هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۱:۴۲:۱۰ دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
1. به غیر اژدها های نام برده شده ، 5 اژدهای دیگر نام ببرید. ( 5 نمره )

1- شاخ دراز رومانیایی

2- پوزه پهن سوئدی

3-شکم پولادی اوکراینی

4- زهر نیش پروبی

5- دندانه دار نروژی


2. در مورد اژدهای سیاه هیبرایدی هر چه میدانید بنویسید. ( 10 نمره )

طول این اژدها به نه متر می رسد. فلس های زبر و نا صاف و چشم های ارغوانی درخشان دارد. برجستگی هایی که در امتداد پشت بدنش قرار گرفته بسیار تیز و برنده است.بال هایش شبیه به بال خفاش است و در انتهای دمش یک زایده میخ مانند پیکانی شکل به چشم می خورد.

اژدهای هیبرایدی اکثر مواقع از گوشت گوزن تغذیه می کند اما در حال حمل سگ های بزرگ حتی گوساله نیز دیده شده است.

خاندان جادوگری مک فاستی که قرن ها در هیبراید به سر می برد از روزگاران کهن مسئول رسیدگی به اژدهای بومی خویش را بر عهده دارند.

قلمرویش باید محدوده ای به به مساحت 160 کیلومتر مربع باشد!

3. رولی در مورد رویارویی خود با یک اژدها بنویسید. نوع و اندازه و جنس اژدها بر عهده ی شما. ( 15 نمره )

لونا از خستگی زیاد روی زمین ولو شد و با خود غرغر کرد.

- این پروفسور رز واقعا چی فکر کرده؟ چرا به ما گفته باید یه همچین جایی روی کرم خاکیِ شاخ دار تحقیق کنیم؟

و سپس بطری آبی از کوله پشتیش درآورد و شروع به سرکشیدن آن کرد که همان موقع صدای مهیبی باعث شد بطری از دستش بیفتد.

صدا خیلی به او نزدیک بود و لونا در حالی که خونسردی خود را از دست داده بود با پاهای لرزان از جا برخاست و با ترس اطراف خود را نگاه کرد.

صدا همچنان به گوشش میرسید اما اثری از صاحب آن نبود.

- این نمیتونه صدای یه کرم خاکی شاخدار باشه!

و بلافاصله بعد از گفتن این حرف، حرفش اثبات شد و در اولین نگاه فقط یک جفت پای باریک و ناخن های دراز مربوط به انگشتان آن جانور دیده شد.

لونا آهسته سرش را بالا آورد و در مقابل خود هیکل هیولایی سبز رنگ که بال هایش را باز کرده بود و دهانش باز بود و از دندان هایش آب میچکید دید.

- این ... این ... این یه اژدهاست!

اژدها که به نظر در حال بررسی لونا بود بال هایش را بست ولی همچنان دهانش باز بود و حالا آب دهانش بیشتر روی زمین میریخت، ریختن هر قطره مساوی با غرق شدن یک انسان حتی به اندازه ی روبیوس هاگرید بود.

اژدها قدم زنان به سمت لونا می آمد اما در نظر او انگار داشت به سمت او می دوید.

لونا لحظه ای به خودش شجاعت داد و چوبدستیش را کشید و در حالی که چشمانش را محکم بسته بود طلسمی را به سمت اژدها فرستاد اما هنگامی که چشمانش را باز کرد انگار نه انگار که طلسمی به او خورده باشد و هیولا در حال نزدیک شدن به او بود.

پس لونا با بیشترین توان خود شروع به دویدن کرد و لحظه ای بعد صدای قرچی شنیده شد، اژدها بطری را از روی زمین محو کرده بود.

نیم ساعت گذشته بود و حالا اژدها پرواز کنان دنبال لونا بود، لونا که خسته شده بود فاتحه ی خود را خواند و بی مقدمه ایستاد و چشمانش را به هم فشرد و دعای مرگ را خواند و منتظر مرگ شد که در یک لحظه ی باور نکردنی همه جا را سکوت محض گرفت.

هنگامی که لونا برای اطلاع یافتن از زنده یا مردن خود اطراف را نگاه کرد توده ای درست مقابل او روی زمین افتاد.

- دختر جان! کی گفته تو باید برای کرم شاخدار اینجا بیای؟

لونا تا ابد زندگیش را مدیون پروفسور رز بود.


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰

آگوستوس پایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۰۴ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 375
آفلاین
تکلیف جلسه دوم

1. به غیر اژدها های نام برده شده ، 5 اژدهای دیگر نام ببرید. ( 5 نمره )
1- اژدهای دندانه دار نروژی؛ Norwegian Ridgeback
2- زهر نیش پرویی؛ Peruvian Vipertooth
3- شاخ بلند رومانیای؛Romanian longhorn
4- پوزه پهن سوئدی؛ Swedish short-snout
5- شکم فولادی اوکراینی؛Ukrainian Ironbelly

2. در مورد اژدهای سیاه هیبرایدی هر چه میدانید بنویسید. ( 10 نمره )
مشخصات و ویژگی های هیبراید سیاه:
1- همچون هم وطن خود اژدهای ولزی، در انگلستان زندگی میکند.
2- از اژدهای ولزی وحشی تر و ستیزه جوتر است.
3- طولی در حدود 9 متر دارد.
4- دارای برجستگی در امتداد پشت بدن دارد که به دمی میخ مانند( شبیه سر پیکان) ختم می شود. این برجسنگی کاملا تیز و برنده است.
5- سطح بدن این جانور پوشیده از فلس های زبر و ناصافی است که ان قابلیت نفوذناپذیری در برابر طلسم ها را می دهد.
6- بال های این جانور شبیه خفاش و بسیار قدرتمند است و او را قادر می سازد تا مسافتهای دور پرواز کند.
7- خذای این جانور عمدتا گوزن است ولی گزارش هایی مبنی بر اینکه این اژدها را در حال حمل سگ های بزرگ و گوساله دیده اند، بدست آمده!
8-خانواده مک فاستی که قرن هاست در منطقه هیبراید زندگی می کنند، بطور میراثی مسئول نگهداری از این جانور هستند.

3. رولی در مورد رویارویی خود با یک اژدها بنویسید. نوع و اندازه و جنس اژدها بر عهده ی شما. ( 15 نمره )

مدت ها بود که مرگخوارن هوای یک پیک نیک به سرشان زده بود تا اینکه در یک روز نیمه ابری لرد سیاه به تعدادی از مرگخوارانش مرخصی دو روزه ای داد تا کمی استراحت کنند!

لینی، آستوریا، رز به همراه دالاهوف، زابینی و آگوستوس با اجازه لرد سیاه شش تسترال قبراق را زین کردند و با تجهیزات کامل که قبلا توسط دالاهوف اماده شده بود به سمت منطقه هیبراید به پرواز در آمدند.

رز که تا بحال این همه از سواری کردن بر تسترال لذت نبرده بود، به سمت آگوستوس که بر روی تسترال چموشش خم شده بود، فریاد زد:

- خودمونیما واقعا از ایده آستوریا خوشم اومد که بجای پرواز و یا غیب و ظاهر شدن با تسترال بریم گردش.... یوهو برو تسترال خشکلم برو... نذار تسترال زابینی ما رو شکست بده... تندتر بال بزن!

آگوستوس که هنوز در حال کنترل کردن تسترال جفتک پرنش بود با ناراحتی رز را نگاه کرد و او دید که سعی می کرد با کنار زدن تسترال لینی خود را به بلیز برساند.

- لعنتیه مسخره! حیف اونهمه تیمارکردنات! نمی تونی مثل یه تسترال جنتلمن پرواز کنی! اوی چیکار می کنی!
.
.
.
سرانجام پس از چند ساعت پرواز، پنج مرگخوار قبراق و سرحال و یک مرگخوار در آستانه مرگ به منطقه هیبراید رسیدند. آگوستوس همین که پایش به زمین رسید درحالیکه رنگ و رخش کاملا سبز شده بود، با اوق زدن های اخطار آمیز تلو تلو خوران به سمت حاشیه جنگل رفت و از دید دیگران خارج شد.

لینی و آستوریا که نگران حال پای شده بودند برای کمک به سمتی که او رفته بود دویدند. اما رز بی توجه به حال و روز آگوستوس با خوشحالی تسترالش را نوازش کرد و سپس به سمت زابینی و دالاهوف رفت تا در برپا کردن چادر به آنها کمک کند.

دو ساعت بعد:

همه مرگخواران درون چادور بدور اتش نشسته بودند و به بحث کردن های آنتونین و بلیز در مورد اینکه چرا دم تسترال لینی دو درجه انحراف به سمت راست داشت گوش میدادند و می خندیدند.

لینی که حس شوخ طبعیش گل کرده بود رو به بقیه کرد و گفت چطوره برای بررسی استدلال های انتونین و بلیز یه سری به تسترال ها بزنیم تا بفهمیم دلیل کدوم یکی درست تره!

آگوستوس که بعد از بالا اوردن حالش کمی بهتر شده بود، با شنیدن این حرف بار دیگر سگرمه هایش در هم رفت و گفت مگه جونور قحطیه که بریم پیش اون تسترال های خاک برسر! پاشین بریم بجای این حرفا یه چیزی بخوریم...

اما بقیه با نظر اگوستوس مخالفت کردند و تصمیم گرفتند بعد از کمی تفریح با تسترال ها کمی در اطراف قدم بزنند و اگر شکاری در تیرسشان قرار گرفت قدرت هدفگیریشان را به رخ هم بکشند.

آگوستوس که هنوز نا و رمق همراهی کردن را نداشت تصمیم گرفت کنار چادر منتظر آنها بماند و وسایل خوراک را برای شب تهیه کند. پس با این نقشه ها دوستان از هم جدا شدند.

چند ساعت بعد:

هنوز خبری از باقی دوستان نبود. مدتی گذشت کم کم هوا ابری شد و نم نم باران شروع به خیس کردن اطراف کرد. ضربات ملایم و یکنواخت باران بر سقف چادر کم کم حالت خواب آلودگی به پای داد.

- این رفتن یه پیاده روی ساده کننا! پس کجا موندن؟ شاید شکاری چیزی پیدا کردن؟
حوصله آگوستوس سر رفته بود. اکنون که از ضعف صبح هیچ اثری در او نمانده بود تصمیصم گرفت در مسیری که دیگران رفته بودند کمی پیاده روی کند. با این فکر از چادر خارج شد. اما هنوز چند قدمی از اقامتگاهشان دور نشده بود که ناله و سرو صدای عجیبی از سمت تسترال ها بلند شد. مرگخوارن تسترال ها را برای محفوظ نگه داشتن از نور خورشید در حاشیه جنگل در مکان تاریکی بسته بودند. بنابراین آگوستوس نمی توانست علت سرو صدای تسترال ها را بفهمد.

- یعنی اینا چشون شده؟ بهتره برم یه سری به اونا بزنم!

و با این فکر به سمت انها به راه افتاد. کم کم شدت بارش باران بیشتر و بیشتر می شد، بطوریکه آگوستوس برای دید بهتر مجبور به اجرای طلسم محافظتی شد. سرانجام مرگخوار افتان و خیزان خودش را به جایی که گمان می کرد تسترال ها در آنجا بسته باشند رساند. اما با کمال تعجب مشاهده کرد اثری از آثار تسترال ها نیست که نیست!

- هی ریش دراز( اسم تسترال رز)!.... مرکاپت( اسم تسترال چموش خودش) .... دنتاکورنتوپسوتاکورنانتو ... ام.. حالا هرچی!( اسم کذایی تسترال انتونین)...کجایین؟

آگوستوس تمامی اسم ها را صدا زد ولی هیچ پاسخی نشنید. تا به حال نشده بود که تسترال ها اینطور ناگهانی غیبشان بزند. آگوستوس خم شد و شاخه درختی که تسمه ی پاره شده ای به آن آویزان بود را برداشت. کم کم داشت وحشت تمام بدنش را فرا می گرفت. حالا چوبش را بیرون کشیده بود و با اندک نوری که از آن ساطع میشد با اضطراب گوشه و کنار را بررسی می کرد.

- آخه چی باعث شده این تسترال ها رم کنند؟! باید یه اتفاقی افتاده باشه!
هنوز در فکر علت رم کردن تسترال بود که حس کرد صدای خش خش وحشتناکی بگوشش رسید. لحظه ای طول نکشید تا متوجه شود که سایه سیاهی روی او افتاده و ریزش باران در ان نقطه متوقف شد. اکنون بند بند وجودش به لرزه افتاده بود. آهسته و آرام به سمت بالا نگاه کرد.

- اووووه خ...خ... خدای من!!!

موجودی سیاه رنگ به طول نه متر با چشمانی زرد به او خیره شده بود. همان یک نگاه برای آگوستوس کافی بود تا بداند در چه هچلی قرار گرفته است. حالا آگوستوس میدانست چرا تسترال ها غیبشان زده بود. در واقع آن مکان امنی که آنها برای تسترال ها پیدا کرده بودن در اصل اشیانه یک اژدهای هیبراید بود!

آگوستوس در شرایط ناجوری قرار گرفته بود. کوچکترین حرکت و اقدام به فرار می توانست به قیمت از دست دادن جانش تمام شود. غیب و ظاهر شدن هم نیاز به حرکت داشت که این خودش نوعی اعلام خودکشی بود. تنها چاره ای که داشت لمس کردن نشان سیاه و در خواست کمک کردن از دوستان مرگخوارش بود.

در حالیکه چشم در چشم اژدها نگاه میکرد، آهسته و آرام دست راستش را به سمت بازوی دست مخالفش برد. هنوز اژدها اقدامی برای حمله از خود بروز نداده بود شاید از اینکه موجود دوپایی را میدید که با پای خودش وارد حریمش شده بود در تعجب بود!

- اروم باش، اورم باش... الان تموم میشه...
اعصاب پای بشدت تحریک شده بود!
- یکمی دیگه مونده ... آره آره...

سرانجام توانست بازوی دیگرش را لمس کند.اکنون تنها یک کار باقی مانده بود. پس با تمام وجود در دهنش فریاد زد:
-کـــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک!!!
.
.
.
- پاق..پاپاپاق... پاق!

پنج مرگخوار بدون فوت وقت کمی دورتر از مکان اگوستوس و اژدها درست در کنار چادر ظاهر شدند و کورکورانه به سمت های مختلف نشانه می رفتند.
- چی شده!؟ آگوستوس کجایی؟
- آگوستوس؟

انتونین با عجله به سمت ردپایی که روی زمین گل الود برجای مانده بود رفت.
- این رده پا درست به سمت اصطبل موقت میره... زودباشین بریم! و با این جمله هر پنج مرگخوار به سمت اصطبل در اصل اشیانه دویدند.
.
.
.
آگوستوس سر و صدای گامها و خش خش رداها را شنید. اکنون از اینکه درخواست کمک ناگهانی کرده بود به خود لعن و نفرین می کرد با همان حرکت ناچیز دست، اژدها را برای حمله ترغیب کرده بود سر و صدا ها نزدیک تر شده بود. آگوستوس دیگر فرصتی برای فریاد زدن نداشت به سرعت عصایش را بیرون آورد و در شرایطی نامتعادل آماده شد تا طلسم ملتحمه چشم را روانه هیبراید کند. اما عکس العمل اژدها از او بیشتر بود و طلسم به فاصله کمی از جانور وحشی گذشت. اکنون اژدها خشمگین تر از قبل شده بود. اینبار این اژدها بود که حمله اش را آغاز می کرد.
به سرعت بال هایش را باز کرد بر روی پاهایش نشست و سرش را پایین آورد تا مرگخوار را به اتیش بکشد.

حال فقط یک کار از دست آگوستوس برمی امد و آن پریدن به گوشه ای برای در اماندن از دندانها و آتش اژدها بود. اما بر اثر حرکت ناگهانی و غافلگیر کننده هیبراید و سرعت غلت زدن های آگوستوس بر زمین گل الود، عصایش از دستش در آمد و گوشه ای افتاد.آگوستوس نفس نفس زنان، بی سلاح خود را بر پشت درختی انداخت و آماده حمله بعدی جانور شد!

اینبار اژدها دم پرقدرت خودش را بلند کرد تا درخت و صد البته مزاحم پشت آن را یکجا از بین ببرد که با صدای گروهی از جانداران دوپا به سمت دیگر چرخید.

پنج مرگخوار که از صدای غرش اژدها و فریاد رفیقشان پی به وخامت وضع برده بودند به سرعت خود را به محل رساندند.

در یک لحظه پنج چوب در جهت چشمان اژدها بالا رفت و یک صدا طلسم ملتحمه را بر زبان آوردند. غرش درد آلودی در جنگل طنین انداز شد. آگوستوس برای درک وضعیت آهسته سرک کشید و با مشاهده اتفاق درحال رخ دادن از وحشت بر خود لرزید!

اژدها که دیگر جایی را نمی دید وحشیانه با دمش به هرجایی ضربه می زد. دیگر مرگخوارن برای حفظ جانشان خود را در گوشه و کنار مخفی کرده بودند.

بار دیگر دم پرقدرت و پیکانی اژدها بلند شد و میرفت تا جانپناه گوستوس را نابود کند.
آگوستوس ناامید، خود را برای در آغوش کشیدن مرگ آماده می کرد که ناگهان حضور جانوری را در کنارش حس کرد. صدای شیهه ناله وار جانوار بارقه امید را دوباره در دل مرگخوار روشن کرد. بله، مرکاپت، تسترال بدقلق و چموش بود که برای نجات صاحبش بازگشته بود!

- شتــــــــــــــرق! ( صدای برخورد دم اژدها با درخت و خرد شدن آن)

آستوریا وحشت زده چشمانش را بست تا بقیه ماجرا را نبیند. اما رز،آنتونین و بلیز به همراه لینی بار دیگر تمام نیرویشان را جمع کردند و یک صدا طلسم بی هوش کننده را بر زبان آوردند. برای یک لحظه مرگخواران فکر کردند که شکست خوردند اما با تلو تلو خوردن های جانور و صدای بامپ بلند متوجه شدند که توانسته اند اژدها را بیهوش کنند.

اما چه بر سر آگوستوس آمده بود؟

بلیز و آنتونین در سومین اقدام هماهنگ در طول تاریخ زندگانیشان! به سمت جایی که احتمالا جسم اگوستوس آنجا افتاده بود رفتند. آستوریا که به لینی چسبیده بود با ناامیدی پرسید:

- چیزی ازش مونده!

بجای آنتونی و زایبنی رز جواب داد:
- نگران نباش ظاهرا بیشتر از یه تکه ازش مونده! اونجا رو نگاه کنید!

جمع مرگخوارن به جاییکه رز اشاره کرده بود چرخیدند. همه آگوستوس را دیدند که بدون توجه به دیگران تسترالی را با تمام وجود نوازش می کرد.

--------------------------
* پدرم در اومد تا این رولو نوشتم. پس با اجازتون اونو توی یکی از تاپیک هم می زنم.

4 . سنگین وزن ترین و سبک وزن ترین اژدها چه اژدهایی است؟ ( 5 نمره ی قانونی)

شکم فولادی اوکراینی؛Ukrainian Ironbelly با وزنی در حدود 6.5 تن جز سنگین اژدها و زهر نیش پرویی؛ Peruvian Vipertooth جز کوچکترین و سبک وزن ترین نوع اژدها محسوب می شوند.( برگرفته از سایت http://www.hp-lexicon.com )


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۷ ۲۲:۴۶:۵۸
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۸ ۷:۳۹:۴۷

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
تکالیف:


1. به غیر اژدها های نام برده شده ، 5 اژدهای دیگر نام ببرید. ( 5 نمره )
شکم پولادی اوکراینی
پوزه پهن سوئدی
شاخ دراز رومانیایی
دندانه دار نروژی
زهر نیش پرویی

2. در مورد اژدهای سیاه هیبرایدی هر چه میدانید بنویسید. ( 10 نمره )
قلمرو نوع سیاهش به 160km می رسد
فلس زبر و نا صاف
چشم ارغوانی درخشان
بال های شبیه خفاش
بیش ترگوزن ولی سگ بزرگ(به پا سیریوس) و گوساله هم می خورد
3. رولی در مورد رویارویی خود با یک اژدها بنویسید. نوع و اندازه و جنس اژدها بر عهده ی شما. ( 15 نمره )

خوب همه فهمیدید؟ لی مواظب تیغ های رو دمش باش!

-گلرت چرا من باید تخم ها رو کش برم؟

-چند بار بهت بگم اگه ما رو دستگیر کنن بلاک میشیم. ولی اگه تو رو دستگیر کنن هیچ اتفاق خاصی نمی افته!!

-باشه

نیمه شب به سمت کوهستان راه افتادند.حدود 16 متری شاخدوم ایستادند تا از اتش وی در امان باشند.
نقشه این بود. سدریک و هوگو باید حواس شاخدوم را با بز پرت می کردند پرسیوال و گلرت هم او را طلسم می کردند. من بد بخت هم مجبور شدم که تخم ها را بردارم بزنم به چاک و ان ها را بفروشم.

حدود ساعت3 نقشه مان را شروع کردیم.سدریگ و هوگو بز ها را برداشتند و به سمت اژدها حرکردند.ولی از شانس بدشان یکی از بز ها زود تر از موعد به هوش امد و بهبعی سر داد.

اژداهی عصبانی بیدار شد و با عصبانیت ان دو را قرت داد.و چوبدستی هایشان را تف کرد

دو نفر دیگر ب محض بیرون امدن از مخفیگاه جزغاله شدند.

اژدها رو به من کرد گفت:اگر بچه ام را ندزدی جزغاله ات نمی کنم.

گفتم:باشه حالا ... کی می خواد دعوا کنه!!

اژدها سری تکن داد و خوابید. مانده بودم چه طور حرفم را فهمیده.

ولی به هر حال روح رفتگان شاد.


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰

گلرت گریندل  والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
از تو خوشم میاد.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 298
آفلاین
1. به غیر اژدها های نام برده شده ، 5 اژدهای دیگر نام ببرید. ( 5 نمره )

1. دندانه دار نروژی
2. زهر نیش پرویی
3. شاخ دراز رومانیایی
4. پوزه پهن سوئدی
5. شکم پولادی اوکراینی

2. در مورد اژدهای سیاه هیبرایدی هر چه میدانید بنویسید. ( 10 نمره )

همونطور که از اسمش پیداست در هیبراید که جزیره ای در غرب اسکاتلنده زندگی میکنه.
از لحاظ ظاهری می توان به رنگ سیاه، فلس های زبر و ناصاف، برآمدگی سیاه طولی و تیزی دمش اشاره کرد.
بیش از 9 متر طول دارد، با چشمانی ارغوانی رنگ و غذای مورد علاقه اش گوزن است.

3. رولی در مورد رویارویی خود با یک اژدها بنویسید. نوع و اندازه و جنس اژدها بر عهده ی شما. ( 15 نمره )

بچه ها از کلاس بیرون رفتند. اما هنوز زیاد از کلاس دور نشده بودند که صدای غرش اژدها و جیغ معلمشان را شنیدند!

- کمک... کمک...

همه ی بچه ها سر جایشان میخکوب شدند. صدای جیغ های ملمشان توی راهرو می پیچید. ناگهان با فوران آتش در کلاس از جا کنده شد و محکم به دیور رو به رو خورد.
در یک چشم به هم زدن همه ی دانش آموزان فرار کردند.

گلرت نگاهی به پشت سرش انداخت. فقط هری پاتر و لینی وارنر ایستاده بودند.
در همین هنگام چشم عقیقی ماده با یک ضربه دیوار اطراف در را خورد کرد و توانست از کلاس خارج شود.

صحنه ی وحشتناکی در مقابل چشمان گلرت شکل گرفت.
اژدها رز که سراسر بدنش زخمی شده بود را از بلوزش با دندان گرفته بود و خون از دستان کوچکش می چکید.

گلرت از پشت سرش صدای جیغ وحشتناکی شنید.
وقتی برگشت و پشت سرش را نگته کرد حدسش به یقین تبدیل شد.
لینی با دیدن صجنه از هوش رفته بود و کنار دیوار روی زمین افتاده بود.

یک بار دیگر به چشمان عقیقی اژدها زل زد. اگر در هر حالت دیگری بود زیبایی چشمانش را تحسین می کرد. اما حالا به فکر کور کردن آنها بود.
آره، قبلاً توی یک کتاب این را خوانده بود. بزرگترین نقطه ضعف اژدها ها چشمانشان است.
گلرت چوبدستی اش را کشید. در سمت راستش هری را دید که کار او را تکرار کرد. اژدها هم که منظور آن دو را فهمیده بود رز را به گوشه ای انداخت.
گلرت سعی کرد به این فکر نکند که با این حرکت چند تا از استخوان های رز شکسته است.

چشم عقیقی نفس عمیقی از بینی اش کشید. گلرت حدس زد که می داند آژدها قصد چه کاری را دارد.
همزمان با شلیک آتش گلرت و هوگو هر دو چوبدستی هایشان را بالا بردند.

- پروتگو

- آگومنتی

دو طلسم با هم ترکیب شدند و محافظی از جنس آب دورشان را گرفت.

گلرت رو به هری کرد و گفت: چشماش. باید چشماش رو کور کنیم.

هری سری به نشانه ی تایید تکان داد و چوبدستی اش را بالا آورد. با یه حرکت شلاق وار هفت، هشت خنجر نقره ای از هوای رقیق خارج شدند و به سمت سر اژدها رفتند.

دو تای آنها مستقیماً در چشمان عقیقی اژدها فرو رفت و خون از آن فواره زد.

- نه... الان میفته روی رز.

هنوز جمله ی هراسان هری تموم نشده بود که گلرت با تمام سرعت به طرف رز دوید. خودش را به طرف او انداخت و از مسیر سقوط اژدها دورش کرد.

اژدها درست همانجایی افتاد که چند لحظه پیش بدن زخمی رز افتاده بود.
-------------------------------------------------------------------
پ.ن: بیا نجاتتم دادم. حالا اگه میتونی نمره کم بده.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
همه ی بچه ها در کلاس نشسته بودند. عده ای کاتالوگ های مختلف می خواندند، عده ای خر و پف می کردند و عده ای هم در مورد فیلم توآیلایت که تازه ار ام بی سی پرشیا پخش شده بود صحبت میکردند.

صدای فیشی آن ها را به خود آورد. صدایی که به نظر خطرناک می آمد.

- جیـــــغ!

یکی از بچه ها همان طور که می دوید و جیغ می زد ، دستش را به پشت ردایش می زد تا آتش را خاموش کند. همه از کار خود دست کشیدند و به در باز خیره شدند. صدای ضعیفی از معلمشان رز ویزلی به گوش میرسید.

- هی تو! برو توی صف! چرا آتیش می زنی هی بوقی!

صدای جلینگ جلینگ زنجیری به گوش رسید و لحظه ای بعد رز با لبخندی ساختگی وارد کلاس شد و سعی کرد موهای به هم ریخته اش را درست کند تا بار دیگر چشم چپش را بپوشاند. همه به لباس های اسپرتی که او سر کلاس می پوشید و هم چنین مدل موهای جالبش عادت کرده بودند.

- سلام! حدس بزنین امروز راجع به چی حرف می زنیم!

هیچ کدام از بچه ها حرفی نزدند و این نشان میداد که هیچ کدام دوست ندارند در مورد آن موجود آتش زا چیزی بشنوند. رز برای جلوگیری از ضایع شدن گفت:

- خب معلومه که نمیتونید حدس بزنید! هیچ کدومتون متوجه اون راه مخفی نشدید که من از توی دیوار رد کردم؟ خیلی از مدیر خواستم که بریم توی محوطه ی بیرون از قلعه اما گفت نمیشه. برای همین من به خودم زحمت دادم!

رز به سمت در رفت و زنجیر کلفتی را کشید . تمام نگاه ها زنجیر را دنبال کرد تا به سر آن موجود رسیدو موجودی خیلی آشنا. اژدها!

- بچه ها این یه اژدهای ماده است. از نژاد چشم عقیقی زلاندنویی و استرالیایی!

رز با دست دیگرش طناب دیگری را کشید و یک اژدها ی دیگر، درست شبیه اژدهای اول ظاهر شد.

- اینم یه اژدهای نر از همون نژاده. همون طور که می بینین ، اژدهای ماده بزرگتر و خشن تره. اژدها ها رام نشدنی هستند و هیچ کس جز جادوگرای متخصص نباید بهشون نزدیک بشه! اینا فلا تحت تاثیر طلسم فرمان من هستن. وگرنه الان هیچ کس زنده نبود. البته با وجود این طلسم قوی ، هنوزم یه کم نافرمانی میکنن.

و با خشونت زنجیر اژدهای ماده را کشید تا حرکت نکند.

- قلب ، مغز ، خون ، کبد و پوست اژدها خواص جادویی قوی داره. اما تخمش یکی از مهم ترین چیزای غیر قابل فروشه. اژدها ها انئاع زیادی دارن که این انواع با هم مخلوط شده و نژاد های جدید به وجود اومده! من نژاد های خالص رو براتون نام می برم.

رز دستی به پای اژدهای ماده کشید و ادامه داد :

- اژدهای چشم عقیقی استرالیا و زلاندنو. خیلی قشنگن. بیشتر توی زلانو دیده میشن. حدود 2 تن وزن دارن و هم چنین توی دره ها زندگی میکنن. برخلاف بقیه ی اژدها ها. چند تا نوع دیگه هم فقط براتون نام می برم : گوی آتشین چینی ، سبز چمنی ولزی ، سیاه هیبرایدی و... خب کلاستون تمومه و چیزی نمونده که تاثیر طلسمم از بین بره. بهتره شما برین تا من این اژدها ها رو برگردونم.

بچه ها از کلاس بیرون رفتند. اما هنوز زیاد از کلاس دور نشده بودند که صدای غرش اژدها و جیغ معلمشان را شنیدند!

تکالیف:


1. به غیر اژدها های نام برده شده ، 5 اژدهای دیگر نام ببرید. ( 5 نمره )

2. در مورد اژدهای سیاه هیبرایدی هر چه میدانید بنویسید. ( 10 نمره )

3. رولی در مورد رویارویی خود با یک اژدها بنویسید. نوع و اندازه و جنس اژدها بر عهده ی شما. ( 15 نمره )

4 . سنگین وزن ترین و سبک وزن ترین اژدها چه اژدهایی است؟ ( 5 نمره ی قانونی)



_____________________________

فقط برای اطلاع میگم. برای پاسخ دادن به اینا باید از کتاب جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها استفاده کنین. و فکر میکنم از طریق بخش دانلود همین سایت قابل دانلود باشه.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ جمعه ۱۷ تیر ۱۳۹۰

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
نتیجه ی تکالیف جلسه ی اول

راونکلاو : 24

لینی وارنر : 31
5+5 +18 + 3

لونا لاوگود : 27
5+5+ 17

ارگ کثیف:19
2+2+15

زنوفیلیوس لاوگود :19
2+2+15

اسلیترین :8

آگوستوس پای : 33
5+3+20+5

هافلپاف :17

سدریک دیگوری :21
3+3+15

کینگزلی شکلبوت : 26
3+3+20

گلرت گریندل والد:22
5+2+15

گریفندور: 20

جرج ویزلی : 20
18+2

گودریک گریفندور : 25
5+5+14+1

آقای الیواندر : 18
2+2+14

لی جردن : 17
2+5+10



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
گرمسیر و مرطوب
هند
تایلند
افغانستان
تبت در چین



موش و پرندگان ولی میمون هم می خورند




خیلی خسته بودیم.حدود 11 ساعت می شد که راه رفتته بودیم ولی به هیچ نتیجه ای نرسیده بودیم.خدا می داندکه چه پول هایی برای رسیدن به این جا خرج نکرده بودیم.1000 گالیون برای یک قالیچه ی زهوار در رفته و 1200گالیون!!!!برا 4 تا میمون ویژه بی حال
ولی...
ولی اگر همه ی حرف هایی که درباره اوکمی می زنند درست باشد
و یک تخم ان کلی بیارزد مطمئنا ارزشش رو دارد. البته این خیالی بیش نیست. چون حدود11 ساعت شده که راه رفته ایم اما هیچ اوکمی ای نیافتیم.طبقه بندی وزارتخانه هم حالم را بهتر نمی کرد. چون نه ما دانش تخصصی داشتیم نه ورزیده.!!
ناگهان یکی از دوستانم فریاد گوشخراشی کشید.و مرا از افکار بیرون کشید
-اون داره له م می کنه!
به تعداد زیادی سلول خاکستری نیاز نبودکه بفهمم منظورش از او یک اوکمی بسیار خطرناک احتمالا ماده بود.لبخندی بر لبانم نشست.نمی خواهم بگویم که از مردن دوستم ناراحت شده ام اما این بدین معنی بود که اوکمی را پیدا کرده ایم.
ووی
خزیرنش را لای پاهایم حس می کردم. فوری پریدم و خود را از چنگ او ازاد کردم.
تخم هایش خیل از من دور نبود . اوکمی را بسمت ان یکی دوستم پرتاب کردم.وخودم به سمت تخم ها هجوم یافتم. تخم ا را برداش تم و زدم به چاک. از مردن دوسانم-و به نوعی کشتن دوستانم-خوشحال نشدم عوضش قول می دم یک سنگ قبر خوشگل برایشان بخرم
رو حشان شاد


ویرایش شده توسط لی جردن در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۲ ۱۰:۰۷:۰۷

Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۷ جمعه ۱۰ تیر ۱۳۹۰

گلرت گریندل  والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
از تو خوشم میاد.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 298
آفلاین
1. اوکمی در کدام ناحیه ی زمین بیشتر یافت می شود و به چه آب و هوایی نیاز دارد؟ چند کشور نام ببرید. ( 5 امتیاز)

اوکمی بیشتر در آب و هوای گرم و مرطوب زندگی می کنه. برای همین توی کشور هایی مثل اندونزی، مالزی، هند و ژآپن زندگی می کنه.

2. غذای اصلی اوکمی چیست؟ ( 5 امتیاز )

اوکمی اغلب شامپانزه ی وحشی می خوری. ولی در مواردی هم دیده شده که میمون خورده.

3. رولی در مورد مبارزه ی خود با یک اوکمی وحشی بنویسید. ( 20 امتیاز)

گلرت، رز، هوگو و سدریک توی یکی از جنگل های مالزی در حال حرکت بودند. چون رهبر قبلی گروه اوباش تموم پول ها را بر داشته و رفته بود، گروه الان شدیداً پول لازم بود و 4 نفر از اعضای اون با پیشنهاد رز و در عین مخالفت های گلرت() به مالزی اومده بودند تا چند تا تخم اوکمی بدزدند.

گلرت غر غر کنان گفت: حالا این تخم اوکمی که گفتی، چقدر می ارزه؟

رز گفت: اساساً با توجه به این که روی تخم لایه ای به قطر 10 سانتی متر از نقره وجود داره، هر تخم حدود 50 گالیون قیمتشه.

سدریک گفت: خوب، بد نیست. حالا چه شکلیه؟

رز جواب داد: یه ترکیبیه از نجینی و کج منقار. بدنش شکل نجینیه ولی نوک و پا و بال هاش شبیه کج منقاره.

تا جایی در جنگل پیش رفتند که درختان کاملاً به هم نزدیک بودند و آفتاب صبحگاهی داخل جنگل نمی شد. نسیم خنکی می وزید و موهایشان را مخصوصاً زلف های شهلای گلرت را پریشان می کرد.

- اوکمی.

این صدای هوگو بود که صحنه ی دراماتیک گلرت را بر هم زد و با نگاهی نفرت بار از طرف او مواجه شد.

یه اوکمی به طول حدود 6-7 متر روی درخت مقابلشون و روی یه سری گوی نقره ای بزرگ خوابیده بود.

رز گفت: وای. من تا حالا چنین اوکمی ندیده بودم. چه بزرگه. چه تخم های بزرگی داره.

گلرت گفت: حالا کی میره میارتش؟

ملت:

- ترسو ها. حالا شجاعت رو یاد بگیرین.

گلرت چوبش رو در آورد و به سمت اوکمی حرکت کرد. حیوون بدبخت هم با نگاهی خیلی خونسرد به گلرت می نگریست.

گلرت گفت: ببین کوچولو، تو الان دو راه داری. یا اینکه مثل بچه ی خوب 2-3 تا از اون تخم هات رو میدی یا ...

ولی بقیه نشنیدن که اوکمی چه راه دیگه ای داره چون با یه حرکت سریع به گلرت حمله و با اختلاف اندکی از کنار پاش گذشت.

گلرت با صدایی لرزان به رز گفت: نگفتی اینقدر وحشیه. فکر کنم باید از در دوستی وارد بشم.

رو به اوکمی کرد و گفت: ببین دوست عزیز...

اما بقیه ی حرفش رو با یه جیغ بنفش تکمیل کرد و چوبش رو پرت کرد. و از حمله ی اوکمی فرار کرد و از یه درخت آویزون شد و شروع به جیغ زدن کرد.

- آی داد... آی هوار... خدایا کمکم کن... خدایا دیگه به حرفات گوش می دم... دیگه گناه نمی کنم... یا مرلین... کمک... یکی منو از دست این وحشی نجات بده.

پس از چند دقیقه جیغ و داد متوجه شد که صدایی نمیاد. برگشت پشتش را نگاه کرد.
اوکمی رو زمین افتاده بود و بقیه به گلرت زل زده بودند.

گلرت گفت: چی شده؟

رز جواب داد: تو چوبدستیت رو پرت کردی و خورد به مغز اوکمی و اونو کشت.

گلرت خیلی سریع گفت: بابا پرت کردم چیه. این یه فن خیلی قدیم بود. من داشتم اینطوری می کردم که شما نترسین.

ملت:


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۹:۵۹ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
1. اوکمی در کدام ناحیه ی زمین بیشتر یافت می شود و به چه آب و هوایی نیاز دارد؟ چند کشور نام ببرید. ( 5 امتیاز)

اوكمی قابليت زندگی در آب و هوای گرم و مرطوب رو داره و از سرما فراريه. به عنوان نمونه اوكمی در كشورهای استوايی، آفريقايی، آمريكای جنوبی، هندوستان و امثالهم پيدا ميشه...


2. غذای اصلی اوکمی چیست؟ ( 5 امتیاز )


گوشت، علی‌الخصوص گوشت ميمون... با توجه به منطقه‌ای كه اوكمی ها زندگی می‌كنن، ميمون براشون در دسترس تره و همين امر هم موجب شده كه به خاطر خوردن ميمون در نسل‌های متوالی، طبع‌شون با گوشت ميمون سازگارتر هم بشه و طعم گوشت ميمون رو به ساير گوشت ها ارجح بدونن.

3. رولی در مورد مبارزه ی خود با یک اوکمی وحشی بنویسید. ( 20 امتیاز)

كينگزلی در جنگل‌های آمازون مشغول قدم زدن بود. نسيم ملايمی در جنگل می‌وزيد و موهای پرپشت كينگزلی را ( ) می‌رقصاند. كينگز با قدم هايی بلند در جنگل پيش می‌رفت و برای ميمون های متنوع روی درختان، از شامپانزه گرفته تا اورانگوتان و حتی گوريل انگوری ( ) دست تكان می‌داد. بعد از طی مسافتی طولانی، كينگزلی به موجود عجيبی برخورد كه بدنی افعی مانند و بسيار دراز داشت، دو بال بر پدنش خودنمائی می‌كرد و مثل جوراب های گل منگولی رز ويزلی پوستی رنگارنگ داشت .

- اين اوكميه كه! حالا چه غلطی كنم وسط اين مصيبت؟ پدرم در مياد!

اوكمی نيشش را با حالتی تهديد آميز برای كينگزلی به نمايش گذاشت، با پاهای كوچكش به طرف كينگزلی آمد و چشمان درشتش را به او دوخت...

- اوكمی جان... بزن به چاك ... برو وگرنه يه بلائی به سرت بيارم كه مرغ‌های آسمون به حالت گريه كنن ... تا سه می‌شمرم می‌ری دنبال كارت، وگرنه دوباره تا سه می‌شمرم !

اوكمی در حالی كه به كينگزلی نزديك شده بود، با دمش ضربه‌ی محكمی به شكم كينگزلی وارد كرد تا كينگزلی روی تنه‌ی ضخيم درخت كاج پشت سرش پخش بشود . كينگزلی در حالی كه از شدت ضربه شديدا" درد می‌كشيد، چوبدستی اش را بيرون آورد و به طرف اوكمی گرفت:
- آواداكداورا!

طلسم سبز رنگ به بدن اوكمی خورد، اما در كمال ناباوری برگشت پيدا كرد و به طرف يك گل رز ( ) رفت. كينگزلی در حالی كه با ترس و نگرانی به اوكمی نگاه می‌كرد كه لحظه به لحظه نزديك تر می‌شد و نيشش را با حالت رعب انگيز تری تكان می‌داد، چوبدستيش را بيرون آورد و به طرفش گرفت:
- اوكمی ها در سرما می‌ميرن... بايد سردش كنم... سرمائيوس! ( طلسم از نوع من در آوردی )

طلسم بنفش رنگ كينگز از نوك چوبدستی بلندش به طرف مار رفت و سرما را به جانش انداخت. مار از شدت سرما به خودش لرزيد و بعد از پنج دقيقه ويبره رفتن ( ) با عالم فانی وداع كرد. ( اينم يه جمله‌ی تكون دهنده )

قصه‌ی ما به سر رسيد، اوكمی به خونه‌اش نرسيد.



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
از لرد سیاه اطاعت میکنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 388
آفلاین
1. اوکمی در کدام ناحیه ی زمین بیشتر یافت می شود و به چه آب و هوایی نیاز دارد؟ چند کشور نام ببرید. ( 5 امتیاز)
همونطور که همه گفتن دیگه. حالا منم میگم.
آب و هوای گرم میخواد، معمولا توی کویرها دیده میشه و همینطور برخی مکان های مرطوب.
کشور هم مثل ایران، هندوستان، آفریقا و اینا

2. غذای اصلی اوکمی چیست؟ ( 5 امتیاز ) گوشت. گوشت میمون هم میخورن ولی گوسفند و همینطور گوشت شیر رو بیشتر میپسنده

3. رولی در مورد مبارزه ی خود با یک اوکمی وحشی بنویسید. ( 20 امتیاز)

زنوفیلیوس به آرامی نزدیک شد. به کله اش نگاه کرد که لابه لای پرهایش مخفی شده بود. به نظر خواب می آمد.زنوفیلیوس به آرامی و با احتیاط بر روی نقاطی که هیچ برگی روی آن نریخته بود قدم میگذاشت. گاهی مجبور بود بپرد اما کفش های ضد جاذبه اش که قبلا به دست آورده بود بسیار به درد میخورد و مانع از برخورد شدید پایش به زمین می شد.
میدانست این حیوان بسیار خطرناک است و اگر احتیاط نکند مطمئنا کشته می شد.
مانع یک طرف کوله پشتیش را از بین برد حال میتوانست بی صدا تور را در بیاورد.
به آرامی نزدیک تر رفت. تور را بالا برد... خرچ...
اشتباه کرده بود. آن برگ لعنتی جلوی پایش افتاده بود. با ترس به اوکمی نگاه کرد که کله اش را بالا می آورد. نه تنها آن تور نشان گر قصد شومش بود بلکه او را از خواب بیدار کرده بود.
احتیاط را کنار گذاشت و به سرعت دوید بلکه بتواند خود را به مخفیگاه برساند. اما هیچ امیدی نداشت. صدای پاهای اوکمی را شنید ولحظه ای بعد او در چنگالش بود.
Game Over...


- اه لینی، نمیذاری یه بازی بکنیم، چیه انقدر صدام میزنی؟

زنوفیلیوس با بی حوصلگی به لینی نگاه می کرد که چوب دستیش را پایین می آورد.

- اگه به خاطر تو نبود الان این لولو رد کرده بودم .ولی هر دفعه میای و نمیذاری. اه. حالا میمردی 5 دقیقه دیرتر میزدی؟

- زنوف، تو که نمیتونی همیشه بازی کنی. قرار شد تکالیف هاگوارتز رو انجام بدی. هروقت اونا رو انجام دادی بعد...

- باشه اینکارو میکنم، تو خیلی علاقه داشتی مامان بشی نه؟ واسه همینه انقدر مادرانه رفتار میکنی دیگه؟

-زنوفیلیوس لاوگود! تو باز اینو گفتی؟ تو برای 3 روز حق نداری درس بخونی.

زنوفیلیوس که با تلاش بسیار موفق شده بود حالت غمگینی به خود بگیرد گفت : اما لینی...

- اما و اگر نداره. وقتی درس نخوندی آدم میشی.

لینی با گفتن این حرف بیرون رفت و زنوفیلیوس را تنها گذاشت. زنوفیلیوس نیز از موقعیت استفاده کرد.

- این بار ردش میکنم. حالا میبینی!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.