تصویر شماره ۵
همراه با بقیه دانش آموزا وارد سرسرای بزرگ شدم. درست مثل بقیه مجذوب سقف جادویی سرسرا شدم.
به جلوی سکویی که میز مدیر و معلم ها روش بود رسیدیم و منتظر وایسادیم تا پروفسور مک گونگال کلاه و چهارپایه رو بیاره.
وقتی پروفسور مک گونگال با کلاه و چهارپایه وارد شد کل سالن نفسشونو حبس کردن.
با اینکه قدم نسبت به بقیه سال اولی ها بلند بود ولی بازهم پا بلندی میکردم تا از آخر سف ببینم اون جلو چه خبره.
-اسم هر کسیو خوندم ، میاد جلو و روی چهارپایه میشینه تا کلاه رو روی سرش بزارم و گروه بندی بشه!...
بعد از حرف های پروفسور ، دلم هُری ریخت. اسم من با A شروع میشد پس حتما جزو اولین کسایی بودم که گروه بندی میشن.
درست بعد از اینکه به خودم اومدم پروفسرو مک گونگال فریاد زد :
-آگاتا جونز!
وقتی اسم خودمو شندیم از جا پریدم و به زور خودمو از بین دانش آموزای دیگه عبور دادم و به سکو رسیدم.
همین که خواستم پامو بزارم روی پله ها سکندی بدی خوردم ولی تعادلم رو حفظ کردم.
صدای پوزخند اسلیترینی ها باعث شد استرسم بیشتر بشه.
وقتی پروفسور کلاه رو گزاشت روی سرم یکهو همه جا تاریک شد. کلاه تا بالای بینی من اومده بود و جلوی چشمام رو گرفته بود ناگهان صدایی اومد که تنمو به لرزه انداخت و کل گوشمو پر کرد :
-اوه بالاخره بعد چندین سال...خیلی وقت بود بچه ای از خانواده جونز رو گروه بندی نکرده بودم...اوه دختر جون تو شباهت زیادی به مادر بزرگت داری...شجاع و جسور ، زیرک و باهوش ، زیبا و مهربان...ولی چیزی که راجب تو جالبه اینه که هیچکدوم از ویژگیهای اسلیترین رو نداری...
+صد سال از آخرین باری که یکی از اعضای خانوادم افتاد توی اسلیترین میگذره...
-اوه بله درست میگی...خب تورو توی کدوم گروه بزارم؟...هوممممممم فکر کنم...گریفیندور مناسبت باشه!
با خوشحالی بلند شدم و به سمت میز گریفیندور رفتم. سر میز با یه دختر برخوردم ، دستشو سمتم دراز کرد :
-سلام من کیم جِین هستم...دو رگه آمریکایی-کره ای...از آشناییت خوشبختم...
+همچنین...
باهاش دست دادم و کنارش نشستم. حس میکنم تنها عامل خوبی اون شب جِین بود...
-----
سلام، به کارگاه خوش اومدی.
داستان قشنگی بود، توصیفاتت نشون میده بلدی احساسات رو توی نوشته نشون بدی و این نکته خیلی حائز اهمیته.
تنها ایراد بزرگی که توی این پست میبینم، ایرادات تایپی و گاه املاییه که پیشنهاد میکنم همیشه قبل از ارسال یکی دوبار پستتو بخونی تا اینا پیش نیان.
به غیر از این، برای این مرحله کافی بود.تایید شد.مرحلهی بعد: گروهبندی!