هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
با توجه به مواردی که در این تاپیک در مورد ر.آ.ب. وجود داشت یه پرسش همگانی نوشتم که موارد غیر تخیلی و حقیقت های این شخص رو به طور کامل توش نوشتم. در نتیجه حدسیات و تیوری ها و تخیلات هنوز برای این تاپیک باقی میمونه:
http://www.jadoogaran.org/modules/smartfaq/faq.php?faqid=527

و اما به عنوان اولین پست در این تاپیک:
فی الواقع اینکه بیایم و در مورد یه جریان مثل همین که ر.آ.ب. کیه از خودمون داستان بسراییم زیاد مشکل نیست مثلا این تیوری رو ببینید:
- امکان داره تمام این جریان صحنه سازی باشه و ولدمورت برای رد گم کردن و کشتن آلبوس این برنامه رو چیده باشه به این صورت که میره و در غار اون برنامه ها رو میچینه و اون نامه رو مینویسه و با نام الکی ر.آ.ب. امضا میکنه تا آلبوس رو بکشونه اونجا و ضعیفش کنه و بعد بتونه به راحتی با کمک دراکو آلبوس رو از بین ببره
من واقعا تعجب میکنم که چرا کسی به متن بسیار مشکوک نامه توجه نکرده و در زیر میبینید که این متن خیلی غیر واقعی و ساختگی به نظر میرسه

و اما دلایل:
1- هیچ کس نمیدونه که آلبوس چطور متوجه شده که هورکراکس در اون غاره؟ و چرا

2- هیچ کس به غیر از ولدمورت و دامبلدور و البته هری رون و هرماینی از این قضیه پیشگویی خبر نداشتن تا در نامه به حریف ولدمورت و اینکه مرده اشاره کنه

3- هیچ کس از هورکراکس های ولدی ایضا به غیر از افراد ذکر شده در شماره 2 به اضافه هوراس اسلاگ هورن خبر نداشته

4- کسی که رفته اونجا نمیتونسته مرگش رو پیش بینی کنه چطور میتونسته؟

5- کسی که به اونجا رفته حتما میدونسته که ولدمورت هیچ وقت یا به ندرت به هورکراکس هاش سر میزنه بنابراین احتمال اینکه نامه اون رو بیاد و ببینه تقریبا نیست

6- امکان اینکه راز ولدمورت رو کشف کنن فقط از طریق هوراس اسلاگهورن امکان پذیر بوده و خیلی بعدیه کسی بتونه بدون کمک اون به این راز پی ببره

7- چرا کسی که یه هورکراکس رو کشف کرده و میخواد ولدمورت رو از بین ببره میاد خودشو لو میده؟ چرا خودشو ناشناس نمیزاره تا برای خودش شانس زندگی قایل بشه و بعد از اینکه ولدی از بین رفت بیاد و خودشو رو کنه؟ چه لزومی داره به اطلاع لرد برسونه که هورکراکس رو ورداشته و در واقع قبر خودشو بکنه. به نظر من این مورد بسیار مشکوکه و کسی تا جایی که من دیدم بهش توجه نکرده

8- مانند شماره 7 چرا به جای لو دادن خودش نمیره بقیه هورکراکس های ولدمورت رو نابود کنه؟ ( البته به نظر من حتما ر.آ.ب. فکر میکرده که ولدمورت فقط یه هورکراکس داره که نوشته با نابود کردن اون دیگه تو فانی شدی که این نکته در نوع خودش نکته بسیار مهمیه)


به بلیز:
بلیز عزیز شما حرف های خودت رو هم نقض میکنی مدام
یه جا میگی ولدمورت اصلا به هورکراکس های خودش سر نمیزنه برای اینکه کشف نشن و یه جا داری دنبال راه هایی برای اینکه ولدمورت چطور میره به هورکراکس هاش سر میزنه پیدا میکنی؟

بر طبق کتاب که تا الان موردی مشابه پیدا نشده اصلا ولدمورت هیچ وقت به هورکراکس ها خودش سر نمیزنه تا لزومی برای دوباره اومدنش به غاز بعد از ساختن هورکراکس وجود داشته باشه


به آلبوس پاتر:
آقا از این نظر های تخیلی که مانند فیلم ماتریکس یا فیلمای جان وین میمونه ندی خیلی بهتره نه؟ در کجای کتاب رولینگ این ارتیست بازیا رو دراورده که این دومیش باشه؟
سبک رولینگ کاملا سبک real یعنی واقع گراس هیچی رو به شانس و اقبال واگذار نمیکنه و مهمترین دلیلی که کتاب هاشو خیلی دوست دارم همینه.
هیچ اتفاقی شانسی نمیافته تا مثلا قهرمان داستان از مهلکه در بره یا وسط ماجرا یهو نمیره
هیچ وقت دست نویسنده از غیب دراز نمیشه تا هری یا دامبلدور رو از مرگ یا چیز دیگه ای نجات بده
و حسن بزرگ این کتابم همینه
رمان نویس های محترم و محترمه فارسی همینجوری یه روز صبح پا میشن شروع میکنن به نوشتن داستان بدون اینکه در مورد حوادث و چهار چوب داستان فکر کرده باشن از عشق بیژن و منیژه آغاز میکنن و دو سه فصل که جلو میرن تازه میفهمن که تو چه هچلی افتادن و دیگه نمیدونن باید این عشاق رو به آمریکا بفرستن یا از بیمارستان و تیمارستان پلیس 110 مدد بگیرن و اینقدر داستانو کش میدن و نمیتونن یه جوری به پایان برسوننش و نشستن و منتظر یه الهام از آسمون برای داستانشون هستن چون همه میدونن که تموم کردن یه داستان خیلی مشکلتر از شروع کردنشه.
این افراد با رولینگ که فصل آخر کتاب 7 رو نوشته شده داره و از اول میدونسته که آلبوس کی قراره بمیره و سیریوس کی خیلی تفاوت دارن.
مطمانا رولینگ که نشسته و تمام چهار چوب داستان رو نوشته کتابش رو به شانس و اقبال و مطالبی که در لحظه آخر به ذهن برسه واگذار نکرده یا اینکه بیاد در سایت ها بگرده ببینه در چه مواردی کمتر بحث شده بره اونا رو اصل ماچرا قرار بده

نقل قول:


خطاب به لرد سیاه. مطمئنا زمان دارازی نخواهد بود که من زنده می مانم اما بدون که راز هورک راس هایت را من کشف کردم. زمان درازی زنده نمی مانم (بخاطر اون صدمه سقوط و معجون) اما خوشحالم زمانی می میرم که تو در مبارزه ی نهایی خود با همتای خود خود را فنا پذیر تر می یابی (نمی گوید فنا پذیر بلکه می گوید فنا پذیر تر. یعنی ر. آ . ب هم می داند که بیشتر از یک هورک راس هست. و دامبلدور در جایی می گوید که غیر از هوراس اسلاگ هورن هیچ کس در دنیا حتی فکر ساخت دو تا هورک راس را هم نمی کند.


من نمیدونم تا کی باید ترجمه های غلط و بی درو پیکر بیاد توی متن ها و استدلال ها به عنوان منبع استفاده بشه؟
رولینگ که شنگول و منگول ننوشته که هر کسی بلن شه از روی دیکشنری یه ترجمه از خودش بده بیرون... متن کتاب بسیار بسیار مشکل و ترجمه اون هم کار هر کسی نیست ... ولی متاسفانه ویدا اسلامیه و هر مترجم تازه کار و نوجوونی اومدن برای اولین و دومین ترجمشون این کتابو ورداشتن ترجمه کردن که نتیجه این شده
به نظر من مترجمی رو میشه گفت حق داره این کتابو ترجمه کنه که 50 اثر ترجمه قبلش داشته باشه و سنش بالای 50 باشه

چون الان به هیچ ترجمه ای اعتماد صد در صد نیست که درست ترجمه کرده باشه چون هیچ ترجمه ای حرف به حرف بررسی و تطبیق نشده چون هیچ فرد یا گروهی که این همه فعالیت هم در فروم دارن این کار بسیار بسیار بسیار مهم یعنی بررسی حرف به حرف ترجمه ها و تصحیح اونها رو انجام ندادن.

با این مقدمه طویل باید بگم این ترجمه کاملا غلط هست و هکذا نتیجه گیری از اون تکلیفش مشخصه و منم قصد ندارم بگم کجاش غلطه و این مترجم چند سال باید بره کلاس اکابر و اینکه یه بچه کلاس سوم دبستان هم به وضوح میتونه این غلط ها رو تشخیص بده
ترجمه درست رو در پرسش های همگانی نوشتم

بعد از دیدن این مورد ایراد ترجمه و چندین ترجمه غلط دیگه که متاسفانه از ویدا اسلامیه هم بوده و کلی مشکل ایجاد کرده من کم کم دارم به این نتیجه میرسم که درشت بالا بنویسیم نقل قول و استناد از ترجمه های فارسی هری پاتر ممنوعه و هر کسی میخواد بحث هری پاتر بکنه باید بره متن انگلیسی رو بیاره و مورد استناد قرار بده
کسانی که انگلیسی بلد نیستن لطف میکنن و در بحث شرکت نمیکنن و یا میرن به سایت های دیگه هری پاتری
تا زمانی که یه ترجمه صحیح از هری پاتر موجود نباشه و سایت جادوگران اون ترجمه رو تایید نکنه کسانی که از ترجمه ها نقل قول میکنن ابدا مطمان نباشن و زیر هر نقل قولشون بزرگ بنویسن که شاید ترجمه غلط باشه


نکته دیگه ای که برای من جالبه اینه که نمیدونم چرا هر موضوعی که داره بحث میشه توش جریان زنده بودن دامبلدور هم میاد؟ هر موضوعی حتی کاملا بی ارتباط آخرش یکی میاد یه پیش فرض زنده بودن دامبلدور میزاره جلوش بعد از روش تیوری درست میکنه... جدا این جریان زیادی مسخره بازی شده.

یه مساله دیگه ای که از این جالبتره اینه که الان 135 پست تو این تایپک زده شده هیچ کس نیومده بگه رولینگ در مورد این ر.آ.ب چیا گفته و چه نظری داشته؟
طرف به حرف سیریوس بلک که یه شخصیت از کتابه و به قول بلیز کاملا دید خودشو داره و چون از دید خودش داره جریانو نقل میکنه احتمال اینکه درست نگفته باشه هست استناد میکنه ولی به حرف رولینگ که خودش نویسنده و خالق همه این شخصیت ها هست و دقیقا میدونه کی به کیه هیچ وقعی نمیزاره؟


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
نقل قول:
لطفا همه ی مطالب منو دقیق بخونید


باب من تمام مطالب شما رو با دقت خوندم . و متوجه شدم شما چی میگین ولی وقتی که رفتم جواب شما رو بدم دوباره شما یه پست دیگه زدید . یعنی دو پست پشت سر هم . وقتی که من پستمو فرستادم دیدم شما یه پست از قبل فرستادید . به همین دلیل قبل از اینکه شما دوباره این پست رو بنویسید نوشته خودمو ویرایش کردم دیگه

نقل قول:
خوب اثر برخورد طلسم مرگ مثل بر خورد گلوله بر روی یک سرب است. توی اون فرو می رود ولی لزوما همه چیز اونو که از بین نمی بره.


نه حرفتو نمیتونم قبول کنم . برای اینکه . فکر میکنم ابعاد یک طلسم از یک گلوله بیشتر باشه . مخصوصا وقتی که میگه نور سبز خیره حتما حجم طلسم خارج شده از چوبدستی بیشتر از یک باریکه نازکه . پس در نتیجه طلسمی که بتونه یه جاودانه ساز رو خورد کنه قبلش باید بتونه قاب آویز رو خورد بکنه .

با این حال اگر تنها یک سوراخ هم ایجاد شده بود باز در کتاب به این موضوع اشاره نشده .

نقل قول:
در ضمن ترجمه قاب آویز هم اشتباه است. این را بعضی ها می گویند آویز. بعضی ها می گویند جام . هرکسی چیزی می گوید پس ترجمه فارسی به مشابه ی آویز نباید در نظر گرفت.


بله سوال جالبی بودش . منم از قبل پیش بینی کرده بودم که چنین چیزی رو میگی .

جواب منم اینه که چون که من هر دو ترجمم ترجمه ویدا اسلامیه بوده . و اونم در هر دو جا از این کلمه استفاده کرده . پس احتمالا معادل انگلیسیه این دو کلمه هم یکی بوده . بخصوص اینکه همونجور که گفتم این کلمه برای منم ناشناخته هستش . ( من که کتاب انگلسیش رو ندارم خودتون برین یه نگاهی بکنین )

نقل قول:
ثابت کردم وقتی دامبلدور با دامنه ی اطلاعاتی که فقط او می داند. (در متن ثابت کردم که فقط او می داند و تام که اصلا توجه نداشتید.)


در اینجور مواقع همیشه باید این موضوع رو مورد نظر بگیرید که شما از نصف قضیه بی خبرید . به نظر من رولینگ نشانه هایی رو از این موضوع به جا گذاشته که یکی از جاودانه سازهای ولدمورت در خانه بلکهاست . اما چرا و چگونه از اونجا سردراورده هنوز که هنوزه هم مشخص نیست . و این احتمالا از سوالاتیه که در کتاب هفتم بهش جواب داده میشه . یادتون باشه که ما فقط تا یه جایی میتونیم با توجه به کتاب جلو بریم بقیش رو باید وارد دنیای حدسایت بشیم ( به قول مرحوم آلبوس)

همونجور که خودتم گفتی کسی دانا تر و خردمند تر از دامبلدور نیست اما من همونطور که در این پست و پستهای قبل توضیح دادم نمیتونم قبول کنم که دامبلدور آن نامه رو نوشته پس ناچارا مجبورم که این گزینه رو حذف کنم . با توجه به این شواهد مناسب ترین فرد رو ریگلوس بلک میدونم .

نقل قول:

گفتم که ققنوس صد در صد طبق این نظریه دامبلدور را گرفته. جایی میان هوا و زمین.


کلا اینکه وقتی که طلسم هری باطل شده یعنی اینکه دامبلدور مرده . پس اگر به فرض محال ققنوس روی هوا دامبلدور رو گرفته باشه . احتمالا جسد دامبلدور رو گرفته .

بهتره یادت باشه که طلسم اجرا شده بر روی هری باطل شده و این به معنی مردن دامبلدوره .

نقل قول:
توی خونه بلک دیده شده که گفته پر از مهره. خوب توی خونه بلک چند هزارتا راز وجود داره؟


بله کاملا درسته . توی خونه بلک ها هزارتا راز وجود داره . اما یادت باشه که یکی از همین هزارتا راز ممکنه به داستان ما بخوره . اونم وقتی که شواهد به این زیادی در مورد این موضوع وجود داره که این قاب آویز رو با اون قاب آویز تطبیق میده .

نقل قول:

در ضمن فاکز وقتی عذاداری می کرده یعنی وجود داشته پس مشغول کاری بوده که این سوال دیگر است.


ببین اون موقع که دامبلدور روی زمین افتاده بود ملت دروش جمع شده بودند . همانطور که در کتاب اشاره شده بود . مطمئنن کسی جسد دامبلدور رو ول نمیکنه بره پی کارش پس فاکس هم هر کار میخواسته کنه فقط باید جلوی ملت انجام میداده .

در کتابم گفته که فاکس داشته برای صاحبش گریه میکرده . پس در نتیجه دیگه جای بحثی باقی نمیمونه .

نقل قول:

وجه تمایز قدرت ریگلوس و دامبلدور جادوی سیاه یعنی ریگلوس برای اینکه به جاودانه ساز برسه یا باید یکی باشه مثل دامبلدور (که عمرا نیست) یا اینکه تو جادوی سیاه تبهور داشته باشه خوب حال میرسیم با اینکه اصلا ریگلوس با جادوی سیاه میونه خوبی داشته یا نه ؟


همون جرور که قبلا گفتم ما در این مورد اطلاع کمی داریم . نباید فقط به حرفهای سیریوس استناد کنیم . سیریوس کسی هستش که همیشه همه چیز رو اونجوری که میخواد توضیح میده .

ریگلوسم نمیگم قدرتش زیاد بوده ولی اونقدرم دیگه توسری خور نبوده . حالا اینجوریم فرض کنید که از جایی به جریان جاودانه سازا پی برده .

میگم که اساس فرضیه من اینه که فکر میکنم این جاودانه ساز در خانه بلکها بوده حالا اینکه چطوری به اونجا رسیده خودش یه سواله .

نقل قول:
مگر اینکه با جادوی سیاه خوب آشنا نباشه و تو گروه مرگخوارها با جادوی سیاه واقعی روبرو بشه و بترسه و به قول شما فرار کنه !!


دقیقا همین بوده . سیریوس در کتاب پنجم گفت که ریگلوس بخاطر خانواده اش به جمع مرگخواران رفت و وقتی که فهمید اونا چه چیزایی ازش میخوان از گروهشون خارج شد .

بهتره توجه داشته باشی که حتی سیریوسم دقیقا نمیدونست برای چی از گروهشون خارج شد . چون اون هم با ریگلوس ارتباطی نداشته و فقط دورادور این موضوع رو از پدر و مادرش شنیده و امکان داره چون که از برادرش نفرت داشته از اون بد گفته .

نقل قول:
این وسط یه سئوال به وجود میاد پس این ریگلوس شما چه طور تونست کاری رو انجام بده که دامبلدور نتونست ایا با ابن تفاسیر این حرف منطقیه ؟


هوووم من تفسیر نکردم که ریگلوس از دامبلدور قوی تره . گفتم که به نظر من دامبلدور قوی ترین جادوگر بوده .

اما یادت باشه دامبلدور گفت که جادوگران هرچی بزرگتر باشند اشتباهات بزرگتری رو مرتکب میشن . به نظر من دامبلدور هیچ وقت نباید اون معجون رو میخورد و شاید اشتباه او فقط این بوده که فکر کرده تمام ترفندهای ولدمورت رو میشناخته و تنها با این تفکر نوشیدنی رو نوشیده .

اما ر.آ.ب هیچ وقت با این تفکر وارد غار نشده . شاید او روزها سر این موضوع وقت تلف کرده تا جامو ورداره . کاری که دامبلدور در چند دقیقه انجام داد . ولی بالاخره موفق شده چون هیچ وقت اشتباه دامبلدور رو نکرده و صد البته همه اینا دلیل بر این نمیشه که ر.آ.ب از دامبلدور قوی تره . میشه اینجوری فرض کنید که ر.آ.ب چیزهایی دستگیرش شده بوده که دامبلدور از آنها بی اطلاع بوده یا بخاطر طرز تفکر اشتباهش از آنها بی خبر بوده . یا چون که دامبلدور در ارتش مرگخواران نبوده .

به هر حال من گفتم ایراد فرضیه من اینه که نمیدونم ریگلوس چطور وارد غار شده . همونجور که در بالا گفتم میتونسته علتهای مختلف داشته باشه . اما حدس میزنم رولینگ به این سوال در کتاب بعدی پاسخ میده

نقل قول:

منظور من از شناخت نزدیک یه نفر مثل دامبلدور بود شایدم اسلاگهورن البته منظورم این نیست که اسلاهورن RAB (عمرا با اون شکمش) منظورم کسیه که شناخت کامل و کافی از ولدمورت داره شاید دامبلدور یه اشنایی نزدیک داشته که با هاش در تام ریدل حرف زده شایدم کسای دیگه ایی باشن که در مورد ولدمورت اطلاعات داشته باشن (البته منظورم این نیست که دامبلدور به کسی در مورد هوروکراسها حرفی زده باشه چون طبق کتاب فکر میکرد فقط خودشو هری هستن که از راز ولدمورت خبر دارن )


خوب ببین خودت داری میگی دامبلدور نیست . اسلاگهورن نیست . هیچکی نیست . خوب حداقل یه فرضیه بده . هی میگین ریگلوس ولدمورت رو نمیشناخته . یه بار اینجوری فرض کن که هنوز در کتاب رازهای نهفته وجود داره .

من مدرکم اینه که یه جاودانه ساز در خونه بلکها وجود داشته دیگه . ( حداقل اینجور فکر میکنم ) و بر اون اساس میگم که ریگلوس همون ر.آ.ب هست و در این میان دلایل دیگری هم به چشمم اومده . حالا هی میگین ریگلوس نیست خوب باشه خودتون با توجه به کتاب یکی رو انتخاب کنید که میتونه ر.آ.ب باشه !!!

نقل قول:

یک نکته را یادم رفت بگویم. رگلوس بلک خیلی خیلی قبل از تولد هری مرد پس اگر ر.آ.ب است چگونه می داند که او همتای ولده مورت است چون فقط پیشگویی گفته که همتایی وجود دارد و رگلوس قبل از پیشگویی کشته شد. پس بازهم نمی توان باور کرد که این رگلوس بوده که گفته تو با همتایت رو برو می شوی چون کسی باید بگوید که از پیشگویی هم خبر داشته باشد.


هوووم به نکته خوبی اشاره کردی . در کتاب گفته ریگلوس حدودا پانزده سال قبل مرده . حالا ولدمورت کی به هری حمله کرده ؟ در کتاب پنجم میشد چهارده سال پیش . اما یادت باشه که پیشگویی چهارده سال پیش نبوده همون پونزده سال پیش بوده . یادت باشه که پاترها یه سال مخفی بودن . پس در نتیجه در کتاب که به ماه کشته شدن ریگلوس اشاره نشده اما حدودا ریگلوس موقعی کشته شده که این پیشگویی گفته شده ! حالا یکم عقب جلو که با توجه به شواهد مشه حدس زد بعد از پیشگویی کشته شده .




Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۸:۰۵ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

آلبوس و هری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۷
از گودریک هالو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
یک نکته را یادم رفت بگویم. رگلوس بلک خیلی خیلی قبل از تولد هری مرد پس اگر ر.آ.ب است چگونه می داند که او همتای ولده مورت است چون فقط پیشگویی گفته که همتایی وجود دارد و رگلوس قبل از پیشگویی کشته شد. پس بازهم نمی توان باور کرد که این رگلوس بوده که گفته تو با همتایت رو برو می شوی چون کسی باید بگوید که از پیشگویی هم خبر داشته باشد.


جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲:۱۲ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

من یعنی خودم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۳۴ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۳۰ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 17
آفلاین
نقل قول:
کلا اینکه به نظر من این موضوع خیلی غیر منطقیه که نامه برای خود دامبلدور باشه . چون دامبلدور اصلا فرصت نوشتن این نامه رو نداشته . وقتی هم که از بالای برج افتاده پایین نه چوبدستی داشته نه چیزی حالا مداد خودکار از کجا میاره رو دیگه من نمیدونم .


خو ب مثل اینکه اشتباهی پیش اومده من که هیچ وقت نگفتم که اون نامه کذایی رو دامبلدور نوشته . چون واسه من هیچ توهومی وجود نداره که دامبلدور زندهاس و قبلنم دلایلم رو گفتم و روشون تاکید دارم و با کسایی که اعتقاد دارن دامبی زندس هیچ بحثی ندارم چون این افراد چنان دلایلی میارن که اگه خود جی کی هم تو کتاب 7 میخواست دامبلدور زنده کنه نمیتونست یه همچین استلالایی رو علم کنه (با احترام به همه کسایی که فکر میکنن دامبلدور زندس (ولی اشتباه میکنن) )

نقل قول:
من نگفتم که ریگلوس یا کلا ر.آ.ب قدرتش از دامبلدور بیشتره . هنوزم میگم که دامبلدور قوی ترین جادوگر بوده . اما شاید شخصیت ر.آ.ب اطلاعاتی داشته که دامبلدور نداشته .


وجه تمایز قدرت ریگلوس و دامبلدور جادوی سیاه یعنی ریگلوس برای اینکه به جاودانه ساز برسه یا باید یکی باشه مثل دامبلدور (که عمرا نیست) یا اینکه تو جادوی سیاه تبهور داشته باشه خوب حال میرسیم با اینکه اصلا ریگلوس با جادوی سیاه میونه خوبی داشته یا نه ؟

نقل قول:
نمیدونم شاید ریگلوس ذاتا آدم بدی نبوده . حتی خود سیریوسم گفت که وقتی که برادرش فهمید که ولدمورت از او میخواهد چه کارایی کند ترسید و خواست از ارتش سیاه بیرون بیاد .


خوب کاملا مشخصه که چه کارایی با جادوی سیاه میشه کرد قتل جنایت اذیت و ازار مردم فکر کنم ریگلوس وقتی داشت مرگخوار می شد پی این چیزا رو به تنش مالید کلا کسی که به طر ف جادوی سیاه کشیده میشه نباید از این مسئل ترسی داتشته باشه مگر اینکه با جادوی سیاه خوب آشنا نباشه و تو گروه مرگخوارها با جادوی سیاه واقعی روبرو بشه و بترسه و به قول شما فرار کنه !! خوب اینجا یه اتفاقی میفته ریگلوس نسبت به دامبلدور برتری که پیدا نمیکنه هیچ خیلیم نا چیز به نظر میاد حال این وسط یه سئوال به وجود میاد پس این ریگلوس شما چه طور تونست کاری رو انجام بده که دامبلدور نتونست ایا با ابن تفاسیر این حرف منطقیه ؟
یه چیز دیگه RAB واقعی داره به نوعی خودشو قربانی میکنه تا شاید حریف ولدمورت در اینده بتونه شکستش بده
قبول کن که ریگلوس انگیزه کافی رو نداره که RAB باشه .چرا باید خودشو فدا کنه تا ولدمورت در ایندهای که احتمالا اون توش نیست از بین بره چون کشوندتش به کار خلاف ؟

نقل قول:
این دیگه یه چیز مشخصیه که اون شخص باید از نزدیکان ولدمورت باشه یا خیلی راجع به زندگی او بدونه . فکر نمیکنم کسی باشه که در این موضوع شک داشته باشه .

من فکر کردم هنوز واسه بعضی ها مشخص نیست اگر انقدر مشخصه چرا اسم ریگلوسی میاد وسط که هیچ شناختی از تام ریدل نداره این که تو گروه مرگخوار بوده که نشد شناخت اگه اینطوریه مالفوی ولدموررتو از همه بیشتر میشناسه !!!
منظور من از شناخت نزدیک یه نفر مثل دامبلدور بود شایدم اسلاگهورن البته منظورم این نیست که اسلاهورن RAB (عمرا با اون شکمش) منظورم کسیه که شناخت کامل و کافی از ولدمورت داره شاید دامبلدور یه اشنایی نزدیک داشته که با هاش در تام ریدل حرف زده شایدم کسای دیگه ایی باشن که در مورد ولدمورت اطلاعات داشته باشن (البته منظورم این نیست که دامبلدور به کسی در مورد هوروکراسها حرفی زده باشه چون طبق کتاب فکر میکرد فقط خودشو هری هستن که از راز ولدمورت خبر دارن )



Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

آلبوس و هری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۷
از گودریک هالو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
خوب مثل اینکه شما اصلا متن منو نخوندید. اصلا نخوندید چون ضعف نظریه ی خود را می دید.
من نظریه ندادم من هرچیزی را که اتفاق افتاده استنباط کردم.
خوب اثر برخورد طلسم مرگ مثل بر خورد گلوله بر روی یک سرب است. توی اون فرو می رود ولی لزوما همه چیز اونو که از بین نمی بره. در ضمن ترجمه قاب آویز هم اشتباه است. این را بعضی ها می گویند آویز. بعضی ها می گویند جام . هرکسی چیزی می گوید پس ترجمه فارسی به مشابه ی آویز نباید در نظر گرفت. در ضمن من هرگز در متن اخیرم از سیریوس حرف نزدم که فکر می کنید از سیریوس استناد می کنم. لزوما ثابت کردم که اینهمه مانع جلوی یک انسان است. و ثابت کردم وقتی دامبلدور با دامنه ی اطلاعاتی که فقط او می داند. (در متن ثابت کردم که فقط او می داند و تام که اصلا توجه نداشتید.)
گفتم که ققنوس صد در صد طبق این نظریه دامبلدور را گرفته. جایی میان هوا و زمین.
دامبلدور هیچ وقت همه چیز را به هری نمی گفت. چون زمانشان نرسیده بود. مطمئنا حدس هایی در مورد جا های بعدی می زده و هری در کتاب می گوید دامبلدور منو تنها گذاشت بدون اینکه به من بگوید جای هورک راس های دیگر کجاست.
نمی دونم چی بگویم همه ی سوالهایت را توی پست های قبل پاسخ داده بودم ولی بازهم پرسیدی.
وقتی تو جیب یک مدیر چاقو هست قلم نیست؟
لطفا همه ی مطالب منو دقیق بخونید و می بینید که به همه سوالهای به نظر نامفهوم شما من به نحوی سعی کردم پاسخ منطقی و با توجه به متن بدهم. حالا یک طرف دیگر استناد های خودتون را ببینید. (یک قاب آویز) جالب ترجمه های دیگر را هم بخونید (پیچ پیجک. گردنبند و غیره) اصلا قاب آویز چیه؟ توی خونه بلک دیده شده که گفته پر از مهره. خوب توی خونه بلک چند هزارتا راز وجود داره؟ خدایش چرا حتی دامبلدور نتونست یا نخواست که عکس اون پیرزن زشت رو بتونه جد اکنه؟ اینهم یک راز دیگر. هزار و یک چیز تیره که به قول سیریوس تیره ترین خانه ی انگلند است.
طلسم هر شخص با توجه به گفته ی دامبلدور اثراتی دارد که از بین می رود یواش یواش. طلسم دامبلدور با از دست دادن چوبش کم رنگ تر میشده.
در ضمن فاکز وقتی عذاداری می کرده یعنی وجود داشته پس مشغول کاری بوده که این سوال دیگر است.
در هر صورت فکر میکنم. داره یکم شخصی میشه. و هر دومون داریم به هم می توپیم. بهتره همه بخونند و هرکس هر جور دلش خواست نتیجه بگیره. من همینجا معذرت خواهی می کنم بخاطر خودخواهی ام.


جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۳:۲۵ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
اول از همه بگم که اون قاب آویز به دیوار خونه آویزون نبوده توی یکی از قفسه ها بوده .

دوم اینکه من نمیگم که فرضیم اشکال نداره . ولی من روی این قسمت که ریگلوس چطور به جاودانه سازها رسیده تاکیدی ندارم . ممکنه علت های مختلفی داشته باشه .

ولی چیزی که مهمه اینه که فکر میکنم شما خیلی ریگلوس رو دست کم گرفتید . یعنی فقط دارید به حرفهای سیریوس استناد میکنید . اما با همه اینا در حال حاضر من فکر میکنم این که یک قاب آویز در خانه بلک ها وجود داشته که در درون آن چند مهر قدیمی هستند و با طلسم هم درش بسته شده خودش خیلی عجیبه .

نقطه قوت فرضیه شما فقط اینه که میگید دامبلدور از همه بیشتر به گذشته ولدمورت اهمیت میداده و از همه خردمند تره . اما به نظر من این یک طرف قضیست .

در حال حاضر ایده شما غلطهای زیادی داره که باید به تک تکشون پاسخ داده بشه :

1- چطور ممکنه طلسم آواداکدورا به قاب آویز برخورد کنه و اون وقت جاودانه ساز از بین بره اونوقت جلدش که همون قاب آویزه سالم بمونه ؟ قاعدتا اول باید جلدش از بین بره بعد خودش دیگه !

2- اونجور که معلوم بودش دامبلدور هر چیزی رو که به هری لازم بود گفت . پس چه چیزی مونده بود که به هری نگفته بود و میخواست بزاره برای لحظه آخر ؟

3- دامبلدور چطوری وقتی که به زمین رسیده هنوز زنده بوده ؟ اونم کسی که نه چوب جادو داشته و نه قدرتی ؟

4- دامبلدور توی اون گیر و ویر قلم پرشو از کجا آورده ؟

در حقیقت به نظر من ضعف های فرضیه شما واقعا اساسیه . چون که همونجور که گفتم طلسم آواداکدورا مستقیما به سینه دامبلدور برخورد کرده و اگر قرار بود که طلسم به جاودانه ساز برخورد میکرد اول باید قاب آویز رو خورد میکرد . پس در نتیجه چون قاب آویز سالم مونده بود حتما اگر چیزی هم توش بود سالم میموند . پس در نتیجه اصلا از اول چیزی توش نبوده و چون قاب آویزم سالم بوده پس طلسم مستقیما به دامبلدور برخورد کرده .

اما در مورد فرضیه خودم .
اینکه ریگلوس تونسته به جاودانه سازها برسه میتونه علتهای مختلفی داشته باشه . به هر حال اول اینکه شما نباید ریگلوس رو انقدر دست کم بگیرین . حداقلش اینکه حرفای سیریوس رو زیاد جدی نگیرید .
دوم اینکه به هر حال هر کسی یه جا ممکنه اشتباه کنه شاید ریگلوس هم چنین فرصتی رو گیر آورده . من دیگه در این مورد نظری ندارم .
( فقط برام اون قاب آویز توی خونه بلکها سواله . من بیشتر میخواستم ببینم نظر شما در این مورد چیه . اما میبینم همه گیرز دادن به تجربه ریگلوس )

--------------------

ویرایش :
در مورد قسمت اولت بگم که بله درسته اگر فاکس اونجا بود میتونست دامبلدور رو بلند کنه . اما به شرط اینکه اونجا باشه . ما که اثری ازش ندیدیم .

ضمنا بهتر نبود فاکس دامبلدور رو به جای اینکه وسط چمنهای هاگوراتز ولش کنه یه جای بهتر ببردش تا حدالق یه جوری مداواش کنه ؟ مطمئنا در اون شرایط دیگه مرگخواران به این دامبلدور کجا افتاده توجهی ندارن . از اون به بعدشم میتونستند صحنه سازی کنن !

در مورد اینکه هری هم طلسم شده بود اتفاقا به نکته عالی اشاره کردی !

اینکه طلسم هری باطل شده یه معنی بیشتر نداره و اونم مرگ دامبلدوره .

کلا اگر بخوایم حساب کنیم با حذف فضا سازی های کتاب به این موضوع پی میبریم که حداکثر هری ده پونزده ثانیه بعد از سقوط دامبلدور فهمیدش که میتونه راه بره . پس صددرصد پونزده ثانیه ماکسیمم بیست ثانیه بعد از سقوط دامبلدور او مرده . تازه با این فرض که وقتی طلسم آواداکدورا به دامبلدور خورده او هنوز زنده بوده .

حالا شما بیایید فرض کنید دامبلدور می افته زمین . حالا تا آه و اوه کنه بعد سر حال بیاد قاب آویز رو باز کنه . یه برگ از تو جیبش دراره . قلم پرشو در بیاره ( خودش میره بالای بیست ثانیه ) حالا با اون حالش بخواد به صورت رمزی هم نامه بنویسه اصلا با زمانی که هری تونست دوباره راه بره جور در نمیاد پس باز هم داری اشتباه میکنی .


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۲۳:۴۹:۰۲



Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

آلبوس و هری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۷
از گودریک هالو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
خوب مثل اینکه یکم داره بحث احساسی میشه.
من در مورد ریگلوس بلک متن دقیق را نگفتم. اعتراف می کنم. اما این دوست عزیزمون مطالب خوبی گفت.
ببینید اگر کسی پای ثابت و قوی جادوی سیاه باشد پس ذاتا به ولده مورت کشش دارد. برعکسش هم اصلا قابل تصور نیست. ببینید خیلی ساده است. رگولوس انتخابی کرده بود احساسی بر گرفته از طبیعت خانواده اش و همانطور که سیریوس گفت خانواده ی او هم اگرچه در اوایل از والده مورت حمایت می کردند و کارهایش را درست می دانستند. پس رگولوس بر طبق سرشت خود به سمت مرگ خورها کشیده شد و به اینکار خانواده ی او هم افتخار می کرد اما بعد ها وارد کشت و کشتار شد. همانطور که هیچ سازمان مخوفی اجازه استعفا به کسی نمی دهد باید کشته می شد و خیلی راحت توسط یک مرگ خور ساده کشته می شود. ببیند غیر قابل تصور است که رگولوس بلک از زیر افکار ماهر ترین اکلامسنی و لیگمنسی کار دنیا چیزهایی را بیرون کشیده باشه (منظورم ولده مورته) و اینی که اینقدر خفنه ولده مورت اونو پشیزی هم حساب نکنه. خوب تصور می کنیم رگولوس درست باشه. اون به غار میره. از صد خردمندان ای که فقط دامبلدور با خردش تونست کشف کنه می گذره. خون رو اهدا می کنه. به شیوه ای که دامبلدور به هری می گوید من به ولده مورت یاد دادم پس راه هایش را بلدم (اشاره به پیدا کردن اثر جادوی ریسمان نامرئی داره) ریسمان را پیدا می کنه و نمی گویم که این شیوه ای بوده که فقط دامبلدور می تونسته با توجه به شناختش از تام ریدل اونو کشف کنه. بعد رگولوس تنها سوار قایق میشه. معجون را می آشامد و کاپ اصلی را بر می داره کاپ قلابی می گذاره؟ توش می گه هورک راس ها چون رگولوس می دونسته هورک راس های دیگری وجود داره؟ خوب چرا باید خودش را لو بده؟ بهتر نیست ولده مورت اصلا نفهمد که هورک راسش از بین رفته و بدتر از اون چه کسی اینکار رو کرده؟ خوب بازهم تصور می کنیم او با قدرتی غیر زمینی که دارد از غار می گریزد تنها و بدون همراه (اون که دیگر یک جادوگر زیر سن قانونی همراهش نبوده) هورک راس را می برد خونشون و با چند تا مهر اونو به دیوار می کوبد محض خنده. حالا تصور می کنیم که رگولوس هورک راس را هم با دانش زیادش از بین برده است. و تصور می کنیم دامبلدور فقیه هم سالها بعد واقعا کشک به هری گفت که این هورک راس واقعی است و اون یک پیر مرد خرفتی بیش نیست. چرا تو نامش گفته من مدت زیادی زنده نمی مونم تا تو این نامه را بخونی؟ معجون می خواست اونو بکشه؟ یا علم غیب داشت که ولده مورت می خواهد بکشدش؟ اگر می دانست که می خواهد بکشدش چرا به محفلی ها نپیوست. چرا اگر خوب بود خود را به دامبلدور معرفی نکرد تا با دامبلدور به این افسانه پایان دهد. آها اون از دامبلدور هم بیشتر می فهمیده یادم رفت.اگر اون یک فوق العاده ی خوب بوده چرا ذات پاک محفل را تشخیص نمی داده. اگر یک فوق العاده ی بد بوده چرا در ولده مورت حل نمی شده؟ اگر اون یک درصد ارزشمند بوده چرا ولده مورت دستور مرگش را می دهد؟ یک غیر طبیعیه ولی در آخر کلام باید بگویم که واقعا تا زمانیکه که کتاب بعدی نیامده هیچ چیز معلوم نیست. پس ممکنه همه ماها اشتباه می کنیم. یک چیزی راستی رگولوس از سیریوس بهتر باشه چه فرقی می کنه؟
کلام آخر اینکه از نظر من کمتر کسی وجود دارد که می دونه تام همون وللده مورته. از میان کمتر کسی می دونه که هورک راس چیه. و کمتر کسی می دونه تام ریدل برای خودش هورک راس ها ساخته. پس یکم باید معیارها را دقیق تر کرد.

یک چند تا مطلب خنده دار هم موند که بگویم.
مادامیکه توی کتاب دوم می بینیم فاکز روی دمش هری رون و جینی و لاکهارت رو می بره از تونل بالا نمی تونه یک دامبلدور نحیف و لاغر رو تو هوا بگیره و حداقل شتابش رو با سرعت همزمان کنه و یک امیدی به زنده بودنش بدهد؟
بعد اینکه تصور می کنید یک مدیر مدرسه توی جیبش قلم و یا خودکار یا پر یا هر اداوات نوشتن نباشه.؟ من که نمی تونم مدیرمون رو بدون قلم تصور کنم. حالا یادتون بیاندازم که تو هزار جیب دامبلدور چاقوی نقره ای که هری باهاش علف تو معجون سازی خورد می کرده بوده قلم که دیگه ضروریاته. :)

آهان داشت یادم می رفت. یادتون بیارم زمانی رولینگ می گوید هری دیگه توی بند نبود بلکه ترس نمی گذاشت حرکت کنه. تا موقعکه مرگ خورها رفتند بیرون.

________________________________________
ویرایش ناظر: دو پست پشت سر هم ممنوع!!! چند بار بگم؟!


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۸ ۱۳:۲۹:۵۳

جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
نقل قول:

ولی شما میدوونی که ریگلیوس بردار کوچیک سیریوس بوده و با توجه به سن و سالش که حداکثر بین 25-30 بوده فکر نمیکنم یه ادم به این سن و سال به اندازه دامبلدور بزرگ تجربه داشته باشه . دامبلدور که دامبلدور بود اونجوری شد دیگه وای به حال این آقا !!!!
در ضمن ما هیچ جا نشنیدیم برادر سیریوس قدرت خاصی داشته !؟


من نگفتم که ریگلوس یا کلا ر.آ.ب قدرتش از دامبلدور بیشتره . هنوزم میگم که دامبلدور قوی ترین جادوگر بوده . اما شاید شخصیت ر.آ.ب اطلاعاتی داشته که دامبلدور نداشته .

کلا اینکه به نظر من این موضوع خیلی غیر منطقیه که نامه برای خود دامبلدور باشه . چون دامبلدور اصلا فرصت نوشتن این نامه رو نداشته . وقتی هم که از بالای برج افتاده پایین نه چوبدستی داشته نه چیزی حالا مداد خودکار از کجا میاره رو دیگه من نمیدونم .

نقل قول:

در ضمن ما هیچ جا نشنیدیم برادر سیریوس قدرت خاصی داشته !؟


نه منم هیچ وقت نشنیدم چون که هیچ وقت پای چنین موضوعی پیش نیومده . اما دلیل نمیشه . وقتی راجع به یه موضوعی حرفی زده نشه . دیگه نه میشه گفت اون حرف درسته نه میشه گفت غلطه .

اما به هر حال چون که رولینگ در مورد قاب آویزی صحبت کرده که بسیار شبیه قاب آویزی بود که در غار وجود داشت من فکر میکنم که این دو قاب آویز با هم یه ارتباط چیزی دارند . حالا ریگلوس چطوری به این جاودانه سازها دست پیدا کرده رو دیگه نمیدونم .

نقل قول:

حالا یه همچین آدمی که انقدر روی جادوی سیاه تبهور داره و جزء مرگخوارها هست و اگر اینجور باشه احتملا نور چشمی ولدمورت هم هست چرا باید و لگد بزنه به بخت خودش ؟!



نمیدونم شاید ریگلوس ذاتا آدم بدی نبوده . حتی خود سیریوسم گفت که وقتی که برادرش فهمید که ولدمورت از او میخواهد چه کارایی کند ترسید و خواست از ارتش سیاه بیرون بیاد .

نقل قول:

و یادتوون باشه دامبلدور چه راهی و طی کرد و کل زندگی ولدمورت رو زیر رو کرد تا تونست به راز ولدمورت پی ببره !!!
در ضمن دامبلدور شاهد حرکت رو به رشد ولدمورت بود دواقعه باید بگیم که اونو خوب میشناخت و واسه همین تونست به راز ولدمورت پی ببره و بخاطر همین مسئله من فکر میکنم RAB هم یه نفر مثل دامبلدور هست که از نزدیک با ولدمورت در ارتباط بوده !


این دیگه یه چیز مشخصیه که اون شخص باید از نزدیکان ولدمورت باشه یا خیلی راجع به زندگی او بدونه . فکر نمیکنم کسی باشه که در این موضوع شک داشته باشه .

اما همه اینا بر میگرده به اون دلیلی که گفتم .
همونجوری که در پست بالا گفتم یه قاب آویزم در کتاب پنجم بودش که از بسیاری از جهات به قاب آویز تقلبی شباهت داشت و تمرکز من هم بیشتر روی همین موضوع . یعنی میخوام بدونم آیا این قاب آویز ارتباطی با داستان داره یا نه ؟




Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
در مورد تئوری هایی که البوس دامبلدور دادن نظری ندارم چون با بیشترشون مخالفم.(البته اون البوس دامبلدوری که تازه اومده)
ولی یکی از اون موارد خیلی تو چشم میزد.
اقا سیریوس کی و کجا گفته که ریگولوس به اندازه یه نصفه هم مغز نداشت.اگه همچین چیزی تو کتابا بود من سرمو میدم.اتفاقا برعکس سیریوس تو کتاب محفل ققنوس اشاره کرده که ریگولوس حتی از خود اون بهتر بود.
کتاب محفل ققنوس،فصل خاندان اصیل و باستانی بلک،صفحه های 160 و 161.ترجمه اسلامیه.سیریوس فقط به ریگولوس الفاظ احمق و بیشعور رو خطاب میکنه.اونم به این دلیل که اون به مرگ خوارها پیوست نه اینکه واقعا اون کودن بوده.سیریوس همچنین در صفحه 161 کتاب در مورد ریگولوس میگه که:"اون از من کوچیکتر بود و همانطور که دائم سرکوفتشو به من میزدن از من خیلی بهتر بود."ما از این جمله میفهمیم که خود سیریوس گفته که ریگولوس حتی از خوشم بهتر بوده.
یه مدرک دیگه هم هست و اونم تو کتاب شاهزاده دورگه هست.همه ما میدونیم که اسلاگهورن همیشه بچه های باهوش یا کسانی رو که تو اینده به نظر خودش به جاهای بزرگی میرسیدن رو انتخاب میکرد.و طبق گفته دامبلدور در همون کتاب استعداد عجیبی هم در این کار داشته.اسلاگهورن در فصل 4 اون کتاب به هری میگه که سیریوس بلک با اینکه همه خاندانش در اسلایترین بودن در گروه گریفندور افتاد.و بلافاصله بعد از اون میگه که ولی ریگولوس برادرش پیش خودم افتاد ولی من دوست داشتم هر جفتشون پیش من بودن.اگر خوب به مفهوم جملات دقت کنیم میفهمیم که اسلاگهورن با افتخار از ریگولوس صحبت کرده(حتی با اینکه اون بعدا مرگ خوار شد و اسلاگهورن هم از مرگ خوارها بدش میومد).فکر کنم با این چیزهایی که گفتم این موضوع رو روشن کرده باشم که ریگولوس نه تنها کودن نبوده بلکه باهوش هم بوده.در ضمن اینم بگم که RABهمون ریگولوسه و من رو این موضوع شکی ندارم.


یک زن چیزی ج


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

من یعنی خودم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۳۴ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۳۰ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 17
آفلاین
بیلز جان فرض بگیریم حرفای شما قبول!
ولی شما میدوونی که ریگلیوس بردار کوچیک سیریوس بوده و با توجه به سن و سالش که حداکثر بین 25-30 بوده فکر نمیکنم یه ادم به این سن و سال به اندازه دامبلدور بزرگ تجربه داشته باشه . دامبلدور که دامبلدور بود اونجوری شد دیگه وای به حال این آقا !!!!
در ضمن ما هیچ جا نشنیدیم برادر سیریوس قدرت خاصی داشته !؟

حالا یه فرض دیگه رو بگیریم بردار سیریوس داخل جادوی سیاه از دامبلدور ماهرتر بوده و توانسته بوسیله این جادوها از غار فرار کنه !!
حالا یه همچین آدمی که انقدر روی جادوی سیاه تبهور داره و جزء مرگخوارها هست و اگر اینجور باشه احتملا نور چشمی ولدمورت هم هست چرا باید و لگد بزنه به بخت خودش ؟!
و یادتوون باشه دامبلدور چه راهی و طی کرد و کل زندگی ولدمورت رو زیر رو کرد تا تونست به راز ولدمورت پی ببره !!!
در ضمن دامبلدور شاهد حرکت رو به رشد ولدمورت بود دواقعه باید بگیم که اونو خوب میشناخت و واسه همین تونست به راز ولدمورت پی ببره و بخاطر همین مسئله من فکر میکنم RAB هم یه نفر مثل دامبلدور هست که از نزدیک با ولدمورت در ارتباط بوده !


ویرایش شده توسط من یعنی خودم در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۲۱:۱۱:۱۲







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.