پاسخ: در محضر فاتح محفل، لرد ولدمورت کبیر
ارسال شده در: شنبه 26 مهر 1404 10:29
تاریخ عضویت: 1404/06/08
تولد نقش: 1404/06/11
آخرین ورود: دیروز ساعت 23:19
ارباب تاریکی که دنیا در چنگال او است، این خانه ی کوچک و حقیر .. خوب خیلی کوچک نیست اما حقیر که برایش مثل خاموش کردن لامپی است!
دنیا روزی به دست وارثان اصلی اش میوفتد قربان، شما بارها ثابت کردید که اینگونه است.
قربان به نظرم اینجا نیاز به مرمت دارد، آخ قربان اگر این وظیفه را به ما بسپارید این مکان را از این نموری و حقارت و بوی گراز مانند ویزلی ها تبدیل به کاخی شایسته ی فرمان روایی شما خواهیم کرد.
لطفا اجازه بدید قربان!
وارنسکی در حال قدم زدن در خانه هر لحظه خنده ی ناموزون صورتش ناخوشایند تر میشد و چشمان بدخواهش ذوق زده تر.
این بود سرنوشت پایگاه روشنایی زمان؟ کوبیده شدن توسط فردی شیاد بساز بفروش؟
همینطور که او قدم میزد و ایده های استفاده از این مکان یکی یکی به صدا در میامدند، صدای قدم های شمرده شمرده ی فردی از رو به روی اش شنیده شد، بله او تنها نبود.
_ سلام قربان گادفری
وارنسکی تعظیم میکند.
وارنسکی ادامه میدهد
_ ماه امشب زیباست نه؟
_بله جوزف خیلی زیباست، پسندیده نیست که جایی قدم بزنی وقتی صاحبانش راضی نیستند این کار روحتو کثیف میکنه، البته اگه جایی برای کثیف کردن مونده باشه.
_ بله قربان میدونم، اما فکر میکنم لرد راضی باشه.
وقتی وارنسکی این جمله را میگوید، گادفری که تلاش فراوان برای کنترل خشمش کرده با نهایت توان به سمت او میجهد، طوری که بعد از رسیدن او دیوار مقابلش ترک میخورد، اما وارنسکی غیب شده است!
بله او باید حدس میزد که این مرد، مرد نبرد نیست.
ویرایش شده توسط جوزف وارنسکی در 1404/7/26 10:34:59