ریونکلا vs گریفیندور
- امروز مسابقه کی با کی هست؟
- پرفسور، امروز ریونکلا قراره با تیم گریفیندور مسابقه بده، مطمئنا برد با ...
سگرمه های پرفسور دامبلدور در هم رفت و سرش را به نشانه توقف حرف تدریموس لوپین تکان داد و گفت:
- من هنوز باید به تو یاد بدم که فقط به همون سوالی جواب بدی که ازت پرسیده می شه، به من ربطی نداره کی می بره، این مهمه که کیا می برن!
تد با نگاهی عاقل اندر سفیهی به پرفسور خیره شد. سرش را خاراند و به خودش فشار آورد که بتواند معنای جملات پرفسور را درک کند؛ چگونه ممکن بود بردن تیمی مهم نباشد، اما همزمان بردن همان تیم مهم باشد! نگاه کنجکاوش باعث شد که پرفسور دامبلدور به خودش بیاید و پاسخ این نونهال باغ محفل را بدهد:
- خب این یه مسئله پیچیدست! یعنی مهم نیست کی میبره اما ...
- پرفسور، پرفسور، اسمشونبر می خواد مرگخوارانش رو به بازی امروز بفرسته، تا از تیم ریونکلا حمایت کنن1
- چــــی گفتی، رون؟ تام می خواد از ریونکلا حمایت کنه؟
رون نفس نفس می زد و مشخص بود باری بدست آوردن این خبر حسابی دوندگی کشیده، وارد اتاقِ مدور و شگفت انگیز پرفسور دامبلدور شد. نمونه ای مشابه دفتر او در هاگوارتز؛ اما فعلا فرصت فکر کردن به شباهت ها و تفاوت های این دو دفتر نبود، بادی هر چه زودتر درباره این مسئله تصمیم گیری می شد.
- درسته پرفسور. به خاطر اینکه تیم ریونکلا کاملا از مرگخواران پوشیده شده، اونا هم می خوان به ورزشگاه بیان و ریونکلا رو حمایت کنن.
پرفسور دستی در ریش هایش برد و در بین آن دکمه های لامپِ زرد رنگی بود که اگر آن ها را می یافت، احتمالا یک فکر همراه با یک چراغ در ذهنش روشن می شدند!
***
پرفسور فلیت ویک به آرامی در تالار عمومی راونکلا قدم می زد و به تصمیمات عجیب لرد و همینطور پرفسور دامبلدور فکر می کرد. یکی از آن ها با حضورش سبب حضور نیافتن دیگری می شد. رشته افکارش از هم پاشید، لودو بگمن در حالی که بولدوزرانه آواز می خواند و روی اعصاب فلیت ویک چهارنعل می دوید، وارد تالار عمومی شد.
با دیدن پرفسور فلیت ویک، صدایش را کمتر کرد تا اینکه تقریبا دیگر شنیده نمی شد. سپس به آرامی گفت:
- شنیدم پرفسور دامبلدور چه تصمیمی گرفته، عدم حضور همه محفلیون در این مسابقه!
- و این بسیار غیر منصفانه است.
- من در مسابقه شرکت می کنم، لودو بگمن! این رو مطمئن باش.
پرفسور فلیت ویک به آرامی به سمت در تالار عمومی رفت و آن را به مقصد دفترش ترک کرد. در اره تنها به یافتن راه حلی برای حضور در مسابقه فکر می کرد.
***
- سلام و درود خدمت همه تماشاچیان مسابقه کوییدیچ ریونکلا در برابر گریفیندور؛ این مسابقه حواشی زیادی داشت از تحریم پرفسور دامبلدور مدیر مدرسه تا حضور مرگخواران لرد سیاه و اصرار استرجس پادمور بر اجرای مسابقات. اما به هر حال مسابقه این دو تیم امروز برگزار می شه و تا دقایقی دیگه ما شاهد رویارویی این دو تیم خواهیم بود.
- نکته ای رو که فراموش کردم اینکه احتمالا ما شاهد بازی پرفسور فلیت ویک نخواهیم بود. اما خدای من ... بازیکنا همین الان از زمین فاصله گرفتن و کم کم ما داریم ترکیب تیم ها رو می بینیم. پرفسور فلیت ویک هم در کمال ناباوری حضور داره ...
- چهره پرفسور فلیت ویک بسیار مصمم به نظر می رسه و مشخصه که تا آخر بازی در زمین خواهد بود. و حالا بازی با سوت داور شروع می شه. امروز هوا آفتابیه و این نور حسابی روی چشمای بازیکنا است و مطمئنا عملکردشون پایین میاد. لینی وارنر، کوافل رو از هرماینی گرنجر می قاپه و به سمت دروازه گریفیندور به پیش می ره.
- اون یه بلوجر رو که از یویوبازان قهار سرچشمه گرفته بود، با دوشواری تمام پشت سر می گذاره و حالا چند ثانیه فرصت داره تا توپ رو در جلوی نگاه دابی، به دروازه بندازه. توپ توسط لینی وارنر پرتاب می شه اما با یک شیرجه بسیار دیدنی از دابی مهار می شه. آفرین به این دروازه بان!
***
- بازی تا الان 120 به 220 به نفع ریونکلا هست. اما اونا واقعا این بازی رو شانس آوردن... لحظات آخر بازی هست و هر دو جستجوگر به دنبال اسنیچ هستن، اما نگاه دلاکور به یک نقطه از آسمان خیره شده و اون شیرجه می ره و بله! اون اسنیچ رو گرفت!
- بازی با سوت داور و به نفع ریونکلا به پایان می رسه.
***
- پرفسور ولی من نمی تونستم تیمم رو تنها بذارم ...
- من ازت نخواستم بیای اینجا تا توبیخت کنم ...!
- چی؟
فلیت ویک از اینکه او را برای توبیخ به دفترش فرا نخوانده بود متعجب شد. باورش نمی شد.
- بله ، فیلیوس! من درسته اولش تصمیم به تحریم داشتم اما این رو به یک امتحان برای سنجش تو بدل کردم ... تو پیروز شدی فلیت ویک ...1 تبریک می گم.
دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !
با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...
- - - - - - - - - - - - - - - - -
تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟