هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
#10

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
روح فاسد نمیتونه در کودکی اثر بزاره چون این روح با روح هری ممزوج شده و روحی که هنوز شکل نگرفته و در حالت خنثی قرار داره و قادر به تشخیص خوبی از بدی نیست رو نمیتونه روش اثر بزاره نفس اماره وقتی اثر میزاره که طرف به بلوغ فکری رسیده باشه

و اون روحم حاضر و آماده و آکبند وارد نشده و درون هری زندگی انگلی داره و اون روحم باید به مرور رشد کنه و قدرت بگیره که اینم در کتاب هفتم فصل 35 صحبت شده
در نتیجه مواجه با یه روح بچه در برابر روح خبیث حاضر و آماده نیستیم بلکه اینا باید به منتهی خودشون برسن تا پیروز شده مشخص بشه

و در این مورد که هری عشق زیادی داره این همینطوریم بدست نیومده و کلی پس زمینه براش در کتاب وجود داره از همون اول تا آخر
وقتی هری به مرور بزرگ میشه با سختی هایی که میکشه به نوعی از هر ظلمی از هر ستمی و از هر بدی بیزار میشه و علاوه بر دلیل محافظتش در اون خونه به این دلیلم هست که دامبلدور میزاره هری در اون خونه بزرگ بشه تا رنج بکشه و آبدیده بشه که اینم براش مرجع وجود داره که یادم نیست

مولوی در یه جا تو مثنوی میگه:
حسرت و زاری که در بیماری است ............. وقت بیماری همه بیداری است

پس بدان این اصل را ای اصل جو.............. هر که را درد است او بردست بو
هر که او بیدارتر پردردتر.................. هر که او آگاهتر رخ زردتر


یعنی اگه بیدرد باشه مساوی بی حالی و بعد مساوی شکست و بعد مساوی با تسخیر روحش توسط ولدمورته


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۴ ۱۳:۵۶:۰۸

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۱۱:۱۲ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
#9

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
ریگلوس عزیز. من برای این در پست قبل جوابی به دلایلتون ندادم چون دلایلتون بر اساس کتاب نبود و استدلال های خودتون بود که منم باهاشون مخالف بودم ولی احساس میکردم که در این تاپیک جای پرداختن به این مسائل نیست. به هر حال:

در مورد وارد شدن روح باید بگم که از نظر من شما سخت در اشتباهید چون روح چیز جامدی نیست که یک جا محبوس بشه مثلا تو روده هری محبوس بشه! روح یه چیزیه موجودیت نداره وقتی وارد بدن بشه به همه جا میره و تنها پاسخ منطقی اینه که اون روح با روح هری مخلوط شده. ضمنا یادآوری کنم روح چیزیه که به موجودات جان میبخشه! اصلا در ایده شما محبوس بودن معنی نداره...

ضمن اینکه حالا فرض کنیم روحم یک جا محبوس بشه ... همونجور که روح داخل قاب آویز به افکار رون نفوذ پیدا کرده اون یکی روحم میتونه.

در مورد افکار احساسات بگم که همونجور که مغز در مورد خیلی چیزها فکر میکنه در مورد احساساتم فکر میکنه به عنوان مثال وقتی هری بخواد به جینی محبت کنه با مغزش فکر میکنه چطوری بهش محبت کنه همینجوری با سر نمیره جلو! یادتون باشه قلب نمیتونه فکر کنه این مغزه که فکر میکنه.

در مورد اینکه ولدمورت از بلاتریکس استفاده کرد بازم شما سخت در اشتباهید چون دامبلدور به هری گفته که ولدمورت انقدر روحش ناقصه و انقدر غرق جادوی سیاه شده که بقیه تیکه های بدنشو حس نمیکنه! بنابراین بحث ما هم اصلا خود ولدمورت نیست ... بحث ما فقط در مورد اون تیکه ناقص از روح ولدمورته که چرا اون تیکه خاص هیچ کاری نتونسته بکنه!

نقل قول:
بله ...خب چرا روي رون تاثير گذاشت و اون يكي روي جيني؟؟درحالي كه هري در كنار رون بود و همچنين دفترچه دست هري هم بود؟؟؟خب من توضيح بيشتري نميتونم بدم:


دقت داشته باش منم گفتم با شما موافقم ولی بحث من سر اینه که هفده سال زمان کمی نیست برای تسخیر! دلیل اینکه ولدمورت به سمت رون رفته این بوده که مقاومت رون راحت تر میشکسته ولی این دلیل نمیشه که هری نفوذ ناپذیر باشه ... صحبت ما یکی دو روز نیست! کل زندگی هریه از زمان بچگی تا وقتی که بزرگ میشه! (در ادامه بیشتر توضیح میدم)

در مورد احساسات رون من فکر نکنم توی اون زمان که روح به این سرعت از قاب آویز در اومد همون لحظه میتونست بفهمه که رون احساسات برونگرا دارد. اگر قرار بر این باشه که ولدمورت نتونه معنی عشق رو درک کنه دیگه برون گرا و درون گرا براش فرقی نداره. شما در این مرحله به قدرت تسخیر توجه کن بعد اونو با روحی که در بدن هریه مقایسه کن که هفده سال فرصت این کار رو داشته.

یه چیزیم در مورد نجینی بگم که شما در پست قبل بهش اشاره کردید:

این که در وزارت سحر و جادو ولدمورت در نجینی بوده نظر شماست نه نظر من. نظر من اینه که چون اول یک تیکه از روح ولدمورت به درون هری رفت بعد روح ولدمورت دوباره دو قسمت شد که یکیش به درون نجینی رفت ... بخاطر همین هری اون موقع به افکار نجینی راه پیدا کرده بود.

اگر دقت کنید بعد از فصل چشم مار در کتاب پنجم دامبلدور آزمایش کوچکی رو انجام داد که نتیجه گرفت " طبیعتا طبیعتا اما ذاتا جدا" به نظر من دامبلدور همونجا فهمید که نجینی هورکراسه. چون آزمایشی رو در اون باره انجام داد که میتونید در همون فصلی که هری به دفتر دامبلدور رفت خودتون مطالعه کنید...

و ضمنا یادتون باشه دامبلدور از اینجا مطمئن شد که نجینی هورکراسه چون رفتار مارها رو نداشت ... در حقیقت بسیار عاقل تر از مارها رفتار میکرد که این خودش نشون میداد که اون قسمت از روح ولدمورت که در بدن نجینی هست کم بی تاثیر نبوده. وگرنه اگر روح ولدمورت نبود نجینی هم مثل بقیه مارها یک مار عادی میشد ... پس مطمئن باشید روح ولدمورت برافکار نجینی تاثیر میذاره.

به هر حال توجه داشته باش که من نمیگم حرفتون غلطه ولی جامع نیست. درست مثل این میمونه که یه ادم بخواد به تنهایی وارد یک تشکیلات نظامی خیلی وسیع بشه که کلی نگهبان جلوشه و کلی اقدامات امنیتی توش انجام میشه. خب در نگاه اول این غیر ممکنه که یه شخص بدون جلب توجه بتونه وارد بشه!

حالا اگر این شخص بیست سال شبانه روز اونجا کشیک بده و دنبال یه فرصت مناسب بگرده آیا کسی میتونه تضمین بده که در این مدت هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد یا هیچ بی برنامگی ای به وجود نمیاد تا این شخص بتونه سوء استفاده کنه؟

قصدم از مثال بالا اینه که ما صحبتمون یکی دو روز نیست داریم با یک دید وسیعی به مسئله نگاه میکنیم که همه شرایط رو در هر زمان و مکانی شامل میشه توضیحات شما اگرچه ممکنه تا حدودی درست باشه ولی نمیتونه توجیه کننده تک تک روزهای زندگی هری و تک تک شرایطی که هری در اونها درگیر بوده باشه ... امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.

به هری:
بر طبق گفته دامبلدور هری یه آدم معمولیه که بخاطر ظلمهایی که در حقش شده تبدیل به بدترین دشمن ولدمورت شده و این بخاطر نیروی عشقه! در حقیقت این گذشت زمانه که شخصیت هرکس رو میسازه ...

اگر صحبت از قانون طبیعت و اینا باشه! خب هر کسی در بچگی پاک از گناهه این گذشت زمانه که شخصیت اون فرد رو درست میکنه. هری هم وقتی بچه بوده مثل بقیه بچه ها بوده. نه چیزی از خوبی میدونسته نه از بدی! نه میدونسته پدر مادرش کین! نه میدونسته جادو چیه ... و بعدها تمام زندگیش انباری ای بوده که در اونجا زندگی میکرده.

اما شما در نظر بگیرید پسری که نه چیزی از خوبی و بدی میدونه .. هنوز حرف زدن درست بلد نیست و خوب و بد رو نمیتونه از هم تشخیص بده ... چنین روح فاسدی در بدنش نفوذ کرده .. چه توضیحی وجود داره که چنین روحی نتونسته باشه روی کودکی تاثیر بذاره که هنوز نمیتونه درست فکر کنه؟ چه برسه به این که نیروی عشقیم داشته باشه که هنوز توش به وجود نیومده!

من بازم میگم شما دارید یک شرایط پیشبینی شده رو توضیح میدید ولی واقعیت اینه که روح ولدمورت حتی نتونسته در غالب نفس امارم ظاهر بشه ... احساساتی که هری داره همون چیزاییه که همه انسان ها دارند ... در تمام این مدت هیچ نشانه ای نیست . شما میگید که هری میتونه کنترلش کنه. اصلا درست حق با شما ... ولی این روح نباید بتونه یک تاثیر کوچیک در اعمال و رفتار هری به وجود بیاره؟ بالاخره باید یه نشونی از خودش نشون بده! منظورم از نشونی یک نشانه در اعمال و رفتار هریه.




Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#8

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
همه کتاب روی همینه که بزرگترین نیروی هری عشقشه و عشق هری نسبت به دوستاش نسبت به پدر و مادرش اونقدر قویه که هورکراکس روش اثر نزاره
لزومی نداره هری دقیقا بدونه هورکراکسه همین که میدونه یه چیزی درونش هست که داره به بدیها سوقش میده کافیه

ببینید در واقع در لایه زیرین کتاب رولینگ نفس اماره رو با اون تکه از روح ولدمورت نماد سازی کرده و پیروزی هری بر اون روح رو بسیار مشکل میدونه که هری میتونه از پسش بر بیاد یعنی کار هر کسی نیست

در تمام احادیث ما هم تمایز بین نفس اماره و نفس شریفه گفته شده که البته نفس مجرد است ولی مرتبه دانی و مرتبه عالی دارد که گفته شده اگه یکمی اینطرف اونطرف زده بشه ممکنه به جای نفس اماره نفس خوب هدف گرفته بشه برای مطالعه بیشتر به کتاب انسان کامل مرتضی مطهری مراجعه کنید

شما نمیتونی بگی چرا عشق هری زیاده از اول این سنگ بنای کتاب بوده که بزرگترین نیروی هری همین عشق بوده که باعث کارهای شجاعانه کله خرانه و غیره و غیره میشه و هری در بقیه موارد یه جادوگر معمولیه


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#7

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
نقل قول:
ولي ما بايد از اين جنبه نگاه کنيم که چرا اين تاثير پذيري روح ولدمورت از اين بيشتر پيش نرفته؟...روحي که به فکر هري راه داره ... چطور فقط در همين حد ميتونسته روي هري تاثير بذاره؟ چرا بيشتر نتونسته؟


بليز زابيني عزيز توضيح دادم كه!سعي كن پستها رو دقيق تر بخوني!

1.قاعده ي تسهيم متناسب(!!): در اجسام بيجان و در دار و نيز توخالي ،تكه روح هرجا كه بخواد ميره...در واقع همه جاي جانپيچ ميتونه بره و اصلا اون رو پر ميكنه!

اما در موجودات جاندار سهمش از بدن جاندار_نجيني و هري_بايد كم باشه...نگاه كنين چون اين ها خودشون روح دارن و روحشون هم توي همون بدنه.تيكه روح هم مياد تو بدن اين دوتا به زور وارد ميشه!اين تيكه روح نمي تونه در هر جاي بدن اين بدبختا وول بخوره و بره(به دليل اينكه خودشون روح دارن)...و در جاهاي مشخصي محبوسه.حالا چه برسه به اينكه روح هري رو تسخير كنه!تا اينجا درست؟؟

من كه ميگم بايد دقت كنيم:ولدمورت درست سر هري رو نشونه گرفت و خواست اونو بكشه و جاي زخم هري رو پيشونيش افتاد...من ميگم اين همون جاييه كه تيكه روح ولدي ،به زور وارد بدن هري شده و _من ميگم:_ كه تيكه روح همين اطراف سرش گير كرده و همونجاها، محبوس شده.(مثل يه غده)حالا همين باعث شده كه به "افكار" هري دسترسي داشته باشه.ولي به احساسات هري: هرگز.

2.نيروي برتر:
نقل قول:
وقتي يه چنين چيزي در وجود هري هست و به همه چيز هري دسترسي داره! چه نفرت چه غم چه شادي چه عشق و هزارتا احساس ديگه اي که اين هري ميتونسته داشته باشه چرا حتي سعي نکرده يه بار از اين همه اطلاعات استفاده کنه؟


به هيچ وجه به "همه چيز" هري دسترسي نداشته...وگرنه از بلاتريكس نميخواست كه تهتوي اين رو دربياره كه هري به كي علاقه داره؟تا در كتاب 5براش نقشه بكشه!درست؟هيج جا نيومده كه ولدمورت به احساسات هري دسترسي داشته.اصلا اين تيكه روح ،احساسي در زندگيش نداشته جز بغض و نفرت...بنابر اين به احساسات پاك هري كه در "قلبش "جا داره ،نميتونه دسترسي پيدا كنه.به همون دليل كه ولدمورت در وزارتخونه نتونست بدن هري رو تحمل كنه و ازش بيرون اومد:نيرويي كه هري داره ولي ولدمورت ازش بهره اي نبرده:"نيروي عشق".به اين دليل دسترسي و تاثير پذيري تيكه روح فراتر از ذهن هري نرفته.اون بر هرچي در "ذهن" ، خاطره و فكر و خواب هري ميگذشته اشراف داشته(و بر عكس) ولي راهي به "قلب" و احساسات عشقولانه اش نداشته!!درست شد؟؟؟

نقل قول:
روح درون قاب آويز خيلي سريع به احساسات رون نسبت به هرميون و شک و ترديدش نسبت به هري پي برد! شايد عشق رو درک نميکرد ولي حداقل ميدونست اين موضوع رون رو آزار ميده.

بله ...خب چرا روي رون تاثير گذاشت و اون يكي روي جيني؟؟درحالي كه هري در كنار رون بود و همچنين دفترچه دست هري هم بود؟؟؟خب من توضيح بيشتري نميتونم بدم:

نقل قول:
...يه ذره روحي که داخلشه ميتونه به سرعت تو افراد ديگه وارد و خارج بشه اگه خيلي به اون چيز نزديک شده باشن...منظورم نزديکي از نظر احساسيه.


رون به طرز خيلي تابلويي احساسي و زود رنج و ...است و شخصيتي برون گرا دارد.اما هري اينطور نيست..وگرنه تيكه روح سراغ هري هم ميرفت وبه شكل جيني درميومد

نقل قول:
جيني مقدار زيادي از حس قلبيشو تو دفترچه خاطرات ريخته بود، اون خودشو به نحو باور نکردني نفوذ پذير کرده بود.

وجيني هم همينطور بيچاره با اون هديه ي تولدش كه به هري داد!خيلي احساسي بود...در سالهاي اول هم كه از خجالت جلو هري اصلا حرف نميزد...پس تنها توجيهي كه ميتونم بكنم اين كه اونها(جيني و رون) شخصيت هاي برونگرايي بودند و خيلي زود با هوركراسس ها ارتباط برقرار ميكردند...البته وجود عشق در وجود رون هم باعث شد كه تيكه روح نتونه روح رون رو هم تسخير كنه.

بليز جون!در كل سوال خوبيه ولي به جوابها هم دقت كن.اميدوارم مشكلت حل شده باشه...."اين عكسها رو كه تو امضات گذاشتي بدجوري فلش ميزنن اگه ميشه كاري كن تكون نخورن...اين جوري تمركز آدم از پستات ميپره به خدا!به خاطر خودت ميگم!"

نقل قول:
من:البته رولينگ در كاركرد و كاربرد جان پيچ ها با كمي ماست مالي پيش رفته...
هري پاتر:هيچ قسمتي در اين مورد با ماست مالي پيش نرفته و دقيقا همينه.


خوب در مواردي كه در مورد هوركراسس ها در همين سايت_تا اونجا كه يادمه بيشتر تا قبل از انتشار كتاب7_ بحث ميشد،تقريبا همگي اعتقاد داشتند كه فكر هوركراسس ها از سال 4 به ذهن رولينگ و دفتر چه ي ريدل رو كه به صورت استثنا در آورده بود،يه سوتي غير قابل جبرانه... در اين مورد خاص هنوز كساني هستند كه معتقدند دفترچه شرايط لازم براي جان پيچ شدن رو نداره...و به زور وارد جان پيچ ها شده و به صورت استثنا ،تا ما گير نديم.(البته من توجيهات رولينگ رو ميپذيرم)


اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#6

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
ببینید شاید تا حدودی حرف شما درست باشه و هری میتونسته که این روح رو کنترل کنه و این کاملا واضحه که میتونسته کنترل کنه و روی این قسمت شکی نیست. ولی ما باید از این جنبه نگاه کنیم که چرا این تاثیر پذیری روح ولدمورت از این بیشتر پیش نرفته؟

نقل قول:
ولی هری از این ارتباط متنفر بود حداقل 20 مرجع که هری گفته متنفرم وجود داره


مسئله اینه که هری میگفت از این ارتباط متنفره ولی خودش که نمیدونست که یک قسمت از روح ولدمورت در بدنشه. اون برای این متنفر بود چون دوست نداشت به افکار شیطانی ولدمورت راه پیدا کنه. اما خودش تا قبل از اینکه خاطره اسنیپ رو ببینه از این واقعیت خبر نداشت. و کلا مسئله این نیست.

حرفهای شما درسته. جریان کلاه گروهبندی درسته. مارزبان بودن هری درسته. بعضی از احساسات درونی هری مثل حمله به دامبلدور درسته ولی این دلیل نمیشه که روح هری انقدر سالم بمونه.

وقتی یه قسمت از روح ولدمورت در وجود هریه و میتونه روی افکار هری تاثیر بذاره! وقتی که هری یه سالش بود و هنوز نمیتونست فکر کنه اما یک روح پلید در وجودش بود! روحی که به فکر هری راه داره ... چطور فقط در همین حد میتونسته روی هری تاثیر بذاره؟ چرا بیشتر نتونسته؟

روحی که حتی روی نظر کلاه گروهبندیم تاثیر میذاره خب مشخصه که حداقل در وجود هری به افکارشم دسترسی داره! یعنی میدونه مشغله های فکریه هری چیه ، از دست کی ناراحته ، عاشقه کیه، از کی بدش میاد و .. و.... و.... یعنی همه چیزو در اختیار داره!

روح درون قاب آویز خیلی سریع به احساسات رون نسبت به هرمیون و شک و تردیدش نسبت به هری پی برد! شاید عشق رو درک نمیکرد ولی حداقل میدونست این موضوع رون رو آزار میده.

به همین دلیل شاید حرف شما درست باشه ولی توجیه کاملی نیست! هری یه موقعی بود که اصلا نمیدونست جادوگره .. نمیدونست پدر مادرش کین! یه موقع بود اصلا نمیتونست فکر کنه ... بعدش چی؟ این همه حوادث اتفاق افتاده بود ... چطور این روحی که در وجود هری بود نتونسته از هیچ کدوم از این فرصت ها استفاده کنه؟

در اینجا نه مسئله برد مسافته نه زمانه ... وقتی یه نفر بیمار میشه این میکروبه که روی آدم تاثیر میذاره و باعث بیماریش میشه! وقتی یه چنین چیزی در وجود هری هست و به همه چیز هری دسترسی داره! چه نفرت چه غم چه شادی چه عشق و هزارتا احساس دیگه ای که این هری میتونسته داشته باشه چرا حتی سعی نکرده یه بار از این همه اطلاعات استفاده کنه؟ وقتی هری در اوج ناراحتی بوده! وقتی هری در اوج عصبانیت بوده! وقتی هری در اوج ناامیدی بوده ... این همه فرصت!

هری عزیز ... من فکر میکنم شما بازم درست متوجه منظورم نمیشید چون بعد از خوندن پستتون به نظرم میرسه شما دارین به خود ولدمورت اشاره میکنین. در صورتی که اصلا منظور من اون نیست. اون مشخصه نمیتونه احساسات هری رو درک کنه. ولی یه قسمت از روحش در بدن هریه که حتی خودشم خبر نداره. بحث من سر اون قسمت از روح هریه که به طور ناخواسته وارد هری شده ولی برعکس بقیه روح ها حتی یکم از خودش اختیار نداره.

با توجه به کتاب هر کدوم از این روح ها خیلی قدرتمند بودند پس چرا این یکی انقدر با بقیه فرق داشته؟




Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۵:۵۵ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#5

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
تصور نمیکردم توضیح لازم باشه چون مساله واضحه
همونطور که هرمیون گفته باید احساس قلبیتو به هورکراکس بدی تا عمل کنه
جینی داده بود و رون هم تحت تاثیر هورکراکس قرار گرفت
زمان تماس و میزان تماس هیج اهمیتی ندارن میتونه در یک میلیونیوم ثانیه روی احساساتت اثر بزاره و در فاصله زیادی باشه
در مورد فاصله قطعا نمیشه گفت چون رولینگ توضیحی نداده ولی باید در فاصله ای نزدیک به فرد باشه مثلا از یک کیلومتری اگه شما همه عشقتم به هورکراکس بدی اثر روت میزاره یا نه سوالی هست که جواب داده نشده.

ولی هری از این ارتباط متنفر بود حداقل 20 مرجع که هری گفته متنفرم وجود داره

همین تنفر کافیه و هیچ مهم نیست چه مدت یا چقدر نزدیک به هورکراکس باشه

ولی هری از ارتباط استفاده میکنه

صد البته اون تکه از روح اثراتی روی هری میزاشت داستان واقعیه نه تخیلی و هورکراکس واقعیه و اثر واقعی میزاره ولی هری جلوشو میگرفت مثلا سر کلاه گروه بندی و عضو شدن در گریفیندور
اون روح با ولدمورت ارتباط داشت و ولدمورت از این ارتباط استفاده کرد هر چند نمیدونست دقیقا جریان چیه که هری بعدا جلوشو گرفت.

در واقع هری روی اون اثر داشت و نه اون روی هری و هری بر اون پیروز شد نه اون بر هری

هیچ قسمت در این مورد با ماست مالی پیش نرفته و دقیقا همینه و موارد بالای نظر من نیست بلکه فقط و فقط همینه که نوشتم


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۶:۰۵:۱۷

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۲:۰۳ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#4

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
بليز عزيز!سوال خيلي خوبي كردي! من نگراني هات رو درك ميكنم ولي ميتونم بهت اعتماد بدم كه "روح" هري توسط "تكه روح" ولدمورت تسخير نشده ...البته بايد بگم تاپيك خوبي ميباشد و لطفا اين تاپيك رو پاك نكن؛ولي اسمش گنگه ...معلوم نيست چه وقت رو ميگي ...من كه يك لحظه فكر كردم منظورت كتاب محفل ققنوس و تو وزارتخونه است!!بهتر بشه:چرا در طول 17سال هري تسخير نشد؟؟

البته رولينگ در كاركرد و كاربرد جان پيچ ها با كمي ماست مالي پيش رفته...ولي توجه كن: اونهايي كه مثال ميزني يك جسم بي جان بودن!دفتر چه ي تام، قاب آويز... اين ها وسيله بودند.بايد تكه روح رو حفظ ميكردند و اگه شد اونو به شخص ديگري وارد كنند...

نقل قول:
هرمیون گفت:
- تا وقتی چیزی که با جادو اونو تو خودش جا داده دست نخورده و سالم باقی مونده باشه، یه ذره روحی که داخلشه میتونه به سرعت تو افراد دیگه وارد و خارج بشه اگه خیلی به اون چیز نزدیک شده باشن....


هري به اون نزديك بود ولي نزديكي احساسي به هيچ وجه نداشت...ولدمورت از عشق بيزار بود به همين دليل نمي تونست رو احساسات هري تاثير بذاره(رجوع كن به كتاب5 وبهتر از اون فيلم5 اونجا كه در وزارتخونه ،هري در ذهنش با رسيدن به خاطرات خوب و دوستيش و زندگي عشقولانه اش ولدمورت رو از وجودش بيرون ميكنه) پس دليل اينكه هري تسخير نشد اين بود..ولي يه دليل ديگه هم ميگم:

نقل قول:
من متوجه نمیشم اگر تمام این مدت بدن هری مثل یک جانپیچ عمل میکرد پس این روح ناقص کجای هری بوده که نه به افکار هری دسترسی داشته نه قدرتی داشته ولی هری میتونسته از دانش اون روح بهره مند بشه.
. این همه مدت یک قسمت از روح ولدمورت در بدن هری بوده و هری تحت تاثیر که قرار نگرفته هیچ .. حتی احساسم نمیکرده که یک روح ننگ در بدنشه!


دقت كن كه تكه روحي كه در نجيني بود و همينطور اوني كه در جسم هري بود چه واكنش هايي داشتند:
در كتاب6 وقتي هري به دامبلدورخبر جراحت آقاي ويزلي رو ميده در يك لحظه در درونش غوغايي ميشه: ((احساس نفرت شديدي كرد....از عمق وجودش بود...ميخواست برخيزد و به او (دامبلدور )نيش بزند)). پس تكه روح در "عمق وجود هري" بود و تاثير هم داشته.هري متوجه ميشه يه مرضي در بدنش هست كه بعدا با دامبلدور مشورت هم ميكنه و سوزش زخم هري هم كه الكي نبود و خود هري هم از اين رابطه ،(مخصوصا در كتاب7)آگاهانه استفاده ميكرده.

نقل قول:
نميدونم انيميشن Final Fantacy رو ديدي ؟يا نه؟؟ اونجا دختري كه قهرمان داستانه با يك موجود شبح مانند برخورد داشته و قسمتي از اون موجود به درون بدنش راه پيدا كرده...اين جراحت داخلي طوريه كه در عرض چند دقيقه كل بدن رو تسخير ميكنه و انسان تبديل ميشه به يكي مثل اون موجودات.ولي يه پروفسوري يه هاله ي محافظ براي اون تيكه درست ميكنه و اون رو محبوس ميكنه ودختره هم به زندگيش ادامه ميده تا جايي كه در نهايت از همون تيكه روح ،براي نابودي اونها استفاده ميكنه!(اين فيلم نقاط مشترك زيادي با مفاهيم مرگ در هري پاتر داشت...اگه وقت كردين ببينين)


من كه ميگم اين تيكه روح ولدمورت ،همينطوري ايزوله ميباشد و بيرون از جايي كه هست نميتونه بياد (چون از عشق موجود در بدن هري بيزاره) وحالا يه چيز ديگه:نجيني و هري دو جانپيچ زنده ي ولدمورت هستند كه گويي كاربردشون با بقيه كمي فرق داشته: وجود ارتباط ولدمورت با اين تيكه روح ها!در حالي كه ولدمورت با بقيه ارتباط نداره و از نابوديشون باخبر نميشه. ولدمورت به طور كاملا آگاهانه از نجيني براي بعضي پروژه ها استفاده ميكرده!و به درون نجيني ميرفته وعملا از نزديك هدايتش ميكرده (ولي در مورد هري نميتونسته اينقدر پيش بياد!كه گفتم چرا)اما در كل ميتونم بگم كه چون اين دوتا هوش و اختيار دارن(همون اخطاري كه دامبلدور در مورد جان پيچ كردن موجودات زنده به هري داد!) نميتونن مانند ديگر اشيا عمل كنن و مختارانه تصميم بگيرن كه به درون شي يا كس ديگري وارد بشن!چون در اشيايي كه جان پيچ ميشن ،تيكه روح در كل شي وجود داره و شي شعور و اختياري از خودش نداره و اين تيكه روحه كه فعاليت داره!اما در اينجا_مخصوصا در مورد هري...چون ولدي مارزبون بوده يه جوري با نجيني كنار مياد_ تيكه روح نميتونه فعاليت بيشتر انجام بده!(كه گفتم چرا)

پ.ن:بليز زابيني جان از دغدغه ات ممنون و شايد كمي گيج بشي من چشام رو هم بود داشتم اينو مينوشتم.2بار بخون شايد مشكلت حل شه. واينكه:اين عكسها رو كه تو امضات گذاشتي بدجوري فلش ميزنن اگه ميشه كاري كن تكون نخورن...اين جوري تمركز آدم از پستات ميپره به خدا!


ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۲:۰۹:۴۱

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۶
#3

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
هری عزیز منظورم این نبود ...

ببین اون قسمت هفتم از روح ولدمورت که در بدن هری بود. یعنی تو خود بدن هری بوده به عبارتی هری شبیه محافظ یکی از روح های ولدمورت بوده و خودش هورکراکس بوده.

خب روح ولدمورت وقتی درون هریه و اونقدر میتونه روی هری تاثیر بذاره تا ذهن هری رو به ولدمورت وصل کنه. زبان مارها رو بهش انتقال بده و یا حتی شاید اینکه چوبدستی هری و ولدمورت دقیقا یکی شده باز این مسئله کم بی تاثیر نبوده...

خب این روح به همه چیز هری دسترسی داره .. به فکرش ، به عملش به استعدادش. اونقدر که ولمورتم ناآگانه از همین طریق تونست در کتاب پنجم وارد ذهن هری بشه ...

اگر سر جریان قاب آویز دری وجود داشت اینجا دیگه دری نیست ... اگر سر جریان دفترچه خاطرات با قلم به دفترچه انتقال پیدا میکرد در اینجا دیگه قلمی احتیاج نیست! چون بدن هری مثل محافظ اون روح بوده ... بنابراین اون روح حداقل در وجود هری آزاد بوده.

همه افکار هری جلوی اون روح ولدمورت بوده! اصلا این مسئله عجیبه... این همه مدت یک قسمت از روح ولدمورت در بدن هری بوده و هری تحت تاثیر که قرار نگرفته هیچ .. حتی احساسم نمیکرده که یک روح ننگ در بدنشه!

و اونوقت این موضوع رو با سرعت عمل بقیه تکه روح ها مقایسه کنید! هنوز در قاب آویز باز نشده بود رون کنترل خودشو از دست داد! چرا این روحی که در وجود هری بودش در این همه مدت نتونست هری رو تسخیر کنه؟

من متوجه نمیشم اگر تمام این مدت بدن هری مثل یک جانپیچ عمل میکرد پس این روح ناقص کجای هری بوده که نه به افکار هری دسترسی داشته نه قدرتی داشته ولی هری میتونسته از دانش اون روح بهره مند بشه .. منظور من اینه.




Re: چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۶
#2

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
در کتاب هفت فصل 6 غول پیيژامه پوش هرمیون جوابشو داده:
نقل قول:
رون در حالیکه اخم کرده بود گفت:
- یه لحظه دست نگه دار، اون یه ذره روح تو دفترچه خاطرات جینی رو تصاحب کرده بود درسته؟ خب چه جوری این کارو کرده بود؟
هرمیون گفت:
- تا وقتی چیزی که با جادو اونو تو خودش جا داده دست نخورده و سالم باقی مونده باشه، یه ذره روحی که داخلشه میتونه به سرعت تو افراد دیگه وارد و خارج بشه اگه خیلی به اون چیز نزدیک شده باشن. منظورم نگه داشتنش به مدت طولانی نیست، حتما نباید لمسش کرد
قبل از اینکه رون بتواند جواب دهد اضافه کرد:
- منظورم نزدیکی از نظر احساسیه. جینی مقدار زیادی از حس قلبیشو تو دفترچه خاطرات ریخته بود، اون خودشو به نحو باور نکردنی نفوذ پذیر کرده بود. اگه خیلی به هورکراکس علاقه پیدا کنی یا بهش وابسته بشی اونوقته که تو دردسر افتادی.


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


چرا روح هری تسخیر نشد؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۶
#1

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
هوم ... دیدم این انجمن جایی برای گرفتن مجوز نداره گفتم این تاپیکه رو همینجوری بزنم.

جدیدا یه سوالی برام پیش اومده. فکر نکنم تو کتاب در موردش توضیحی داده شده باشه چون اگر بود حتما میدیدم به هر حال اگر اشتباه میکنم منو از اشتباهم درارید.

تو کتاب دوم دفترچه خاطرات با اینکه جزء بدن جینی نبود ولی خیلی راحت جینی رو تسخیر کرد که دیدیم نتیجشم چی شد.

و در کتاب هفتم دیدیم تا در قاب آویز باز شد چطور روح ناقص ولدمورت در کمتر از سی ثانیه روی رون تاثیر گذاشت!

پس چطور در تمام این هفده و سال و خورده ای اون قسمت از روح ناقص ولدمورت که در بدن هری بود هیچ تاثیری که نتونست روی هری بذاره که هیچ .... بلکه همه چیزم به نفع هری تموم شد؟ یعنی هری ذهن ولدمورت رو میدید .. از توانایی های روح ولدمورت استفاده میکرد و .... ولی خودش در امان بود!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۲ ۲۰:۰۰:۵۶








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.