هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: دفتر ناظران انجمن جادو و جادوگری
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
من یه تاپیک زدم به اسم "جیمز: خوب یا بد " وقت نبود منتظر جواب شم چون به سختی داخل سایت میام:)


فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
مهمان -بدون نام
سلام
آقــــــــــــــــــــــــــا صاحب اینجا شومایی؟!



پاسخ به: انبار وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
-

- بیا جلو تر... جلوتر، یکم دیگه مونده

مودی پشت در یکی از اتاق های خالی راهرویی که به اتاق وزیر می رسید کمین کرده بود تا ارنی را هنگام عبور از راهرو بقاپد و به داخل اتاق بکشد.

ارنی:

اما ارنی درست در دوقدمی در آن اتاق 90 درجه پیچید و وارد راهروی انبار شد...

مودی در حالی که خون خونش را می خورد روی پنجه ی پاهایش با سرعت تمام به سمت ارنی به راه افتاد...

در ذهن مودی

- فقط سه قدم مونده... دو قدم... آهان! الان دیگه میگیرمت...

مودی دستش را به جلو دراز کرده بود طوری که از نوک انگشت وسطی اش با شانه ی ارنی فقط چند سانت اختلاف بود...

شترق!

با ایستادن ارنی مودی با شکم وارد سیستمات ارنی شد و هردو بر روی زمین شپلخ شدند...

- چیزه، چی می... آهان! سلام مک میلان خوبی؟ می خواستم حالتو بپرسم...

- سلام و زهر مار! می خواستی حالمو بپرسی یا گند بزنی تو حالم؟ آخه چشم ورمی تو جای پدرمی اونوقت با من شوخی می کنی؟ بعد از n سال بازنشستگی دوباره کاراگاهت کردم... دیگه از جونم چی می خوای؟اونم وقتی که کلی کار دارم

-

و مودی نا امیدانه به مقصد نا معلومی آپارت کرد...


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
نام:

نامی که همه منو صدا می کنند رون ویزلی هست ولی اسم هنریم رونالد بیلیوس ویزلی می باشد . اگه کاراگاه شم میشه کاراگاه ر. ویزلی

2. چقدر سابقه در ایفای نقش دارید؟

فک کنم دو ماه

3. هدف شما از عضویت در درفتر کاراگاهان چیست؟

زندگی پول می خواد دیگه

4. آیا به «چیز» التزام عملی دارید؟

یه ویزلی هیچ وقت سمت چیز نمیره.

5. آیا خوش تیپ تر از آقای مک میلان هم وجود خارجی دارد؟

مورفین گانت

تأیید شد.




ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۱ ۱۶:۰۲:۲۲

شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: بانک گرينگوتز-بانک جادوگران
پیام زده شده در: ۷:۴۲ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
جشنواره تابستانی سایت جادوگران
مسابقه ایفای نقش


شرایط و قوانین کلی مسابقه ایفای نقش را در اینجا مطالعه کنید.


* خلاقیت و نوآوری در قسمت های طنز و ظاهر خوب و رعایت کامل علائم نگارشی از اهمیت زیادی برخوردار است.

* اعتدال و پیش بردن سوژه با سرعت طبیعی مورد توجه هیئت داوران است. سعی کنید رول شما خودش به تنهایی برای ادامه داده شدن به نفر بعدی هم انگیزه بدهد و هم سوژه های داخلی در سوژه اصلی فراهم نماید.

* هر کاربری جهت شرکت در مسابقه فقط باید یک رول تا تاریخ ذکر شده ارسال کند. ارسال رول های بیشتر امتیاز مثبتی اضافی نخواهد داشت و هیئت داوران به ناچار یکی از رول های شما را داوری خواهد کرد.

* در صورت خارج شدن سوژه اصلی توسط مشارکت کنندگان قبل از شما، اگر شما در رول خودتان سوژه را مجدداً به شکل خلاقانه ای احیا نمایید، امتیاز مثبت به شما تعلق خواهد گرفت.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرحله اول: رول نویسی (نمایشنامه نویسی) ادامه دار و گروهی به سبک طنز

در صورت تمایل به شرکت در مرحله اول مسابقه، کافیست هر کاربری سوژه جدید زیر را در یک نمایشنامه سبک طنز حداکثر تا پایان وقت روز سه شنبه، 25 تیر ماه 92، ادامه دهد.

توجه داشته باشید که اگر شرکت کننده دوم و بعد از نفر دوم هستید، لازم است که فقط از نمایشنامه نفر قبلی خود ادامه دهید:


سوژه جدید
نویسنده: ایوان روزیه


آن روز یک روز گرم و آفتابی به حساب می آمد. خورشید به تمام زوایای کوچه دیاگون میتابید و جادوگران و ساحران در زیر نور گرما بخش آفتاب مشغول کلاه گذاشتن سر همدیگر بودند. همه چیز به نظر طبیعی می آمد. ویزلی ها جلوی مغازه ترقه فروشی شان میتینگ تبلیغاتی گذاشته بودند تا آخرین محصولشان را عرضه کنند (این میتینگ چند بار به خاطر ترکیدن رون با وسیله شوخی جدید کنسل شده بود!)، فلورین فورتسکیو بستنی اش را روی سر مشتری بخت برگشته ای خالی میکرد که از طعم سفارشش خوشش نیامده بود و اهالی کوچه ناکترن هم به میان جمعیت آمده بودند تا به زور هم که شده چند نات گدایی کنند.

همه چیز ظاهرا خوب و آرام به نظر میرسید، اما...ظاهرا! در بلند ترین طبقه بزرگ ترین ساختمان کوچه جنی با کت و شلوار چند هزار گالیونی مدام جلوی پنجره دفترش در حال قدم زدن بود. از پنجره میشد تمام کوچه دیاگون را مشاهده کرد (چون کوچه انقدرها هم بزرگ نبود باقی مانده تصویر پنجره را با گل و بلبل و درخت و آبشار و سوسول بازی های دیگه به طور جادویی پر کرده بودند!) و بر روی میز کار پلاک برنجی ای به چشم میخورد که عبارت «هرپوک مقتدر، شرف نظام سرمایه داری» روی آن نقش بسته بود.

چند صدای ضربه به در جن را از فکر و خیال بیرون آورد. به روی صندلی اش پشت میز کار برگشت و اجازه ورود داد. جنی هم قد خودش با گوش های دراز و کتی هزاران گالیون ارزان تر وارد شد و رو به او تعظیم کرد: قربان، فرموده بودین که با من کار دارین.

هرپوک با عصبانیت مشتی روی میز کوبید و گفت: کارت دارم؟ کارت دارم؟ معلومه که کارت دارم! این چه افتضاحیه که بار آوردین؟!
جن که از ترس به خودش میلرزید چند قدم عقب رفت و گفت: ولی قربان ما داریم تمام تلاشمون رو...

هرپوک به سرعت از روی صندلی پایین پرید و به سمت جن رفت. انگشت دراز و استخوانی اش را به سمت بینی جن گفت و گفت: قرار بود تا یک هفته دیگه سالن بورس گرینگوتز رو افتتاح کنیم. قرار بود باقی مونده پولی که توی دست و بال مردم بود رو از طریق بورس جذب کنیم. قرار بود نات به نات پول مردم رو از زیر فرش و توی گلدون و لای کتاب بکشیم بیرون. قرار بود من تا یک ماه دیگه سه هزار میلیارد گالیون دیگه اختلاس...اوهوم بگذریم! قرار بود این همه کار بکنیم و اون وقت چی شد!؟ بانک زد به سرش! در تمام صندوق ها قفل شد. به هیچ وجه هم نمیشه بازشون کرد. میفهمی این فاجعه چه ضربه ای به اعتبار ما میزنه؟ میفهمی یا بزنم توی سرت تا بفهمی!؟

جن که هدف پرتاب ذرات آب دهان هرپوک موقع حرف زدن قرار گرفته بود با ترس و لرز صورتش را پاک کرد و گفت: قربان ما هرکاری که میدونستیم انجام دادیم. تا همین الان سه نفر از اجنه قدرتمندی که برای این کار استخدام کرده بودیم توسط صندوق ها بلعیده شدن! واقعا نمیدونیم باید چیکار کنیم. در صندوق ها به هیچ طریقی باز نمیشه.

هرپوک به روی صندلی اش برگشت و تابلویی را از روی دیوار برداشت و دستی به رویش کشید. آن را به جن کارمند نشان داد و گفت: میدونی این چیه؟ این نشان خانوادگی منه. اجداد من هزاران سال به اسم بانک داری سر جادوگرها رو بدون اینکه خودشون متوجه بشن کلاه گذاشتن و پولشون رو بالا کشیدن. در تاریخ خاندان ما هیچ وقت سابقه نداشته یکی از ما بخواد از جادوگرها کمک بگیره ولی...متاسفانه چاره ای نیست. برو و چندتا جادوگر یا ساحره جمع کن. کسایی که ممکنه بتونن تو این قضیه کمکمون کنن. این کار لکه ننگ تاریخ فعالیت من خواهد بود، ولی راه دیگه ای به ذهنم نمیرسه.حالا زودتر از دفتر من برو بیرون و به کارهات برس وگرنه خودت رو هم به خورد یکی از اون صندوق های روانی میدم!

جن با عجله تعظیم کرد و به سرعت از اتاق خارج شد. هرپوی مقتدر تابلو را به روی دیوار برگرداند و سرش را میان دست هایش گرفت و گفت: اگه واقعا یه روزی این ملت بفهمن اونی که سه هزار میلیارد گالیون اختلاس کرده خاویر نبوده، بلکه من بودم چیکار میکنن!؟


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۱ ۷:۵۰:۴۰
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۱ ۷:۵۳:۱۳

No Country for Old Men




پاسخ به: هدف از ساخت هری پاتر چه بود؟؟؟
پیام زده شده در: ۲:۴۲ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
نقل قول:



1_خوب برادر اولین نتیجش اینکه امسال شما اون دنیا باید جوابگوی این همه تهمت و... باشید که به اون خانم نویسنده نسبت دادید
2_برادر تفاوت یه مسلمان واقعی با مسلمان نما اینکه که مثل اب خوردن انگ شستشوی مغزی به کسی نمیزنه
3_ اینم نیاز به اثبات همراه با مدرک داره و اگر غیر از این باشه باید جزو تحلیلها دسته بندی بشه نه اینکه بگیم _شک نکنید که اینطوره_ چون از دید اسلام و قران پیروی از گمان مایه انحراف ،شقاوت و در اخر گناه بزرگی است
4_ والله ما که به خاطر خود داستان بود که علاقمند شدیم و طرفدارش هم هستیم خودمان داریم تبلیغش میکنیم
از طرفداراشم بپرسی همینو میگن . یعنی اینکه داستان در عمل به ذهن مخاطب خوب امده و ربطی هم به تیلیغ نداره ، حالا اگر دارند تبلیغ یک رمان خوب رو میکنند موضوعی جدا است که اتفاقی کاملا معمولی میباشد



والله ما هم تو سن کودکی عاشق همون جذابیت داستان شدیم ولی در کل الان که نگاه میکنم چیزی که تو بچگی میدیدم رو نمیبینم. دیدم عوض شده...
نه دیالوگ خاص و خفنی داره ، نه فیلمش زیاد حرفه ای ساخته شده ... کلا ممنونیم که اوقات قشنگی رو تو بچگی برامون ساخت ، ونه چیز دیگه ...


عضو شماره 633


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۰:۵۷ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
1. نام:

یادمه قبلا خودت همیشه از وجود چنین چیزی توی فرم ها گله داشتی. حالا میای همین سوالا از ملت میپرسی؟

2. چقدر سابقه در ایفای نقش دارید؟

از وقتی یکی اومد منو از راه به در کرد و این جا را به هم معرفی کرد. میشناسیش که؟

3. هدف شما از عضویت در درفتر کاراگاهان چیست؟

گرفتن نشان کارآگاهی. قول میدم اگه بدی دیگه نیام.

4. آیا به «چیز» التزام عملی دارید؟

نه. ما فقط میفروشیم.

5. آیا خوش تیپ تر از آقای مک میلان هم وجود خارجی دارد؟

منو ببین. ورزشکار به این خوش تیپی و با ابهتی دیده بودی؟!

با توجه به نداشتن انگیزه ی کافی قصد تأیید نکردن داشتم، اما چون دیدم آویزون میشی و ول کن نیسی به صورت مشروط تأیید می کنم. شرطش هم اینه که فعالیت نکنی.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۱ ۱۶:۰۱:۲۶

امضا نمی دم.


پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۰:۵۵ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲
سوژه جدید

- آخه قربان اینجوری که درست نیست! بالاخره یهو یکی میاد می بینه آبرومون میره. این میز به این خوشگلی، مگه چه ایرادی داره؟

- نه داش ارنی. من اینژوری عادت دارم. اصلاً سر میژ و شندلی نمی تونم خوب کارامو انجام بدم!

بوی دود چیز تازه اتاق وزیر رو پر کرده بود. مورفین کنار دیوار سر پا نشسته بود! زانو هاشو بغل کرده بود و چند نامه و کاغذ اداری هم جلوی پاش روی زمین افتاده بود.
چند دقیقه ای می شد که ارنی به شدت تلاش می کرد که وزیر پشت میز و صندلی بشینه ولی ظاهراً وزیر منتخب ول کن معتاد استایلش نبود!

بالاخره ارنی نا امید شد و گفت:
- باشه جناب وزیر. هر طور که راحتید. میخواید حالا 50 گالیون به من بدید تا برم براتون یه چای نبات توپ بیارم بزنید بر بدن مبارکتون. :pretty:

مورفین در حالی که اولین نامه ی اداری رو باز می کرد گفت:
- برو ببینم تو هم دلت خوشـــ... ارنــــی! بیا اینژا رو ببین!

چشمای خمار مورفین گرد شده بود و مشغول نگاه کردن به نامه ی کاملاً رسمی بود:

نقل قول:

وزیر محترم
با درود

احتراماً از شما دعوت می گردد که به همراه هیئت همراه برای ارائه ی سخنرانی و صحبت راجع به مسائل کشور انگلستان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد حاضر شوید.
برای این سفر هواپیمای جت خصوصی سازمان ملل متحد در خدمت شما و همراهان گرامیتان است.
حضور و سخنرانی شما مایه ی مباهات ماست!

با تشکر
کی بان مون
دبیر کل سازمان ملل متحد


ارنی که از بالای سر مورفین در نامه رو خونده بود با چشمانی که هر کدوم اندازه ی یه توپ تنیس شده بود خوندن نامه رو تموم کرد!

مورفین با چهره ای متعجب و دهانی باز گفت:
- ارنــــی! یعنی واقعاً دعوتمون کردن؟ ایول به این بان بون!

ارنی با خوشحالی گفت:
- آره! فکر کن مورفین، کلی قرارداد تجاری می بندیم. کلی مذاکره، کلی رایزنی، کلی خوش گذرونی. زنگ بزنم عیال بگم چیزا رو جمع کنه.

- ارنـــــی! دیگه وقتشه وعده ی باژ شدن مرژ ها و شادرات و واردات چیز رو عملی کنم! به سوی آمریکا با هواپیمایی فول آو چیز!

ارنی:
ملت پشت صحنه:


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۲
یا سالازار!

جد بزرگوار لرد سیاه! لطفا یه تجدید نظری در مورد تقسیم امتیازا بکنین.

الان تابستونه، ایفای نقشم که ماشالا خوب فعاله، حتی از تابستونای این چند سال اخیر هم فعال تره. میتونین ملاحظه بفرمایین تعداد پستایی که تو یه روز میخوره رو!

گروهای هاگوارتز هم به نظر نمیاد کم عضو داشته باشن. حتی اسلایترین هم که همیشه کمترین عضو رو داشت الان کلی عضو تازه وارد داره و یه رقیب جدی توی هاگ حساب میشه.

لطفا بازم فکر کنین، تابستونه! ایفا فعاله! "حداقل" سه تا گروه فعال توی هاگوارتز هست که ایشالا چهارمی هم عضو جذب میکنه و میتونه با بقیه رقابت کنه.

خداییش تقسیم بر تعداد ظلم در حق فعالیت فعلی سایت نیست؟ با تقسیم بر تعداد عملا داریم میگیم اونقدر کمیم و فعالیتمون کمه که همون شرکت کردن یه نفرم برامون خوش حال کننده س! والا با این اوضاع تقسیم بر سه هم میتونه کم حساب بشه!!!

گریف که همیشه عضواش زیاد بوده و اکثرا فعال ظاهر شده، اسلی ها هم که ییهو زیاد شدن و بعید میدونم این همه عضو نخوان هاگ شرکت کنن، ریون شاید تعدادشون کم باشه اما همین تعداد اعضای کم فعال هستن. هافل هم مرلین بخواد عضو جذب میکنه. یعنی این هاگ میتونه با شرکت 4 گروه فعال یه هاگ رویایی مث قدیما بشه!!!

شاید نسبت به قدیما وضع خوبی نباشه، اما خداییش نسبت به دو سه سال اخیر خیلی وضع گروها بهتر شده.

پس بازم ازتون خواهش میکنم یه بار دیگه در مورد تقسیم امتیازا فک کنین یا سالازار! اگه با این اوصاف بازم تصمیمتون مثل قبله، دیگه حرفی نیست و تسلیم میباشیم.

تنکس!




پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۲
درود بر کاراگاهان
خیلی خوش آمدید به دفتر کاراگاهان وزارت سحر و جادو. امیدوارم بتوانید به کاراگاهانی خوب و خبره تبدیل شوید و در مأموریت ها شرکت کنید.

تا این جا افراد زیر عضو دفتر کاراگاهان شدند:

آلستور مودی
ویلبرت اسلینکرد
دافنه گرینگراس
چارلی ویزلی
رون ویزلی

به زودی نشان های کاراگاهی شما برایتان ارسال می شود که باید اون ها رو در امضای خودتون قرار بدید.
منتظر مأموریت ها باشید!


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۳ ۱۱:۳۸:۵۰

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.