هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲:۲۸ شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷
#21
مدت هاست که محفل به من نیاز داره !!
به قول شاعر که میگه ؛

لودو در پناهگاه و ما گرد جهان میگردیم


آلبوس بازار کسب و جذب محفل خوابیده ، زودتر منو بپذیر و بازار گرمی کن .


سلام لودو عزیزم،

فعالیت خوبی داشتی تو این مدت عضویتت، سطح کیفی پست هات رو هم بالا بردی اگرچه به نظرم میرسه به نکاتی که تو نقد ها گفته میشه دقت کافی نداری و تو پست های بعدیت بهشون اهمیتی نمیدی. با این حال میخوام بهت اعتماد کنم و فرصت عضویت در محفل ققنوس رو بدم.
این به این معنی نیست کارت تموم شده، هنوز جای پیشرفت هست. از اعضای محفل کمک بگیر تا هر روز بتونی از روز قبلت بهتر بشی. استعداد و انگیزه اش رو داری، با کمی راهنمایی و تلاش خودت میتونی جزء بهترین های سایت بشی.

تایید شد.
به محفل ققنوس خوش اومدی



ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۸ ۰:۵۰:۱۲

تصویر کوچک شده


پاسخ به: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۹:۳۸ یکشنبه ۱ مهر ۱۳۹۷
#22
دوئل لودو بگمن و سلینا مور


موضوع : شئ مجهول


-هرمیون تو میدونی این چیه؟
-خب معلومه این یه "دئودورانته"!
-دئو چی چی!؟
-ای بابا...چجوری بگم خب؟ عطر یا ادکلن ، یه چیزی مثل اونه .
-آهان !! خب عطر چیه؟
-ای باباااااا ، لودو "بویه خوب" ، خب؟
اسپری ، دئودورانت یا ادکلن چیزیه که مشنگ ها برای مراسم مختلف از انواع اونا استفاده میکنن و میتونه در روابط روز مرشون خیلی تاثیر گذار باشه.
-اوه ، چه چیز مهمی !

رون که رویه کاناپه یه قرمز رنگ و کهنه ای دراز کشیده بود و دو لوپی داشت شیرینی کیشمیشی میخورد وارد گفت و گویه دو نفره یه لودو و هرمیون شد .

-من که بازم نفهمیدم این دمودورات دقیقا چیه ولی این شیرینی هایی که بهت داده خیلی خوش مزس لودو یادت باشه از اون دختر مشنگه دستور پختش رو بپرسی ، شاید مامانم بتونه درستش کنه.
-اونا فقط شیرینیه کیشمیشیه رون و لازم نیست لودو چیزی از اِما بپرسه ، خودم برات درست میکنم .

هرمیون هم زمان که با رون صحبت می کرد به لودو هم که دهنش رو باز نگه داشته بود و داشت اسپری رو تو دهنش خالی میکرد و سعی داشت با جفت چشماش هم به نوک اسپری در حال خالی شدن نگاه کنه خیره شده بود .

-چیزه لودو ، اون که دیگه تموم شده و دیره برای اینکه بهت بگم خوراکی نیست ، بهتره حالا بندازیش دور ، تا باهاش یه بلایی سر خودت نیاوردی ، باشه؟

لودو سرشو به نشانه تایید تکون میده و اسپری رو به داخل شومینه یه روشن رو به روش پرت میکنه ، این حرکت لودو جیغ هرمیون رو که با وحشت به شومینه نیگاه میکنه در میاره و رون با دهن پر از شیرینی و باز به هرمیون خیره میشه ....

بووووووووووووووووم...

فلش بک

لودو به همراه یه دختر جوان داخل یک کافی شاپ نشسته بودن ، فضای کافی شاپ کاملا عاشقانه بود و با وجود تعداد کمی میز و صندلیه دو نفره مکان دنج و مناسبی برای قرار های این مدلی بود .
روی میز یک جعبه شیرینی به هم راه یک شئ استوانه ای کادو پیچ شده بود در اطراف این دو چند شمع کوتاه و قرمز رنگ روشن در احساسی تر کردن اون ملاقات نقش زیادی داشت.

-وای عزیزم تولدت مبارک ، شرط میبندم فکرشم نمیکردی من حواسم به تولدت باشه !!!
-باید بگم که میدونستم یادت مونده ، چون اون کاغذ رنگی که چسبوندی رو در یخچالت تاریخ تولد من روش نوشته شده بود و مطما بودم اونو برای اینکه یادت بمونه اونجا زدی ولی توقع نداشتم این همه زحمت بکشی عزیزم !
-وای لودو تو حواست به همه چیز هست ، من قصد داشتم سورپرایزت کنم ولی تو میدونستی!!
-اِما واقعا سورپرایز قشنگیه ، من تاحالا اینجا نیومدم ، خیلی جای دنجیه .
راستی این دوتا چیه ؟ برای منه؟
-اوهوم ، کادوی تولدته ، این جعبه همون شیرینییه که تو خونه من خوردی و خوشت اومد ، اینم نمیگم چیه بهتره بری خونه خودت بازش کنی .

بعد چند ساعت و خوردن کیک شکلاتی تولد لودو ، دو نفر به سمت خونه های خود رفتن ، لودو در مسیر کاغذ کادویه اون شئ رو باز کرد و با تعجب به استوانه یه مشکی رنگ که روش طرح 4×8 بود رو با تعجب بررسی کرد .
لودو تا جلوی در خانه شماره ۱۲ گریمولد درگیر اون شئ بود و با بی توجهی به اعضای خانه وارد آشپز خانه شد و اسپری رو گذاشت جلوی رون .

-این چیه لودو!؟
-نمیدونم ، اینو اِما برای تولدم داد با این شیرینیا ، من که سر درنیاوردم ازش ، ببین تو میتونی بفهمی چیه؟

رون در شیرینی رو باز و دوتا از کیشمیشیارو تو دهنش جا کرد او اسپری رو در دست گرفت و با چرخوندنش روش متمرکز شد .
اون که دیگه داشت نا امید میشد شروع به تکون دادن اسپری کرد و با سرد شدن بدنه یه اسپری با تعجب به سمت زمین پرتش کرد .
(قطعا همه تجربه تکون دادن هر اسپریی رو قبل استفاده داشتید و میدونید که بدنه اون سرد میشه ، اگرم نداشتید همین الان قبل قضاوت برید تجربه کنید )
اسپری که با سر به زمین فرود میاد صدای پیسی ازش در میاد و بوی ملایمی تو محیط پخش میشه...

-صدای چی بود؟
-از این چیز تو بود فکنم .
-چرا پرتش کردی ؟ اگه خطر ناک باشه چی؟
-اینو ول کن لودو ، چه بوی خوبی میاد !!
-ای بابا شیکمو لابد بوی غذاییه که لی لی داره میپزه ، میگم اینو چرا پرت کردی؟
-خب وقتی تکونش دادم دستم شروع به سرد شدن کرد ، باور کن یه لحظه حس کردم تمام وجودم مور مور شد ، چرا اینجوری نگام میکنی؟ به جون کریچر راست میگم !!

کریچر که همون اطراف به بهونه تمیز کردن آشپزخونه داشت فضولی این دورو میکرد برگشت و با اخم به رون خیره شد .

-ارباب یه کاری میکنید با وایتکس بپاچم رو صورت کک و مکیتون ، کریچر اعتراض داره ، کریچر میگه اگه شما راست میگی چرا جون خودتون رو قسم نمیخورید؟
-نمیدونم!
-هویج.

کریچر با گفتن این کلمه از آشپزخونه بیرون میره .
بعد چند ساعت و پیس پیس کردن فراوان با اسپری رون که جعبه شیرینی رو جلوش گذاشته بود دو لوپی میخورد به بحث بین لودو و هرمیون گوش می کرد .
غروب شده بود و هوا به سمت سرد شدن میرفت رون ، لودو و هرمیون جلوی شومینه روشن پناهگاه نشستن و هر کس مشغول کار خودشه .


پایان فلش بک

بووووووووووووم....

ساکنین پناهگاه از طبقه های بالاتر به سمت صدا دویدن و با صحنه دلخراشی روبه رو شدن .


تصویر کوچک شده


پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۷
#23
ما هم عضو میشیم ، البته اگه قوانین و مقررات تغییر نکرده.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مدال مرلين
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۷
#24
درود .

بهترین جادوگر ماه :
آلبوس دامبلدور

بهترین تازه وارد :
ماتیلدا استیونز


درود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
#25
سلام.
دوئل با ایشون.
هماهنگ شده.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
#26
آمد جغدی آن شب خرامان به سمت پنجره اتاقم /
مرا خبر نبود چیست ، پرده کشیدم تا بخابم/

جغد ماجراجو ساکت نماند آن شب /
با نوک و پنجه هایش کوبید به شیشه ، نگزاشت من بخوابم/

زجا پردیم ناگه ،پرده زدم کنار و شیشه گشودم من /
از جان من چه خواهی ، امشب اگر بزاری شاید که من بخوابم/

دیدم با تعجب که نامه ای دارد به همراه/
سر خم آورد آن جغد نامه را بیانداخت/

با کمال تعجب برای من بود آن نامه گویا /
بازش کردم سریعا تا ز محتوا شوم جویا/

سلام به تو ای جوان ، با افتخار گویم مهمان ما هستی/
یکسال پر هیاهو همراه با هاگوارتز ، تو جادوگر هستی/






تصویر کوچک شده


پاسخ به: پناهگاه
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۷
#27
روز آرومی بود و پناهگاه خلوت بود ، اکثرا برای کار های مهم خود به وزارت خونه رفته بودند.
در سالن پناهگاه لودو مقابل تابلوی سر کادوگان ایساتده و بهش خیره شده بود .
لودو که سعی میکرد جلویه خندش رو بگیره دستش رو زیر چونش گزاشته بود و چهره یه متفکرانه ای به خود گرفته بود.

-چرا به من خیره شدی ؟ با تو هستم ای گستاخ !!
-هوووووم...یعنی سر کادوگان کجا رفته؟ چرا تویه تابلوش نیست؟
-من همینجام مردک زنبور نما، ( ) مرا با این ابوهت نمیبینی بی خرد ؟
-رووووون ... هی رون؟ بیا اینجا یه لحظه ، خبر داری سر کادوگان کجا رفته؟
-نه مثل اینکه تو چشم نداری مارا ببینی فرومایه ، آری رون، بیا و به این بی حیا بگو بما خیره نشود مور مورمان شد .

رون با توجه به هماهنگیه لودو که میخواست اندکی حال هوای گرفته محفل رو عوض کنه به سمت تابلو رفت و کنار لودو ایستاد و با تعجب به تابلو خیره شد.

-اوه ، من فکر نمیکردم سر کادوگان تابلوی دیگه ای داشته باشه .
- تو هم مرا نمیبینی هویج نما ؟

لودو و رون هردو سعی میکردن جلویه خنده خودشون رو بگیرن.

-من فکر میکنم اینطوری برای همه یه ما بهتره رون ، اون یکم زیادی حرفای رکیک میزد و مغز همرو تیلیت میکرد.
-هی بیشوهور ، گستاخ ، خیلی بی خردین ، من ایییینجاااااام.... آااااای یکی بیاد به من بگه اینا چی میگن.

رون و لودو کاملا حرفه ای و بی توجه به داد و بیداد سر کادوگان به صحبت باهم ادامه دادن.

-لودو میدونی چیه؟ من میگم الان که خود سر کادوگان نیست بیا تابلوشو ببریم انباریه طبقه بالا ، اونوقت وقتی برگرده دیگه هرچی داد و بی دادم کنه صداش به کسی نمیرسه و کسی هم متوجه نبودش نمیشه .
-نننننننننه .... نهههههههه.... به دادم برسید ، منو نجات بدین ، کمکم کنید ، آااااای...

-لودو و رون هر یک طرفی از تابلو رو گرفتن و از رو دیوار بلند کردن و باهم به سمت پلکان رفتن ، سر کادوگان انقدر جیغ کشید تا به نتیجه رسید و توجه هرمیون رو جلب کرد.

-هی بچه ها میشه بگید دارین چیکار میکنین که این همه سر کادوگان جیغ میکشه؟
-هی دخترک ، تو صدای منو میشنوی؟
-معلومه که میشنوم ، باید کر باشم تا این جیغای گوشخراشو نشنوم.
-منو میبینی؟
-آره ، آره ، آره.... چرا نباید ببینم مگه کورم؟
-پس چرا این دوتا منو نمیبینن، چرا هرچی فحش چیز دارو بی چیز بهشون میدم به من توجه نمیکنن؟

لودو و رون تابلورو گزاشتن رو زمین و زدن زیر خنده ، دونفر دستاشونو زدن به هم و صداشونو انداختن تو سرشون ...

-واااای خدا لودو به مرلین که تو بازیگر خیلی خوبی هستی ، من دیگه داشت خندم میگرفت ، تو چطور تو چشماش خیره شده بودی و نمیخندیدی؟؟
-خیلی باحال بود ، هرمیون باید قیافه کادوگانو میدیدی وقتی گفتیم ببریمش انباری ، رنگش سفید شده بود و باور کرده بود که نمیبینیمش.
-ای لعنت مرلین بر شما باد ، باشد که خشم لرد سیاه شامل حالتون بشه ، چوب آلبوس تو سوراخ دماغتون ، مرا به سخره میگیرید؟ منو از خونه خودم بیرون میکنید؟......

اون روز تا شب کادوگان به فحاشی ها و تهدیدات خود ادامه داد و یک بند جیغ کشید.
رون و لودو هم دلیل فحاشی و داد و بیداد کادوگان رو برای محفلی هایی که از وزارت خونه به پناهگاه برمیگشتن تعریف می کردن و در ادامه باهم نوشیدنی کره ای نوش کردن و اون شبو به عیش و نوش تا صبح گزروندن.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مغازه اليواندر
پیام زده شده در: ۲۳:۲۷ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۹۷
#28
آنتونین با افسوس فراوان و سرخوردگی از مطب خارج میشه و با حرص خودش رو لعن میکنه که چرا اون سوال بیجارو از دکتر پرسید.
او همینطور در افکار خود گم بود و به مسیر نامشخص خودش ادامه میداد که ناگهان به فردی برخورد میکنه از عمق افکارش با عصبانیت بیرون میاد.

-هی مگه کوری احمق ؟ منو به این بزرگی اینجا نمیبینی؟
-اااا...چیزه.... خب ببخشید رفیق ، واسا ببینم این کجا افتاد؟
-چته ؟ دنبال چی میگردی؟
-آهان پیداش کردم اینجاس... هیچی ، یه قلب اژدهاس همین یساعت پیش تو کلاپ خیابون نافینگ هام سر یه شرط برندی بردمش.

آنتونین با خودش فکر میکنه که اگه اونم بره به کلوپ و شرط بندی کنه احتمالا میتونه با یه قلب اژدها بیاد بیرون و کار خودشو درست کنه.

-هی تو گفتی اسمت چیه؟
-نگفتم.
-خب حالا بگو ...
-ااا خب چته ؟ من لودو ام لودو بگمن ، وزیر ورزش و تفریحات جادویی.
-ببین لودو میتونی به منم بگی چطور میتونم شرط بندی کنم و برنده یه قلب اژدها بشم؟ آخه میدونی من خیلی بهش احتیاج دارم !

لودو شاخکاش سیخ میشه و تا متوجه احتیاج آنتونین میشه سعی میکنه آروم و بدون جلب توجه قلبو از دید خارج کنه ، آخه لودو چیزایی رو که از شرط بندی بدست میاره از جونشم بیشتر دوستداره و هیچ چشم داشتیو نمیپذره.

"مردک خسیس"

ناگهان در مغز لودو جرقه ای میزنه .
اون باخودش فکر میکنه که میتونم بهش بگم بره به کلوپ پیش یوآن و بگه از طرف منه ، اونوقت یوآن هم پول این قلبو که ازش پیچوندم میگیره هم یه مشت و مال خوب بهش میده .

-البته دوست من ، بفرمایید این کارت کلوپه ، آدرسش این زیره ، برو اینجا پیشه یوآن ، بهش بگو منو لودو بگمن فرستاده و همینطور بهش بگو لودو بابت هدیتت فووووق العاده تشکر کرد.
-کدوم هدیه اونوقت؟
-مهم نیست ، تو اینو بهش بگو ، اونوقت اون میتونه درست راهنماییت کنه تا چیزی ک میخوای رو بدست بیاری.
-ممنون دوست من ، لطفت رو یادم نمیره.

آنتونین با عجله راه میوفته ، تقریبا میدوئه تا هرچه زودتر به کلوپ برسه ، بعد از رد کردن سه کوچه یهو می ایسته و با احساس حماقت به کاری که کرد فکر میکنه:
"من احمق چیکار کردم؟ بجای اینکه برم به کلوپ ، چرا من اونو نکشتم و قلبو ازش نگرفتم؟؟ "
آنتونین به خودش میاد و سریع مسیری که اومده رو بر میگرده تا به سراغ لودو بره.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۹۷
#29
دیگه امشب شوری در دل ندارم
قبل هرچیزی خیلی ممنون ، نقد کار توئه بقیه اداتو در میارن یوآن.
یه چندتا نکته بگم منم...
۱. متاسفانه من غلط املایی زیاد دارم درسته ، شاید مهم ترین دلیلش اینه که من سال اول و دوم ابتداییم رو غیر حضوری خوندم.
۲. مواردی مثل "ک" یا "ب" خب میدونم منظورت دقیقا چیه این مشکل از خلاصه نویسی که نه ولی یه سبک جدیده بعضا ماها داریم برای کوتاه کردن متن پیام هامون استفاده میکنیم که قطعا حق با توئه تو رل نویسی کار اشتباهیه از نظر نگارش و املا ، خوب شد بهم فهموندیش .
۳. اینکه باید بگم نقدت یکم بیشتر از یکم اضافه وزن داشت ولی در کل دوسداشتم بیشتر تلاش کن تو میتونی نقدای بهتری بکنی .

۴.لودو هیییچ پستی و هیچ مکالمه ایه رو بدون #طنز و شوخی نمیزاره ، حتی این پست رو دوست من .

بازم ممنون از نقدت ، حتما تلاش میکنم درستشون کنم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۹۷
#30
سلام دوستای گلم...
پناهگاه رو بهم ریختم خفن طوری ...
لطفا نقد کنید ، ب گفته ی آلبوس دوست عزیزم ، دیگران نقد کنن تا الآن فقط آلبوس نقد کرده اینطوری بجا اصلاح دارم شبیه آلبوس میشم .

آلبوس جان بابا شما نقدتو بهم پیام کن لطفا ، بقیه ناظرا اینجا بفرستن ایرادی نداره.

دمتون گرم ، تائین تکلیف نمیکنما ، همش خواهشه.


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.