هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مسابقات لیگالیون کوییدیچ را قدم به قدم با تحلیل و گزارشگری حرفه‌ای دنبال کنید و جویای نتایج و عملکرد تیم‌ها در هر بازی شوید. فراموش نکنید که تمام اعضای جامعه جادویی می‌توانند برای هواداری و تشویق دو تیم مورد علاقه‌شان اقدام کنند. (آرشیو تحلیل کوییدیچ)




پاسخ به: **همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
#1
- فیلیوس! اینجا چی کار می کنی؟ چرا پـــَ ...

زنِ بلند قامت با دقت بیشتری، پیرمردی که فیلیوس نام داشت را نگریست. چهره اش در هم رفت؛ به نظر می رسید هیچگاه او را چنین ندیده است.

- چرا پکری؟ چی شده، فیلیوس!؟

فیلیوس به جنگل روبرویش خیره شده بود. زن، پشت سرش بود و به آرامی به شانه اش زد. فیلیوس بر خود لرزید؛ نمی توانست جلوی چشمانش را بگیرد؛ قطره های اشک از چشمانش به آرامی سرازیر شدند. همچنان دستانش را پشت کمرش به هم قفل کرده بود و در حالی که با ردای بسیار فاخری به نرده های پل هاگوارتز تکیه داده بود، به جنگل می نگریست.

چهره زن ناگهان در هم رفت. اما سکوتش را نشکست؛ فیلیوس فلیت ویک، زبان به سخن گشوده بود:
- دارم می رم، مینروا!

صبح زیبایی بود و تکه های کوچک ابر در آسمان پراکنده شده بودند. پیچک ها طناب های پل را در هم نوردیده بودند و عطرِ عجیبی را از خود ساطع می کردند، اما با گفتن این حرف زنی که مینروا نام داشت، تمام آن زیبایی ها را فراموش کرد. خبر های خوشش را هم فراموش کرد؛ باورش نمی شد، با ناباوری در حالی که ملتماسنه به پیرمردِ کوتاه قد می نگریست، انتظار داشت، خنده های فیلیوس را بشنود که حاکی از یک شوخیِ بزرگ دیگر از استاد ورد ها بود.

اما هیچ لبخندی بر چهره هیچکدام از دو استاد قدیمی هاگوارتز ننشست.

بالاخره فیلیوس فلیت ویک، رویش را از جنگل برگرداند و مستقیم در حالی که سعی می کرد خودش را کنترل کند، درچشمان مینروا مک گونگال خیره شد.

- درسته، مینروا! اما این یک سفر اجباریه؛ آلبوس هم ازش باخبره و بازگشتش ...

مینروا درحالی که سعی می کرد این واقعیت را هضم کند، آرزو داشت بعد از این مکث تنها خبربازگشتِ دوباره دوستش را بشوند.

- و بازگشتش ... ، مشخص نیست؛ من باید این کارو انجام بدم مینروا و باید با دست پر برگردم.

حالا دیگر مینروا مک گونگال، دوباره کنترل احساساتش را بدست آورده بود؛ خطوط چهره اش همانند قبل بود؛ یک زن با اراده و مصمم را نشان می داد. در درونش اما آتشی برپا بود، پاسخ فلیت ویک را با صدایی اندوهگین داد:
- ما منتظرت می مونیم، فیلیوس!

فیلیوس فلیت ویک لبخندی بر لب آورد. حال دیگر معاون مدرسه هم از این قضیه خبر داشت و همینطور معاون آلبوس دامبلدور در محفل.

- در ضمن مینروا، یک جادوگر جوان پس از من به اینجا می آد، خودش، خودش رو معرفی خواهد کرد، اما لطفا اون رو در هاگوارتز و محفل بپذیر!

- البته، فیلیوس! البته! ولی کی هست؟

فلیت ویک در حالی که به ساعتش نگاه می کرد، دستی بر کتش کشید و رو به مینروا گفت:
- به زودی می فهمی!

حال لحظه وداع فرا رسیده بود؛ هیچکدام از دانش آموزان و اساتید از رفتن او خبر نداشتند؛ زیرا خودش نیز تا دیشب نمی دانست که باید هاگوارتز، محفل ققنوس و گروه عزیزش را، ریونکلا، ترک کند. پیغامی که از گوبلین های ایرلند رسیده بود، حال و روزش را بهم ریخته بود.

- پس فعلا دوست من! به امید دیدار ...

مینروا نگاهش را از چشمان فلیت ویک می دزدید اما همچنان امیدوارانه گفت:
- به امید دیدار ...

در حالی که پرفسور فلیت ویک قدم هایش را یکی پس از دیگری بر روی پل بر می داشت، قطرات اشک از چشمان دانش آموزانی که آن صحنه را از پشت پنجره می دیدند و مینروا مک گونگال که از نزدیک رفتن دوستش را می دید، پایین می افتادند. در آن صبح زیبایی بهاری، هاگوارتز و محفل ققنوس، با یک یارِ بزرگ وداع کردند.



ویرایش شده توسط پروفسور فلیت ویک در تاریخ ۱۳۹۲/۱۲/۱۶ ۱۱:۰۳:۰۳

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
#2
1. چه کسانی به هرمیون در راه گسترش گروه ت.ه.و.ع کمک کردن؟ توضیح بدین!

هرمیون گرنجر تا کلی وقت تنها کار می کرد. اما پس از ورود به وزارتخانه، و تشکیل سازمان حمایت از حقوق جانوران جادویی، افراد بسیاری او را در نجات جنیان همراهی کردند. اما در اوایل کار گروه ت.ه.و.ع، گرمیون گرنجر گاهی تنها با کمک رون ویزلی و هری پاتر کار می کرد. هرچند آن ها علاقه زیادی به این مسائل نداشتند.

پس از ورود به وزارتخانه، هری که کاراگاه ارشد و سپس وزیر شد، سازمان هرمیون را گسترش داد.

2. قدرت چوبدستی های زمان قدیم و جدید رو با هم مقایسه کنین!

چوبدستیای اولیه ی ما بسیار سخت و بزرگ و از جنسای نه چندان مرغوبی بودن اما بعدها و به مرور زمان تحقیقات زیادی روشون انجام شد و بهترین نمونه ی چوبدستی که الان همه مون دستمونه و در سایز کوچیک تر و باریک تر و با سرعت انتقال قدرت ِ جادوی بیشتریه رسیدیم. در آینده شاید اصلا نیازی به چوبدستی هم نباشه!!

در حقیقت، چوبدستی سیر تکاملی و صعودی داشتند و تا به امروز که هزاران سال از اولین چوبدستی ها می گذرد، بهبودی چند ده درصدی پیدا کرده اند.

3. مــرلـــیــــن کـــه بــــود؟

مرلین از اولین جادوگران تاریخ بشریت بود که توانست جادو را بشناسد و به طور هدفمند و با استفاده از "تنها ذهنش و دستانش" جادو کند. او را بنیانگذار جادوی سپیدِ باستانی و جادو های کاربردی امروز، می دانند. البته مرلینگاه را هم از نام همین مرلین گرفته اند و داستانِ خودش را دارد.

مرلین چوبدستی را برای انجام جادو انتخاب کرد ولی آن بسیار بزرگ بود.
مرلین توانست اوراد را اختراع کند.
مرلین شلوارکی ساخت که دارای هوش مصنوعی بود و دوبار جان مرلین را نجات داد.
مرلین به مفهوم جادو، یک دسته بندی را اضافه کرد؛ سپید و سیاه !



4. جن های خونگی! آیا اونا در طول تاریخ تلاشی برای نجات خودشون کردن؟ چرا؟

خیر! البته اگر گاهی سرپیچی هایشان را که به ندرت بین جن هایی با تفکرات روشن فکرانه انجام ی شد، در نظر نگیرید. جن های خانگی را ذاتا برای خدمت آفریدند؛ مگر شما، می توانید از ذاتتان، یعنی تدریس تاریخ جادوگری، فرار کنید؟ مسلما نه! آن ها نیاز به یک جرقه بودند تا مشتعل شوند ، تا به خود آیند که حقوقی دارند و دور دیگر دور خدمت نیست.

اما آن ها تا روزی که هرمیون گرنجر سعی در نجات آن ها نکردف هیچ اقدامی نکردند، زیرا به خدمتکار بودن خود اعتقاد داشتند و تلاشی هم برای رهایی نمی کردند.

5. هرآنچه را که یادتون میاد که از این کلاس آموختین رو در چند خط شرح بدین!

1. عصر مرلینی :
1-2. چوبدستی های مرلینی :


این چوبدستی ها که اولین چوبدستی های بشر بودند بسیار زخمت و بزرگ بودند و قابلیت ارسال جادو را به کندی داشتند. به این معنا که جادو برای اجرا شدن از موانع طبیعی درون چوب نمی توانست رد شود و این مانع اجرای جادو بود.

2. عصر حاضر :
2-1: چوبدستی :


چوبدستی های این عصر که معاصر یا حاضر نامیده می شود، بسیار صیغلی و کارامد هستند، با برش های دقیق و انجام ورد های بسیار، دیگر آن موانع گذشته بر سر راه انتقال جادو نیست. جادو چون موم در دستان جادوگر است.

2-3: کودتا :

کودتا های زیادی در طول تاریخ رخ داده اند ولی یکی از مهم ترین آن ها کوتایی ست که مدتی پیش رخ داد؛

2-3-1: کودتا اولیه : (یا زمستونی شدن)

وزیر گانت به اواخر دوره حکومت خود بر جادوگران رسیده بود و کم کم زمام امور از دستش خارج می شد که بانو آمبریج با شعار مرگ بر چیز و چیزکشان باید نابود گردند، به روی صحنه آمد. اما او از یک قدرت بزرگتر یعنی شلوارک عله کبیر که زوپس نشان بود برخوردار بود و همین باعث شد که کودتا پس از چند روز با پیروزی آمبریج به پایان برسد و حکومت بلخود وزیر آمبریج آغاز شود.

2-3-2: کودتا ثانویه (یا کلاه در کلاه )

این کودتا را خود آمبریج بر علیه خودش انجام داد؛ کم کم رضایت مردم از او بسیار کممی شد و نفوذ عوامل زیر زمینی گانت بر مردم این روند را سرعت می بخشید، که وزیر آمبریج متوجه شد که قصد جانش را کرده اند.

او نتوانست از این قضیه جلوگیری کند و تنها توانست کلاه را در لحظات آخر به سر تدریموس لوپین بیندازد. همین حرکت این کودتا را به کلاه در کلاه مشهور کرد.


3-1: هاگوارتز :

هاگوارتز یکی از مدارس بزرگ جادوگری در جهان است که مانند دیگر مدارس دارای موسسان خاص خودش است که آن حداقل هزار سال پیش می زیستند.

3-1-2: موسسان :

موسسان، به 4 جادوگر قدرتمند، با 4 خصلت متفاوت گفته میشه؛ گریفیندور، راونکلا، هافلپاف و اسلیتیرین که بعد ها اسم گروه ها همین قرار گرفت. موسسان رو ما بر اساس خصلت هاشون مزدوج کردیم.


" مطالبی هم درباره جنیان و هرمیون گرنجر مطرح شد که از تکرار آن ها خودداری می کنم."



خداحافظ پرفسور!


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۱۲ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
#3


جلسه آخر طلسم ها و ورد ها
[/center]

آزمون :

1. دو ویژگی اوراد دفاعی باستانی و دو ویژگی اوراد دفاعی مدرن را بیان کنید.

2. سه راه متفاوت برای مقابله با خون آشام ها را نام ببرید. [ دو راه به صورت ورد و دیگری به صورت انجام یک عمل ؛ با توضیح ]

3. علت اینکه از ورد اتندای استفاده زیادی نمی شود چیست؟ [ منطقی فکر کنید اما خلاقیت را فراموش نکنید. ]

4. فشفشه ها به چه دلیل توانایی انجام جادو را ندارند؟

5. روند تکمیل و تکامل یک ورد را بنویسید.








دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۰:۰۰ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
#4
ریونکلا vs گریفیندور

- امروز مسابقه کی با کی هست؟
- پرفسور، امروز ریونکلا قراره با تیم گریفیندور مسابقه بده، مطمئنا برد با ...
سگرمه های پرفسور دامبلدور در هم رفت و سرش را به نشانه توقف حرف تدریموس لوپین تکان داد و گفت:
- من هنوز باید به تو یاد بدم که فقط به همون سوالی جواب بدی که ازت پرسیده می شه، به من ربطی نداره کی می بره، این مهمه که کیا می برن!
تد با نگاهی عاقل اندر سفیهی به پرفسور خیره شد. سرش را خاراند و به خودش فشار آورد که بتواند معنای جملات پرفسور را درک کند؛ چگونه ممکن بود بردن تیمی مهم نباشد، اما همزمان بردن همان تیم مهم باشد! نگاه کنجکاوش باعث شد که پرفسور دامبلدور به خودش بیاید و پاسخ این نونهال باغ محفل را بدهد:
- خب این یه مسئله پیچیدست! یعنی مهم نیست کی میبره اما ...
- پرفسور، پرفسور، اسمشونبر می خواد مرگخوارانش رو به بازی امروز بفرسته، تا از تیم ریونکلا حمایت کنن1
- چــــی گفتی، رون؟ تام می خواد از ریونکلا حمایت کنه؟
رون نفس نفس می زد و مشخص بود باری بدست آوردن این خبر حسابی دوندگی کشیده، وارد اتاقِ مدور و شگفت انگیز پرفسور دامبلدور شد. نمونه ای مشابه دفتر او در هاگوارتز؛ اما فعلا فرصت فکر کردن به شباهت ها و تفاوت های این دو دفتر نبود، بادی هر چه زودتر درباره این مسئله تصمیم گیری می شد.
- درسته پرفسور. به خاطر اینکه تیم ریونکلا کاملا از مرگخواران پوشیده شده، اونا هم می خوان به ورزشگاه بیان و ریونکلا رو حمایت کنن.
پرفسور دستی در ریش هایش برد و در بین آن دکمه های لامپِ زرد رنگی بود که اگر آن ها را می یافت، احتمالا یک فکر همراه با یک چراغ در ذهنش روشن می شدند!

***
پرفسور فلیت ویک به آرامی در تالار عمومی راونکلا قدم می زد و به تصمیمات عجیب لرد و همینطور پرفسور دامبلدور فکر می کرد. یکی از آن ها با حضورش سبب حضور نیافتن دیگری می شد. رشته افکارش از هم پاشید، لودو بگمن در حالی که بولدوزرانه آواز می خواند و روی اعصاب فلیت ویک چهارنعل می دوید، وارد تالار عمومی شد.
با دیدن پرفسور فلیت ویک، صدایش را کمتر کرد تا اینکه تقریبا دیگر شنیده نمی شد. سپس به آرامی گفت:
- شنیدم پرفسور دامبلدور چه تصمیمی گرفته، عدم حضور همه محفلیون در این مسابقه!
- و این بسیار غیر منصفانه است.
- من در مسابقه شرکت می کنم، لودو بگمن! این رو مطمئن باش.
پرفسور فلیت ویک به آرامی به سمت در تالار عمومی رفت و آن را به مقصد دفترش ترک کرد. در اره تنها به یافتن راه حلی برای حضور در مسابقه فکر می کرد.
***
- سلام و درود خدمت همه تماشاچیان مسابقه کوییدیچ ریونکلا در برابر گریفیندور؛ این مسابقه حواشی زیادی داشت از تحریم پرفسور دامبلدور مدیر مدرسه تا حضور مرگخواران لرد سیاه و اصرار استرجس پادمور بر اجرای مسابقات. اما به هر حال مسابقه این دو تیم امروز برگزار می شه و تا دقایقی دیگه ما شاهد رویارویی این دو تیم خواهیم بود.
- نکته ای رو که فراموش کردم اینکه احتمالا ما شاهد بازی پرفسور فلیت ویک نخواهیم بود. اما خدای من ... بازیکنا همین الان از زمین فاصله گرفتن و کم کم ما داریم ترکیب تیم ها رو می بینیم. پرفسور فلیت ویک هم در کمال ناباوری حضور داره ...
- چهره پرفسور فلیت ویک بسیار مصمم به نظر می رسه و مشخصه که تا آخر بازی در زمین خواهد بود. و حالا بازی با سوت داور شروع می شه. امروز هوا آفتابیه و این نور حسابی روی چشمای بازیکنا است و مطمئنا عملکردشون پایین میاد. لینی وارنر، کوافل رو از هرماینی گرنجر می قاپه و به سمت دروازه گریفیندور به پیش می ره.
- اون یه بلوجر رو که از یویوبازان قهار سرچشمه گرفته بود، با دوشواری تمام پشت سر می گذاره و حالا چند ثانیه فرصت داره تا توپ رو در جلوی نگاه دابی، به دروازه بندازه. توپ توسط لینی وارنر پرتاب می شه اما با یک شیرجه بسیار دیدنی از دابی مهار می شه. آفرین به این دروازه بان!
***
- بازی تا الان 120 به 220 به نفع ریونکلا هست. اما اونا واقعا این بازی رو شانس آوردن... لحظات آخر بازی هست و هر دو جستجوگر به دنبال اسنیچ هستن، اما نگاه دلاکور به یک نقطه از آسمان خیره شده و اون شیرجه می ره و بله! اون اسنیچ رو گرفت!
- بازی با سوت داور و به نفع ریونکلا به پایان می رسه.
***
- پرفسور ولی من نمی تونستم تیمم رو تنها بذارم ...
- من ازت نخواستم بیای اینجا تا توبیخت کنم ...!
- چی؟
فلیت ویک از اینکه او را برای توبیخ به دفترش فرا نخوانده بود متعجب شد. باورش نمی شد.
- بله ، فیلیوس! من درسته اولش تصمیم به تحریم داشتم اما این رو به یک امتحان برای سنجش تو بدل کردم ... تو پیروز شدی فلیت ویک ...1 تبریک می گم.




دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۱۹:۳۹ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲
#5
آلیس یا رون؟ مسئله این است.

من نظر شخصیم آلیس یا رون هست. اما من پیشرفت رون رو ندیدم، تقریبا با اومدن من فعالیتش قطع شد!

اما به دو دلیل یکی اینکه از نزدیک شاهد فعالیت، و پیشرفت واقعا بزرگ آلیس بودم، آفرین لانگ باتم، محشر بود! و همینطور جدی نویسیش رو هم می پسندم. پس مطمئنا رای من همانا رای این بانوی گانت نام است؛ آلیس لانگ باتم


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: مستند هری پاتر : جادوی حقیقت
پیام زده شده در: ۱۵:۴۲ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲
#6
من دیدم!

واقعا واسم مهم نیست؛ خب کنجکاوی دارم که ببینم چرا یک میلیارد دلار سرمایه داشته ولی واقعا هیچ تاثیری روی این علاقم یا هرچیزی نمی ذاره! موفق باشید در کارتون ...

در ضمن قسمت دوم رو هم بذارید، تا جایی که تو سایت آنتی (؟) دیدم، قسمت های بعدی سه اومدن ...



دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲
#7
درباره این عنوان بالایی برای من و فک کنم برای همه ابهام هست، نمی دونم رو چه حسابی ملت رای دادن؟

اما درباره مدیریت؛

فک کنم جادوگران تقریبا فرومی باشه که من دیدم مدیرانش تقریبا، نقش هویج ( ) رو بازی می کنن! یعنی این وسط گردانندگان دسترسی می دن، نظارت میکنن (بر کار ناظرا) و کلا همه چی با خودشونه، حالا دقیقا مدیر چی کارس، من نمی دونم.

تا جایی که دیدیم، مدیر، ناظرانِ انجمن های تحت نظرش رو مشخص می کنه، توشون فعالیت مستمر داره ولی مطمئنا فعالیتش خیلی کمتر ولی تاثیر گذار تر از ناظر هست. اون توی رول زدن حرفه ای تره و می تونه سوژه هارو از رسیدن به درجه شهادت نجات بده، هرچند مورد خشم و غضب پیامبر سیاهی قرار بگیره!

واسه همین به نظرم ایده بازنگری کلی روی این قضیه مدیر باید توی جادوگران انجام بشه، اصلا خودمو در سطح بحث نمی دیدم، اما این قضیه، اگر با مدیریت بعضی ها و در نتیجه فعالیت بیشتر انجمن ها منتهی بشه، باعث خوشحالی همس دیه!

من با طرح این وزغ ممکلت هم موافقم! اما این مدیران گرانقدر گروه های چهارگانه، باید از همون گروه باشنا! و جسارتا، دسترسی مشاهده انجمنای گروه های دیگرو هم نداشته باشن. چون منطقیه فقط گردانندگان ای دسترسی رو داشته باشن. البته مدیری که انجمن مرگخواران رو داره باید مرگخوار باشه.

فکر کنم برای سه تای این گروه-انجمن ها، شخص مورد نظر در دسترس باشه، اما فک کنم هافلپاف دست وبمسترا باشه خیلی بهتره! چون وبمسترا غالبا وقت کمی رو دارن و نظارت هافل هم اصلا وقت نمی خواد!

همین دیه! کلا به نظرم یه تجدید نظری رو این قضیه مدیریت بکنید. راحت هم باشید، هر کسی رو لایق دیدید، حتی دو نفر در یک گروه-انجمن، رو مدیر کنید، این مدیریت دوره ای پیشنهادی بانو ایوانز هم خیلی جذابه! می تونیم بر اساس انتخاب گردانندگان، یک نفر رو به عنوان مدیر یک بخش انتخاب کنیم و همینطور بخش های دیگه.

خب، ممنون از دالّاهوف برای این بحث!

فلیت



دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: خیزش RESURRECTION جلد اول از دوگانه آخر الزمان
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۲
#8
خب متاسفانه به دلیل اینکه جادوگران بیشتر شاهد فعالیت های هری پاتریستا بوده تا فانتزی نویسان، هیچ انجمنی برای داستان های اینجوری وجود نداره ... فکر می کنم بهتر باشه تاپیک همینجا باشه، چون در فن فیکشن هم جاش نیست.



دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: بهترین ناظر سال
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲
#9
نقل قول:
لینی وارنر در این ترم هاگوارتز بیش از هر کس دیگری زحمت کشید و ریونکلاوی ها رو که به خواب زمستانی رفته بودند رو برای شرکت در کلاسها از خواب بیدار کرد و به اونها انگیزه برای شرکت در هاگوارتز رو داد و خودش به همراه پروفسور فیلیت ویک در پیشاپیش صف ریونکلاوی ها حرکت کردند پس به نظر من هر ریونکلاوی باید برای تشکر از زحماتش حد اقل این کار کوچیک رو انجام بده.

رای ما: لینی وارنر


بی شک، زحمت کش ترین و شایسته ترین ناظر ریونکلا تا به امروز ...


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: بهترین عضو سال
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲
#10
نقل قول:
ما اول باید یه سری معیار برای بهترین عضو داشته باشیم از نظر من. فکر می‌کنم بهترین عضو کسیه که بیشترین فعالیت ِ مداوم رو داشته، از لحاظ سطح نویسندگی در سطح قابل قبولیه، به وظایفش به خوبی می‌رسه و با مهارت از خوابیدن ایفای نقش جلوگیری می‌کنه.

به عقیده‌ی من، لینی وارنر با حضور فعال و پیوسته در ایفای نقش، رول‌های قابل قبول، نظارت تحسین برانگیز و فعالانه [ مخصوصاً حضورش در موزه‌ی وزارتخانه ] و ایفای نقش مطبوع، لایق رنک ِ بهترین عضوه!



چه کسی توانایی حرف زدن روی حرف مادر گرام ارباب رو داره؟

لینی وارنر


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.