هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۰:۳۱ سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲
#11
دابی با خاله بلا در 13 ماه نوامبر توی ماشین مش ممدلی نه بوق داره نه صندلی فوتبال بازی میکردن


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۰:۲۶ سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲
#12
تصویری نمایش داده نشده ...
طریقه عکس گذاشتن :
تصویر را آپلود کرد
لینک مستقیم آن را کپی کرده و در قسمت لینک تصویر بگذارید و اندازه ی پیش فرض را تغییر ندهید


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲
#13
تصویر کوچک شده

با سلامعکسی که شما گذاشتید چوب دستیه دست ساز نیست ... اینجا دست ساز ها قرار داده میشود
با تشکر دابی


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۹:۵۲ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲
#14
با کی : دابی


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۴۷ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲
#15
سوروس اسنیپ با سیریش بلک در پاتیل درز دار اول فصل زمستون زمان شروع بازی کوییدیچ خیاطی میکردند


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
#16
۱.اگه می خواستید یه اسمی برای این جانور بزارید، اون اسم چیه و چرا؟ ( 5 نمره )

اسمشو میذاشتم دنجر

چون واقعا خطرناکه خب

2.به نظر شما سگ پر چه نوع غذایی دوست داره؟ ( 5 نمره )

والا از اونجایی که هم ژن پرنده داره هم سگ :

مرغ شکم پر میخوره داخل شکمش پر از دانه مخصوص پرنده ها باید باشه و همچنین پاستیل ... استاد تعجب نداره همه پاستیل دوس دارن خو


3. سگ پر رو در کجا ها میشه یافت؟ ( 5 نمره )

والا در مناطق گرم و خشک مخصوصا بالای درخت های مناطق گرمسیر


4. فرض کنید جای من هستید، وقتی به دنبال سگ پر رفتم او چجوری به من حمله کرد و من چجوری رامش کردم؟ به صورت رول ( 15 نمره )


هوا گرم بود من یعنی استاد به سمت قلعه می آمدم خورشید همچون تشتی از گالیون های طلایی رنگ می درخشید
از محوطه ی درختان جنگل می گذشتم که صدای جنب و جوشی در درختان کوتاه تره جنگل توحه ام را جلب کرد من هم که تنم میخاره واسه فضولی این ور اون ور رفتم که از منبع صدا آگاه بشم
ناگهان صدایی عجیب من را سر جایم میخکوب کرد این صدا به قدری آشنا بود گویی در گذشته های دور صاحب این صدا را میشناختم .
کمی جلو رفتم و به بالای سرم نگاه کردم که ناگهان موجودی از بالای درخت پرواز کنان بر روی من سقوط کرد و مرا به زمین زد با چنگال هایش لباس من رو پاره پاره کرد هرجه کردم از من جدا نمی شد با چوبی که از زمین برداشتم ضربه ای به او زدم و خود را عقب کشیدم قیافه ی کریح آن موجود آشنا بود . آن به اصطلاح سگ پر را میشناخت جلو رفت و دستش را در جیب کرد و قدری پاستیل درآورد خوب میدانست سگ پر پاستیل دوست دارد زیرا این موجود همانی بود که در کودکی به اصرار معلمش به دلیل آنکه چند تن از دوستانش را زخمی کرده بود آن را در جنگل رها کرده بود و حال چندین سال میگذشت . سگ پر جلو آمد و پاستیل را بلعید و با بو کردن من به یاد آورد که من صاحبش هستم اینگونه شد که او را در قفسی گذاشته و به کلاس آوردم


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۵ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
#17
1. این ورد چگونه اختراع و توسط چه کسی اختراع شده؟ (8امتیاز )

ارکیدیوس نام وردی است که یه بیچاره بخت برگشته به نام توماس که چندین سال به دنبال دختری بود ولی بعد از تلاش بســــیار توفیقی نیافته بود کشف شد اینگونه که او دختری را دوست میداشت که ارکیدیوس نام داشت وقتی برای آخرین بار التماس کرد و به او دختر ندادند رفت و زیر درختی نشست و به زندگیه بدش فکر میکرد ناگهان چوب دستی را دراورد و به سمت آسمان گرفت و با فریاد و خشم نام دختر را صدا زد اینگونه بود که گلی پدیدار شد به شکل ارکیده ...



2. چنتا از کاربرد های این ورد رو نام ببرید. (7 امتیاز )

1 - میتوانید دختران را با دسته گلی متفاوت خوشحال کنید ( این مورد عواقب خوبی داره )
2- این نوع گل خاصیت درمانی دارد ... درمانه دندان درد است
3- این ورد در مواقع خاص یاری رسانه پسران است ( مثلا ولنتاین )




3. 2 مورد از استفاده خودتون از این ورد رو بنویسید. (5 امتیاز)

1- رفته بودم عیادته مریضی نه چندان عزیز به دره ورودی بیمارستان رسیدم متوجه شدم چیزی همراه ندارم من هم از این ورد استفاده کرده و دسته گلی ظاهر شد البته پرستار اجازه نداد گل ببرم منم بعد از عیادت گل رو به دوست پسرمان دادیم :))

2- روزی جیبمان را زدنند و گالیونی در جیب نداشتیم برای بازگشت به خانه با استفاده از این ورد گل ها رو فروخته و گالیونی بدست آوردیم و به خانه برگشتیم :)

4. در یک رول، استفاده خود و یا هر کسی را از این رول بنویسید. {طنز و یا طنزوجد }

آسمان بیرون پنجره مثل قیر سیاه و تاریک بود و به نظر می رسید که چراغ های روشن خانه بیش از قبل نورانی شده اند
امشب سالگرد ازدواجشان بود ولی لوپین پولی نداشت برای خرید کادویی که ارزش تانکس را داشته باشد
سایه های داخل خانه را می دید که از جلوی پنجره رد میشدند در داخل خانه غوغا به پا بود
لوپین جلو رفت و به قدر یک تپش قلب درنگ کرد و سپس دستگیره برنزی در را چرخاند
دلش آشوب بود هدیه ای همراه نداشت در را گشود تانکس جلو آمد و سلام داد لوپین دستانش را به پشت سرش برد و با نگاهی غمگین سلام زنش را پاسخ گفت
که ناگهان صدای جیغی که خون را در رگ منجمد میکرد را شنیدنند پسرشان تد دندان درد گرفته بود و جیغ میزد تانکس از جا پرید و به سمته او رفت بچه را در آغوش کشید
در همین حین لوپین به یاد آورد که ورد ارکیدیوس دسته گلی به وجود می آورد که با گل برگش میشود دندان درد را متوقف کرد
دسته گل را ظاهر کرد و گل برگش را در دهان تد گذاشت تد آرام شد
تانکس لوپین را در آغوش کشید و از او به خاطر این دسته گل زیبا تشکر کرد
لوپین در دل از تد تشکر کرد که با درد دندانش او را به یاد این ورد انداخت .


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
#18
1. الهه ی ماه را لطف کرده و توصیف کنین!8 نمره

الهه ماه در یونان نام دیگرش دایانا بود که الهه ماه و جنگل است زنی بوده زیبا دل فریب رخی همچو ماه درخشان این الهه همیشه همراه و کمک رسان کسانی بود که در شب 14 و یا در جنگل به دنیا می آمدند


2. شب چهاردهم است و ماه در آسمان نیست، دنیا را در رولی توصیف کنید!12 نمره


شب بود آسمان تاریک پشت پنجره ها ستاره باران بود ولی چیزی کم بود ماه ناپدید شده بود ...
هری که به این آسمان ستاره باران بی ماه نگاه میکرد به این می اندیشید که ماه کجاست آسمان ابری نبود پس ماه کجا بود؟
فکرش را با صدای نه چندان آرامی تکرار کرد :
- ماه کجاست ؟
هرمیون که بر روی کاناپه لم داده بود و لاک قرمز را با دقت به ناخنش میزد با این حرف هری حواسش پرت شد و گوشه ناخنش لاکی شد و با بلند شدنش به تکرار حرف هری پرداخت :
-ماه ؟ مگه میشه نباشه ؟ برو کنار ببینم
هرمیون سرش را در چهارچوب پنجره به دنبال ماه درخشانه 14 به اطراف چرخاند ولی اثری از آن ماه نقره فام در آسمان ظلمانی آن شب نبود ...
هری با حسی نظیر بالا آمدن از آبی عمیق نفس های عمیقی کشید و چشمانش را بست
هرمیون نگاهی به هری کرد و گفت :
-اوی انگار چی شده حالا یه ماه کم شده خودش پدیدار میشه چرا اینجوری نفس میکشی ؟
هری چشمانش را گشود :
-استاد گفته ماه که ناپدید بشه بلا ها یرمون میاد
هرمیون با قیافه ی جدی گفت بذار ببینم امروز چندوم است ؟
هری :
- چه فرقی میکنه ؟
- بگو کار دارم
- امروز 12.11.2014 است
هرمیون بشکنی زد و گفت فهمیدم ! من چند وقت پیش خونده بودم که ماه گرفتگی پیش میاد پس امروز همون روزه نگران نباش و بشین نوشیدنی بخور
هری که دلش آشوب بود ولی برای آرام شدنه خودش هم که شده به او اعتماد کرد ولی ناگهان
باد شرو به وزیدن گرفت و چهارچوب پنجره ها شرو به لرزیدن کرد ناگهان پنجره باز شد و باد گزنده همچون خنجری بود که صورتشان را میخراشید ولی یکهو آب و هوا تغییر کرد و دانه های برف در مجاور پنجره پیچ و تاب میخوردنند ناگهان زمستان شد هری و هرمیون چشمانشان از حدقه بیرون زده بود و به صحنه بیرون مگاه میکردنند هری گفت :
-استاد گفته بود که وضعیت آب و هوا تغییر میکنه !! دیدی ماه گرفتگی نبود بیچاره شدیمـــــ
ناگهان هوا گرم شد و خبری از برف نبود گرما به حدی شد که آن 2 نای نفس کشیدن نداشتند که یکهو هری خیسه آب شد ...
-چیه چی شده؟ من کجام ؟ ماه ؟ هوا ؟ گرما ؟
چی میگی هری خواب بودی ماه چیه ؟ گرما کجا بود بچه ؟
این صدای هرمیون بود که آب ریخته بود بر روی هری زیرا او در خواب دست و پا میزد و کمک میخواست
-پس همش خواب بود ؟
-آره خواب بود.
هری دوید و از پنجره بیرون را نگاه کرد ماه در جای خودش بود و مثل هر شب درخشان و زیبا .

3. چرا ماه چنین تاثیری روی موجودات مختلف دارد؟10 نمره

ارتباط فیزیولوژیک مستقیمی میان انسان و ماه وجود دارد . تغییر موقعیت ماه نسبت به زمین، مستقیماً میزان جاذبه و روشنایی شب را تحت تاثیر قرار می‌دهد و این تغییرات نیز بر رفتار تمام موجودات زنده از جمله انسان تاثیر می‌گذارد.


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲
#19
تا حالا چند بار خوابه هری رو دیدم
...
چند وقت پیش خواب دیدم هری شدم و شنل رو شونه هامه و دارم از دست لرد فرار میکنم ولی اصلا نمی تونستم از هاگوارتز بیرون برم راه خروجی رو گم کرده بودم بعد با خودم گفتم این کجای کتاب بود توی کتاب اصلا چنین صحنه ای نبود به یه زوری چوب دستی رو پیدا کردم و توی آستینم قایمش کردم و از در زدم بیرون
پایان :)


چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲
#20
بعد از آن درگیری لفظی که بین هری و اسنیپ اتفاق افتاده بود و رون برای اولین بار به طرفداری از هری برخاسته بود که با حرف اسنیپ که گفته بود : قبر خودتو کندی ویزلی دهانش را بسته بود آن 2 منتظر یک ملاقات ترسناک برای مجازات خود با اسنیپ بودند که تابلوی بانوی چاق جابه جا شد و فیلچ به درون تالار می امد هری و رون که برق از سرشون پریده بود فهمیدند که برای بردن آن 2 به دخمه آمده است فیلچ با صدای چندش آورش گفت : دنبالم بیاید ...
شب بود و ماه از پشت پنجره ها خودنمایی میکرد هر 3 از کنار پنجره های قلعه گذشتند و به طرف دخمه اسنیپ می رفتند . غرولندهای فیلچ طوری بود که انگار باد هوا را تهدید میکرد و دست هایش را مرتب در هوا تکان میداد
به کنار در دخمه رسیدنند فیلچ به قدر یک تپش قلب درنگ کرد و سپس دستگیره برنزی رد را چرخاند و آن 2 را به داخل هل داد دخمه گرم و شلوغ بود و پر از دود های بد بو . شخصیت اسنیپ در ظاهر دخمه تاثیر گذاشته بود و همه پرده ها کشیده شده بودنند
هری چشمش به اسنیپ خورد که پشت میزش ایستاده بود و با خشم به آنها نگاه میکرد ر
ون از ترس قلبش به در و پیکر سینه اش میکوبید و سعی میکرد خود را شجاع نشان دهد
ولی هری شست دستهایش را در جیبش گذاشته بود و به اسنیپ زل زده بود
فیلچ درکنار ایستاده بود و نیشش از بنا گوش در رفته بود همه غرق در سکوت آزار دهنده ای شده بودنند که صدای بی روح اسنیپ سکوت را شکست و گفت :
- با من کل کل میکنی پاتر ؟! هیچ به نتیجه ی کارت فکر کردی ؟ و تو ویزلی شجاع شدی طرفداری میکنی !!
هری گفت : خب که چی تو که از هیچ فرصتی برای آزار من کوتاهی نکردی اینم روی همهی اذیت هات
اسنیپ که اندکی سرش را کج کرده بود و هری را برانداز می کرد به تکرار حرف او پرداخت :

- از هیچ فرصتی !!

- هری گفت : دقیقا از هیچ فرصتی ...

خشم و غضبش نسبت به اسنیپ درونش را به آتش کشید و هر احساس دیگری را زدود اندکی مردد ماند و بعد رو به او کرد و گفت : زود باش مجازات چیه ؟
اسنیپ که از پررویی هری به خشم آمده بود دستانش را روی میز کوبید و گفت زبونت کار دستت میده پاتر ...
اسنیپ شرو کرد به راه رفتن و گفت : مجازات شما اینه که تمام وسایل دخمه رو برق بندازین اونم بدون جادو چوب دستی هاتون پیش من میمونه که یاد بگیری توی روی من نایستی و زبونت رو کوتاه کنی
و بعد از گرفتن چوب دستی ها از دخمه به همراه فیلچ بیرون رفت .
رون شرو کرد به برق انداختن شیشه های معجون هری که داشت به لحظه ی بیرون اومدن از این دخمه فکر میکرد ناگهان با شنیدن صدای شکستنه شیشه از دست رون گویی آن لحظه ی طلایی همچون حباب صابونی ترکید و رون به مِــن مِــن کردن افتاد و گفت : حواسم نبود حالا چیکار کنم بازم مجازات میکشیم ...
هری گفت : نگران نباش و معجون رو جمع کردن و پنهانش کردنند
همه جا تمیز شده بود که تاگهان باد سرد از لای در به درون دخمه وزید آری اسنیپ برگشته بود و نتیجه ی کار آنها را نگاه میکرد سرش را به نشانه ی رضایت تکان داد و گفت حالا از جلوی چشمم گمشید .
با رفتن آنها از دخمه همین که در را بستند صدای فریاد استیپ را شنیدنند که میگفت شیشه ی معجون من را شکستید باز برایتان درد سر درست شد فردا شب باز مجازات دارید ...
هری و رون به یکدیگر نگاه کردنند و پا به فرار گذاشتند.


ویرایش شده توسط دابیold در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۱۵ ۱۴:۴۴:۳۹

چشمانت را

به مناظره دعوت می کنم






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.