تکالیف!
1- چیز عشقی که در ابتدای جلسه ریتا بهش اشاره کرد چیست و نشانه های آن را نام ببرید . چطوری میشود از خوردن ِ چیز ِ عشقی جلوگیری کرد ؟ ( 15 امتیاز )
چیز عشقی همان ضربه یا شکست عشقی است.منظور از ضربه یا شکست این است که معشوق عاشق را ترک کند و یا آن چیزی نباشد که او می خواست و... .
کسی دچار ضربه می شود ممکن به حالت های مختلفی واکنش نشان دهد برای مثال ممکن است افسردگی پیدا کند , در پی گرفتن انتقام باشد و یا حتی در پی انکار آن باشد ولی در هر صورت این شکست تا پایان عمر در یادش باقی خواهد ماند.حالا چه به صورت یک غم بزرگ و یا به صورت یک تجربه.
تنها راه مقابله با آن این است که به هرکسی دل نبندید و به هر کسی اعتماد نکیند چون دل ما اسباب بازی نیست که به هر کسی بسپاریم.
- یک مراسم عروسی ماگلی رو توصیف کنید . ( 15 امتیاز )آرایشگاههمه از کوچیک و بزرگ مشغول آماده کردن عروس خانم هستند و عروس خانم با ناز و ادا داره سعی می کنه به بقیه بفهمونه که حسابی گرسنش شده.
-نازی,خواهش می کنم یه چیزی جور کن بخورم.به خدا از گشنگی دارم می میرم.
-وا,سحر!چه خبرته دختر؟!الان که نمی تونی چیزی بخوری آرایشت به هم می ریزه!
-منظورت چیه؟می خوای بگی من باید گشنه بمونم؟!
-نه عزیزم,کی اینو گفته؟!یه لحظه,شیرین بیا کمک کن لباسشو بپوشه.خب چی می گفتم؟آهان تو می تونی موقع شام ,شام بخوری ولی تا اون موقع نه.
-
اما....
-دنگ ,دنگ-وا سحر!زود باش داماد اومد!
یک ساعت بعد عروس خانم دست در دست آقا داماد از آرایشگاه بیرون میاد و سوار اسب سفید شازده می شه.
اتومبیل داماد -وای عزیزم,خیلی خوشگل شدی
عروس خانم هم که به کلی یادش رفته که گرسنه بوده با ناز می خنده و می گه:
-مرسی,ولی من قبلا" هم خوشگل بودم!
-می دونم ولی حالا خوشگل تر شدی.
-نه خیر,من همیشه خوشگل ترم!
- می دونم ولی منظورم اینه که...
وتا دم در باغ هی عروس خانم, آقا داماد رو محکوم می کنه و اونم خودشو تبرئه می کنه.
دم در باغ-بدوئین,بدوئین عروس داماد اومدند.
در این هنگام همه به سوی عروس و داماد هجوم میارند.یکی اسفند دود می کنه یکی قربون صدقه می ره یکی حسادت می کنه یکی کف می زنه
و.... ولی از همه جالب تر بچه ها هستند که به عروس بیچاره حتی مجال پیاده شدن هم نمی دن و آخر سر یکیشون لباس عروس رو با کفشاش کثیف می کنه و باعث می شه عروس خانم به آقا دوماد چپ چپ نگاه کنه!
باغ
-ای عروس مهتاب,ای مستی....خواننده ی بیچاره داره گلوش رو پاره می کنه و همه دور هم جمع شدن و دارن سر و بدن رو تکون می دند و هیچ کس هم توجهی به عروس داماد نداره.اینجا می تونیم به گوشه های تاریک باغ هم اشاره کنیم ولی چون ممکنه از عروس و داماد غافل بشیم این کار رو به یک وقت دیگه موکول می کنیم.
بعد از یکی دو ساعت به ملت می گند بهتره که برن و شام صرف کنند.ملت هم که می بینند فکر بدی نیست عین قوم مغول به سفره هجوم میارند و همه ی غذا ها رو غارت می کنند.
اون طرف هم یکی یه سینی غذا به عروس دوماد گرسنه می دند تا یه چیزی بخورند.
-سحر صب کن! من اول باید با قاشق بذارم تو دهنت نه اینکه خودت بخوری!
-آخه من گشنمه!
-خب یه کم دیگه هم صب کن می خواد ازمون فیلم برداره.ببین داره ذوربین رو آماده می کنه.
عروس خانم به فیلم بردار نگاه می کنهو با گریه به همسر آیندش میگه:
-من گشنمه
و بالاخره این ترفند آخر باعث می شه که آقا داماد از خیر فیلم بردار و چشم غره ی مادرش بگذره و شروع کنن به خوردن غذا!
بعد از صرف شام دوباره خواننده هه شروع به خوندن می کنه و این دفعه ملت بیشتر حال می کنن چون شکمشون پره و آخر سر هم بعد از چندین ساعت به زور تصمیم می گیرند که برند و بخوابند.ولی بازم یه عده ای می مونند تا عروس و داماد رو تا خونه ی بختشون همراهی کنند.
خیابانیه عده ماشین افتادند دنبال عروس و دوماد و هی بوق می زنند.آخرش هم چند تا گشت میاد و می گیردشون!عروس خانم و آقا دوماد هم از دستشون خلاص می شن و به طرف خونه ی جدیدشون می رند و ...ام...خب...آهان , خوشبخت می شند