جلسه پنجم
روز به خیر .تعبیر اون خواب شما لارا عزیز اینه که قراره توسط یه دختر مو قرمز از گروه اسلیترین5امتیاز از اسلیترین کم بشه.اینو من نمی گم از هر کس کوچکترین اطلاعی از پیشگویی نداره هم بپرسی همین جواب رو بهت می گه.
در مورد جواب های بقیه ...این جواب اصلیه ...(من از پروفسور گریفندور اجازه گرفتم که یه جلسه از این ترم رو به تدریس فال قهوه بپردازم.)راستی اقای پن ...من راجع به فال ورق توضیح می دم ولی بیشتر از نیمی از صاحب نظران پیشگویی فال ورق رو به دلیل اسان بودن جز فال حساب نمی کنند.یا حداقل چیزی که ارزش تدریس داشته باشه ....
اینم تعبیر فنجون .
صاحب فال یه ثروت زیاد دریافت می کنه که به خصوص بعد از فقر اقتصادی که گریبانگیرش بوده لذتبخشه.ولی همون طور که حدس زدید یه مانع خیلی بزرگ بر سر راهشه.از طرف یک عده از دوستان نامناسبش درگیر دسیسه ای می شه که انگار به پوله هم بی ربط نیست.قطع امید می کنه...مردم بهش افترا می زنند.ولی توی فنجونش یه عالمه عوامل ثروت افتاده.اونم از راه مناسب .پس نگران نباشه .یه دعوا هم سر همین پیش می یاد .در مورد زندگی خانوادگیش شانس زیادی داره و به خانمی که دوستش داره می رسه خود خانمه هم خوشحاله (ببینبد داره می رقصه ).ولی وای از دست این خیانتکارا....(اقای بات این قدر وول نخور )کارهاش در هم میریزه و خط طولانی زندگیش به خطر مرگ نزدیک می شه .هر جا یه خط طولانی با یه خطر مرگ بعدش دیدد بدونید معنی خودکشی می ده .یه انسان می بینم که خوشحاله.خوشحال می شه که خودکشیش نافرجام مونده.باهاش مخالفت می کنند.اونم در این مورد کم هوشی به خرج می ده .دوستان بد هم همین طور اونو در این غفلت تشویق می کنند.اوسط تابستون صاحب فال می ره مسافرت و شانس خیلی خوبی در یکی از همین جشنواره ها می یاره .ولی این پول رو از دست میده.چون کارهای اقتصادیش نظم ندارند.یه بد بختی در لباس خوشبختی.یه حیوون شاخ عاج دار.باید عصبانیت معنی بده .از این که چرا همه چیز داره بدتر می شه .ولی بعد یه خوشحالی بزرگ می یاد سراغش. یه چیزی تو خانواده عشق.

به هر کدوم پنج امتیاز به خاطر این که دقیقا اشاره نکردید به توضیح صحیحش. تا هفته دیگه بیوگرافی یه فال بین معروف رو برای من بیارید.(در ضمینه فال قهوه )
شاید بهتر باشه یه توضیحی راجع به برنامم تو این ترم بدم .دو هفته رو به تعبیر خواب می گذرونیم و یه جلسه رو هم در مورد فال ورق توضیح می دم.فعلا این کاریه که این ترم می کنیم.روز به خیر .صف رو فراموش نکنید.راستی یکی به ام پی ام داده بود و به اون تیکه مربوط به نیت کردن من گیرز داده بود باید خدمتش عرض کنم اون راهی که شما می گید نمی دونم انگشت می زنند و این ها راه و روش احمقانه ماگل هاست و این چیزی که من به شما می گم فال صحیح قهوه است که بین جادوگران رواج داره .من نمی دونم که اون روش تا چه حد درسته ولی به روش خودم اطمینان دارم و از شما هم می خواهم که از همین روش استفاده کنید به هر حال اگه هر کس در این ضمینه مشکلی پیدا کرده می تونه از اقای اسمیت بپرسه چون من به کارهای ماگلا اشنا نیستم . حالا می تونید برید .راستی پروفسور تریلانی عجیبه که چشم درونه من داره امتیازهای گریفندورو پنج تا کمتر می بینه به علت این که پستتون بی ربط بود و من به محتوای پستتون کاری ندارم .

نقل قول:
من واقعا از ايشان ممنونم كه كلاسهاي منو اداره ميكنن و من فقط چيزي رو ميگم كه چشم درونم ميگه و از اين كه چشم درونم دروغ نميگه اطمينان دارم ...انتظار داري به سيبل عزيز دروغ بگم؟....
راستي....طالعت روشنه هديه...بزودي با مردي قد بلند كه عضو هافلپافه آشنا ميشي....نگران نباش خوشقيافه اس
مرسي كه ازم امتياز كم كردي

نقل قول:
ميگما خيلي هم توهين نبود اين يك جور پيشگويي بود ولي وقتي سيبل زحمت كشيده در نبود شما كلاستون رو اداره كرده شما بايد ممنون اون باشيد نه اينكه براش در طالعش چيزاي بد ببينين OK؟ منم چون فضولي كردم ببخشيد

پروفسور سیبل ایزابل دورست شما فکر نمیکنین که باید از تریلانی امتیاز کم بکنین...ایشون به شما توهین کردم...اگر شما ببخشید من نمیبخشم...

حالا ديگه كلاس منو اداره ميكني؟....آينده ات تاريكه سيبل ايزابل دورست...جرمت سنگينه و تا اونجايي كه چشم درونم بهم ميگه سرنوشت تو را به عذابي ابدي محكوم خواهد كرد...مواظب باش چون چشم درون سيبل تريلاني هيچوقت دروغ نميگه....

آوریل : بچه ها کسی فنجونش رو به من میده؟
همه : نــــــــــخ
آوریل :
آوریل : جون من یکی فنجونش رو بده من
پروفسور : آوریل جان بیا تو برای منو بگو
آوریل : چشم
آوریل : خب......خب........(فنجون رو می چرخونه)، هــــــــــــــوم......یه برگ میبینم شبیه برگ بلوطه....ولی نه نه برگ چناره. خب این یعنی اینکه ......یعنی اینکه شما خوشبختی و اگر احیانا هم نباشین به زودی زود خوشبخت میشین.
پروفسور :
آوریل : و این ظرفه که توش یه جونوریه.......آها این یه تنگه با ماهی توش، نشون میده پول زیادی خیلی زیا بدست میارین.
پروفسور :
آوریل : وای خدای من این چیه؟؟؟
پروفسور :
آوریل : وای پروفسور این شبیه یه چماق و اینجا یه اسکلت و یه سگ وای پروفسور طالع نحس، طالع سیاه
پروفسور : بده من اون فنجونو، نمی خواد فال بگیری.
آوریل : نه پروفسور شما بیاین این کفش یه انگشت هم بزنین شاید یه چی بشه.
پروفسور یه انگشت میزنه.
آوریل : هوراااااااااااااا یه کلید افتاده نشون میده که خطر از سرتون رفع شده
پروفسور : آفرین دختر گلم

برتی که از شدت خنده اشک از چشماش سرازیر شده بلاخره جلوی خنده شو می گیره و از زیر میز میاد بیرون.
پروفسور: چه خبره اونجا؟
برتی: هیچی پروفسور ساتانیکا داشت برام جوک می گفت.
پروفسور: مگه سر کلاس جای جوک گفتنه؟ برتی ، فنجونتو بده ببینم.
پروفسور فنجونو می گیره و می چرخونه.
پروفسور: یه خط منحنی هست یعنی دوست نامناسبی داری که برات خطر ناکه.... هوووومک..از این ور یه بادبزن هست یعنی یه نفر داره بهت حسادت می کنه.... یه سه پایه هم هست یعنی دسیسه ای برای خراب کردنت در حال تشکیله.


خوب حالا فنجون ساتانیکا رو بگیر و براش جلوی خودم فال بگیر.

برتی پوزخندی به ساتانیکا می زنه و فنجونو بر میداره.
برتی:خوووب... یه خط منکسر.یعنی؛ بزارببینم. بعنی خیلی اوضاع شلوغ پلوغه. مستطیل... دعوای خانوادگی. و یه گاوم می بینم.فکر کنم یعنی به زودی یه گاو هم بهت شاخ میزنه.
درست بود پروفسور؟

روفسور من خواب ديدم شون پن قطعه قطعه شده و هر تيكه اشو يه هيپوگريف داره ميخوره.
من به شدت نگران اينده شون پن هستم..

شون فنجان لی جردن رو برمی داره:خوب سمت چپ مایل به راست فنجون تو یه سکه می بینم، فکر کنم گالیون باشه.البته ممکنه سیکل هم باشه ولی نه گالیونه.خوب سمت چپش یه کوه.خوب راه سختی در پیش داری.زیر اون هم یه ماهیه.وای وای وای.اوضاعت خیلی خرابه.
اوخ ،یه گاو.
آهان این خوبه:یه کتاب،معلومه قراره حسابی خر بزنی!
اوه! یه چماق! ببینم این چه جور فنجونی!
اژدها هم داره اینجا راه میره.فکر کنم این هم خوبه.
خوب در نهایت:لی راه سختی را برای قبول شدن در امتحان سمج در پیش داره.

شون:راستی پروفسور میشه یه توضیحی هم درباره فال ورق بدید. آخه توی کتاب حرفی ازش نزده.
پروفسور: باشه برای بعد.فعلاً روی فال قهوه کار میکنیم.

پرفسور:شروع كنيد ديگه
برتي: ساتانيكا براي من فال ميگيري
ساتانيكا:حالا براي چي ميخواي؟
برتي: براي اينكه بلاخره تكليف كل كل چي ميشه
ساتانيكا:خوب بزار فنجونت رو ببينم يه حالت اتاق ميبينم كه نشانه رحمو مهرباني يك نفر نسبت به تو يه ببر هم ميبينم كه نشانه دشمن جوانمرد و دليره كناره اينا يك حرف سين هست كه نشون ميده اول اسمش سينه كه يه الف هم زيرشه يعني حرف دوم الفه اهان يه پروانه هم ميبينم كه نشون ميده در خيال و انديشه بسر ميبري و با انكار خودت رو نابود ميكني يه پنجره بسته هم آخرش مي بينم نشانگر چشم كه ميگن چشم پنجره روحه اگر بسته باشه نا اميدي برات تو راهه در كل يعني تو گيره يه حريف جوان مرد مي افتي و هي تو سرت خيال پرورش ميدي كه پيروز ميشي اما با اينكارت به نابودي ميرسي و نا اميد ميشي وفكركنم فهميدي چي ميشه
برتي :(با بقض )حالا نميشه يه كاريش بكني
ساتانيكا:اووووووم چي بگم فقط بهتره كه بري
برتي :ميزنه زيره گريه من نميخوام
ساتانيكا : ااااا بيجنبه گريه نكن ديگه