ما افسانه ی دکتر کنگ فو کاریم!
داش دالان دالان دادان دالان داران دارام
اون کسی نیست جز پسر آلبوس شله قلمکار
میره بالا پله ها رو دکتر کنگ فو کار!
اوه آی وای، دکتر کونگ فو کار!
وینکی شیفو بهش کونگ فو یاد میده
که یه بروس علی بشه دشمناشو شکست بده
دکتر کونگ فو کار!
حمله میکنه میجنگه همراشم پنج آتشین
محافظ لندنه بهش میگن آفرین
دکتر کونگ فو کار!
ها هوی هی های، افسانه های چیژدار
***
- دکتر آماده شو میخوایم سکانس جنگت با گیبن لانگ رو بگیریم. پنج آتشین آمادهاید؟
روی پلی آویزان دکتر فیلی باستر در نقش دکتر کنگ فو کار باید با تهدیداتی که جامعه را به خطر میانداختند مقابله میکرد. کنار دکتر، پنج نفر دیگر ایستاده بودند که قرار بود نقش پنج آتشین را بازی کنند. آرسینوس جیگر در نقش لک لکی که به دلیل کمبود بودجه بال نداشت. یوآن آبرکرومبی قرار بود نقش ببر را داشته باشد امّا به دلیل پارتی بازی هایی که با کارگردان داشت نقش ببر را به روباه تغییر دادند. از آنجا که تنها هاگرید برای نقش میمون تست داده بود او را به عنوان میمون انتخاب کرده بودند. روونا ریونکلا به دلیل دندان های خون آشامیش نقش مار را پذیرفته بود ولی خب فیزیک بدن روونا کجا و فیزیک بدن مار کجا.
- پنجمیشون کجاست؟
شاه حسینی که مدیر صحنه بود جواب داد:
- مانتیس رفته مسافرت به جاش یه سوسک اومده بازی کنه.
- سوسک؟
- آره، سوسک.
و بله، ریتامبیز هم به عنوان سوسک ایفای نقش میکرد.
دکتر لباس زرد رنگ بروس علی را پوشید و به روی صحنه آمد. پس از برانداز کردن صحنه گفت:
- کی شروع میکنیم؟
- وقتی وینکی شیفو بیاد.
در همان لحظه وینکی از ناکجاآباد پدیدار شد و فریاد زد:
- وینکی شیفو جن استاد خوب بود!
حالا که همه ی عوامل برای فیلم برداری آماده شده بودند، مبارزه آغاز شد. زمین ترک برداشت و گیبن لانگ به کمک نخی که به پشتش آویزان بود به بالا کشیده شد و در هوا معلق ماند.
- غودااااااااااااااااااا! با گفتن این جمله، دو جبهه ی خیر و شر به یکدیگر حمله کردند.