هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (rezmousavi@yahoo.com)



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۴:۴۹ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰
#21
2. ليستي مناسب از اشیاي معمول مشنگ ها به همراه توضیح مختصری درباره آن شیء تهيه كنيد كه شامل 5 مورد باشد (15 نمره)

1. تلفن: وسيله‌ای است كه با آن می‌توان به طور اتفاقی يك شماره‌ی هفت رقمی گرفت و بعد از شنيدن صدای « الو » از گوشی تلفن، در آن فوت كرد.

2. زيرشلواری: پوششی است كه جادوگران نيز از آن بهره می‌برند و به همين دليل كاربرد آن برای جادوگران ملموس است. زير شلواری پوششی است برای پوشاندن ناحيه‌ی ناكجا‌آباده‌ی جلويی و پشتی بدن.

3. پوشك: پوشك در دنيای ماگل‌ها برای دو گروه سنی طراحی شده: بزرگسالان و نوزادان. پوشك برای افرادی است كه كنترل ناكجاآباده‌ی‌ بدن خود را ندارند و به جای انجام كثافت كاری در دستشويی، آن را در زير شلواری به انجام می‌رسانند. پوشك از به كثافت كشيده شدن زيرشلواری جلوگيری می‌كند.

4. سنگ قبر: سنگی است كه پس از مردن فردی و دفن شدنش در زير خاك، روی محل دفنش قرار می‌دهند تا مرده در كمال آرامش در زير خاك به شمردن كرم های خاكی مشغول شود.

5. تلويزيون: وسيله‌ای است كه از آن برنامه‌های مختلفی پخش می‌شود و ابزار خوبی برای استفاده در اوقات مختلف به شمار می‌رود. مهم ترين كاربرد تلويزيون اين است كه به كاربر اجازه می‌دهد كه صدای آن را تا اندازه‌ی دلخواه و در راستای نابود سازی گوش‌های همسايه و مرض ريزی بالا ببرد.


3. در يك رول خیلی کوتاه به صورت طنز عكس العمل خود را در مقابل يك مشنگ كه در كوچه دياگون هاج و واج است و از شما كمك ميخواهد را شرح دهيد (15 نمره)


كينگزلی در حالی كه در هوای مطبوع، آفتابی و گرم كوچه‌ی‌ دياگون قدم می‌زد، با پسربچه‌ای به طول و ارتفاع نيم وجب و عرض هندوانه ( ) مواجه شد كه بدون توقف گريه می‌كرد و با صدای دل نشينی نعره می‌كشيد.

- پسرم، چی شده؟ چرا گريه می‌كنی؟ گم شدی؟

در اين لحظه پسر گريه اش را قطع كرد و نعره‌هایش را بريد. سرش را بالا گرفت تا ببيند چه كسی برای كمك جلو آمده كه با ديدن قيافه‌ی كينگزلی دوباره گريه و نعره را از سر گرفت .

- چرا دوباره گريه می‌كنی پسر؟ باور كن من ميخوام كمكت كنم... بگو چه كاری از دستم بر مياد.

در اين لحظه در حالی كه در ميان گريه‌هايش كينگزلی را از نظر می‌گذراند، شماره‌‌ی تلفنی را در دستان كينگزلی گذاشت. كينگزلی در حالی كه پسرك را از نظر می‌گذراند گفت:
- عزيزم، فكر كنم تو جنسيت من رو متوجه نشدی. من مردم، چرا به من شماره می‌دی ؟

پسر در حالی كه بی‌وقفه گريه می‌كرد، گفت:
- آقا، اون شماره‌ی بابامه كه بهت دادم يه جوری بهش زنگ بزنی.

كينگزلی در حالی كه از اصطلاحات پسر فهميده بود كه با يك مشنگ رو به روست، سرش را به آرامی تكان داد. در حالی كه سعی می‌كرد خواسته‌ی دشوار پسرك را هضم كند، زنگی را كه فلورين، بستنی فروش دياگون، به او داده بود از جيب ردايش بيرون آورد و شروع كرد به صدا دادن آن.

- بيا پسر، دارم برای بابات زنگ می زنم، اين كارو بكنم بابات مياد؟

در اين لحظه پسر با تعجب به كينگزلی نگاه كرد و در حالی كه به شدت به سلامتی روانی اش مشكوك شده بود، گفت:
- من شوخی نكردم باهات، خواهشا" يه تماس بگير با پدرم... بهش تلفن بزن، نه اين كه زنگت رو در بياری بزنيش. فهميدی؟

كينگزلی در حالی كه به طور كامل هنگ كرده بود، سرش را تكان داد. بعد خم شد، بچه را از جا بلند كرد و مستقيم به طرف فلورين رفت كه مشغول بستنی فروشی بود.

- فلورين، اين بچه گم شده. از اون جايی كه من كار دارم و می‌دونم تو چقدر كمك كردن به ديگران رو دوست داری، بچه رو می‌سپرم بهت. مشكلی نيست كه؟

فلورين در حالی كه بچه را از كينگزلی می‌گرفت گفت:
- اصلا". هيچ مشكلی نيست. سريع مشكل اين بچه رو حل می‌كنم.

كينگزلی:



Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
#22
خارج از تدريس: به خاطر تاخير در تدريس معذرت می‌خوام، با استرجس از طريق پيام شخصی هماهنگ كرده بودم. سفر بودم اين مدت. اگه احيانا" پست تدريس كم حوصله نگارش شده به خاطر خستگی ناشی از سفره... نمی‌خواستم در ارسال پست بيشتر تاخير بيفته...


***

نور درخشان خورشيد از شيشه‌های پنجره‌های بزرگ كلاس عبور و فضای كلاس رو روشن می‌كرد. بازتاب نور از كاشی های سرخ رنگ مرمرين كلاس به طرز باشكوهی چشم نواز بودن. نسيم ملايمی در كلاس جريان داشت. دانش آموزان روی صندلی هاشون لميده بودن و از اون‌جايی كه خلا معلم رو احساس می‌كردن، مشغول بالا و پايين پريدن و دست زدن بودن. زنوفيليوس هم با نوای دل‌نواز و ملكوتی خودش ( ) در ميان سر و صدای جماعت هم كلاسی، آواز مرغ سحر رو به تقليد از شجريان چهچهه می‌زد .

- شترق! ( افكت انهدام در كلاس )

دانش آموزان در حالی كه آروم آروم ساكت می‌شدن، به جادوگر سياه‌ پوست و كچلی نگاه كردن كه در كمال متانت و آرامش ( ) وارد كلاس شده بود...

- من پروفسور كينگزلی شكلبوت هستم. برترين بازيكن كوييديچ هزاره‌ی اخير. بهترين جستجوگر قرن، بهترين مدافع تاريخ كوييديچ، آقای گل دنيا و همين طور معلم اين ترم شما. اميدوارم از درس من نهايت بهره رو ببرين و اينا...

كينگزلی در حالی كه از روی بقايای در كلاس رد می‌شد ، با حركت سريع چوبدستيش يك دسته‌ی پرشمارِ جارو رو از زير ميز معلم بيرون آورد كه در نتيجه‌ی اين عمل، دهن دانش آموزان به اندازه‌ی قطر دهانه‌ی غار علی‌صدر باز و به توليد متوالی كف پرداخت . كينگزلی در حالی كه با نارضايتی دم های باريك جاروها رو لمس می‌كرد، گفت:
- هعيييي... جاروها همه چينی هستن بدبختانه! انتظارش رو نداشتم چين اين قدر سريع بازار جاروهامون رو هم در اختيار بگيره . من خيلی به آقای مدير تاكيد كرده بودم كه جاروهامون چينی نباشن...

كينگزلی سرفه‌ای كرد و در حالی كه دانش آموزان رو به دقت از نظر می‌گذروند، گفت:
- ما توی كلاس‌مون دو تا موضوع كلی رو مورد بررسی قرار ميديم، رول نويسی كوييديچ و بازی كوييديچ. توی اين جلسه با كدوم شروع كنيم؟

دانش آموزان كه به شدت در حال تفكر برای هضم مفهوم حرف‌های كينگزلی بودن، فقط به صورت سياه كينگزلی چشم دوختن...

- كافيه، نمی‌خواد بيشتر به خودتون فشار بياريد . اين جلسه رو روی بازی كوييديچ كار می‌كنيم و چون جلسه‌ی اوله، هم درسمون آسونه هم تكاليف. اما به مرور دروس و تكاليف سخت تر می‌شن. هر كی يكی از جاروها رو برداره و دنبالم بياد.

كينگزلی يكی از جاروها رو برداشت، سوارش شد و با مهارتی وصف ناپذير و فوق العاده ( ) از پنجره‌ی باز كلاس به محوطه‌ی حياط هاگوارتز پرواز كرد و به دنبالش دانش آموزان جارو ها رو برداشتن و از كلاس به سمت حياط هاگوارتز پرواز كردن، كه در نتيجه‌ی اين كار شيشه‌های پنجره‌ها در صورت دانش‌آموزان خورد شد .

كينگزلی در حالی كه سرخگونی رو از جيب گشاد ردای بلند و تيره رنگش بيرون می‌آورد، رو به دانش آموزان كه در هوا معلق بودن گفت:
- درس امروز در مورد دوازه‌بانيه... فوق‌العاده خسته‌ام، به همين خاطر درسم هم خيلی آسون و مختصره... يه دروازه بان خوب هيچ وقت نبايد از سرخگون ترس داشته باشه. معمولا" اكثر افرادی كه اولين تجربه‌های دروازه بانيشون رو می‌گذرونن، وقتی سرخگون به سمتشون میاد به جای اين‌كه به طرفش برن ازش فرار می‌كنن... اين يه واكنش سريع طبيعيه كه يه دروازه بان بايد باهاش مقابله كنه و قطعا" اين مسئله به مرور زمان برطرف ميشه. دروازه بان از لحاظ روحی بايد قوی باشه، چون می‌تونه تاثير بسيار مهمی بر نتيجه‌ی تيمش بذاره. دروازه بانی كه با يك يا چند اشتباه يا يك گل در بازی يا حتی شعارهای تماشاگرها روحيه‌ی خودشو ببازه، قطعا" عملكری مثبت در بازی از خودش بروز نمی‌ده. دروازه بان همين طور بايد پرتاب های دست دقيق و قوی و مناسبی داشته باشه كه در صورت گرفتن سرخگون بتونه بازی رو برای خط تهاجمی تيمش باز كنه. دروازه بان بايد سريع و دقيق باشه و همواره حواس و نگاهش در طول بازی به سرخگون باشه و مسير حركتش رو دنبال كنه. دروازه‌بان بايد بتونه نوك جاروش رو سريع به طرف حلقه‌ای كه سرخگون به طرفش می‌ره هدايت كنه و با سرعت به سمت سرخگون جهش كنه. جارو فوق‌العاده حساسه و يا يك اشاره‌ی مختصر می‌تونه تغيير جهت بده، به طوری كه حتی ممكنه اگه فرد در حركت جاروش زياده روی كنه از مسكو سر در بياره ...

ملت:

- ... جلسه‌ی امروز تموم شد. حالا می‌خوام از هر كدومتون يه تست كوچيك برای دروازه بانی بگيرم ببينم چقدر مستعدين.

***

تكاليف عمومی:

1. رولی بنويسيد كه مربوط به تست دروازه بانی شما در كلاس كه در آخر تدريس مطرح شد باشه. اندازه، طنز يا جدی بودنش به عهده‌ خودتون. ( 15 نمره )

2. چرا يك دوازه‌بان بايد از لحاظ روحی فردی قوی باشه؟ ( 5 نمره )

3. بيوگرافی يك دوازه بان كوييديچ رو بنويسيد. ( 10 نمره )

تكليف دانش آموزان رسمی:

1. آيا شرايط فيزيكی و بدنی يك دروازه بان می‌تونه بهش كمك كنه؟ توضيح بديد. ( 5 نمره )

هر ابهامر در تكاليف هست پيام شخصی بفرستيد.


ویرایش شده توسط كينگزلی شكلبوت در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۵ ۱۷:۵۳:۲۴


Re: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۵:۵۲ پنجشنبه ۲ تیر ۱۳۹۰
#23
من به ويكتور كرام رای می‌دم.

به خاطر تلاش هايی كه داره برای كوييديچ انجام می‌ده و اميدوارم ثمربخش هم باشه...

شاد باشيد!



Re: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۸:۵۷ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰
#24
روز بعد، خانه‌ی ريدل:

ولدمورت با ناراحتی روی مبل قرمز رنگ و بزرگش كه رو به روی ال سی دی چهل اينچ سامسونگ خونه‌ی ريدل ( با ضمانت SAM SERVICE ) قرار داشت، كز كرده بود. نجينی رو در آغوش گرفته بود و به طور مداوم و پی در پی حرف‌هايی رو زير لب بلغور می‌كرد...

- ارباب، مطمئن باشين تا فردا اوضاعتون به حالت نرمال بر می‌گرده، می‌تونم بپرسم چرا اين قدر ناراحت و افسرده هستين؟

ولدمورت رز ويزلی رو از نظر گذروند كه رو به روش واستاده بود و خودش رو نگران جلوه می‌داد:
- نخير!

جماعت مرگخوار:

رز كه خودش رو برای خودشيرينی در محضر ولدمورت آماده كرده بود، لبخندی تصنعی زد، روی پاشنه‌ی پايش چرخيد و در حالی كه لحظه به لحظه قرمز تر می‌شد و سنگين تر بود به رب گوجه فرنگی تغيير شناسه می‌داد ، با نگاهی خشمگين به مرگخوارانِ در حال تمسخر، گام‌هايی بلند و حالتی قهرآميز، به طرف صندلی چوبی گوشه‌ی تالار رفت.

در اين لحظه مورفين، در حالی كه درب تالار را با صدای « غيــژ » هميشگی‌اش باز می‌كرد، افتاده تر از هميشه وارد شد، لبخند پت و پهنی را تحويل مرگخواران داد تا دندان های يكی در ميان سياه و افتاده‌اش به وضوح قابل رؤيت باشند. سرفه‌ای كرد، سينه‌اش را جلو داد و گفت:
- كليد حل گاوشندوق... نه چيژه... مشكل ارباب توی اين نامه اشت كه من دم در از يه پشر عينكی گرفتم. از اين به بعد من ميشم محبوب اول و آخر ارباب. شوشو !

مورفين بعد از به اتمام رساندن حرف‌هايش و تحريك حس كنجكاوی مرگخواران، به طرف ولدمورت حركت كرد كه همچنان مشغول نوازش نجينی بود و روی مبلش كز كرده بود.

- شلام ارباب!

مورفين به ولدمورت چشم دوخت كه تنها با اين حالت او را نگاه می‌كرد.

- می‌خواشتم بگم يه پشر عينكی اومد و اين نامه رو داد به من و بعدش گفت مشكل شما با اين نامه حل ميشه.

ولدمورت در حالی كه بعد از مدت‌ها اميدوار شده بود، نامه را از دستان لرزان مورفين گرفت، آن را باز كرد و بی‌اعتنا به مورفين به آرامی شروع كرد به خواندنش:

ولدك، سلام!

من می‌دونم كه تو ديگه توانايی جادو كردن رو نداری و هيچ راه حلی هم برای رفع مشكلت جلوت نيست. اگه اوضاع برات همين جوری پيش بره و بهبود پيدا نكنی معلوم نيست مرگخوارات بازم بهت وفادار بمونن...


ولدمورت خواندن نامه را متوقف كرد و با نگرانی لحظه‌ای را تصور كرد كه فرد ديگری به جای او بر مرگخواران رياست می‌كرد...

... دوای درد تو فقط پيش منه، پيش هری جيمز پاتر. عصبانی نشو، تو دچار سندروم مشنگيسم حاد هستی و من می‌تونم مشكلت رو حل كنم، فقط به شرطی كه تو هم ترتيبی بدی كه اعضای محفل از طلسم فرمان خارج بشن.

فردا صبح زود وقتی مرگخوارات خوابن جلوی در خونه‌ت منتظرتم...

پ.ن: در ضمن، يكم مواظب مورفين باش. مصرفش بالا رفته انگار. اولش كه منو ديد فكر كرد بن لادنم، آخرشم نفهميد هری پاترم!

در ضمن برای خودت بهتره مرگخوارات چيزی نفهمن.


ولدمورت خواندن نامه را به پايان رساند و در يك لحظه حواسش معطوف جمعيت انبوه مرگخواران شد كه پشت مبل ايستاده بودند و زيرزيركی به دنبال كشف محتوای نامه بودند...

مرگخوارها:


ویرایش شده توسط كينگزلی شكلبوت در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳۱ ۱۰:۱۲:۲۵


Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۶:۱۷ جمعه ۲۷ خرداد ۱۳۹۰
#25
سلام،

من هم اگه مشكلی نيس كوييديچ كه گويا تنها درس باقی مونده‌ است رو می‌خوام...

ممنون.



Re: اعضاي محفل، از جلـــــــــــــــــــــــــــو نظام!
پیام زده شده در: ۴:۴۴ دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۰
#26
به !


1.چند ساعت در هفته می توانید در خدمت محفل ققنوس و عملیات های آن باشید؟

نمی‌دونم، پنج دقيقه خوبه؟

۲. اگر در محاصره همه جانبه باشید، کدام یک از روش های دفاعی زیر را برای جلوگیری از نفوذ مرگخواران به منزل شخصی خودتان استفاده خواهید کرد تا زمانی که یاران محفل برسند؟ (تست هوش ! )

گزينه‌ی پنجم ، اصلا" به اين مسئله توجه نمی‌كنم كه يه عده‌ی كثيری منو محاصره كردن، بلكه به اين مسئله توجه می‌كنم كه از هر طرف كه دلم بخواد می‌تونم حمله كنم !

۳. در عملیات های انتحاری به تمامی اعضای بیرونی بدن شما بمب های جادویی حاوی افسون های آواداکداورا و کروشیو وصل می گردد و شما را به درون اماکن پر از مرگخوار و مدیر می فرستیم تا ضمن انفجار و تکه تکه کردن خویش، جمع زیادی از نیروهای پلید را با فدا کاری خویش نابود سازید. لازم به ذکر است که در صورت انجام این کار تابلوی نقاشی و مجسمه شما در تالار شهدای محفل قرار خواهد گرفت و خانواده ی شما نیز تا سه چهار نسل تامین خواهد شد. آیا حاضرید در عملیات های انتحاری شرکت کنید؟


خير!

۴. می دانید که مدیران همگی متحد لرد سیاه هستند. اگر مدیری شما را تنها گیر بیارد و نتوانید از افسون آنتی بلاک استفاده کنید، بی شک به جزایر بالاک خواهید رفت. آیا در جزایر بالاک همچنان برای محفل ققنوس تا پای جان با نگهبانان جزیره می جنگید؟

بله!


۵. لطفا شیوه مرگ لرد سیاه و سقوط منوی مدیریت و متحدان وی را در حد یک پاراگراف رول یا قصه یا عبرت نامه یا مشابه آن توصیف فرمایید !

هری ولدی رو كشت، بعدش منوها از شدت حيرت مديرها از دستشون افتاد و متحدانشون همه جميعا" سكته كردن.

اينم يه سری جملات تكون دهنده كه اين‌قدر قشنگن و ادبی و عبرت آلود كه الآن دهن همه‌تون داره به توليد كف می‌پردازه .

شاد باشيد!





درود بر تو ای بزرگمرد نورانی محفل! خوش آمدی به دامان ما! البته من که دامن ندارم برو ببین شاید استرجس داشته باشی بری تو دامانش
میبینم که انقدر حول بودی نزاشتی من فرم بزارم فرم قدیمو پر کردی! اشکالی نداره جونیور

تایید شد


ویرایش شده توسط هری جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۳ ۵:۰۵:۴۳


Re: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ چهارشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۰
#27
اسكوپيوس مالفوی!

انتخاب واقعا" سخت بود، هم رز و هم اسكور استحقاق دريافت اين رنك رو دارن، اما با وجود فعاليت فوق العاده‌ی رز، چه از نظر كيفیت و كمیت، من به اسكور رای ميدم.

با تشكر!



Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۹
#28
به نام خدا!

سلام خدمت استاد عزيز خودم دابی عزيز... من پست شما رو بررسی كردم و متوجه شدم با توجه به نمرات داده شده به بقيه، نمره‌ی شما حقيقتا" عادلانه نبود و من توی تدريس جلسه‌ی بعدی اصلاحش می‌كنم...

و بعد شما هر بار مشكلی پيش اومد به طور متوالی كلمه‌ی « خصومت » رو به كار می‌بريد كه خواهشا" ديگه اين مسئله رو تكرار نكنيد. در مورد مشكلی هم كه با من داشتيد دليلش بچه بازی من و تصميم بی‌خردانه‌ی من بود كه متاسفانه از شما عذرخواهی نكردم... همين جا معذرت می‌خوام. باز هم می‌گم هر مشكلی كه با يكی براتون ايجاد شد دليل نميشه كه فرد مقابل با شما « خصومت » داره... منظورم مشكلاتی مثل نمره دهی و يا مسائل ديگه ای كه در قالب ايفای نقش پيش مياده...

انسان ممكن الخطاست... من اشتباه كردم و قطعا" در تدريس بعدی نمره‌تون رو درست می‌كنم، در هر صورت معذرت می‌خوام اگه باعث ناراحتی شما شدم...

بازم می‌گم، شما استاد ما هستيد! امتيازتون رو هم در جلسه‌ی بعدی تصحيح می‌كنم.

با تشكر!

پ.ن: در مورد پست های تازه واردين عزيز، خواهشا" لفظ « مسخره بازی » رو به كار نبريد!



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۹:۵۹ جمعه ۶ اسفند ۱۳۸۹
#29
جلسه‌ی پنجم:

در حالی كه دانش آموزان طبق معمول به خاطر تاخير يك هفته‌ای كينگزلی در ورود به كلاس با اين حالت خميازه می‌كشيدن و حتی نوای ملكوتی خر و پف بعضی از اونها هم فضای كلاس درس رو در بر گرفته بود ، در با لگد كينگزلی باز شد تا دانش آموزان به خودشون بيان...

- سلام بچه ها، ببخشين كه يه هفته ای‌ دير كردم ...

ملت:
-

- ... من امروز هم درسم رو سريع می‌گم و می‌رم پی كارم و سعی می‌كنم تو يه ديالوگ درس رو تموم كنم، چون اصلا" حال ندارم واسه اين رول چهار تا شكلك بذارم و ده خط هم واسه اش فضا سازی كنم ، جا افتاد؟!

- بله پروفسور!

كينگزلی نگاهی جدی و سرسری به دانش آموزان انداخت و در حالی كه لبخند كمرنگی روی صورتش نقش می‌بست، با حركت سريع و چرخشی چوبدستی اش يك گلدون گياه رو از توی قفسه‌ی گياه ها بيرون كشيد و اون رو روی ميز جلوی بچه ها گذاشت... چوبدستيش رو دوباره توی جيب جادار ردای بلند و تيره رنگش گذاشت و شروع به صحبت كرد:
- اسم اين گياهی كه می‌بينيد رز سبزه...

نگاه و پوزخندهای دانش آموزان به طرف رز ويزلی معطوف شد...

- اين گياه بسيار كارآمده و جالبه بدونين همين سال گذشته از تركيب چند گياه به وجود اومد و رز سبز فعلا" حال پرورشه و دارن زيادش می‌كنن. اين گياه هم خاصيت های دارويی زيادی داره و يه جورايی شباهت زيادی به پالادی داره، اما به اندازه‌ی پالادی قوی نيست و برای اوضاع وخيم برای يك بيمار اصلا" مناسب نيست. از خواص ديگه‌ی رز سبز اينه كه اگه با شيره‌ی گياه اوزارتان تركيب بشه می‌تونه غول های غارنشين و خيلی از موجودات جادويی رو از جا در بياره، واسه‌ی اطلاعات بيشتر می‌تونيد به دبير معجون سازی و مراقبت از موجودات جادويی‌تون هم مراجعه كنيد... در ضمن با رز سبز توی خيابون نرين، چون خطر بازداشت تهديدتون می‌كنه!

كينگزلی سرفه‌ای كرد و ادامه داد:
- نمرات تكاليف جلسه‌ی قبل و تكاليف اين جلسه هم روی ميزن، می‌تونين برشون دارين!

كينگزلی لبحندی زد و با همان سرعت و عجله ای كه وارد كلاس شده بود، بيرون رفت.

تكاليف:

1. در صورت تركيب گياه رز سبز با شيره‌ی كدام گياه، معجونی مهلك برای موجودات جادويی به وجود می‌آيد؟ ( كنكور 89 )

1. گياه اوزارتان
2. گياه موزارتان
2. گياه چوزارتان
4. گزينه‌ی پنجم صحيح است!

امتياز اين سوال: 5

*

2. رولی بنويسيد كه در اون از يكی از خواص گياه رز سبز ( اشاره شده در درس ) استفاده بشه! ( 25 امتياز )

***

نمرات جلسه‌ی چهارم:

هافلپاف: 19

روفوس اسكريم جيور: 28
رز ويزلی: 28

گريفيندور: 18

گودريك گريفيندور: 28
دابی: 27

راونكلاو: صفر امتياز!

اسليترين: صفر امتياز!



Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۹:۵۷ جمعه ۶ اسفند ۱۳۸۹
#30
امتيازات جلسه‌ی چهارم درس شناسی:

هافلپاف: 19

روفوس اسكريم جيور: 28
رز ويزلی: 28

***

گريفيندور: 18

گودريك گريفيندور: 28
دابی: 27

***

راونكلاو: صفر امتياز!

***

اسليترين: صفر امتياز!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.