دو عبور کرد ! ( کپی رایت بای فیلمای وسترن!
) سپس خرابکار خود را پایین انداخت و درست روی سرخگون ریخت ! سرخگون رها شد و تدی آنرا قاپید .
تدی : ایششش ! این چرا خیس بود؟ .. جیییییغ! این که دستشوییه!
و سرخگون رو به آلفرد سپرد. آلفرد در کنار حلقه ی راست تیم گریفندور بود با یک فوت توپ را وارد حلقه کرد!
-
خیلی باحال بود! نمیدونم چرا تد توپ رو داد به آلفرد بلک از ریون. حالا توپ در دست جسیکاس .. پرسی بازدارنده ای رو پرتاب میکنه که برای اینکه بازی به نفع ِ ریون باشه بازدارنده تغییر مسیر میده و جسیکا رو شوت میکنه یه ور دیگه. ایول! ریون داره بازی شاهکاری انجام میده.. هکتور توپ رو در دست داره .با شتاب داره پرواز میکنه و به سوی حلقه ها میره .. از حلقه ها هم رد میشه! هکتور مثل لکه ی سیاهی در آسمان از زمین کوییدیچ هاگوارتز دور و دور تر میشد! گابریل دم دروازه ایستاده بود و های های گریه میکرد.
- من میکشم خودمو آخر از دست اینا ! من میدونم با این هکتور..
یه مدت بعدچو و جیمز شانه به شانه ی هم مشغول دنبال کردن گوی ذرین بودند. چو مشتی در دهان جیمز کوبید. جیمز ناراحت شد و لگدی در صورت چو زد.
-
سوووت! خطا.. احمق بیشور مگه کاراته اس؟ دو تا پنالتی برای ریون.
چو سس گوجه فرنگی از جیبش در آورد و در صورتش پاشید.
چو : داور داور! دو تا همش؟ داره خون میاد!
(
)
داور : وای ! نگاه کن احمق چی کارش کردی!
جیمز : مثینکه بابامو نمیشناسی شما ..
!
گلرت : چرا اتفاقا ! پسره ی سفید کله زخمی ! منو به دامبل فروخت.البته من که اون موقع نبودم ولی اگه بودم اون زمان، منو میفروخت!
شیش تا پنالتی به نفع ریون.
تمام شش پنالتی از میان دستان آلبوس رد میشد و هر شش پنالتی به اوت میرفت! هکتور که با حالت به سوی دروازه ی خودی برمیگشت به گابر نگاهی انداخت. صورت گابریل به رنگ کناره های تیر ها در آمده بود. فلور و وینکی همزمان دو بازدارنده به سوی جسیکا نشانه رفتند.
-
آخ! عجب ضربه ی ناجوانمردانه ای بود.. شومپ!( همراه با دود و اینا ! )
در وسط زمین ورزشگاه ماده ی مترقه ای میترکه و تماشاگرنما ها شروع میکنند به بندری زدن و خراب کردن جو بازی و فحش دادن به داور. مقادیری دیوانه ساز در زمین ول میشن ( مثلا پلیسن !) و تماشاگر نماهارو میگیرند و میبرند. گوی ذرین در کنار دستان چو دیده میشد. ولی چو هنوز متوجه آن نشده بود، در عوض به بندری های ِ جذاب ِ آلبوس و پرسی دم دروازه ی گریف چشم دوخته بود. صدای اسلوموشن گابریل چو را به خود آورد ...
- بابا شاسکول کنارته! کنار دستت...
زمانی که چو میخواست کله اش رو به سمت گوی ذرین برگردوند، جیمز از راه رسید و به سرعت گوی ذرین رو قاپید .
-
گریفندور برنده !! -
جیـــــــــــغ! گابریل از تخت خواب پایین افتاد. صبح مسابقه بود. عرق سردی روی پیشانی اش نشسته بود. فلور با عجله به سوی او شتافت. وینکی یک لیوان بزرگ از آب یخ را روی سر گابریل ریخت.
چو: چی شده؟
گابر : هیچی.. خواب دیدم!