هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۰:۳۶ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
#18

گيديون پريوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲:۵۳ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
از ش دور بمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 533
آفلاین
فن فیکشنی که دو تا از بهترین نویسنده های سایت بنویسن معلومه چی میشه. فقط می تونم بگم بسیار عالی بود، باریکلا. منتظر فصل های دیگه هستم زود تر.

چیزی که برام جالبه اینکه شما سبکاتون جداست. تدی که جدی می نویسه ولی جیمز طنز.

انتقاد که نه ولی پیشنهادم اینه که تو بچه های هاگوارتز از بچه های سایت که رده سنی شون به جیمز و تدی می خوره تو رول استفاده کنید.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۷:۳۰ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳
#17

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
به کلاوس:

دایی جون شما شیرازی بودی یادمه! یه صفحه برو عقب‌تر به جیمزنامه میرسی.

به ویولت:

برو بابا!

به پروف:

مرسی والا ما روشون اسم نذاشتیم از خانم رولینگ بپرس هر چند ویکی در واقع ویکتوآره و دومینیک هم اسم فرانسویه که من فکر میکردم اسم پسره ولی تازگی فهمیدم اسم دخترم هست و در واقع این دختره!

به ریونا:

مرسی ریونای عزیز
تو پست قبلیم هم گفتم، موضوع داستان و محل اتفاقش جای زیادی برای صحبت از ال و لیلی نمیذاره. شاید اگه زمان این داستان فرق داشت و مثلا دو سال بعد از الان بود، امکانش بود، منطقی هم بود ولی اونوقت برای کاراکتر تدی جای زیادی نداشتیم چون درسش تموم شده.

به سارا:

مرسی دوشیزه کلن از ابراز محبتت

به جناب گانت:

ممنون از لطفت .. هر چند فکر میکردم قبلا خوندی!
در مورد مالی فشفشه هم.. الزاما به معنی بدی نیست. همونطوری که ویکی میگه "بهترین تصمیمو گرفت". همونطوری که یه بچه از خاندان مشنگ وقتی نامه‌ی هاگ رو میگیره وارد دنیای متفاوتی میشه که از استعدادش بتونه استفاده کنه، یه بچه از خاندان جادوگرم وقتی فشفشه از آب در میاد، منطقیش اینه که سعی کنه توانایی‌های آدم‌های معمولی رو یاد بگیره تا زندگی بهتری از یکی مثل فیلچ داشته باشه. البته حرف شما هم درسته ... اما ما احساس میکنیم مالی زندگی بهتر و با استرس کمتری داره بین مشنگا.. حتی شاید با یکی دو تا تردستی جادویی اونا رو غافلگیر کنه بدون اینکه کسی تو سرش بزنه که تو فشفشه‌ای!
مودی که خدایش بیامرزد... در مورد بقیه یه فکرایی داریم... شاید این بچه‌ها رو همه‌ی سال تو مدرسه نگه نداشتیم!

اون یه مورد دیگه هم از جیمز پرسیدم ولی یادش نبود، بفرست خصوصی بخونم.. بوقک تقدیم شما!





تصویر کوچک شده


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
#16

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
خب... بالاخره من هم موفق شدم هر دو فصل رو تموم کنم و تبریک میگم. بسیار خوب بود و ما منتظر سومی هستیم!:دی

چند تا مورد کوچیک هم بود که خیلی مهم نیست ولی شاید به دردتون بخوره دیگه.

یکی اینکه این مالی ویزلی ورژن 2 چرا طرد و تبعید شد بدبخت؟ یعنی به اندازه ی فیلچ هم نبود که بره تو هاگوارتز کلفتی کنه؟:دی چون چیزی که من یادمه اینه که فشفشه ها بالاخره یکم قدرت جادویی داشتن دیگه. اون کتابای آموزشی فیلچ یادتون نیست؟ بالاخره یه سری آموزش های ابتدایی می تونن ببینن و لنگان خرک خویش به مقصد برسانند. البته می تونن با دنیای جادو هم قهر کنن برن با مشنگا زندگی کنن مث قصه شما. خلاصه گفتم که فقط گفته باشم.

بعد اینکه تا نرفتن هاگوارتز پای چندتا از این پیرمرد پیرزنا رو هم به داستان باز کنین بد نیست. مودی، آرتور و مالی، دانگ و خلاصه اونایی که 19 سال پیش بزرگسالان داستان بودن البته اگه اینایی که اسم بردم تو کتبای رولینگ نمردن چون واقعا یادم نمیاد مودی مرد یا زنده موند.:دی

یه مورد هم بود که به جیمز گفتم و اگه تایید کردین اینجا نباید بگم دیگه. افشا میشه داستان.:دی

فعلا همینا دیگه.



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
#15

سارا کلن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۷ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۲۹ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از همین دور و برا...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 355
آفلاین
منم خوندمش!
خیلی خوب بود.
منم مثل ریونا از وقتی کتاب هفتو تموم کردم و دوباره کتاب یک و دو و سه رو خوندم( )دنبال فن فیکشن بودم در مورد هری پاتر.
و تا حالا چهار تا خوندم:
بازگشت به هاگوارتز،هویت گمشده،گردش سوم و یکی از خود رولینگ که اسمشو یادم نمیاد (و فن نبود تقریبا رول تکی بود،دو صفحه.ولی قشنگ بود)
ما منتظر بقیش هستیم میریم افطار بخوریم بر می گردیم
بقیش رو هم هرچه زودتر بذارید لفطن



پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
#14

ریونا بونز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۴ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴
از کتابخونه هافل! :)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 156
آفلاین
درود!
من بالاخره تونستم فن فیکیشن شما رو بخونم!
اول اینکه دستتون واقعا درد نکنه! عالی نوشتید. از وقتی کتاب هفتم رو تموم کردم، همیشه به دنبال فن فیکیشن بودم! ولی حقیقتا تنها دوتا فن فیکیشن تا الان خوندم که اینقدر برام لذت بخش بوده. البته انتظار کمتری هم نداشتم. در هر صورت این نوشته شماست، دو تا از بهترین نویسنده های اینجا!

لطفا بیشتر راجب آلبوس سوروس و لیلی تو فن فیکیشن تون بنویسید.
هر چند میدونم که داستان قراره تو هاگوارتز دنبال بشه.

خیلی ممنون از فن فیکیشن خوبتون، امیدوارم فصل های بعدی رو هرچه سریع تر بذارید.


only Hufflepuff




پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۹:۴۱ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
#13

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
اوه مای لیتل کیدز!


همیشه به این فکر می کردم که اگه رولینگ بیاد جادوگران و این وضع عجیب و غریب رو در مورد شخصیت ها و داستانش ببینه درجا سکته می زنه و پس میوفتی و خدایش می آمرزد! ولی الان انصافا امید اندکی هست. اول بدید این فن فیکشن رو بخونه یه کم که نفسش بالا اومد بعد ببریدش تو ایفا!

جالب بود.. فورد آنجلینا، آقای بلوپ.. اسم خواهر برادرای ویکی. ویکتوریا ملکه انگلیس بود، لویی پادشاه فرانسه دومینیک واسه کجاس؟!

خیلی خوب بود بوقیا.. بقیه شو تحویل بدید هرچه سریعتر!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#12

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1548
آفلاین



تشکر؟

روحیه؟

کعنهو کرگدن چهارنعل تازوندم سمت تاپیک فک کردم فصل جدید اومده، با دماغ فرو رفتم تو دیوار جهالت، اونوخ بیام تشکر کنم؟! بیام روحیه بدم؟! بیام تشویق کنم؟! چه تشویقی عامو! چه سپاسی؟! چه نقدی؟! چه کشکی؟! چه دوغی؟!

زود باشید فصل چهار و سه‌ـمون رو رد کنین بیـــــــــــــــــــــــاد!!


بوقیـــــــــــــــــا!!


But Life has a happy end. :)


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۱:۰۵ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#11

کلاوس بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۹ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۲:۴۱ چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰
از دست ویولت و رکسان هر دو فریاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 247
آفلاین
یادمه پرفسور فلیت ویک یک تکه کلامی داشت، همواره مجبور می شد برای چند نفر به کار ببره!

پرفکت بود عاقا.. پرفکت!

بدون شک بهترین فن فیکشنی هست که به عمرم خوندم؛ [ به خودتون غره نشید خیلی، تمام فن فیکشن هایی که خوندیم مال سایت دمنتور و یک مشت بچه مچه نابلد بودن. ]

ولی واقعا عالی بود. حتما به کارتون ادامه بدید بچه ها.. و در ضمن چرا جیمز اینورا نیست.. بگو اونم بیاد ازمون تشکر کنه که میخونیم و بهتون انرژی میدیم

واقعا حرفی ندارم.. روحم شاد شد حسابی


تصویر کوچک شده
[
تصویر کوچک شده

بنفش! [ ]



پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۴:۵۸ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#10

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
بچه‌ها ممنون از لطف همه... چه اونایی که اومدن با نظرهای مهربونشون ما رو شرمنده کردن و چه اونایی که دانلود کردن و خوندن.. دمتون گرم!

پیتر عزیز، گفته بودی:

نقل قول:
.ولی اگه بتونید یه فصل رو ارتباط بدین به دید و بازدید خانواده پاتر از خانواده دادلی، خیلی جالب می شه. هر چند که چون سیر داستان رو از قبل پیش بینی کردین، این ایده یحتمل شوت شده سمت دروازه.

سوم می رسیم به خود داستان. خوب تا این جاش فضا رو خوب به وجود آوردین.یعنی ما یه دید نسبی پیدا کردیم با خانواده پاتر و ارتباطات و ویژگی های شخصیشون.اگر چه خوب باز جای کار داره.به خصوص روی شخصیت آسپ و لیلی.(اگر چه اگه ماجرا توی هاگوارتز دنبال بشه طبیعتا دیگه نیازی نیست)


هر دو پیشنهاد عالی هستن ولی متاسفانه خیلی نمیشه روشون مانور داد چون همونطور که گفتی بیشتر داستان قراره تو هاگوارتز اتفاق بیفته. در مورد دادلی من به صحبت‌های خود خانم رولینگ بسنده میکنم که هری و دادلی با هم دورادور در تماسن ولی رابطه ی نزدیکی ندارن و خب ما داریم سعی می‌کنیم روی اطلاعاتی که داریم تکیه کنیم.
در مورد اسپ و لیلی... شاید کمی ازشون بشنویم باز ولی خب اونا هنوز تو مدرسه نیستن پس باز از بخش بزرگی حذف میشن.

ممنون از حمایتت و لطفی که داشتی

ویکی عزیز... ای پریزاد... ای قشنگ‌تر از پریا!‌

نقل قول:
اهان یه چیز دیگه که یه جیمزم گفتم این بود که با این که میدونم درستشم همینه ولی انتظار نداشتم زندگی هری اینقد اروم و بی هیجان باشه. با این که میدونم کارآگاهه ولی منو یاد ارتور ویزلی انداخت کمی. و خب کمی ضد حاله که ادم تا 17 سالگی غرق در هیجان باشه و هی زندگیش لبه ی پرتگاه باشه بعد 19 سال بعد فقط یه ..اوووم...پدر باشه!


کاملا با حرفت موافقم و اتفاقا با جیمز در این مورد حرف زدم. در مورد اینکه روند داستان چطور پیش میره و چقدر از هری ۳۶ ساله قراره بیشتر بدونین چیزی نمیگم... شاید نظرت عوض شد ولی یه حقیقتی هست که تقریبا‌ همه‌ی آدم‌های شاغل گرفتار روزمرگی میشن.. حتی هری پاتر معروف! هر چقدرم شغلش هیجان انگیز باشه. ضمنا تربیت سه تا بچه ی قد و نیم‌قد اصلا آسون نیست ولی خب این نکته رو بیشتر بهش دقت میکنیم.

مرسی بازم.

به همه اینو بگم که حمایت‌های شما انرژی ما رو بیشتر کرد که سریع‌تر ادامه‌ رو بنویسیم... فصل سه و چهار در حال نوشته شدنه... منتظر باشین!




تصویر کوچک شده


پاسخ به: گردش سوم
پیام زده شده در: ۱۱:۲۱ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳
#9

ویکتوریا ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۷ سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۰:۳۷ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
از ت نمیگذرم!! هیچ وقت!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 59
آفلاین
به نام خدا هستم! منم مراتب رضایت خویش را از این دست نوشته های کهنه ی گوشه ی زیرشیروونی ویلای صدفی اعلام میدارم و خیلی خیلی چشم انتظار ماجراهای بیشتر و فصل هایی با اسم خفن تر میباشیم!

فقط وقت تدی رو بیشتر کنین!! با تچکر!

اهان یه چیز دیگه که یه جیمزم گفتم این بود که با این که میدونم درستشم همینه ولی انتظار نداشتم زندگی هری اینقد اروم و بی هیجان باشه. با این که میدونم کارآگاهه ولی منو یاد ارتور ویزلی انداخت کمی. و خب کمی ضد حاله که ادم تا 17 سالگی غرق در هیجان باشه و هی زندگیش لبه ی پرتگاه باشه بعد 19 سال بعد فقط یه ..اوووم...پدر باشه!

دیگه این که خیلی دل ما رو اول تابستونی شاد کردین که بتونیم چشم انتظار یه خنکی باشیم تو این گرما!

(افکت دو تا بادیگارد که در حال دور کردن ویکی از تریبونن! )


اعتقاد دارم... به جادوی واقعی تو وجود ادمای واقعی !







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.