هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲:۱۴ پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۰
#11
سلام ؟!!

کسی خونه هست؟ میشه بیام تو ؟!!

1) در محفل ققنوس از گرگینه(ریموس) گرفته تا غول(هاگرید) و حتی مرگخوار(سوروس) داریم. شما هم کمی از پیشینه و نحوه فعالیتت بگو.[/
b]

پیشینه که ندارم، فعالیتم نداشتم تا بحال جای مشخصی، ولی اومدم واسه فعالیت، آقا سیبیل از این گرو تر ؟ با همه هم کنار میام، هم [b]مهمان
بودم، هم عضو بودم، سفیدم بودم، سیاهم بودم ، سوسک م بودم ، روح م بودم .. الآنم که مدیریت آستاکباراک اوباما رو به عهده دارم بقیه شم سلامتی ..

2) تام رو من وارد دنیای جادوگری کردم و همیشه سعی کردم بهش بفهمونم کارش اشتباهه ولی گوش نکرد. به دامبلدور اعتقاد داری؟

منظورت اینه اگه یه روز بهم گفتی کارت اشتباهه باید به حرفت گوش بدم ؟!! خب، الآن چی باید بگم من؟!

3) به قدرت عشق اعتقاد داری؟[/ b]

اعتقاد واسه یه لحظه شه..

[b]4) حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر من چی باشه؟


Pass..!!
5) حاضری تمام و کمال در مقابل ولدمورت بایستی و با اون بجنگی؟

اگه بهم منو میدی قبوله!

6) کار گروهی در محفل ققنوس خیلی مهمه. حاضری با هم گروهیات کنار بیای و همکاری کنی؟

باوشه!

7) بنظرت عمل های زیبایی متفاوت مانند عمل بینی و گونه و کشیدن پوست و ... تاثیری در بهبود ظاهر لرد ولدمورت داشته؟


ولی راستی راستی فِیسش خیلی خفنگ شده ها!! آه.. ببخشید.. این کاربردش یه جا دیگه س !! آقا خیلی بد شده! میگن نکنید عمل زیبایی یهو ول میده چربی ها رو زیر پوست، وا میره صورتا ... همینه!! :چکش:!!


سلام بارتیموس عزیز. یک هفته در کنار ما در محفل ققنوس فعالیت کنید و بعد از آن با نظرسنجی از اعضای فعلی محفل دسترسیتون داده خواهد شد.
ممنونم


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۸/۲۷ ۲۲:۰۹:۳۷


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۵۲ پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۰
#12
آلبوس عزیز،

من که از خدامه دوباره بچه های جادوگران ( مخصوصا قدیما از حاجی گرفته تا مسّوت!! ) دور هم جمع شن.

از نظر من همون رستوران بوف تو صادقیه بهتره ( هم بعد از چند سال میشناسنمون، هم اینکه مسیرش سرراسته! ) به جون خودم پارسال واسه پیدا کردن مسیر رستوران جام جم، مجبور شدم کتاب اول شهرداری رو باز کنم!!

بله، تهرانم.. در صورت لزوم، دستور بفرمائید کانکشن تولزمو پخ خواهم کرد.

زت زیاد ..



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۱۸ پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۰
#13
آسپ عزیز، آلبوس این همه حرف زد شما فقط چِسبیدی به پیشگویی نامعلوم نوستراداموس بدبخت؟!!

اصن بحث این چیزا نیس..

آلبوس جان، اگه قراره برنامه بریزین واسه جشن، منم هستم.. فقط خواهشا یه برنامه میریزین زیرش نزنین!!

همین پارسالم که قرار نبود رسمی برگزارشه تو ف.ی.س.ب.و.ک به همه اعلام شد اما نصف اون آماری که گفتن میان اومدن! ماروهم تا جام جم کشوندن، عکسم گرفتن ، عکساشم نذاشتن.. منم وقتی رسیدم که مهمونی تموم شده بود و بچه ها جلو در رستوران قرار سال آینده رو میذاشتن!!!


جدی اگه قراره کاری کنیم بهتره از همین الان دست بکار شیم؛ آلبوس عزیز واسه شروع تاپیک مربوطه شو بزن که ثایت شه مهمونی رسمیه..

پارسال هم به علی گفتم هرجور کمکی نیاز داشتین بنده چهارپایه م!!! امسالم ایزن!

منتظریم..



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۱۰ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰
#14
نمی دونم چرا، اما حس می کنم بعد از تموم شدن هری مدیران عزیز دیگه اونقدرا که باید واسه سایت وقت نمیزارن!

خواهشا سایتو همینجوری ولش نکنین، قضیه رو مثه تولد 7سالگی نکنین که بچه های قدیمی خودشون مجبور شدن با هماهنگی خودشون دور هم جمع شن و هیچ رسمیتی وجود نداشت.

آلبوس عزیز، ما همه میدونیم قصد شما از آلبوس بودن سر و سامون دادن به اوضاع محفل در راستای بهبود سایت بوده، اما متأسفانه نمی شه اینجوری انگیزه پیدا کرد!

یه زمانی حرف اوّلو تو منطقه میزدیم..

خواهشا پیگیر باشید..!

ممنونم.



Re: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰
#15
لینی که بهترین فرصت برای جیم شدن پیدا کرده بود، در حالی که هنوز اشک در چشمانش بود لبخندی زد و..!!

لرد موقرانه نگاهی از نیمه ی پائینی چشمش به ایوان که در برزخ گریه و خنده گیر کرده بود کرد، به او چشم غرّه ای رفت و ایوان در هاله ی آمیخته با جهل ماندن از آگهی!! فرو رفت!

اتاق تسترالها

لینی با وحشت دوربین را نگاه می کرد، + ترسی آمیخته با تعجب که در چشمانش تلائلو تصویر لردی بود که لباس دخترانه پوشیده باشد !!
لینی آنچه را که میدید باور نمی کرد!!

- این دیگه چیه ؟ ما که تسترال اینجوری نداشتیم !!

-..جـــــیـــــغ..z ..z..z!

لرد: >> این چی بود ایوان ؟ این دختره کی میخواد یاد بگیره اینجا محفل نیس که هی جیغ بزنه؟!! برو ببین باز چه گندی زده! اَه..

ایوان سلانه سلانه و شلنگ اندازان به سمت در رفت، دستش را برای باز کردن در جلو برد.. ناگهان در پس از دوبار منعکس و بازتاب کردن ایوان با دیوار روی صورت او جا خوش کرد!

سری شبیه به اسب با زبانی 2 متری که روی زمین کشیده میشد در اتاق سرک کشید و با بررسی امنیت اتاق وارد شد. تستِمار غول پیکر خود را بدرون اتاق کشید.


لرد که از همین گوشه کنار اتاق ( جانپناه! ) نظاره گر این ماجرا بود روی دو پا بلند شد و سعی کرد نزدیک موجود عجیب الخلقه شود، ماری هفت متری با چهار پا که روی ستون شبهه فقیر فقرات پشتش دو زائده بال مانند دیده میشد و در بین بالها..

- لینی؟!! معلومه داری چه غلطی می کنی ؟!
- لینی لبخند زنان از پشت مار پائین آمد و گفت: می بینین ارباب؟ فکر کنم این یه ترکیب جدیده ! احتمالا ژنوم تسترال یه جوری با دی ان اِیِ نجینی قاطی شده و یه جهش بایولوژیکی فراطبیعی رو بوجود آورده که ما تو علم پزشکی ماگلی بهش میگیم صندرم کنستراکوف!! !

- این چیه ؟!
- ساده بگم ارباب، این نجینی شماس! یا بهتره بگم این نجینیه منه!

- چی ؟ تو چطور جرأت میکنی نجینی منو صاحب بشی پدرسوخته!! بفهم داری چی میگی! درسته که مدیری آما..
- آ آ آ .. نه نه ارباب، منظورم این نبود، من کسی نیستم که میخوام صاحبش باشم، اون کسیه که می خواد من صاحبش باشم!!

و به تستِمار اشاره کرد!

- منظورت چیه ؟!
- خب، چجوری بگم؟! این حیوون اولین کسیو که دیده من بودم.. این ینی اینکه.. اون فکر میکنه من مادرشم!!

- مااا عــــع!!



Re: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰
#16
بله بلیز عزیز و در واقع هم همین هستش، اینکه هر چقد بیشتر کتابا رو میخونیم به جزئیات بیشتری میرسیم که افکار شگفت انگیز رولینگ رو بیشتر برای ما نمایان می کنه.. اما آیا واقعا رولینگ قصدش همین بوده؟!

هر کسی یه قلب داره، هر کسی یک مغز داره ، هر کسی یه طرز فکر داره، و بخاطر همینه که طرز فکر هیچکس بطور کامل با هم یکسان نیست؛ تمامی این بحثایی که اینجا می کنیم واسه رسیدن به نتیجه واسه خودمونه، نه واسه رولینگ ( اوین قضیه واسه اون حل شده س ) پس دوستان لطف کنین در بحث شرکت کنید.

ممنونم .



Re: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ جمعه ۶ آبان ۱۳۹۰
#17
نمیدونم چرا هرچی میخوام به خودم بقبولونم که سوروس واسه هیچ کدوم از دلایلی که ما واسش میاریم نمرده، نمی تونم.. شاید بخاطر اینکه نمی تونم توضیحی واسش داشته باشم..

اما توی این بحث من از Ostad Arad تبعیت می کنم؛ خواهشن دلایل غیر منطقی نیارین!

حالا یکی میگه بخاطر عشق و علاقه به مادر هری و تعصبی که روی متعلقات اون داشت ( هری ) ، یا اینکه اون دیگه هیچ دوستی نداشته ، هیچ عشقی و .. ( که موافق نیستم! چرا که اسنیپ 17 ساله که لیلی رو از دست داده و هیچ عشقی نداره، پس همون موقع باید میمرد، تازه همون موقع تو هاگوارتز هم اونقدرا که فکر میکنید دوستی نداشت و همه بهش مظنون بودن، بجز آلبوس دامبلدور).

در کل برگردم سر پله ی اول، حتی اگرم رولینگ این کتابو بدون فکر تموم کرد یا بقول دوستمون Paris Torres "سرهمبلش کرد" ، بزارین قشنگ تر فکر کنیم و بگیم اون بخاطر چیزی مرد که ورای عشق و علاقه س ..

توجه به یه نکته میتونه این موضوعو به شما ثابت کنه، اونم اینه که تو تمام کتابا ما خوندیم و تو تمام فیلما دیدیم که همه رشته های نقره ای رنگ خاطراتشونو از شقیقه شون بیرون میکشن، حال اینکه سوروس اسنیپ وقتی هری رو دید، خاطراتشو مثه اشک از چشماش بیرون ریخت!! من فکر نمی کنم این خاطره یا این اشک.. از سر درد بوده باشه!! شما اینطور فکر نمی کنین ؟ !! نمی دونم..


اما تعصبات اسنیپ گرایانه م بهم این اجازه رو میده که از خودشو ارزشش دفاع کنم.. بقیه ش مال خودتون .

همین .



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰
#18
نام: بارتیموس
نام خانوادگی: کراوچ
سن: 55 سال
گروهبندی: هافلپاف
سوابق: کراوچ پدر - رئیس سازمان همکاری های جادویی بین المللی - کاندیدای قدیمی مقام وزارت سحر و جادو - دارنده ی مدال مرلین درجه 2. دیکتاتوری به تمام معنا!

توضیحات: پس از پیوستن پسرش به گروه مرگخواران، او را به آزکابان انداخت. پس از مدتی بوسیله معجون مرکب همسرش را بجای پسرش به زندان منتقل کرد تا بارتی پسر بتواند فرار کند .

چند سال بعد، کراوچ پدر بدست پسرش در قالب آلستور مودی، پیگیر برخاستن دوباره لرد ولدمورت، در جنگل ممنوعه کشته شد!

چوبدستی: 27 سانتی متر، چوب سپیدار، پر ققنوس ، انحنا: 11 درجه!

خصوصیات ظاهری: موی کم پشت رو به خزانِ! خاکستری رنگ .
پوست روشن ، سبیل هیتلری ! ، یک مانکن دهه 60 !


تایید شد. رییس محترم سازمان همکاری های جادویی به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۸/۱ ۲۳:۱۸:۴۶


Re: جادو رو به خاطر خودش مي خواي يا به خاطر هري ؟
پیام زده شده در: ۰:۳۵ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰
#19
نه پس بخاطر زیرشلواری مرلین می خوام !! واس خودش میخوام دیه !!



Re: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۰:۲۵ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰
#20
من دوست داشتم جای سوروس اسنیپ بودم !







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.