فلور در حالی که صورتش به این
تغییر می کرد گفت : شاید شما روحیتون خیلی خشن باشه و به کشتن و جسد و
... عادت داشته باشین اما روحیه ی لطیف من عادت نداره . پس منو زودتر از این جا ببرین .
و زمینو با مایع سبز رنگی تریین کرد . (
)
لینی در حالی که با انزجاز به مایع سبز رنگ نگاه می کرد گفت : روحیه ی ما هم به اینا عادت نداره .
مندی که حوصلش سر رفته بود یه ورد خوندو فلورو روی تسترال انداخت و گفت : خوب همه رو تسترالا .لینی مندی زنوف و لونا پریدن رو تسترالا.
مندی : همه به مثلث برمودا فکر کنین .
یه لحظه سکوت و بعد هر پنج تسترال پریدن رو به آسمون .
بعد از چند دقیقه که از شوک در اومدن زنوف تازه یک چیز مهمو یادش اومد و آرزو می کرد کسی ازش سوال نکنه .
اما زنوف با بد شانسی رو به رو شد چون همون لحظه فلور فریاد زد : کی می رسیم ؟؟
_: مطمئن نیستم اما بر اساس حساب کتاب های من ، با تسترال دو هفته تو راهیم .
رنگ از چهره ی فلور ، لینی، لونا و مندی پرید .
لونا با صدایی لرزان گفت : دو هفته ؟ درست شنیدم ؟ انتظار داری ما دو هفته روی این تسترالا بشینیم ؟
مندی در حالی که سعی می کرد غش نکند نالید : چه جوری جواب معلمارو بدیم ؟ از همه ی درسا میفتیم .
لینی با نگاهی خشمگین به زنوف گفت : جواب اربابو چی بدیم ؟ وقتی برگردیم تیکه تیکمون می کنه .
فلور هم داشت تصمیم می گرفت خود کشی کنه یا نه !!
زنوف داد زد : بسه . کدومتون بلده آپارات کنه ؟ خوب مسلما همتون بلدین . ما این جا از تسترالا پیاده می شیمو به میامی آپارات می کنیم چون نمیشه توی خود مثاث برمودا آپارات کرد از اونجا به بعدو با قایق می ریم . قبوله ؟
بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)