هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: مقازه شوخی های ویزلی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱

پنه لوپه كلير واترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۳۴ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
ممنونم ازت

به نظر خوشمزه میاد فکر کنم همین کارم رو راه بندازه، فردا میخوام برم وزارتخونه اصلا حوصله کار ندارم، گفتم با اینا شاید یه فرجی بشه.

راستی اگه چیز جدیدی خواستی اختراع کنی منم در جریانن بزار همکاری کنم.

بازم ممنون


ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت


پاسخ به: مقازه شوخی های ویزلی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱

جرج ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۰۷ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۳:۰۶ سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۳
از تهران بزرگ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 37
آفلاین
اینم یک بسته خوراکی های جیم شو جدید جدید شما را واقعا مریض می کند بدون کم ترین شک پزشک ها سنت مانگو مجانی تصویر کوچک شده

خدمت زن داداش گلم فقط بنویس که چی کار باهاش می کنی تو این بخش



پاسخ به: مقازه شوخی های ویزلی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱

پنه لوپه كلير واترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۳۴ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
سلام جورج

یه بسته از این خوراکی های جیم شو برام بزار کنار پرسی بعدا باهات حساب می کنه.

البته چون من زن داداشتم باید یه تخفیف حسابی بدیا


ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت


مغازه شوخی های ویزلی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱

جرج ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۰۷ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۳:۰۶ سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۳
از تهران بزرگ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 37
آفلاین
به مقازه شوخی های ویزلی خوش امدید .
در اینجا شما جنس های فرد و من رو می خرید و شرح خرابکاری ها رو می نویسید
1. بمب کود حیوانی
2. ویژ ویژ جوشان
3. خوراکی های جیم شو
4. قرص های تهوع اور
5 . کلاه های بی سر
6 . بمب های جیم شو
7 . تاریکی فوری
و
.........
گالیون های شما شرح خرابکاری شماست


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۸/۲۴ ۲۲:۵۸:۴۷


Re: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۱ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۵۶ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۹۰
از ابرها!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 53
آفلاین
فرد یه نگاه شیش در هشت به سرتاپای برتی می ندازه و میگه:

_ مطمئنی؟؟

بارتی آب دهنشو به سختی قورت میده:

_ هاین!!!

فرد یه قرص در می یاره از جیبش و میذاره کف دست بارتی. بارتی با استیصال بسیار قرص رو میذاره دهنش و دعا میکنه فقط نمیره!!


فرد هم یه برگه در میاره از تو کشو میزش و در حالی که زمزمه میکنه؛ یه چیزائی مینویسه:

" بله... اینم از وام 5 میلیون گالیونی... آقای... بله... بارتی ولدمورت کراوچ... هممم.هممم...اوم؟ هیم!... ضامن هم که آقای اسمشو نبر... سند هم که خانه ریدل!... اینم از این و ..."

_ آقا بیا اینجا رو یه امضا بزن که حل شه!

بارتی که احساس خوبی داشت، سرخوشانه می یاد که امضا کنه که فرد میگه:

_ حواست باشه... اینجا همه کارخونه ها مثلا دستمال سازی اسکی، ورشکست شدن! اسم کارخونه مهم نیس؛ باید توش چیز ساخته بشه و تولیدات داشته باشه! اگه نتونی... خودت میدونی که...؟؟ وام سنگینی گرفتی ها! ممکنه خونه ریدلو از دست بدی! .. خود دانی!

بارتی سریعا امضا میکنه و بلند میشه و میره!


فرد از پنجره بیرونو نگاه میکنه و لبخندی میزنه و روی یه بسته تیک میزنه.


بارتی کراچ داشت لحظه به لجظه قد بلند تز میشد! کم کم باید به تیم ملی بسکتبال ماگولی دعوت میشد!


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?


Re: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
سلام آبجی فرد

من بعنوان شجاع ترین جادوگر قرن، اولین نفری هستم که وارد این مغازه ی بشدت خطرناک میشم تا یه مجوزی بگیرم و بعدش هم تو یه چیزی رو روم امتحان کنی :دی حالا که وارد شدم درخواستم رو میگم. من مجوز یه تاپیک رو میخوام به اسم "کارخانه برتی بات سازی بارتی". راستش مجوز این تاپیک رو در زمان دامبلدور (مهران) میخواستم بگیرم :دی ولی نمیدونم چرا تا حالا نگرفتمش :دی در هر صورت مجوز بده که تاپیکو بزنیم و حالشو ببریم :دی



Re: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۹

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۱ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۵۶ چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۹۰
از ابرها!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 53
آفلاین

اطلاعیه:


سلام خدمت همه مشتریان عزیز و لذیذ!


با توجه به اینکه زندگی خرج داره و تازگیا دست و بال بنده هم تنگ شده و کلا نمیشه شاگردی چیزی استخدام کرد.

نتیجتا اینجا دچار یک سری تغییراتی شده!


هرکس سوالی از ناظر متشخص یعنی بنده، و ناظر هویجوری یعنی شامپو! داره، میتونه بیاد اینجا و سوال بپرسه!



آما یک شرط داره!

اینکه هر کی سوال داره، باید روش یکی از شوخی های ویزلی و چیزائی که تازه اختراع کردم رو روش امتحان کنم!!! دیگه اگه صدمه جسمی روحی چیزی بهتون وارد شد، به من ربطی نداره، میخواستین سوال نپرسین!

در ضمن، یادتون باشه چون این ایوان اومده ور دستمم شاگردی میکنه، ممکنه روتون شوخی های بورگین و بارکزی! اجرا کنه؛ که بازم من بیمه نمیکنم شما رو!

اختیار با شماست!


با تشکر، روح محترم: فرد خان ویزلی الدوله!



ویرایش شده توسط فرد ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱/۲۲ ۲۰:۴۵:۴۰
ویرایش شده توسط فرد ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱/۲۲ ۲۰:۴۷:۳۹


Re: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
لرد به سمت کینگزلی برگشت و با صدای خوفی فرمود:مردک احمق رو اب به خندی!!

کینگزلی که ترجیح میداد کمتر در توجه باشد گفت: اِ نه چیزه من باور کنید به این خندیدم که شما....

در همین وا نفسا ترورس برای پاچه خاری دارک لرد وارد شد و از اونجایی که به شدت سرمست بود از پشت (!) به کینگزلی خورد و او را پخش زمین کرد.

کینگزلی با مغز بر زمین کوبیده شد و جف لنز هایش به علاوه دماغش کنده شد و جلوی لرد سیاه افتاد.

لرد: کــیــــنـــــگزلــــــــی ...

شتـــــــرق

فک ایوان دوباره از بند رهاشد.

ترورس:

-اواداکداورا ... کدوم احمقی این شترو اینجا راه داده بود ها ها بلا باتو هستم مگه اینجا تویله که هرکی حال میکنه سرشو میندازه پایین میاد انجا هر هر به ریش من میخنده؟!!

- اما شما که ریش ندارید

- خفشو بی شعور ... خوب ترورس بیا اینجا کارت دارم ...

ترورس با ترس و لرز بسیار به کنار لرد رفت و همینه خواست شروع به پاچه خاری کند لرد شروع به سخن گفت نمود:

- ترورس تو خیلی واسه ما کار کردی من از تو ممنونم واقعا عالی بودی ...

-یعنی الان می خوای نشان شوم رو برام داغ بزنی!

- نه پسره احمق هزار بار گفتم با مرگخوار شدنت فعلان حال نمیکنم.
ترورس که نمی دونست لرد به شکله خوفی توانایی ذهن خوانی داره با خود گوفت: نمی دونستم کچلی رو مغز ادمم تاثیر داره!

- گمشو ملعون احمق هفت جدته !

-

- سوروس وسایل سفر رو اماده کن میریم تو همون قبرستونی که پدرت اونجا با اژدها جنگیده!

-بله سرورم اما کی ها با شما میان...

- ... تو تجربه کشتن ازدها داشتی پس میای ، بارتی هم چون اواتار گولاخی داری میاد (ملت:) بلا به کیروشو هاش نیازه پس اونم باید بیاد ... ایوان برای بهبود فکش باید بیاد ... ترورس هم چون امیدوارم در این سفر بمیره می برمش و ردولف رو نمی برم چون به بلا نظر داره! ... سیسی به خاطر مالفوی نمی تونه بیاد و لسیوس هم به خاطر سیسی نمی تونه بیاد پس شد همینا اماده شید که پنج دقیه دیگه حرکت داریم!!!

- اما سرورم ...

- کروشیو کروشیو یکی جسد این بوقلمونو از ایجا جمع کنه زود!

ترورس:

-بگو ترورس ...

- چیزه ... می خواستم بگم تو این سفر ممکنه بمیرم نمی خواید حتی در اخرین لحظات عمرم یک مرگخوار باشم.

لرد سیله به این صورت جفت دمپایی هاش رو به سمت ترورس پرتاب میکنه و بعد میوه دنبالش و فریاد میزنه:اواداکدورا اواداکدورا ...

بلا هم که این موقعیت هارو از دست نمیده به ترورس یک کیروشیو نایس میفرسته ولی به خاطر نشونه گیری بد میخوره به دارک لرد و لرد می افته تو شومینه!

-بلا میکشمت ، بلا خونت سر میکشم ... ای کره خر شتر ، بلا تمام موهاتو با موچین میکنم یکی منو از اینجا بیاره بیرون وای ماتحتم سوخت


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۴:۰۲ دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
ولدي: بيا تو

ماي لرد...

باز چي شده بلا ؟ چرا نمي زاري به درد كچليمون بسوزيمو بسازيم ؟

ماي لرد . اسنيپ تمايل داره شما رو به مركز كاشت موي طبيعي كه فقط يه شعبه داره ببره .
ميگه گيساي خودشو اونجا كاشته !

واو ماي لرد ، چقدر خوشگل شدين .

...بلا الآن وقتش نيست ، من مهمان دارم .

راستشو بخواين ماي لرد ديروز رفته بودم كوچه ي دياگون ؛ توي ويترين يه مغازه يه تخت بچه ي كوچولو ديدم . واي نميدوني چقدر خوشگل بود .
با خودم فكر كردم كه يه پرستار واسه بچمون بگيرم آخه من كه نمي تونم كهنه ي بچه بشورم ...

بلا...

بله ماي لرد ؟

خفه خون بگير . به اسنيپ بگو يه وقت برام رزرو كنه ...

اسنيپ در ميان در ظاهر شد .

روز بخير سرورم . اوه ! سرورم فكر نمي كنم اين كلاه گيس بهتون بياد .

چي مي گي . بابا اورجينال چينه ، 22 گاليون پولشو دادم .

سرورم . ولي اون دخترونست .

در اين لحظه كينگزلي از خنده منفجر شد و اثبات وجود كرد كه ناگهان ...


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۷ جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
لرد با عصبانيت چوبدستيش را به سمت ايوان گرفت و باصدای بيروح هميشگی اش گفت :
- كروشيو ! ايوان برو از جلو چشمم . بذار كلاه گيس های مدل جديدم رو امتحان كنم .

ايوان برای آخرين بار تلاش كرد و گفت :
- ارورم ار احبل اومان ...

لرد به سمت ايوان رفت و يقه اش را گرفت و از پله ها به سمت زمين پرتش كرد . لرد كلاه گيس انگليسی اش را كه مورفين برايش به عنوان هديه داده بود بر سرش پرو كرد و زير لب با حالتی زمزمه وار گفت :
- چه قدر بهم مياد اين كلاه !

تق تق تق

- بيا تو ! ايوان اول برو فكت رو درمان كن بعد بيا .

كينگزلی در را باز كرد و گفت :
- سلام جناب ولدمورت ، از جانب محفل ققنوس اومدم صورتتون رو درست كنم .

ولدمورت چشمان سرخ رنگش را به كينگزلی دوخت و با عجله كلاه گيسش را از ديد او مخفی كرد و گفت :
- از محفل اومدی ؟ برو گمشو از جلو چشمم . كروشيو !

وقتی كينگزلی پيچ و تابی خورد به سمت لرد رفت و كنارش رفت و پرسيد :
- ببخشيا فوضولی ميكنم ، اول اومدم كلاه گيس گذاشته بودين ؟

- اهم اهم ، شما بيا اين صورت ما رو درست كن .

كينگزلی كه به فكر كله تاس خودش بود دوبارهخ پرسيد :
- مارك اگليسيش بود ، نه ؟ شنيدم تازه به بازار اومده .

لرد با خوشحالی از اين موضوع استقبال كرد و كلاه گيس های چينی اش را به كينگزلی داد . كينگزلی نگاه خشنی به ولدمورت انداخت و گفت :
- زرنگی ؟ چينيا رو به من ميدی ؟ جنس اينا آشغاله .

-خيلی دلت بخواد .

كينگزلی با دلخوری دماغ مصنوعی اش را از كند . لنزهای درون چشمش را درآورد . كلاه مصنوعی اش را برداشت و گفت :
- باشه باو . من رفتم تو اون اتاق پرو كنم .

- هاها ، با اين اطلاعاتی كه بدست آوردم فردا محفل مرگخوارا رو به خاك سيا ميكشونه ... ولی عجب كلاه گيسايی داره اين ولديا ...

ده دقيقه بعد :


كينگزلی در حالی كه كلاه گيسهای ولدمورت را بر سرش گذاشته بود به خودش باليد و كنار ولدی نشست و گفت :
- ممنون از كلاه گيست . درد كچليم دوا شد .

تق تق تق








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.