هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
نام:دورا ویلیامز(همه به جای دورا کارل صداش میکنن چون اسم مادربزرگش که خیلی منتطر این بچه بود دقیقا در همون روز که به دنیا اومد فوت کرد ))

گروه:هافلپاف

جنسیت :دختر

ظاهر:چشمای طوسی،
صورت رنگ پریده ،
موهای موجدار خرمایی روشن که اغلب به صورت فرمی زارتشون و تمام کمرشو پوشوندن ،
قد 170 ،
سن حدودا 17 سال ،
یه مماخ سربالا مثل خودمم داره (در ضمن عملیم نیست)
مژه هاشم سفیده (به طور عادی مژه سفید با موی خرمایی نداریم)
در ضمن اصیل زادست

شخصیت: دختر محافظه کاریه و خیلی راحت با کسی صمیمی نمیشه به خاطر همین همه جا میگن دورا مغروره البته مغرور هم هست ولی نه برای اطرافیانش . به طور کلی بداخلاقه و به همه میگه از بچه ها متنفره و نکته جلب اینجاست که بچه کوچولو ها خیلی دوسش دارن . آدم پایه ایه در صورتی که اون کار منطقی باشه مثلا اگه بش بگی بزن بریم تو چاه نمیاد ولی بگو بیا بریم استادارو اذیت کنیم عمرا دست رد به سینت بزنه . با احساس نیست و و عقلشو به قلبش برتری داده و تازه خرخونم هست و در نهایت تنهایی رو به اجتماع ترجیح میده.

قدرت ویژه: ذهن خوانی از کودکی برایش کاری جذاب بود و هنگام بیکاری در ذهن افراد فوضولی میکرد

چوبدستی:آخ نمیدونید چقدر طول کشید تا یه چوب دستی براش پیدا کنیم که . چوب درخت افرا و مغز موی پریزاد و سرکش که مکان دستش با طلا پوشونده شده 27 سانتی متره قابل انعطافم هستااا

جارو:جاروی 2017 ماهون (خودم سازندشم)

توضیحات:مادرش از گروه ریونکلاو و پدری گریفیندوریست یک برادر فارغ التحصیل شده از گروه اسلایترین دارد و مادربزگش دورا از هافلپاف بوده است. اسم کارل را مادربزگش برایش انتخاب کرد او و برادرش کریستین ویلیامز تنها بچه های خانواده هستند.


تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی.


ویرایش شده توسط یاسمین در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۱ ۲۰:۰۴:۳۸
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۱ ۲۰:۰۹:۲۳


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۱ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶
سلام.
من اصولا از رو منطق و خردم تصمیم میگیرم نه بر اساس احساسات و هیجاناتم.
در عین حال روحیه شادی دارم و بامزه بازی زیاد در میارم ولی واقعیتش اصلا این طنازی رو نمیتونم رو برگه بیارم ولی واقعا میخوام یاد بگیرم.
به خون اصیل خودم مغرورم و از نظر همه به هیچ کس محل نمیدم.
شجاعت؟خب راستیتش اصلا از هیجان های خطرناک خوشم نمیاد.
اصلا هم تحمل آدمایی که مثل خودم مغرورن رو ندارم
با این احتساب کلاه عزیز منو یا بفرست تو هافلپاف یا ریونکلاو.


ویرایش شده توسط یاسمین در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۵ ۰:۰۵:۴۷


جینی ویزلی و دراکو مالفوی در کتابخانه تصویر شماره ی 4
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶
پسر بور که موهایش به سفیدی میزد وارد قفسه دیگری از کتابخانه شد با تکبر سرخود را برای یکی از دانش آموزان ریونکلاو تکون داد و سینه خود را جلو داد تا همه متوجه شوند او کیست دراکو مالفوی از اسلایترین! کتاب های خود را در دستانش جابه جا کرد و به راه خود ادامه داد ناگهان چشمانش برقی زدند و پوزخندی بر روی لبانش نشست.
-اوه اینجارو نگاه کنید!یکی از موقرمزی های اون خانواده ی بیچاره!عه جالب ترم شد این بار پدیده ای نو از خانواده ویزلی دختر خانواده که همش دور پاتر یتیم میگرده تا بلکه خودی نشون بده ...مادرت وقتی برات لباس میخرید خیلی غصه خورد که پسر نشدی تا لباس برادراتو بپوشی و خرج نزاری رو دست بابای عشق مشنگت؟حالا چی میخونی؟یک کتاب ضد جادوی سیاه که بتونی هنگام نیاز عشق عزیزت بهش کمک کنی؟
-آقای مالفوی سخنرانی جانانتون تموم شد؟اگر تشنه شدید براتون آب بیارم گلوتون تازه بشه؟
این صدای جین ویزلی خجالتی نبود، این صدای قهرمانش بود کسی که همیشه به دادش میرسید پسری با کراوات طلایی و قرمز،موهایی آشفته و صاعقه ای که زیر موهایش پنهان بود:هری پاتر.
هری با چشمان سبز و نافذش از پشت عینک گرد خود به دشمن دیرینه اش نگاهی گذراانداخت.دراکو نگاهی به اطرافش انداخت پس گویل و اون یکی مفت خور کجان؟نگاهش به سمت پاتر برگشت طبق همیشه با گرنجر و ویزلی بود نمیتونست پیروز بیرون بیاد...پس با لحن مغرورانه و تحقیرآمیزی رو به جینی کرد و گفت
-خب طبق همیشه قهرمانت سر بزنگاه اومده تا ازت محافظت کنه.اما خانم ویزلی قهرمانت از ترس شکست در برابر قدرت من با دوستان مشنگ و فقیرش تشریف آوردن به همین خاطر حاضر به ادامه ی این صحبت مضحک نیستم.
سپس پشتش را به آنها کرد و همان طور که به سمت در کتابخانه میرفت سعی کرد به صدای خنده ها گوش ندهد.هری لبخند کمرنگی به به جینی زد و هرمیون او را در اغوش گرم خود فشرد.

درود بر تو فرزندم.

بد نبود. ولی بعد از دیالوگ ها وقتی میخوای توصیف کنی دوتا اینتر بزن که متن توصیف از دیالوگ جدا بشه.
سوژه پردازیت جای کار داره. روی فضا و محیط اطراف شخصیت های اصلیت هم میتونی یه مقدار مانور بدی و توصیفش کنی. اینطوری خواننده خیلی بهتر میتونه با نوشتت ارتباط برقرار کنه.
مطمئنم با ورود به ایفای نقش پیشرفت میکنی.

تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط یاسمین در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۳ ۱۵:۵۸:۵۰
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۳ ۲۳:۵۷:۴۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.