هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴
#21
_خیلی خب بیاید فرم هاتون رو بگیرید و پر کنید زود باشید دیگه...
همه داشتن فرم هاون رو پر میکردن که فلیت ویک با صدای بلندی گفت
منظور شما از ایکن قد چیه ؟
_ خب یه سواله دیگه مثل بقیه سوالا
_اره جون خودت همتون می دونستین که من از همه بهترم و لرد میشم اینو گذاشتید که منو حذف کنید
_نه به عامو تو چرا اینقد حساسی بعدم خوبه که من شنیدم خون به مغز کسایی بهتر میرسه که کو...
ارسینوس با دو دست جلوی دهنش رو گرفت اما فلیت ویک از این حرکت غافل نموند
_کو ...چی ؟هااااااا کو... چی؟
_کو... چی؟ کو ....هیچی
_کوتوله خودتی من قدم نرمالههه
_بله
بسه دیگه ارسینوس وقت تموم ورقتو بده این صدای سوروس بود که ورقه ارسینوس رو میکشید
_اه...این مخ منو بکار گرفت نتونستم بنوی...
_میدی یا 20 امتیاز دیگه از گریفیندر کم شه؟
_بفرمایید اصلا قیافه من به لردی نمیاد
_مرسی ارسینوس و تا یادم نرفته 2 تا 20 امتیاز از گریفیندر کم شد جمعا 40 امتیاز
_من که دادم
_اما اولش مقاومت کردی که
_خب 20 امتیاز دیگش چی
_چون که بعد از کم شدن امتیاز هم داری با من جر بحث میکنی
-خیلی خب گه کسی نیست من رای میگیرم تا ببینیم چی میشه
ناگهان صدایی از اون وسطا گفت
چرا تو رای بگیری
_پس کی بگیره
_سوروس اگه امتیازکم نمی کنی من داو طلبم
_10 امتیاز دیگه چون منو به اسم کوچیک صدا میکنی
_ :vay:
_حالا مشکلت چی بود؟
_هیچی حل شد قربون دستتون
_مرگ خوار های عزیز توجه کنن میخام برای اینکه کی سولارو طرح میکنه قرعه کشی کنیم و اون کسی نیست جز
.........وین کی .......
_وین کی میدونست اون بود وینکی بهترین بود
همه مرگ وار ها هاج و واج شده بودند
_وینکی با شما صحبت کرد وینکی نیاز به تنهایی داشت تا سوالارو طرح کرد ساکت شید


چه جالب




پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ جمعه ۱۰ مهر ۱۳۹۴
#22
اسم
نرجس نارسیسا ( اسم دوم من ربطی به هری پاتر نداره و از وقتی بدنیا اومدم اسمم نرجس نارسیسوس بوده نرجس اسم عربیه و نارسیسوس به معنی گل نرگسه که البته بهم میگن نارسیسا )
نام خانوادگی
بیخیال
سن:16 سال
جنسیت : اگه گفتید دخترم یا پسر
شهر تولد شیراز
تحصیلات من دانش اموز سال دوم تیز هوشان شیرازم (برا همین زیاد نمیام و برم)
فعالیت های جانبی والا این اولین فعالیت جانبی منه تا حالا فقط درس بوده که؟
نحوه اشنایی با هری پاتر وقتی 8 سالم بود فیلم1 شو تو خونه داییم دیدمو بعد عاشق جادوگری و لرد ولدمورت شدم و این داستان ادامه داشته تا حالا
کتابهایی که خوندین بجز درسی و هری پاتر6 هیچی دیگه
..
همین دیگه


چه جالب




پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۹۴
#23
باد عجیبی می امد صدای سوسوی باد همه جارا فرا گرفته بود زنگ اسمان غروب ابری و بارانی را پیشگویی میکرد در این میان جنگل تاریک فضای غم انگیز تری را متحمل بود در میان ان تاریکی تاقت فرسا مردی با مو های سفید و بلند در میان درختان به اسمان خیره بود در ان باد لباس سفیدش به شدت تکان می خورد نا گهان صدایی که حتی از هوای ان شب هم سرد تر بود گفت
من احضار کرده بودید
مدیر از پشت عینک نیم دایره ای اش به پروفوسر معجون ساز که عجیب چوب دستی اش را لمس می کرد نگاهی انداخت و گفت
_اه ...سوروس اومدی بله کار مهمی باهات دارم
اسنیپ چوبش را تکان داد و با این که همه جا باد درختان را تکان میداد انگار انجا باد متوقف شده بود هر دوی انها با لبخندی به هم نگاه کردند انگار که از این طلسم خاطره ی مشترکی دارند
مدیر ادامه داد
_یک هفته ای هست که ندیدمت بعد از اونبار که -اسنیپ حرف مدیر را قطع کرد و گفت
_من هنوز معتقد ام راه بهتری هم باید باشه و حتی اگر نباشه من هیچ تعهدی ندادم
_من قبلا هم گفتم وقتی وقتش برسه همه کار درستو انجام میدن
صدای جیرینگ جیرینگ زیبایی که توجه هر دو انها را به بارانی که به روی برگ درختان میریخت همه را ساکت کرد حتی باد هم ساکت شده بود تا به صدای باران گوش کند
_دامبلدور من هم بهت گفتم کار درست از نظر من و تو متفاوته
_کار درست یکی هست بستگی داره از دید درست بهش نگاه میکنی یا نه
اسنیپ طوری به دامبلدور نگاه کرد که انگار دامبل دور با مشت به صورت او زده است
_بهت قولی نمیدم اما راجع بهش فکر میکنم
-باشه سوروس اما یادت باشه از دید درست نگاه کن
اسنیپ سریع شروع به رفتن کرد و در جنگل سیاه محو شد و دامبلدور را با افکار خودش تنها گذاشت
.
.
.
همین دیگه


چه جالب




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴
#24
نام : باب اگدن
وضعیت خون : ماگل (خون فاسد یا گند زاده )
گروه : مطمعنا اسلیترینی نبوده
چوب : چوب درخت گوجه فرنگی

کلا یک بار وارد داستان شد که مورفین هم از خجالتش تو همو ن یکبار در اومد و یک عمل جراحی فوق زیبایی رو دماغش پیاده کرد (با طلسمی کاری کرد که از بینی اگدن چیزی شبیه چرک بیاید) از کارکنان وزارت جادو بود که برای احضار مورفین گانت (دایی ولد مورت) بخاطر طلسم کردن تام ریدل(بابای ولدمورت) به خانه گانت ها رفت و با برخورد بد مورفین مواجه شد
مروپ (مامان ولدمورت) رو از دست بابا و داداش دیوانش نجات میده (بخاطر اینکه مروپ عاشق تام شده بود که ماگل هم بود باباش و برادرش که اخرین بازمانده های سالازار اسلیترین بزرگ بودند بهش حمله میکنن )
همین دیگه

همین؟فقط همین؟ببینم شما الان دقیقا تو خونه من چیکار میکنید؟!و دیگه اینکه پس چرا گروهتونو ننوشین؟من مجبورم برم یقه کلاهو بگیرم بگه شما رو کجا انداخته!

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.



ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۷ ۱۷:۴۶:۵۱

چه جالب




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴
#25
دراکو با عصبانیت وارد دستشویی دخترانه شد بر خلاف تمام قلعه که شلوغ بود انجا سوت و کور و ساکت بود انقدر اشفته بود که متوجه میرتل که روی تاقچه نشسته بود نشد جلوی اینه ایستاد همان جایی که هری 4 سال پیش تالار اسرار را باز کرده بود ظاهر دراکو مانند کسانی بود که دیوانه ساز ها تمام شادی های او را بلعیده بودند و دیگر هرگز نمیتواند شاد باشد در اینه نگاه می کرد و در حالی که اشک هایش از روی چانه نوک تیزش جاری می شدند به ارامی در زیر لب های خشکش گفت
_ نه .... من ...نا امیدش نمیکنم ....این سرنوشته منه ...
صدای هق هق او در کل دستشویی خالی پیچید که ناگهان میرتل که تا ان زمان ساکت بود با صدای ازار دهنده ای گفت
_تو هم به مرگ فکر می کنی ؛ واقعا دردناکه
دراکو استین هایش را محکم به روی چشمانش کشید تا اشک هایش پاک شود موهای طلایی اش که روی چشمان ورم کرده و قرمزش ریخته بود او را شبیه دیوانه ها کرده بود با این حال مغرورانه ایستاد و گفت
_تو دیگه از کجا اومدی از کی اینجایی
_ من ، میرتل گریانم و از قتی مث احمقا با خودت حرف میزدی اینجام
_به تو ربطی نداره گمشو برو
میرتل که از توهین دراکو عصبانی شد چهره اش را در هم کشید و با صدای بسیار بلندی گفت
_من... من برم این تویی که باید بری اینجا دستشویی میرتله دختر بیچاره ای که توی دستشویی مرد و قاتلش سالها بعد مشخص شد
صدای میرتل انقدر بلند بود که دراکو گوش هایش را با دو دست گرفته بود اما میرتل به دراکو توجهی نکرد وبا سرعت زیادی از درون دراکو عبور کرد دراکو از شدت درد به شیشه ی رو به روی خودش مشتی زد شیشه خرد شد قسمتی از ان در دسست دراکو فرو رفت دراکو با حالت خصمانه ای به میرتل که با لبخندی تمسخر امیز دوباره به روی تاقچه نشسته بود نگاهی کرد وچوب دستی اش را بیرون کشید تا شیشه را در اورد استینش را تا ارنج بالا زد انقدر اشفته بود که به یاد علامت شوم بر روی دستش نبود لبخند میرتل با دیدن علامت شوم جمع شد چهره اش به سفیدی گچ شد و چشمانش از پشت عینک دایره ای اش گرد شد سرش را سریع تکان مداد و این بار به ارامی گفت
-تو... اون ...مرگ من .....تو از اونهایی
و بعد با جیغ بلندی گفت قاتلها و سریع درون یکی از دستشویی ها پرید
شاید یاد اوری خاطره تلخی باعث چنین نامفهومیی در کلامش (میرتل)شده
دراکو مات مبهوت به علمت شوم خیره شده بود و به این فکر میکرد که دست پاچگی میرتل به چه علت بود

داستان جالبی بود.و میرسیم به ایراداتی که به چشم میخوره در وهله اول.شما چرا با اینتر قهرین؟فکر میکنید ممکنه استفاده ازش به پستتون آسیب برسونه؟خب در اشتباهید!بین دیالوگ ها و بندها اینتر بزنید و فاصله بندازید.اینطوری پست از حالت در هم فرو رفته درمیاد و ظاهر شکیل تری به خودش میگیره.و نکته دیگه اینکه با علائم نگارشی دیگه چرا رابطه ای ندارین؟!این علائم با اینکه کوچیک و کم اهمیت به نظر میان اما تاثیر خودشونو روی نوشته شما میذارن تا حدیکه با استفاده از اونها خواننده میتونه اون حس و حالی رو که مدنظر شما بوده درک کنه.این نکات برای نوشتن خیلی مهم هستن هرچند به نظر ممکنه بیاهمیت برسن.
با این وجود و صرفنظر از این ایرادات نوشته ی خوبی بود.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط 482 در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۶ ۲۰:۳۰:۰۲
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۶ ۲۱:۳۶:۴۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.