wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: سه‌شنبه 30 بهمن 1403 09:46
تاریخ عضویت: 1403/11/11
تولد نقش: 1403/11/12
آخرین ورود: دیروز ساعت 16:45
از: سیرک عجایب
پست‌ها: 125
رئیس مجمع ویزنگاموت، ارشد هافلپاف، رئیس کسبه دیاگون، استاد هاگوارتز
آفلاین
تصویر تغییر اندازه داده شده

مرگ یا زندگی؟


جادوگران، و ساحرگان عزیز! همانطور که می‌دانید، به تازگی جنگی در میان مرگخواران و محفلیون درگرفته بود. در این بخش از روزنامه، ما خلاصه‌ای از نحوه‌ی شروع جنگ، حواشی جنگ و در آخر، پایان جنگ را خدمت شما عزیزان ارائه می‌کنیم.
تا آنجا که خبر ها به دست ما رسیده، لرد ولدمورت به دنبال هورکراکسی جدید برای خودش می‌گشت. مرگخوارانش از فرصت استفاده کرده، و سیریوس کچل را به او پیشنهاد دادند. لرد وقت را تلف نکرد و به وزارتخانه رفت تا هورکراکسش را روی سیریوس، وزیر مملکت بنا کند. اما سیریوس ساکت نماند! او دیس‌بک جانانه‌ای به لرد داد و گفت کچل بودنش برای دوران سربازی است. همچنین اعلام کرد هورکراکس لرد، هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و درواقع مرگخوار ها هستند که ضرر خواهند خورد.

تصویر تغییر اندازه داده شده

و اینگونه بود که جنگ شروع شد. بعد از انتخاب ارتش و یارکشی، خرید سلاح و افسون انجام شد و در آخر مرگخواران به ارتش وزارتخانه حمله کردند. طی این حمله، از قدرت های پنهان پرده برداشتند و از همه مهمتر، کاشف به عمل آمد که دامبلدوری جدید، به نام سایمون دامبلدور متولد شده. شایعه شده این بچه درواقع بچه‌ی سالازار اسلیترین به همراه یکی از دامبلدور ها بوده، چون در طی جنگ، سالازار مدام به سراغ سایمون می‌رفت و در آخر نیز او را به قتل رساند تا هیچکس متوجه این رسوایی بزرگ نشود.

در مجلس نیز درگیری هایی رخ داد. همه‌ی درگیری ها برای کسب چوبدستی‌ای قدرتمند بود که باز هم شایعات می‌گویند اصلا این چوبدستی وجود نداشته! محفلیون دروغ گفته بودند تا خودشان را قوی تر نشان دهند. و در اخر، جنگ های تن به تن و دوئل های دو نفره در راهرو های مجلس اتفاق می‌افتاد. طی این دوئل ها، پست های بسیار زیبا و خارق‌العاده‌ای برای جامعه جادوگری به یادگار ماند. پیشنهاد میکنم برخی از آنها را بخوانید و لذت ببرید.

پایان جنگ: ارتش قدرتمند تاریکی سرانجام تصمیم به عقب نشینی گرفت و این نشان دهنده‌ی قدرتِ محفلیون، با وجود تعداد کم و تازه وارد بود. سیریوس نیز طی سخنرانی باشکوهی اعلام کرد؛ ″همگی باهم وزارتخانه‌ و جامعه‌ای بهتر از دیروز خواهیم ساخت. جامعه‌ای آزاد که صدای دوستی‌شان سر به فلک می‌کشد و خوشحالی در چهره همه نمایان هست.″
امیدواریم سخنان وزیر شایعه‌ای بیش نباشد. این بود خلاصه‌ای از جنگ.

پادشاه جهنم!


در این بخش از روزنامه، به ایونت جدیدی می‌پردازیم که به تازگی در تالار اسرار برگزار شده است. ابتدا به داستان این ایونت می‌پردازیم:
در تاریک‌ترین اعماق تالار اسرار، جایی که جادوی کهن در میان سنگ‌های باستانی زمزمه می‌شود، دروازه‌ای به اعماق دوزخ گشوده شده است. سالازار اسلیترین، جادوگری که هزار سال پیش هاگوارتز را بنیان نهاد، حالا به چیزی فراتر از یک موسس مدرسه تبدیل شده است. سالازار اسلیترین با شکست دادن لوسیفر در دوئلی بسیار ساده، حالا پادشاه جهنم شده. الستور مون نیز با عنوانِ فرمانده‌ی جهنم در کنار سالازار قرار گرفته. و از همه جالب تر، یکی از مهربان ترین پری های دنیای جادوگری، حالا به عنوان دست راست سالازار، در این ایونت حضور دارد. طی تحقیقات من، کاشف به عمل آمد که سالازار بعد از جنگِ بین مرگخوار ها و محفلیون، با قدرت گابریل که عضو محفل بوده، مواجه می‌شود و تصمیم می‌گیرد او را به جبهه‌ی خودش جذب کند. بعد از این واقعه، گابریل با هویتی جدید به نام گابریلا پرینتس، در کنار سالازار شروع به حکمرانی به جهنم می‌کند.

ایونت جدید، سوژه‌ی جدید: بزرگترین جذابیت این ایونت، به سوژه‌ی جدیدش برمی‌گردد که برای اولین بار در جادوگران بنا شده است. به سخنان سالازار مراجعه می‌کنیم؛ ما در این تاپیک قصد داریم سبک جدیدی از نویسندگی را در جادوگران آغاز کنیم. این سبک نوشتاری را "سبک پازلی" می‌نامیم. همان‌طور که در توضیحات بالا خواندید، کلیت ماجرا و مسیر اصلی داستان از پیش مشخص شده است. در واقع، شما به‌عنوان نویسندگان این روایت، از ابتدا تا انتهای آن را می‌دانید، اما اکنون زمان آن رسیده که به‌آهستگی، همانند تکمیل قطعات یک پازل، جزئیات و بخش‌های کوچک‌تر را که در طرح کلی اشاره‌ای به آن‌ها نشده، کنار هم بگذاریم تا تصویر نهایی داستان شکل بگیرد.

داستان را از همین لحظه، با انقلابی که الستور مون در جهنم علیه لوسیفر آغاز کرده است، شروع می‌کنیم.


در روزنامه بعدی، سعی می‌کنیم اطلاعات بیشتری در رابطه با این ایونت مطرح کنیم.


آلبوس دامبلدور؛ طلوع روشنایی.


همانطور که مشاهده کردید، آلبوس دامبلدور به تازگی از عالم غیب برگشته و قدرت محفل را بازسازی نموده است. این پیرمرد غیور، با تمام توان تاپیک ها را یکی یکی فتح کرده و پست می‌زند. ایشان همچنین حضوری قدرتمند در جنگ داشته و کمک شایانی برای پیروزی محفل کرد. شایعه شده که این پیرمرد بزرگوار، به شدت از تکه کلامِ ″بابا جان″ بدش می‌آید و به سختی تلاش می‌کند تا دیگران از این تکه کلام در پست هایشان و در دیالوگ های آلبوس، استفاده نکنند. فکر می‌کنید دلیل این نفرت چه باشد؟ آیا دامبلدور ترامایی پشت سر گذاشته است؟


قدرت های نو ظهور!


از آنجا که به پایان روزنامه نزدیک شدیم، تمایل دیدم به برخی از تازه وارد ها اشاره کنم که با قدرت درحال پیشرفت هستند. لورا مدلی، کودکی بسیار دلنشین که اعتراف کرده از گوشت آدمیزاد تا چوب صندلی می‌خورد و هیچ چیز جلودارش نیست! و همچنین هلگا هافلپاف که به تازگی به تالار خود بازگشته و همگی منتظر اقدامات درخشان او در آینده هستند. ایشان طی پیامی در چت باکس، لقب ″مامی هلگا″ را برای خودشان برگزیدند. نویل لانگ باتم و فیلیوس فلیت‌ویک نیز به تازگی به جمع ما پیوسته‌اند. به امید ماندگاری بیشتر این افراد در جادوگران!


تاپیک های تازه از دوران رفته


جوتیوب و نگارخانه خیال که به تازگی خیلی طرفدار پیدا کرده بود، بعد از وقوع جنگ و غیره، دیگر طرفداری ندارد و بین تاپیک های بی شمارِ جادوگران، محو شده است. آیا این تاپیک ها دوران اوج خودشان را از دست داده‌اند؟ یا قرار است دوباره به اوج بازگردند؟

با تشکر از اینکه ما را تا اینجا همراهی کردید، هیبرنیوس مالکولم، خبرگذار جدید!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: دوشنبه 19 آذر 1403 20:21
تاریخ عضویت: 1398/06/21
تولد نقش: 1398/06/25
آخرین ورود: دیروز ساعت 19:05
از: خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
پست‌ها: 585
مدیر فنی دیوان جادوگران
آفلاین

تصویر تغییر اندازه داده شدهتصویر تغییر اندازه داده شده
----------------------->>>>>>>>>>>>>>>>

یکی از گنگسترهای تحت تعقیب، تغییر جنسیت داده است!


----------------------->>>>>>>>>>>>>>>>


طبق آخرین اخبار به دست رسیده، «رزالین دیگوری» با کمک یکی از بهترین متخصصان زیبایی، تغییر هویت و جنسیت داده است و اکنون با نام «ریگولوس بلک» شناخته می‌شود. وزارت سحر و جادو امیدوار است که سایر اعضای باند مردمان خورشید همچنان به هویت و جنسیت سابق خود باقی بمانند تا شناسایی و دستگیری این خلافکاران بیش از این میزان سخت و ناممکن نشود. خوشبختانه پزشکی که به رزالین دیگوری جهت تغییر هویت و جنسیت کمک کرده بود اکنون دستگیر شده و ضمن ابزار پشیمانی و ندامت، تمامی اطلاعات خود را با وزارتخانه در میان گذاشته است.

پیش از این، پزشک مذکور اشخاص شاخص دیگری را عمل جراحی کرده بود که سبب شده بود شهرت قابل توجهی بدست آورد. برخی سبلریتی‌های جالیوودی از دستگیری این پزشک ابزار نگرانی کرده‌اند و اکنون دغدغه یافتن پزشک معتمد دیگری را دارند. متاسفانه وزارت سحر و جادو به ما اجازه انتشار تصویر و هویت این پزشک را نداده است اما گمان زده می‌شود که این پزشک شباهت قابل توجهی با لرد سیاه داشته باشد.

وزارت سحر و جادو مدعی است اکنون از هر زمان به دستگیری گنگسترهای مردمان خورشید نزدیک تر شده است.



افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are

پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: یکشنبه 18 آذر 1403 07:40
تاریخ عضویت: 1398/06/21
تولد نقش: 1398/06/25
آخرین ورود: دیروز ساعت 19:05
از: خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
پست‌ها: 585
مدیر فنی دیوان جادوگران
آفلاین
تصویر تغییر اندازه داده شده

وزارت سحر و جادو: جستجو برای دستگیری گنگسترها همچنان ادامه دارد!

وزیر پانمدی، در بیانیه‌ای گروه مرسوم به مردمان خورشید را خطرناک اعلام کرد. از آن زمان تاکنون تمام نیروهای رسمی وزارتخانه و همچنین نیروهای خودجوش مردمی درحال جستجو و پیدا کردن نشانی از اعضای این باند می‌باشند. خوشبختانه امروز یکی از اعضای این گروه به نام «مری پاپینز» دستگیر شده و تحت بازجویی قرار گرفته است. بازجویی از این شخص مقداری دشوار بوده چراکه تنها به صورت موسیقیایی و با ریتم های خاصی قادر به پاسخگویی بازجویان وزارتخانه می‌باشد.

سرکرده این گروه مقلب به زاخار اصلی، آخرین بار در نزدیکی پاتیل درزدار در لندن دیده شده است. طبق یافته‌ها زاخاریاس اسمیت به دنبال دکتر زیبایی و متخصص جعل اسناد می‌گشته تا با تغییر چهره و با هویتی جدید، تمام اعضای خود را به سمت آمریکا فراری دهد. وزارت سحر و جادو اعلام داشته تمام مرزهای جارویی در آسمان را رصد می‌کند و همچنین تمامی پزشک‌های زیبایی جادویی و غیرجادویی تحت نظر می‌باشند.

اکنون بنظر می‌رسد که این پایان راه برای گنگسترهای مردمان خورشید باشد و هواداران کوییدیچ امیدوار هستند تا گالیون های فدراسیون و خودشان به جیب‌شان دوباره بازگردد. هری پاتر نیز در مصاحبه‌ای اعلام کرده بود که به خون این افراد تشنه است و هرکجا آن‌ها را ببیند سایه‌شان را با تیر می‌زند. وی در مصاحبه خود رسما اعلام کرده بود: «از مادر زایید نشده کسی که سر هری کلاه بزاره».

حالا باید منتظر ماند و دید سرانجام این تعقیب و گریز در خلال مسابقات لیگالیون کوییدیچ چه خواهد بود. آیا مردمان خورشید، از چنگ قانون فرار خواهند کرد و دولت دستش از قانون گریزان کوتاه خواهد ماند؟ برخورد دولت دوستی و دوپامین با این خلافکاران به هنگام دستگیری چگونه خواهد بود؟ پیام امروز را دنبال کنید...

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are

پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: چهارشنبه 7 آذر 1403 19:45
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: دیروز ساعت 23:20
از: هاگوارتز
پست‌ها: 893
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز، استاد هاگوارتز
آفلاین
طرفداری از تیم پیامبران مرگ






خبر ویژه از کوچه دیاگون: جنگ برای حداقل ۴ روز دیگر ادامه خواهد داشت!

به گزارش خبرنگار ما از مرکز حوادث کوچه دیاگون، پس از روزهایی پر از هیجان، درگیری‌ها و روایت‌های عاطفی و نفس‌گیر، خبر رسیده است که نبرد بزرگ در دیاگون برای حداقل ۴ روز دیگر ادامه خواهد داشت. این تصمیم از سوی رهبران مقاومت جادوگران گرفته شده و دلایل قابل‌توجهی پشت این تمدید قرار دارد.

گزارش‌های میدانی نشان می‌دهند که یکی از دلایل اصلی تمدید این درگیری‌ها، ماجراهای پیچیده و پرتعلیق است که هنوز به نتیجه نرسیده‌اند. گفته می‌شود مغازه الیواندر به نقطه‌ای کلیدی در روایت نبرد تبدیل شده است، جایی که تصمیمات مهمی گرفته می‌شود و چالش‌های بزرگ پیش روی جادوگران قرار دارد. از شور و اشتیاق دوریا بلک برای بازسازی جادوگری گرفته تا فداکاری‌های تام ریدل، همه و همه نشان می‌دهد که این ماجرا هنوز در مرحله اوج خود قرار دارد و نمی‌توان به این زودی انتظار یک پایان را داشت.

دلیل دیگر تمدید جنگ، تغییر وضعیت میدان نبرد است. پس از کشف اطلاعاتی درباره کلینیک مرموز ماگل‌ها، مشخص شده که این مکان ممکن است محلی برای انجام آزمایش‌های خطرناک بر روی جادوگران اسیر باشد. همین موضوع باعث شده است که جادوگران مقاومت، از جمله سالازار اسلیترین، تمرکز خود را به آزادسازی اسرا و کشف اهداف این کلینیک معطوف کنند. این تغییر اولویت‌ها و استراتژی‌ها نیازمند زمان بیشتری است تا برنامه‌ریزی دقیق‌تری انجام شود و نیروها بتوانند خود را برای مقابله با ارتش ماگل‌ها آماده کنند. به گفته کارشناسان، این تصمیم نه تنها ضروری، بلکه حیاتی است، چرا که هرگونه تعلل می‌تواند عواقب فاجعه‌باری برای جامعه جادوگری به همراه داشته باشد.



از سوی دیگر، رقابت میان دو جبهه مقاومت جادوگران و حامیان ایفای نقش همچنان ادامه دارد. جدیدترین آمار امتیازات:

ارتش سالازار: ۵۴ امتیاز
تیم ایفای نقش: ۳۴ امتیاز


با وجود تمام این تغییرات، خبرنگار ما توصیه می‌کند که علاقه‌مندان به این جنگ فراموش نکنند که ماجرای مغازه ویزلی‌ها هنوز در مرکز توجه قرار دارد. روایت پرهیجان این مغازه، که با صحنه‌هایی احساسی و جذاب همراه است، همچنان ادامه دارد و می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در نتیجه‌ی نهایی داشته باشد. منتظر خبرهای جدید باشید، چرا که آینده کوچه دیاگون هنوز به قلم جادوگران نوشته نشده است.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Read to Awaken. Eat to Endure. Train to Dominate
پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: سه‌شنبه 6 آذر 1403 13:47
تاریخ عضویت: 1403/06/09
تولد نقش: 1403/06/10
آخرین ورود: جمعه 12 بهمن 1403 20:56
پست‌ها: 143
آفلاین

به طرفداری از هاری گراس

من شکست خوردم! احساس می‌کنم دارم تا سر حد مرگ می‌سوزم و از اینکه حتی نمی‌توانم عباراتی ساده مثلِ ″درد دارم″ را هم بر زبان بیاورم، رنج می‌کشم. نباید این بدیمنی جهنمی بی همتا و منحصر به فرد در تاریخ بی حد و مرز بشر را دست کم گرفت. نظمی که تمام مدت با چنگ و دندان حفظش کرده بودم، مقابل چشمانم از بین می‌رود. ای بشر، مگر چقدر می‌توانی ظالم باشی؟

کوهی از جنازه مقابلم جمع شده. آن لوله های تفنگ کار خودشان را کرده‌اند. متاسفم که نتوانستم نجاتتان دهم...دنیا بدجوری درهم و برهم است. آیا این واقعا به این معنا نیست که چاره‌ای جز خودکشی ندارم؟ با وجود اینکه مطمئنم با خودکشی به زندگی‌ام پایان می‌دهم، درحال حاضر بیشتر از مردگان رنج می‌کشم.

صدای توپ و تفنگ قطع نمی‌شود. صدایشان گویی فریاد می‌زند و اعتماد به نفس دروغینشان را اعلام می‌کند. اگر واقعا اعتماد به نفسش را داشتند، دست به قتل دیگران نمی‌زدند. آنها از ما می‌ترسند. چه کرده‌ایم جز پنهان شدن در سایه ها؟ چه کرده‌ایم جز خالی کردنِ میدان برای زندگی بهترشان؟ مجبورم خودم را با نوشتن خالی کنم، چون نمی‌توانم هیچکدام از اینها را به زبان بیاورم. نمی‌توانم بگویم چقدر از منطق مضحکشان بدم می‌آید. به هرحال، انسان باید تظاهر کند تا زنده بماند.

نمی‌توانم فریاد بزنم، پس می‌نویسم برای تمام بچه های بی‌گناهی که جسم بی روحشان زیر پوتین های سربازان له شد. می‌نویسم برای گروه گروه ساحره هایی که در میدانِ باشکوه دیاگون... یا شاید بهتر است بگویم میدانِ سابقاً باشکوهِ دیاگون به آتش کشیده شدند. می‌نویسم از زندانیانی که برای زنده ماندن، مجبور به سکوت و اطاعت از زورگویان شده‌اند. انسانیت دروغ است! حتی اگر دروغ نباشد، به طور حتم آنها انسانیتشان را از دست داده‌اند.

- بلند شو.

یک کفش ایمنی به دنده هایم لگد‌ می‌زند، سریع، محکم، کم عمق. آنچه فرو می‌بلعم چیزی نیست جز نفس های بریده بریده‌ای که وجودم را خفه می‌کند. وقت مرگم فرا رسیده؟ من هم می‌توانم به دوست و عزیزانم بپیوندم؟ نمی‌دانم وقتی به دیدنشان رفتم، چطور باید عذرخواهی کنم... چطور باید شرمم از ناشایستگی‌ام در محافظت از کودکان را بپوشانم. اما با اینحال، سرنوشتم را می‌پذیرم. شمایی که زنده هستید و هنوز توان جنگیدن دارید، سرنوشتتان را تغییر دهید! نگذارید برایتان تصمیم بگیرند... دنیای درحال سقوطمان را نجات دهید. برابری را احیا کنید، قوی تر شوید، امید، بهبودی و شادی را احیا کنید. نجاتمان دهید!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: جمعه 2 آذر 1403 19:07
تاریخ عضویت: 1403/08/09
تولد نقش: 1403/08/11
آخرین ورود: دیروز ساعت 21:24
از: دی که گذشت، هیچ از او یاد مکن
پست‌ها: 140
خزانه‌دار گریمولد
آفلاین
اکنون، کوچه ای که همه ما خاطرات خوشی از آن داریم یا اگر از تبار ماگل ها باشیم، جادو و سحر را از آنجا آغاز کرده ایم، در زیر قدمهای سنگین ماگلها قرار دارد. آنها به ما هجوم آورده اند، با این قصد که با کوته فکری و حماقتشان، دنیایی که از نو ساخته ایم را نابود کنند.

ما در طول تاریخ، همواره زیر پای گروهی از ماگل ها له شده ایم. آنها ما را به جرم متفاوت بودن مورد آماج توهین و نفرت قرار می دادند، اما نباید چنین انگار کرد که تمام ماگل ها بدذات هستند.

بگذارید از تجربه خودم بگویم، تجربه ای که به من ثابت کرد که برخلاف آن چه تا پیش از آن فکر می کردم، ماگل های خوب و دوست داشتنی هم وجود دارند.

به خاطر می آورم که یک شب زمستانی بود، در کریسمس، همان زمانی که برادرم فرار کرد. من نمی توانستم فضای خانه را تحمل کنم، آن سنگینی و اندوهی که بر آنجا حاکم بود... و فقدان آزاردهنده سیریوس. می دانستم او هرگز بازنخواهد گشت و امکان ندارد حتی یک کلمه دیگر هم با من حرف بزند، و این برایم بی نهایت دردناک بود، زیرا او را از هر کسی در دنیا بیشتر دوست داشتم.

بنابراین از خانه بیرون رفتم. گوشه ای از پیاده روی سرد و سفت نشسته بودم و با تمام وجود می گریستم. شاید این اولین و آخرین بار بود که در حضور دیگران، به چشمانم اجازه داده بودم ببارند.

باران، همچو تازیانه با بدنم برخورد می کرد. احساس می کردم از مغز استخوان یخ می زنم و منجمد می شوم.

ناگهان بافت نرمی را بر شانه ام احساس کردم. لذت بخش بود، مانند خوردن قهوه ای گرم در روزی زمستانی.

- می خوای گریه کنی بکن، ولی نه با یه لباس ابریشمی نازک، اونم تو این سرما!

به راحتی می شد فهمید پسرک ماگل است. می دانستم هیچ جادوگری از آن دستگاه های عجیب و غریب... اسمشان چه بود؟ واکمن؟ استفاده نمی کند. شلوارش پاره پاره بود، فکر می کنم یکی از مدهای اجق وجق ماگلها بود.

او به من کمک کرد، نه به خاطر این که ظاهرم "جذاب" و "خفن" باشد. چون می دید حالم خوب نیست، چون می دید دارم گریه می کنم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
"نمی دانم چرا اگر آدم کارخانه دار باشد خیلی محترم است ولی اگر نانوا باشد محترم نیست."
پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: جمعه 2 آذر 1403 17:51
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: دیروز ساعت 23:20
از: هاگوارتز
پست‌ها: 893
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز، استاد هاگوارتز
آفلاین
طرفداری از تیم پیامبران مرگ





تنها دو روز از آغاز رقابت‌های محرمانه‌ای که در دل تاریخ ثبت خواهد شد می‌گذرد، و نتایج تاکنون چیزی جز تاییدی بر قدرت و برتری سالازار اسلیترین و ارتش منتخبش نیست. با ۲۴ امتیاز در برابر تنها ۴ امتیاز تیم مقابل، شکوه و عظمت این ارتش بر هیچ‌کس پوشیده نیست. از همان آغاز، سالازار و یارانش ثابت کردند که نه تنها آماده این میدان هستند، بلکه آمده‌اند تا یک بار برای همیشه جایگاه خود را به عنوان پیشگامان دنیای جادوگری تثبیت کنند.

ارتش سالازار که با ترکیبی از بهترین و شایسته‌ترین افراد هاگوارتز شکل گرفته، نشان داده که اتحاد و نظم چگونه می‌تواند به پیروزی‌های خیره‌کننده منجر شود. رهبری قاطع سالازار اسلیترین، همراه با قدرت استراتژیک تام ریدل، هوش و ذکاوت گابریل دلاکور، شجاعت ترزا مک‌کینز و تجربه سیگنس بلک، به این تیم نیرویی توقف‌ناپذیر بخشیده است. این گروه تا این لحظه نه تنها تمامی موانع را پشت سر گذاشته‌اند، بلکه تیم مقابل را به سایه‌ای از آنچه بودند تبدیل کرده‌اند.

در طرف دیگر این میدان، تیم ایفای نقش با تنها ۴ امتیاز، نمایشی ناامیدکننده داشته است. علیرغم ادعاهای بلندپروازانه‌شان، این تیم هیچ استراتژی مشخصی ارائه نداده و به‌وضوح تحت تاثیر حملات سریع و دقیق ارتش سالازار قرار گرفته است. آیا این ضعف نشانه‌ای از فروپاشی کامل است یا تنها سکوتی پیش از طوفان؟ تنها زمان پاسخ این سوال را خواهد داد، اما تاکنون چیزی جز شکست‌های پی‌درپی در کارنامه آن‌ها دیده نشده است.

این رقابت، اگرچه پنهان از چشم بسیاری در حال جریان است، اما پیام روشنی به همه جادوگران دارد: رهبری سالازار اسلیترین قدرتی بی‌چون‌وچرا است که هیچ مانعی نمی‌تواند آن را متوقف کند. آیا این آغاز فصل جدیدی در تاریخ جادوگری خواهد بود؟ آیا تیم ایفای نقش می‌تواند از این گرداب شکست نجات پیدا کند؟ با این حال، هر جادوگری که از قدرت سالازار چشم‌پوشی کند، بدون شک سرنوشتی جز کنار رفتن از این میدان ندارد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Read to Awaken. Eat to Endure. Train to Dominate
پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: جمعه 2 آذر 1403 08:02
تاریخ عضویت: 1403/04/15
تولد نقش: 1403/03/15
آخرین ورود: یکشنبه 9 شهریور 1404 11:30
پست‌ها: 193
آفلاین
هوادار تیم برتوانا


هنگامی که اولین انفجار‌ها رخ داد، با گابریل داخل مغازه در حال خرید بودم. هرگز در مخیلاتم هم ‌نمی‌گنجید که ماگل‌ها به دیاگون حمله کرده باشند. با خودم فکر می‌کردم حتما صدای آتش‌بازی است. حتما مغازه ویزلی‌ها محصول جدیدی را رونمایی کرده و به همین مناسبت منور می‌زدند.

با خیال راحت بقیه خریدم را انجام دادم و با گب به سمت کوچه دیاگون برگشتیم. اما وقتی رسیدیم، انگار به دنیای دیگری برگشته بودیم. کوچه‌ای که هنگام رفتن ما پر از جادوگران شاد و خندان و جادوآموزانی بود که با هیجان به دنبال خرید لیست هاگوارتزشان بودند، حالا پر از دود و خاکستر و افرادی بود که جیغ می‌زدند و به این‌سو و آن‌سو می‌دویدند. جنگنده‌ها با صدای وحشتناکی در آسمان پرواز می‌کردند و بمب‌هایشان را روی مغازه‌ها می‌انداختند. عده‌ای با لباس‌های نظامی ماگلی به هر کس که پیدا می‌کردند با خشونت دستبند‌ می‌زدند و او را می‌بردند. حتی اهمیتی نمی‌دادند که خیلی از آنها زخمی و مجروح شده بودند. همه را کشان کشان می‌بردند. این آتش‌بازی نبود. جنگ بود!

این جنگ بود! تا همین الان هم تعداد زیادی از جادوگران مرده بودند. یعنی چند نفر از دوستانم میان آن‌ها بودند؟ چه کسانی را دستگیر کرده بودند؟ اگر دستگیر شده بودند یعنی هنوز زنده بودند اما تضمینی بود که زنده بمانند؟ تصویر کشته شدن مامانم جلوی چشم‌هایم نقش بسته بود. همان برایم کافی نبود؟ باید مرگ چند نفر از عزیزانم را می‌دیدم تا کافی باشد؟ چقدر باید از دست ‌می‌دادم؟ ذهنم تصاویری برایم می‌ساخت که هرگز نمی‌خواستم آن‌‌ها را ببینم، تصویر مرگ دوستانم. گادفری، ایزابل، کوین، مامان مروپ، الستور، آلنیس و ایوانا.

سبد خرید از دستم رها شد و تمام خرید‌ها روی زمین بخش شد. دستم را به دیوار کنارم گرفتم که نیفتم. سعی می‌کردم آرامش خودم را حفظ کنم. صحنه مرگ دوستانم را از ذهنم کنار زدم. باید زودتر گابریل را از آنجا می‌بردم. دستش را گرفتم و او را دنبال خودم دوباره به داخل کوچه ناکترن کشیدم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
تصویر تغییر اندازه داده شدهتصویر تغییر اندازه داده شده



F-E-A-R has two meanings
"Forget Everything And Run"
or "Face Everything And Rise"
The choice is yours.



پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: چهارشنبه 30 آبان 1403 20:47
تاریخ عضویت: 1402/05/17
تولد نقش: 1402/05/29
آخرین ورود: جمعه 3 مرداد 1404 00:45
پست‌ها: 176
آفلاین
هوادار تیم مردمان خورشید


به روزنامه پیام امروز خوش آمدید. در این بخش از روزنامه سعی می کنم به اخبار جنگ در میان جادوگران و ماگل ها بپردازیم؛ علاوه بر این در انتهای مطلب پرسشی را مطرح می کنیم و شما باید به آن پاسخ دهید. در بخش بعدی روزنامه نظرات شما به اشتراک گذاشته خواهد شد. پیام امروز پیام شماست. این شما و این بخش اول از قسمت اخبار جنگ روزنامه خودتان، پیام امروز.
جنگ همیشه زینت بخش دنیای جادوگران بوده است، چه در میان خود جادوگران و چه با ماگل ها. سال ها بود جنگ میان ماگل ها و جادوگران تنها به صورت غیر مستقیم بود و ماگل ها از حقیقت پشت اتفاات عجیب زندگی خود بی خبر بودند اما حالا با اقدامات سالازار اسلیترین جنگ سر جای خود را به یکی از بزرگترین جنگ های تاریخ داده است. اکنون به اوج خود رسیده و همه مردم لندن را به ترس واداشته است؛ ماگل یا جادوگر، فرقی نمی کند. همه دلواپس هستند و منتظر شنیدن اخبار این حمله دو جانبه هستند.
جادوگران با استفاده از جادوی خود در تلاش برای پیروزی بر ماگل‌ها هستند، در حالی که ماگل‌ها نیز با تمام توان در حال مقابله با این حملات جادویی می‌باشند؛ چنین جنگ هایی در گذشته های دور قطع به یقین با پیروزی جادوگران به اتمام می رسید اما حال وضع برای این قشر همه پیروز تغییر کرده است. در این سال ها تکنولوژی ماگل ها بسیار پیشرفت کرده است و آنان از صلاح های جیدی برخوردار هستند. ابزاری که راه پیروز را برای آنها هموار می کند.
حال که به اتمام این خش از خبرنامه جنگ رسیده ایم وقت آن است که پرسش خود را مطرح کنم: به نظر شما برنده این جنگ کی است؟ آیا ماگل ها می توانند بر جادوی پرقدرت جادوگران غلبه کنند؟ یا جادوگران این پیروزی ارزشمند دیگر را به تاریخچه پر از افتخار خود می افزایند؟
پاسخ خود را با جغد ها سرسخت خود برای ما ارسال کنید؛ هزینه آسیب های احتمالی برعهده ما نیست.
با تشکر از نگاه گرمتان.
هیزل استیکنی


افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
{زِندِگیــت هَمون رَنگـی میشِـہ که خودِت نَقاشـیش میکُنـے🎨🦋}


پاسخ به: پيام امروز
ارسال شده در: چهارشنبه 30 آبان 1403 18:00
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: دیروز ساعت 23:20
از: هاگوارتز
پست‌ها: 893
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز، استاد هاگوارتز
آفلاین
تور سوم سالازار اسلیترین


تصویر تغییر اندازه داده شده


پیام امروز: حقیقت در میانه آتش و خاکستر

جادوگران عزیز،
در این روزهای پرالتهاب که کوچه دیاگون به میدان نبردی بی‌سابقه میان ماگل‌ها و جادوگران تبدیل شده است، پیام امروز، به عنوان یک روزنامه مستقل و بی‌طرف، در خدمت شماست تا تمامی اتفاقات را بدون پرده‌پوشی و با صداقت کامل منتشر کند. برخلاف شایعاتی که ممکن است شنیده باشید، این روزنامه تحت کنترل سالازار اسلیترین یا هیچ نیروی دیگری نیست. پیام امروز مکانی است برای شنیدن و دیده شدن صدای شما، حتی در میان آتش و آشوب.

در این روزنامه، تمامی اخبار مرتبط با حمله ماگل‌ها به دنیای جادوگری به‌صورت لحظه‌ای و دقیق منتشر می‌شود. گزارش‌هایی از حملات ماگل‌ها، مقاومت جادوگران، تخریب‌ها و تلاش‌هایی که برای نجات افراد و مکان‌های جادویی صورت می‌گیرد، همگی بخشی از محتوای ما خواهند بود. همچنین تحلیل‌هایی از اهداف احتمالی ماگل‌ها، تاثیر این جنگ بر دنیای جادوگری و آینده‌ای که ممکن است در انتظار ما باشد نیز به طور ویژه بررسی خواهند شد.

پیام امروز فقط یک روزنامه نیست؛ بلکه صدای شماست. شما می‌توانید احساسات، تجربیات و مشاهدات خود را از این بحران در قالب نامه یا مقالات کوتاه برای ما ارسال کنید. صدای شماست که کمک می‌کند حقیقت روشن شود و دیگران درک بهتری از وقایع داشته باشند. شاید تجربه شما از مواجهه با سربازان ماگل، یا دیدگاه شما درباره راه‌حل این بحران، الهام‌بخش دیگران باشد.

این روزها، بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که از یکدیگر حمایت کنیم و آگاهانه و متحد تصمیم بگیریم. پیام امروز، پلتفرمی برای متحد شدن، آگاه شدن و شنیده شدن است. هر کلمه‌ای که اینجا نوشته می‌شود، بخشی از تاریخ ما خواهد بود. با ما همراه باشید تا داستان این روزهای پر از دلهره، امید و مقاومت را باهم بنویسیم. این جنگ فقط درباره ماگل‌ها نیست؛ بلکه درباره هویت و بقای ماست.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Read to Awaken. Eat to Endure. Train to Dominate
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟