هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
#71
سلام


ایگور جان مبحث تدریس بنده اینه؟

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... .php?topic_id=46&forum=17


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
#72
صلام الیکم

در راثطای انگیظه حای ضیبای عیگور دامبلدور عذیذ برای فآل کردن صایط

بیایید و لتفی کنید و برنامه ریضی برای تسدی پصط وذارط رو انجام بدید
طا وذارطخونه رو راح بنداضیم


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#73
شامپوووووووو

سلام

آقا جان این اشکال عدم دسترسی به پروفایل ها برطرف شده یا نه؟

میخواستم بگم برای من هنوز همینطوره


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


پاسخ به: ثبت نام اساتید هاگوارتز !
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#74
سلام بر ایگور دامبلدور

آقا جان

دروس مرد علاقه
1-آموزش جادوی سیاه
2-تاریخ جادوگری

سابقه تدریس: سه بار درخواست دادم ولی چون مزنه ی حق التدریس من کمی بالا بود مدیران قبلی نپذیرفتند


روزهای تدریس:

چهارشنبه
پنج شنبه
جمعه
یک شنبه


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


پاسخ به: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#75
به نام خدا

با سلام و صلوات بر روح پرفتوح شاهید بزرگوار پسر گلم بوس آل

دامیلدور و با درود بلند بر روان پاک سرور و سالار جادوگران استرس کبیر

و عرض ارادت خدمت مدیر اسبق و فعلی هاگ،جناب استاد دکتر

مهندس پروفسور سید ایگور کارکاروف و سلام و صلوات بر عزیزانی که

جان خود را در راه اعتلای سایت عزیزمان فدا کرده و به بالاک،هبوط

کردند.



بنده سر پرسی سایکس پرسیوال دامبلدور کبیر اکبر کابر مکبور (اَه ساکت شو دیگه)
صادره از : گریف العلیا

دروس مورد علاقه: فوضولی؟



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۱
#76
السلام علیکم

(ریگولوس،دستت رو بیار جلو یه ماچ ازش بکنم)

آقاجان
عزیزان


ازتون خواهش می کنم از تفکرات آتشین و تندروانه ی ایام هفده تا بیست سالگی کاملا بیرون بیاید

من دو سه تا سوال دارم از همه تون

سوال اول من اینه که:
کسانی که تصمیم گرفتید صورت مسأله رو پاک کنید بجای اینکه زحمت بکشید و اون رو حل کنید....معنی هوچی بازی رو میدونید چیه؟

چرا سعی نمی کنید مثل یه گله آدم متمدن یه کنفرانس بذارید و تبادل نظر کنید

فقط تو این چند روز اومدید و داد و بیداد کردید که مدیرا نقش هویج رو دارن در این سایت!


به مقدسات همه تون قسم با هوچی بازی و داد وبیداد الکی و تهدید(مگر افرادی که تهدیدشون می کنید آزاد نیستند؟شماها چنین حقی رو ندارید) هیچ مشکلی حل نمیشه که هیچ،وضع بدتر هم میشه

میدون خالی کردن کار آدمای ترسوئه


این سوال اول من


و اما سوال دوم:
پنج تا از مشکلات اصلی سایت که شما دارید حنجره تون رو برای رفعش پاره می کنید به همراه راه حل پیشنهادی تون به طور کامل همین جا بنویسید.

اگر یه همچین اتفاقی افتاد و شما آن سخنوری های هنرمندانه و خطابه های غرا تون رو کنار گذاشتید و به معنی واقعی کلمه در مورد این درد هایی که استخوان های سایت ازش رنج می برند با مسئولان سایت بحث و تبادل نظر کردید اونوقت مسأله ی اصلی پیش میاد و اون،اینه:

به مدت یک ماه...

گر تو بهتر می زنی بستان ،بزن!

مورد بعد

هری پاتر به پایان رسید به طور کامل
ولی زندگی ما به سرعت به راه خودش ادامه می ده
جادوگران برای ما شده یه عادت همیشگی
پست های این زن و شوهر دوست داشتنی(ریگول و جسیک)رو بخونیم و از خنده روده بر بشیم

تهدید های بارون خون آلود رو بشنویم و بترسیم
و یا پست های پودینگ عزیز جان رو دنبال کنیم و وارد یه قضیه ی ترسناک بشیم و داستان رو ادامه بدیم

جدا از همه ی این بحث ها
نکته اصلی اینه

دوستان غیر شیعه
عزیزان غیر مسلم

امام اول شیعیان ،علی بن ابی طالب سخن زیبایی دارند که می فرمایند:
هرکس چیزی ولو کوچک به من بیاموزد،مرا بنده ی خویش کرده است

به این سادگی و با هوچی گری و تهدید به معلم اصلی تون در فن نوشتار و داستان نویسی پشت نکنید


شما همه تون از اعضای نسبتا قدیمی این سایت هستید
با بودن هاش صفا کردید و با نبودن هاش، ساختید

غم شما،غم همه بود و شادی شما،شادی همه


نکنید این کار رو...نکنید


(پس از پست من همگی حق دارید من رو به باد فحش و ناسزا بگیرید....مخصوصا شخص پرنسس روونا)



پ.ن:
آهای سیریوس...من مزدور مدیرانم مگه؟برای من چه تفاوتی داره که طرفداری از مدیرا بکنم یا از شما؟



Re: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۰
#77
-خو که چی الان؟ فرمان "اوکی" را میدهم دیگه چه صیغه ایه؟ ینی مرده شورخودت و این ایده هات رو ببرن ابله بی شه عور.مگه من نگفتم دو تا آدم رو برای این کار انتخاب باید بکنی؟ینی آدم تو این خونه ی بی صاحاب مونده وجود نداشت که دو تا کوآلا رو فرستادی؟آلبوس....شیرم حلا نه ببخشید محبت های من حلالت نباشه به حق این وقت ساعت!

پشمک کوچکتر سرش را پایین انداخت و با لحن محزون گفت:
-بابا دوباره ما رو جلوی این همه آدم ضایع کردی؟خوب مگه اون دو تا آدم نبودند؟چرا نفرین می کنی آخه؟ مگه چیکار کردم؟

پشمک پدر دستش را برای پس کله ای زدن به پسرش بالا آورد که

ناگهان...

روح زن بلندقدی مثل طوفان به سرعت و مهیب از دیوار مقابل وارد شد و دقیقا جلوی پرسیوال قرار گرفت.

روح:
-دوباره دست رو آلبوس بلند کردی پیرمرد؟خجالت هم خوب چیزیه به خدا...بچه ی منو کتک می زنی؟ بگم عزری جون بیاد ببردت؟

پرسیوال با وحشت به روح جواب داد:
-ک...ک...کندرا ت...تو این جا چیکار می کنی؟ خو آخه مخ نداره این بچه ت...پدر منو در آورده با این ایده های هوشمندانه ش!

کندرا دامبلدور با لحن تحکم آمیز گفت:
بوس کوچولوی من خط قرمز ماست...به عزرائیل گفتم هرموقع تو دست روش بلند کردی بیاد ورت داره بیاردت اینجا...فهمیدی پرسی؟

پرسیوال سرش را پایین انداخت و جواب داد:
-کندرا آبرومونو کردی تو چاه مستراح که! تورو خدا بس کن دیگه....باشه دیگه کاری با شازده ت ندارم.

روح کندرا رو به پسرش کرد و گفت:
-کاکل زری مامن تو هم هوای بابات رو داشته باش...اذیتش نکن...دقت کن تا نیاز به ماست مالی کردن نداشته باشی و پدرت رو هم اینطور عصبی نکنی!باشه خوشگلم؟

آلبوس که تا الان با ترس به گفتگوی پدر و مادرش نگاه می کرد با لکنت گفت:
-باشه مامان...ولی من میترسم....نمیشه کنارم بمونی؟

کندرا لبخندی زد و به پسرش گفت:
من همیشه دنبالت هستم پسر گلم...خونه ی من تو قلب توئه!( چقدر خز شد این یه تیکه!)

کندرا این را گفت و ناپدید شد

حضار که تا الان در شوک این قضیه بودند ناگهان از این شوک درآمدند
جسی:
-پرسیوالم که زی زی از آب در اومد

گودی:
-هه هه هه آقارو باش .. ماروبگو که به پرسی اعتماد کردیم!

چانگ:
-خجالت نمیکشه مرتیکه پیرمرد زن ذلیل...از ضعیفه جماعت عین...میترسه اونوقت میاد به ما دستور میده!

بس کنید دیگه بی ادب ها...پرسیوال هنوز هم پدر منه ها!چرا توهین می کنید؟


و ملت فرمان رییس دامبل شماره دو را همی پذیرفتند بالافاصله...

جسیکا از روی صندلی تخت مانندش بلند شد تا در باب توضیح آن نامه نکاتی چند را عرض بنماید

که یکباره...

آهوی نقره ایی از دیوار مقابل وارد شد و با صدایی شبیه سوروس گفت:
-آلبوس....بیا نجاتم بده از دست این دو تا....لرد داره مشکوک میشه...

و دوباره چشمان پرسیوال مثل دریای خون شد و از هر هر دو گوشش دودی همچون دود لوکوموتیو های قدیمی به شدت بیرون زد و با فریاد گفت:
آلــــــــــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــــــــــوس! اینا دوباره چه غلطی کردن؟؟؟


ویرایش شده توسط پرسیوال دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۱ ۱۴:۲۰:۲۲

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ یکشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
#78
سامالکم
سام الکم
سام علکم
آمو علیکم
ساموعلیکم
سلام علکم
سلام علیکم
سلامن علیکم

اولن:
چه معنی داره یه دختر اون هم در سایت وزین جادوگران تبلیغ یک مشروب کمیاب رو بکنه؟

دومن:
پروف لاوگود ما چشم امید به دستان پرمهر شما همی داشته بیدیم!

سومندش:
اهای روونا
چرا اینقدر درخواست میدی، من گول شما رو نخواهم خورد و شریک جرم شما در "حذب" نمی شوم،من مستقل هستم.

چهارما:
غلط کردم پروفسور،الان شروع می کنم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- یه دانش آموز مشنگی رو در نظر بگیرید! گرفتید؟ حالا یه روز طاقت فرسای مشنگی در مدرسه رو براش بنویسید! (200 نمره)ـ


خااااله
در نظر گرفتم!


پرسیوال در صبح آن روز کذایی به گفتار خودش:

یک هفته تمام یللی تللی و رفیق بازی و دود پیپ به سینه وارد کردن،نتیجه اش این شد که شب قبل فهمیدم امتحان امروز صبح،تاریخ نبوده بلکه چیزی نبود جز ریاضی !

-به محض رویت برگه تاریخ آزمونها فریادی از سر درد کشیدم اما لحظه ای بعد حس کردم پس کله ام بسیار داغ شد. در همان دم ندایی در گوشم گفت:
-پاشو برو بیرون یه چرخی بزن حالت جا بیاد.....امتحان کیلو چنده؟

و من هم از خدا خواسته با کمال میل تیلیف را برداشته و با شور و شوق بسیار به رفیق شفیقم زنگ زدم تا206اش را آتش کند و بیاید دنبالم که بسی مشتاق خوردن یک لقمه نان و چیپس و پنیر با دوغ هستم!

آن شب گذشت و من به دلایلی باید عزم خود را جزم می کردم و پس از مدتی مدید به حمام عزیمت می کردم.

در تمام این مدت بیرون رفتن و عزیمت به حمام به کلی آزمون ریاضی را از یاد همی برده بودم.

جانم برایتان بگوید پس از بیرون آمدن از حمام با آن حال نزار(تازه....تنها هم بودم!)بار دیگر به برگه تاریخ آزمون خیره همی گشتم و به یکباره....سه فاز پرانیدم!

آزمون،نهایی هم بود.

بد به دل خود راه ندادم و نشستم و مثل درازگوش راه راه عرعرکننده!!!سه چهار تا فرمول را به خاطر همی سپردم و شادان و خندان و با صورتی تراشیده و تیغ مالیده(کیف می کردی از صورتم ماچ کنی!)به سمت مدرسه به راه افتادم.

از مشقت های مسیر نگویم بهتر است، اتفاقاتی همچون افتادن از پله های اتوبوس در آغوش خانمی که میخواست سوار شود الی آخره...

بالاخره به مدرسه رسیدم و همچون قهرمانی فاتح دو دست را بر دولنگه درب گاراژی مدرسه گذاشته و آن را گشودم

اما....

صحنه ای دیدم به غایت زجر آور.

همه همچون صحنه های وداع از یکدیگر در آغاز هر عملیات در زمان جنگ،همدیگر را میبوسیدند و گریه همی بکردند و یکدیگر را در آغوش می فشردند.

به سرعت درب را بستم تا این صحنه های مستهجن را نبینم و به گناه آلوده نشوم.

همان طور که پشت درب ایستاده همی بودم و بر آن ملاعین تفکر می کردم یکباره حس کردم با مخ پرت شدم به طرف درب.

سرم را برگرداندم که ناموس مسبب این قضیه را به شمر لعین کرایه بدهم که چراغهای جلوی یک ریوی سفید را در مقابل خود احساس کردم.

معلم ریاضی بی شعورمان با آن هیبت به سان چیزی میان اسب و شترمرغ از آن لگن اش پیاده شد و با خنده گفت ببخشید نیما خان...ترمزش کمی مشکل داره!

و من بدون گفتن حتی یک کلمه در حالی که بر پدر پدرسگش لعنت می فرستادم به سمت سالن امتحان راه افتادم.

دم درب سالن، ناظم ملعون ایستاده بود،رو کرد به من و گفت:
به به به....شاعر مدرسه! ببینم آقای شاعر با دنیای عدد و رقم چه میکنه؟!

و من در آن دم حضرت عزرائیل را به کمک طلبیدم تا شر وی را از سرمان کم کناد!

صندلی من طبق معمول بد ترین صندلی ای بود که در آن مدرسه پیدا می شد و من باز بر این شانس ،هزار لعنت فرستادم.

و اما برگه امتحان:
اسم،فامیل،کلاس و بقیه ی مشخصات را دیدم که تازه چشمم به سوالات افتاد.

دوباره مانند دفعه قبل در پس کله ام احساس داغی کردم.دوباره همان ندا گفت:
ولش کن...هیچی نمیخواد بنویسی.صفر با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.

و من هم از خداخواسته در برگه پاسخ نامه این جملات را نوشتم:
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون و صلی الله علی....
و پس از سی دقیقه برگه را تحویل دادم و با خیال راحت با نزدیکترین رفیقم به نزدیک ترین قهوه خانه عزیمت نموده و من باز پیپ زیبایم،آن همدم تنهاییم را روشن کردم و...

صبح بعد شماره ی معلم ریاضی را بر روی مانیتور گوشی خود دیدم و از شدت ترس با زبانی بند آمده تماس را تأیید کرده و گوشی را بر گوش خود نهادم.در کمال تعجب صدای خنده ی شدیدی به گوشم خورد.فقط این جملات را شنیدم و از هوش رفتم. و بعد از آن را دیگر یادم نمی آید:
نیما موقعی که برگه ت رو دیدم دوساعت فقط قهقهه زدم
خودت بگو بین 18 تا 20 چه نمره ای دلت میخواد بهت بدم؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2- پنج تا از کتابای مشنگ ها در هر مقطعی که دوست دارید رو بنویسید و درباره ی هر کدوم توضیح بدید (50 نمره)

الف:
مبانی جرم شناسی-جامعه شناسی جنایی
به قلم مرحوم پروفسور مهدی کی نیا

کتابی بسیار وزین در باب جرم شناسی به قلم بهترین جرم شناس ایران در تمام اعصار است. این کتاب مشتمل بر سه جلد هشتصد صفحه ای و شامل مطالبی همچون رفتار فرد جانی پس از جنایت، مبانی تئوری لومبروزو در باب اشکال خاص بدنی جانیان،مجنی علیه یا بزه دیده شناسی و از قبیل این موارد است.گذشته از منبع درسی بودن این کتاب، برای کسانی که به این علم که شاخه ای از حقوق است علاقه دارند هم خواندنش توصیه می شود.

ب:
قراردادهای بین المللی
به قلم عشق من، همه ی وجود من جناب دکتر عبدالحسین شیروی

کتابی جامع،شامل و مانع من باب قراردادهایی که میان دولت ها و دولت ها، اشخاص یک ملیت و دولت ها، قرارداد های دیپلماسی تجاری و سایر این عقود و ایقائات نگاشته شده و یک دانشجوی حقوق را در راه رسیدن به مهارت تنظیم یک معاهده و قرارداد بین المللی یاری می کند.

ج:
حقوق خانواده
به قلم پروفسور سید حسین صفایی

کتابی مشتمل بر مسائل خانواده، جرائم و بزه اعضای خانواده،احکام طلاق،نکاح و چهارچوب جرائم جنسی
این مشنگا همه ذهنشون فاسد و کثیفه و به هیچی جز این چیزا فکر نمیکنند!

د:
قواعد فقه مدنی
به قلم سید مصطفی محقق داماد

کتابی بسیار دشوار اما بی نهایت کاربردی من باب قواعد فقه که مشنگ های مسلمان در استنباط و استدلال بند های مختلف قوانین از آنها استفاده می کنند
قواعدی مانند قاعده ی ضمان ید و قائده ی لاضرر و انواع دیگر این قواعد.

ه:
حقوق جزای اختصاصی
به قلم جیگر من، همه ی وجود من، کسی که ده بار تا حالا ازش پس گردنی خوردم و بعد ماچش کردم
پروفسور ایرج گلدوزیان

کاربردی ترین کتاب تمام حقوقدانان مشنگ،مشتمل بر تمام انواع جرائم مشهود و مجازات های انها با تفکیک عناصر تشکیل جرم.اصل کتاب مشتمل بر1870صفحه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3- سه نمونه از تنبیهاتی که یه استاد مشنگی برای دانش آموزش در نظر میگیره رو بنویسید (50 نمره)

الف:
مرتیکه بی شعور یا برو گمشو درس رو حذف کن یا هرچقدر هم برا امتحان بخونی باز هم میندازمت.
استاد مشنگ این جمله را در حل که بسیار عصبانی است به پسر دانشجو می گوید
و این لحن تهدید آمیز ما را یاد تهدید های لرد کچل می اندازد
این نوع تهدید چون و چرا ندارد و بی برو وبرگرد اجرا می شود.

ب:
نوع دیگر از تنبیه های یک استاد دانشگاه،ضایع ساختن پسر یا دختر بدبخت جلوی همکلاسی هایش است و من بارها با چشم خود شاهد بودم ام چنان دختر بدبخت را ضایع کرد آن استاد ملعون که وقتی از کلاس رفت بیرون صدای گریه اش به گوش ما هم رسید
جملاتی از قبیل:

آقای فلان،میدونم اس ام اس از طرف شماست چون هیچ خری در حال که به خشتکش زل زده،لبخند نمیزنه!
و جملات دیگر که به علت رد شدن خانم از این طرفها نمیشود نوشت!

ج:
گرفتن کوییز بلافاصله بعد از تمام شدن درس
استاد مشنگ گاهی اوقات که حس می کند هیچ کس به درسش گوش نمی کند ابتدا چند دقیقه قبل از تمام شدن درس این هشدار را میدهد و بی برو و برگرد آن را اجرا می کند
برای تأثیر بیشتر آن استاد سنگدل کثیف ملعون، نمره ی آن کوییز را صاف بر نمره ی امتحان اصلی تأثیر میدهد






ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

و این بود نوشتار ما در این جلسه
پروفسور هوای ما رو داشته باشی خشکه حساب می کنم براتون
شماره حسابتون رو اس ام اس کنید به بنده.....


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱:۲۱ سه شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۰
#79
سلام علیکم

از اول هم می دونستم ردای ریاست برازنده ی قامت رعنای گل پسر خودمه

تبریک میگم ولیعهدم!

بابا جان

دفاع و تاریخ جادوگری مال من

اولی با سبک نوشتار تلفیقی و دومی صرفا غیر رول


ویرایش شده توسط پرسیوال دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۲۷ ۱:۲۳:۲۶

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۱ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۰
#80


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.