هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

اگر از این پیام شکایت یا نظری دارید لطفا نظر خود را بنویسید. ناظر انجمن به آن رسیدگی خواهد کرد:*
کد تایید*
{۴} + {۵} = ?  
نتیجه این عبارت را وارد کنید
حداکثر تعداد تلاش برای ارسال: 10 مرتبه
 

Re: هالی ویزارد

عنوان: Re: هالی ویزارد
توسط دارک لرد در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲۶ ۱۴:۳۷:۲۶

باج قسمت دوم

کار مشترکی از کرام پیکچرز و نیو حاجی لاینز

بازیگران: به قسمت اول رجوع کنید...
بازیگر مهمان: گراپی در نقش آبنمای قرارگاه بیگانه
کالین در نقش برادر رام!

=========
خلاصه قسمت قبل...
جمعیت: هوووووووو! مگه سریاله!
در قسمت قبل دیدیم که : صحنه اول فیلم که گیلدی میاد وسط جمعیت و میره صحنه چتر گیلدی و چو پخش میشه!
جمعیت: سوت کف! (یکی اون وسط: عجب فیلم باحالی بوده! حتما برم قسمت اولش رو هم ببینم!)

آهنگ خوب - بد - زشت پخش میشه...
ملت دارن توی صحرا قدم می زنن و به سمت کاخ رامپال جی آبرفوورس حرکت می کنن...
مرلین: آب.... آب.... خدایا چرا بر ما قهر کردی؟!
کالین: تقصیر توئه داداش...! نذاشتی من دوربین دیجیتال بخرم!
حاجی: چون به معبد خوب کمک نمی کنین!
کرام: بیا دماوند(توی دروبین نشون میده) بگیر کدخدا!
مرلین: بابا برای دس به آب می خوام! تشنم نیستش که!
کرام:(دوباره توی دوربین) : دماوند با ساپورت از دس به آب! بیا کدخدا... برو یه پشتی چیزی کارت رو بگن!
مرلین: جووون! وسط صحرای برهوت؟! کدوم پشت!
پاتر در نقش یه تپه شنی وارد صحنه میشه
مرلین : آهان دیدم!
ملت همینطور میرن تا به کاخ آبرفورث می رسند...
آبرفوررس در حالی که خیلی پیره ! میاد جلو...
ملت: عرض ادب ارباب!
آبرفورررس: عجله کنین من کلی کار دارم! می خوام یه فروم طراحی کنم که یه روز طول بکشه لود بشه! تازه با کاپیتان بیگانه قرار ملاقات دارم!
کرام: (زیر لب) : آدم فروش! دیگه رو شده دستت برام! آخ سرم!
آبرفوورررس: هین؟!
حاجی: سکوت! جوان جاهل! ... رامپال جی! خودت می دونی که خیلی وقته بارون نیومده... اجازه بده تا بریم معبد شیخ عبدلی اونجا دعا کنیم شاید بارون بیاد!
آبرفووررسس: خودتون می دونین که اونجا در قلمرو برادر من پاچاچی دامبل هستش و منم باهاش چون سایتش بیشتر مهمان داره قهرم!
حاجی(دستی به محاسن می کشه): حالا جا نداره؟ نه جان من؟ اَبری؟
آبرفوررس: باشه من این رو با کاپیتان بیگانه مطرح می کنم! حالا برگرید خونه هاتون!
کرام : این راه حلش نیستش! من جلوی استعمار بیگانه ایستادگی می کنم!
کالین: برادر تو آبروی من رو با این کارات بردی! دیگه ازت عکس نمی گیرم!
مرلین: ولش کنین بیایین بریم!
یه آهنگ سوزناک هندی پخش میشه... همه رفتن کرام تنها وایستاده تمام دورش بیابونه( معلوم نیستش یهو کاخ آبرفوررس کجا رفته!) کرام یه درخت پیدا می کنه و با مقداری زیادی گردن اومدن شروع به خوندن می کنه: بابوجی کیا موتورز سیته! رماجا ها هی هاهاها!
ترجمه: بیگانه ام بیگانه خانه خرابم کرد!
دوربین از بالا کرام رو نشون میده که نشسته رو زمین
یه آهنگ عاشقانه پخش میشه
ونوس میاد کنارش میشینه
کرام: اوا! تو از کجا اومدی؟
ونوس: :ylash:
کرام(در حالی که عاشقانه داره ونوس رو نگا می کنه): خوب نه نظرت هوا خوبه؟
ونوس کلی حرف می زنه و دست کرام رو میگیره ولی توی دوبله فقط یه کلمه حرف می زنه: به نظر من هوا خوبه...
کرام به ونوس نزدیکتر میشه و یه جور بی ناموسی نگاش می کنه و تصویر کش میاد تا برخورد سانسور بشه: خوب چی کارم داشتی؟
ونوس در حالی که قرمز شده فقط یه کلمه حرف می زنه ولی توی دوبله پخش میشه: اومده بودم بگم که مادرت گفت برای غذا بیا خونه!
کرام از خوشحالی کلاهش رو می اندازه هوا و یه چیزی میگه که دوبله نشده! و میاد ونوس رو بقل کنه که تصویر می پره! بعدش نشون میده که داره از خوشحالی داره توی صحرا می دوئه هیچ حرفی نمی زنه ولی صدا پخش میشه: چقدر گشنمه برم ناهار بخورم!
دوربین کرام رو نشون میده که وارد ده میشه و میره توی شعبه هایدا: دو تا هایدا مخصوص بده...
مسئول(که یه کلاه روی سرشه و چهرش دیده نمیشه) : می خوری یا می بری!؟
کرام: می خورم!
مسئول: عرقیات پاتر! با مهر استاندارد...(مسئول کلاهش رو ورمیداره و موهاش رو تو هوا تکون میده و معلوم میشه که گیلدیه!)
جمعیت:
دوربین کرام رو نشون میده که داره با ساندویچ ها توی صحرا می دوئه جایی که ونوس هستش و فیلم می پره!
==
صحنه بعدی: مقر فرماندهی کاپیتان بیگانه...
رامپال جی آبرفوورس در حالی که دو نفر دارن بادش می زنن توی مرکب داره تم طراحی می کنه به طرف مقر فرماندهی میاد...
دوربین دور می زنه و جاهای مختلف مقر بیگانه رو نشون میده که همش درهای بزرگه...
دوربین برمی گرده روی آبرفوورس
آبرفوورس توی دلش: یعنی من کار درستی می کنم؟ شاید اون جوون کرام حق داشته باشه... تا کی باید این استعمارگرهارو که درهای مارو غارت می کنن تحمل کنیم!
بیگانه سوار بر اسب: سلام... حاکم آبرفوررس؟ چه چیزی شما رو به اینجا کشونده؟ :ylash: !
آبرفوورس: شکار تشریف داشتین؟
بیگانه: :ylash:
آبرفوورس: من گاهی وقت ها فکر می کنم اگه درها تموم بشه اونوقت شما چی شکار می کنین...
بیگانه: :ylash:
دوربین دور می زنه و یه خانم که خارجکی پوشیده رو نشون میده...
بیگانه : اجازه بدین خواهرم تانکس رو به شما معرفی کنم...
تانکس(مدل خارجکی): نایس تو میت یو!
آبرفووررس: ای ام اِ بوک!
بیگانه: :ylash: بفرمایید بشینید... خوب گوش میدم
آبرفووورس: جناب بیگانه مردم روستا اومده بودن دیدار من... شما می دونین که شیخ عبدلی برای ما خیلی محترمه... اونا می خوان برن زیارت تا شاید بارون بیاد
بیگانه: عبدلی؟ :ylash: اون که توی سرزمین های تحت کنترل برادر شما پاچاچی دامبل هستش که دشمن شماست... چه کاری از دست من برمیاد؟
آبرفووررس: و بهترین دوست شما! چون برای تیم زوپیسش یار جمع می کنید! حالا کاری ندارم اومدم از شما خواهش کنم که با دامبل صحبت کنین تا اجازه بده ما بریم زیارت!
بیگانه: قبوله!
تانکس مهربانانه برادرش رو نگا می کنه
بیگانه : ولی به یک شرط!
تانکس بدبینانه برادرش رو نگا می کنه!
آبرفوررس: چه شرطی؟
بیگانه: :ylash: توی جلسات حضوری شرکت کنین...
یه آهنگ حولناک پخش میشه!
تانکس وحشتناک برادرش رو نگا می کنه! : یو کنت دو دت!
آبرفوورس: ولی... ولی... شما می دونین من گیاه خوارم! یعنی من تارک دنیام! نمی تونم خونم رو ترک کنم!
بیگانه: همین که گفتم! و یا باید.... و یا باید دو برابر مالیات در امسال بپردازید...
آبرفووررس: ولی جناب بیگانه شما می دونین که امسال بارون نیومده!
بیگانه: دولت استکباری کبیر من به اینکه بارون اومده یا نیومده کاری نداره و درهاش رو می خواد! تازه بارون چه ربطی به در داره؟! همین که گفتم! یا شرط من رو بپذیرید!
آهنگ استرس آور پخش میشه دوربین روی صورت همه می چرخه و یهو در حال چرخش دوربین چو در یک صحنه دیده میشه!
تماشاچیا:
آبرفوررس به گراپی که نقش آبنما داره رو نگا می کنه و نکته اخلاقی اینکه یعنی این آبنما از درد و زجر ملتش درست شده
آبرفوررس: خیر!...
بیگانه: :ylash: پس مالیات در دوبرابر رو می پردازید...
تانکس با ناراحتی نگا می کنه و آبرفوورس سوار مرکبش میشه و میره...

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.