تصویر کلاه گروهبندی:
-همه ی دانش آموزان بشینن تا ضیافت ر شروع کنیم اما قبل از اون باید مراسم گروهبندی رو آغاز کنیم تا سال اولی ها بدونن که در چه گروهی در هاگوارتز تحصیل می کنند.
این صدای پروفسور مک گوناگال بود تا به ما نظم و ترتیب بدهد ، نمی دانم این چه شیوه ای برای نظم و تر تیب دادن بود اما بود که بود .حالا بگذریم چیز های مهم تری برای تعریف هست که باید بگم:
همگی نشستیم.احساس سرما کردم.گویی از نوک انگشتان پایم تا فرق سرم به یخ تبدیل شده بودند.عرق سرد روی تنم نشست.این احساس با آنچه من فکر می کردم بسیار متفاوت بود من انتظار داشتم در کمال خونسردی و آرامش روی صندلی بنشینم گروهم را تعیین کنند و به پی تحصیل پر ماجرا در هاگوارتز بروم،آه...ولی زهی خیال باطل اگر در اسلایترین بیفتم چی ؟ حتی با فکر به این مسئله هم بدنم به رعشه افتاد...
اما ظاهرا باید به خاطر چیز دیگری نگران می بودم! کلاه گروهبندی!!!!!!
پروفسور مک گوناگال:کلاه گروهبندی آماده ای تا مراسم رو شروع کنیم؟دانش آموزان منتظرن!
اما صدایی نیامد! کلاه حتی کوچک ترین تکانی هم نخورد!
صدای لرزان پروفسور مک گوناگال گفت: کلاه...گرو...گروهبندی؟
همهمه ای در سالن به راه افتاد.خدایا!من کشش این همه استرس و ترس را نداشتم!
در این میان فقط پروفسور دامبلدور آرام بود و با لبخند دلنشینش به آدم دلگرمی می داد.
پروفسور دامبلدور از صندلیش برخاست و گفت:دانش آموزان عزیز!هیچ جای نگرانی نیست! چون احتملا کلاه خوابیده و در گوشش چوب پنبه ی ضد صدا گذاشته!
بعد به سمت کلاه آمد و وردی را زیر لب خواند.همهمه ها اوج گرفتند اما در این میان من صدای تپش قلبم را به خوبی می شنیدم.
بعد از چند دقیقه ی حیاتی کلاه چینی به چروک هایش داد و گفت: چه اتفاقی افتاده؟
پروفسور دامبلدور:هیچی کلاه جان!فقط فکر کنم یادت رفته بود چوب پنبه های ضد صدا رو از گوشت دربیاری !
-واقعا؟خب..اهم اهم ...آ آ آه به کلی فراموش کرده بودم امروز اولین روز سال تحصیلی جدیده .....خب.بهتره مراسم رو شروع کنیم....
...
و مراسم به خوبی خوب انجام شد تازه خبر خوب تر از این که من به گریفیندور رفتم!
من که خیلی گرسنه ام شده بهتره در ضیافت شرکت کنم!
شب بخیر!
از خواب موندن کلاه و توصیفاتی که در مورد حس و حال ملت و بخصوص رفتار دامبلدور دادی خوشم اومد. جالب بود. اما آخر داستانو یکم زیادی سریع پیش بردی. بهتر بود وقتی این همه از استرس خودت صحبت کردی، تهش به مواجه شدن با این استرس و به پایان رسیدنش اشاره بیشتری میکردی.
در هر صورت به نظرم آمادگی ورود به ایفای نقش رو داری.
تایید شد.
مرحله بعد: کلاه گروهبندی