1- یک مورد از ابزارهایی که می تونن بعد زمان رو در هم بشکنن کاملا مشروح بگید (طنز) (5نمره)ویرایشیدیم اینجارو، امداد غیبی رسید! :دی ... اممم میدونی که؟
یه پدیده مشنگی هس بش میگن نوستالوجی فک کنم!
این جوریه که الان مثلا من یه آهنگ قدیمی میخونم که شما تو بچگیت شنیدی، نوستالجی بعد زمانو میشکونه میبرتت به بچگیت .... بعد شما ببین قدرت کارو که اگه بیام یه چی قدیمی تر بخونم ممکنه صاف برگردی به دوران جنینی
مشنگ ها پدیده ی دیگه ای به نام سی دی و مدل جدیدترش که تازه اومده و بش میگن دی وی دی هم دارن که کار مشابه رو انجام میده، با این تفاوت که زمان و مکان و شخصیت رو همه رو یه جا میشکونه! مثلا شما یه بار دست اهل و عیال و ... رو میگیری میری کوه و در و دشت صفاسیتی! بعد سی دیش میکنی هی فرت و فرت میتونی بری صفا سیتی!
حتا ممکنه سی دی یه بنده مرلین دیگه ای دراد شما با اهل و عیال ایشون بری پیک نیک که اصلا کار پسندیده ای نیست و توصیه نمیشه و در همین راستا آهنگ سی دی رو بشکن از خواننده مشنگ یاس پیشنهاد میشه.
2- پیشگویی کنید که هفته ی بعد کلاس پیشگویی چه دکوراسیونی خواهد داشت! (5نمره)به شکل جای سرسبز و خوشگلی در میاد که دور تا دورش با درختای پرپشت و انبوه پر شده و اون وسط هم یه کوه آتشفشان قرار داره. اولش ملت کلی کف میکنن و از این فضای سبز و خوش عطر و بو لذت میبرن، اما بلافاصله بعد از جلب شدن توجه همه به کوه آتشفشان که از قضا از توش دود و مقادیر کمی سنگ جزغاله شده به به بیرون پرتاب میشه، حال و هواشون عوض میشه و از اول تا آخر کلاس میمونن که باید از طبیعت لذت ببرن یا نگران فوران آتشفشان باشن.
در نهایت هم با اتمام کلاس آتشفشان فوران میکنه و کلهم ملت با ترس و جیغ و داد از کلاس می گرخن و اونجا عاری از هرگونه دانش آموز یا جنبنده ای میشه.
3- با یه چاله ی زمانی برخورد کردید و بلعیده شدید، با یک رول توصیف کنید. (20نمره)- این صدای چیه؟
تعدادی دختر ریونی دور هم جمع شدن و با تعجب به اطراف نگاه میکنن.
- هوووم، انگار صدا از اونجا میاد!
هر چهارنفر به آرومی جلو میرن و به نقطه ی نامعلومی خیره میشن. یکی از اونا انگشتشو به نشانه ی سکوت جلوی دهنش میگیره و خیلی آروم زمزمه میکنه:
- یعنی یکی زیر شنل نامرئی رفته؟
پادما دهنشو به گوش سه تای دیگه نزدیک میکنه و میگه: بیاین غافلگیرش کنیم!
چهارتایی با فاصله از هم می ایستن و از هر چهار طرف به اون نقطه ی نامعلوم یورش میبرن و "پخ کنان" مثلا خودشونو رو شخص قائم شده پرت میکنن.
- دوشومب!
چهارتایی رو هم پخش و پلا میشن و دریغ از یافت شدن شخصی در اونجا. دافنه بعد از کنار زدن چو از روی خودش، شروع به ماساژ دادن سرش میکنه و میگه:
- اه چطور ممکنه، این صدا از کجا میاد؟
- هـــیــــس! ... خوب گوش کنین ... شبیه صدای لینی نیست؟
چهار دختر تا جایی که در توانشونه گوشاشونو تیز میکنن و به صدا گوش فرا میدن.
- انگار رزم اونجاست ...
اندرون چاله ی زمانی:- رز همه ش تقصیر توئه! اینجا دیگه کدوم گوریه؟ اون چی بود؟ یه چیزی مارو خورد!
رز با ناامیدی نگاهی به اطراف که سفیدی مطلقه میندازه و میگه: انگار رفتیم تو دفتر نقاشی یکی. مثل اون کارتونا! هیجان انگیز نیست؟
لبخند هیجان زده ی رز با دیدن چشم غره ی لینی رو به خاموشی میره و به جاش میگه:
- فک کنم یه چاله ی زمانی قورتمون داده!
لینی با عصبانیت و دست به کمر، جلوی رز قد علم میکنه و میگه:
- چی؟ اون مارو قورت داده؟ نخیرم! این تو بودی که مارو یکراست تو دهن شیردال فرستادی.
رز درحالیکه با دستاش به موهاش ور میره، چشماشو از لینی برمیداره که بره یه دوری به اطراف ...
- آخه اینجا اطراف داره؟ همه ش سفیده! حتی نمیدونم رو چی وایسادیم! زمینه؟ آسمونه؟ اصن تکیه گاه ما کجاست؟
رز با تعجب برمیگرده و میپرسه: تو چطوری افکار منو خوندی؟
- نخوندم، نویسنده بهم گفت.
رز با شگفتی رو زمینی که نمیبینه میشینه و میگه: اوه یعنی تو با اون رفیقی؟
- نه ابله، من خودم نویسنده م.
- جالبه!
اما بلافاصله به خودش میاد و میگه: هی بوقی! پس چرا الکی تقصیر من میندازی؟ پس این تو بودی که مارو تو این دردسر انداختی نه من! این رول توئه نه من.
لینی پشتشو به رز میکنه و جواب میده: خب که چی؟ در هر صورت که تو توی رول من مارو انداختی تو چاله. رز این کارو کرده نه من!
رز دست از کل کل برمیداره و میگه: خیله خب حالا چرت و پرت نویسی بسه، رول زیادی طولانی شد. جمع کن این بساطو برگردیم خونه زندگیمون داشتم سکته میکردم ... گفتم واقعا بلعیده شدیم رفت ...
رز دوباره یاد اطراف میفته و میگه: حالا یه جای بهتر نبود؟ نمیشد آینده یا گذشته میرفتی؟ احساس میکنم تو زمان بی زمانی رفتیم. شایدم وقتی که مرلین میخواست مداد رنگیاشو برداره و مارو تو کاغذ دنیاش نقاشی کنه.
رز دوباره نگاهشو به لینی میندازه و میگه: در هر صورت ... جمع کن بریم.
و اینجاست که لینی با تکون شدیدی از خواب بیدار میشه و با خوش حالی به دخترای دیگه ی ریونی که تو خواب عمیقی فرو رفتن نگاه میکنه. همه ش یه خواب بود ... چقدر خوب بود که این ماجرای بلعیده شدن خوابی بیش نبود!