لرد بخت برگشته مستقیم رفت پیش آلبوس و پایین رداشو گرفتو شروع کرد به التماس کردن.
_جون مادرت ،جون هر کی دوست داری ،بیا دست این دختره ی دیوونه رو بگیر و ببر .دیوانم کرد روانیم کرد.
پرسی و کندرا که شاخ در آورده بودن داشتن لردو نگاه می کردن .هیچ وقت فکر نمی کردن دلشون واسه لرد خبیث بسوزه اما اگه سنگ هم التماس لردو نگاه می کرد دلش واسش می سوخت.
آلبوس که داشت بال در می آورد همراه کندرا و پرسیوال با لرد به خونه ی ریدل ها رفتند تا قرار مدار عروسی رو بذارن .
در خونه ی ریدل ها.
لونا با دیدن آلبوس از تعجب خشکش می زنه و بعد از غش کردن روی نجینیه بدبخت همه رو تعجب زده می کنه .بعد از بهوش آوردن لونا لرد مستقیم میره روی صندلیش می شینه و به لونا می گه :
بیا اینم شوهر خلو چلت.امیدوارم دیگه نبینمت.میتونم امیدوار باشم؟
لونا که دیگر در دنیا به هیچ چیز جز آلبوس فکر نمی کرد گفت:
دیگه هیچ وقت منو نمی بینید.
_خداکنه راس بگی.
آلبوس که دیگه به تمام آرزو هاش رسیده رو به لرد می گه :
من تا آخر عمر غلامتونم . نوکرتونم.خاک پاتونم................
_لازم نکرده .تورم دیگه نمی خوام ببینم.
آلبوس اصلا به لرد توجه نمی کنه.اون به سمت لونا می ره و به اون پیشنهاد قدم زدن می ده .لونا هم که از خدا خواسته قبول می کنه و به این ترتیب آلبوس و لونا می رن که قدم بزنن و کندرا ،پرسیوال و لردو تنها می ذارن.
کندرا که احساساتی شده می گه :
وای چه رمانتیک.
_به نظر من که تهوع اوره.
چی گفتی؟
_منم باهاش کاملا موافقم.کاملا تهوع آوره.
_شما دو تا اگه جرئت دارین حرفتونو تکرار کنید.
و به این ترتیب لرد و پرسی یه کتک حسابی از کندرا می خورن.