ملت منو یادتون رفت!
.................................
ملت: فلــــــــــــــــــــور!
-خو چیه یادم رفت دیگه:(
در مین حین اسنیپ با یه بسته میپره تو کادر:
-مَ مَ ن! عمو پستچی یه بسته اورد!
- مرسی اسی جون مامان!
ملت:
ایلین قبل از این که اوضاع خراب تر بشه و اسنیپ یاد کارای فوریش! بیفته بایه لگد اسنیپ رو از کادر خارج میکنه روی بسته رو میخونه:
-خون!
برای مندی کلم بروکلی:)
و قبل از این که کسی صدایی ازش در بیاد مندی در ایکی! ثانیه از اغما خارج میشه و بسته رو از دست ایلین میقاپه و مشغول نوشیدن میشه
ملت دوباره:
اماندا همین که خون خوردنش تموم میشه با خوش حالی میگه:
خوب حالا که فلور فکرش یادش رفت میریم سر نظریه دزدی!!!!
ملت: چون زیاد سوپراز شدن در این مرحله دیگه سوپرایز نمیشن!!!
-مَـممگه تو بی بی هوش نبودی؟؟؟ بانوی چاق به نمایندگی ملت و البته با لکنت زبان و البته با ترس از لینی پرسید
-ها...چرا...نه...یعنی یه جورایی نا سلامتی ما خون آشام هستیما توی حالت اغما هم میفهمیم دور و برمون چه خبره ... راستی مورفین هم خودتی!
لینی که از قدرت های خون اشامی هیجان زده شده بود با ذوق به اماندا گفت:
واییی اماندا پس چرا به من یاد ندادی!!! راستی پستچی از کجا اومد؟؟؟؟
-با یکی از خون اشام های پست خونه ماگلی تلپاتی داشتم!
لینی از ذوق از حال رفت و ملت سه باره:
( ملت دیگر توان سوپراز نشدن نداشت!)
اماندا ادامه داد خوب کیا حالا میره دزدی چون کار سختیه باید گروهی کار؟؟؟
چو که فراموش شده بود از افق! وارد شد مشتی محکم روی میز کوبید و با لحنی پر کینه گفت:
-من...اره...من! من با یکی از ویزلی ها حسابی کار دارم! همون دختره مو قمزی که زندگی من رو خراب کرد...من اگه مرگ خوار بودم تا حالا لهش کرده بودم ولی نشد... اه ای زندگی...
در همین لحظه چو متوجه میز و چینی های خورد شده و لباس های با نوشیدنی کره ای غنی شده ملت شد!
-اِاِاِاِ...میز خورد شد خوب داخل سوژه نبودم خبر نداشتم! حالا که چیزی نشده ببینید الان درست میشه ریپارو!...اِ چرا درست نشد!!!
و چو فهمید که وسایل اینجا کارسون با ریپارو حل نمیشه!
اماندا نگاه خشمگناک! رو از چو برداشت و گفت:
-این از یه نفرش نفر بعدی کیه
-من نیستم...نه من هستم...اماندا به مرلین منم هستم!
ملت موزیانه به لینی که داشت به هوش میومد نگاهی انداختن و تا اون فلک زده چشماش رو باز کرد انداختنش کنار چو
اماندا:
-اینم از دومین نفره که میره دزدی! نفربعـــ
لینی به میان حرف اماندا پرید :
-چی میگین؟ دزدی چیه؟ من یه مرگخوار شریفم!
- خودت کفتی منم هستم
-من داشتم خواب میدیم تو به من میگی خونا اشام نیستی به خواطر همین گفتم!
- حرف زده شده برگردانده نمیشود!!!
بقه زود باشین بگین کدومتون میرید؟