هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بزستان
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ سه شنبه ۴ فروردین ۱۳۸۸
#2

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
سوژه ی جديد:

آبرفورث زير درخت نشسته بود و آواز می خوند و بزهاش رو زير نظر داشت:
-لالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالا

ناگهان صدايی كه گويی مطعلق به يك حيوان بود گفت:
-عوووووو، عوووووووووووو

آبرفورث بلند شدو بادقت اطرافش رو نگاه كرد. داشت با خودش فكر می كرد كه اين چه حيوونيه كه صداش عو يه؟ پنج دقيقه فكر كرد و بالاخره به اين نتيجه رسيد كه اون حيوونه بايد اسب باشه. از اونجا كه اسب واسه بزها خطری نداشت دوباره زير درخت نشست و آواز خوند:
-لالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالالا

صدای بيروحی گفت:
-آهای بوقی! آخه اين صداست كه تو داری؟ خفه شو بذار در آرامش بزهات رو بنگريم!

-شما كی باشی آقا؟

-به من می گن لردولدمورت!

-همون جادوگر سياه و از اين جور چيزا؟

-آهان! درست فهميدی كوچول!

-بايد به اطلاع شما آقای ولدك برسونم كه من ازت خوشم نمياد!

-به جهنم! واسه من اهميتی نداره. فقط بی زحمت اون صدای نكره رو خاموش كن.

-آقای ولدمورت، صورتت رو بايار جلو لطفا.

ولدمورت صورتش رو مياره جلوی آبرفورث و با چشمای قرمزش زل می زنه تو چشماش. بعد آبرفورث يه چك می زنه تو گوش ولدمورت!
-آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآا... جون مادرت آبر ژ، ديگه نزن...

-به من ميگن آبر بروسلی! كجاش رو ديدی؟ الان يه تكنيك تی جان سو رو كه بروسلی اختراع كرده بود روت اجرا می كنم!

-زرشك!

-ببخشيد نفهميدم چی گفتی؟ حالا بگير كه اومد!

-آآآآآآآآآآآآآآآآآا... نزن! جون مامانت نزن... آآآآآآآآآخخخخخ...

يك ساعت بعد:

ولدمورت افتاده بود رو زمين و از درد به خودش می پيچيد كه آبرفورث دوباره يه كتك زد تو گوش ولدمورت!
-جون مادرت نزن!

-عووووووووووووووووووووو

-اين صدای چه حيوونيه؟

آبرفورث گفت:
- من دقيقا نمی دونم ولدی كچل! فكر كنم صدای اسب باشه!

-نه صدای الاغه!

ادامه دارد...



گیم‌ نت هاگزگیم
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۷
#1

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
هووووم اهم اهم



تق تق تق تق

- بفرمایید خواهش میکنم
- سلام علیکم
- به به سلام عمو جان احوال شما؟ بفرمایید بفرمایید
- همممم ممنونم

آبرفورث دامبلدور که ردای مشکی رنگ گولاخی به تن داشت به آرامی وارد دفتر ناظزین دهکده هاگزمید شد.
جیمز : خوب در خدمتم عمو جون بفرمایید
آبر : باو این چه طرز حرف زدنه،خودمونیوس

جیمز : هیییییییییییییس،مگه نمیدونی؟ اینروزا جیکت در بیاد بلاک میشی خوب منم باید رعایت کنم دیگه عمو
آبرفورث که شدیدا احساس میکرد فکش در آسنانه برخورد به زمین است گفت : اوکی اوکی میرم سر اصل مطلب،من تصمیم دارم یه سرپناه آبرومندانه واسه بزهام بسازم.
جیمز : خوب
آبر : خوب
جیمز : خوب دیگه-----
آبر : خوب منم گفتم خوب بااااااا
جیمز : آخه چی خوب؟
آبر : هییییییی خدایا باب تو اول گفتی خوب من بگم؟
جیمز : نخیر خودت گفتی
آبر : تو
جبمز : تو
آبر : تو
- تو
- تو
- تو
پس از چند مین آبرفورث که دیگه کاسه صبرش لبریز شده بود ییهو اخم خشانت بار و سنگینی کرد و باعث شد دوباره شروع کنه.

جیمز : عمو آبر بد:بوقی،جیمزو ترسوندی جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
آبر : اککه هی-------
جیمز : جیـــــــــــــــــــــــغ جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
آبر : خوب خوب بابا جیغ نزن
جیمز : جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
- پسر جیغ نزن سرم رفت گفتم خوب دیگه.
جیمز : آخه چی خوب؟جیــــــــــــــــــــــــــــــغ!
آبر : بابا خوب میگم من مجوز میخوام،یعنی انقدر خنگی که نفهمیدی؟
جیمز : چرا باو گفتم یه کم بخندیم
آبر :

- خوب عمو جان چقدر فضا میخوای و موضوعش چیه؟
آبر : خوب من فکر کردم دیدم این بزا اگه خوب پرورش پیدا کنن میتونن نیروهای مفیدی در زمینه جبهه سفید بازی و اینا باشن
- آخه اباب جان بز به چه کار میاد؟

- الان میبینی مــــــــــــــــــــــــــــــــــع!
در کسری از ثانیه در اتاق به شدت باز شد و بز خوش اندام و غول پیکری وارد اتاق شد.

بز : مــــــــع مع مع مــــــــــــــــــــع مع!
آبر : مع مــــــــــــــــع جونیور مــع.

بز با وقار بسیار به طرف گوشه ای از اتاق رفت و آرام ایستاد.

جیمز پس از بازسازی فک خورد شده اش گفت : آها بله کامل فهمیدم.
آبر : پس خوب؟
جیمز : چی خوب؟
آبر که فهمید طوفان دوباره در حال شروع شدنه به سرعت گفت : بابا مجوز میدی؟
جیمز : اوه البته،مجوز میدهیـــــــــــــــم!

- مــــــــــــــــــــــع!
آبر : نه پسرم مـــــــــــــــــــع مع مع!
بز : م... مع!

آبر : اوکی جونیور ما بریم دیگه،همین فردا شروع به ساختن مجتمع میکنیم.لطفا یه تابلو هم سفارش بدید به حساب ما به نام بزستان.

جیمز : رو چشمم عمو جان.
آبر : مــــــــــــع مع.
بز به آرامی بلند شد و با احترام بسیار آبرفورث را بر پشت خود سوار کرد و از در بیرون رفت.

در راه


-مـــــــــــع مع مــــــــــــــــع!
آبر : مـــــــــــــع بز بوقی،الان بودجه ندریم،اول باید بنای اصلی رو بسازیم و خوابگاه بزای مونث و مذکر،دستور پروفسور کوییرله باشگاه بدنسازی رو بعدا میسازیم. به یه مربی خوب واسه تاکتیکای نظامی سیفیتم نیاز داریم

بز و عمو آبر همینطوری به حرفیدن ادامه دادن و از دید جیمز خاج شدند...

و اینگونه بود که عمو آبر بالاخره مجوز بزستان را از ناظزین دهکده ستاند.

---
ویرایش تاریخ 15 اردیبهشت 1403: عنوان به گیم نت هاگزگیم تغییر یافت.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲۳ ۱۶:۵۳:۴۸
ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۱۵ ۱۶:۱۴:۱۶
ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۱۵ ۱۶:۱۵:۵۳
ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۱۵ ۱۶:۱۶:۲۲

seems it never ends... the magic of the wizards :)







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.