هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: بهترین عضو تازه وارد ماه های آذر و دی 87
پیام زده شده در: ۰:۱۶ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۷
#1
رای منم ریموس لوپین!

دوستان دلایل رو گفتند.



Re: جادوگر ماه در ماه های آذر و دی 87
پیام زده شده در: ۰:۱۳ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۷
#2
آنیتا دامبلدور!مدیر زحمتکش سایت!



Re: ناظر ماه در ماه های آذر و دی 87
پیام زده شده در: ۰:۰۷ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۷
#3
رای منم سوروس اسنیپ!!!



Re: بهترین ایده (عنوان) ماه آذر و دی 87
پیام زده شده در: ۰:۰۶ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۷
#4
من به لرد ولدمورت رای میدم به خاطر ایده باشگاه دوئل خانه ریدل ها.



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۸۷
#5
1. در مورد عجایب هفتگانه و بناهای مهم و تاریخی جهان تحقیق کنید . تحقیق باید بصورت جامع و کلی باشه ، فقط یک بنا یا یکی از عجایب (25 امتیاز) (رول)

سدریک از کلاس واقعا خسته شده بود . نمی دانست که تحقیق درباره ی عجایب هفتگانه جهان به چه دردی می خورد؟ در همین هاگوارتز هزاران چیز وجود دارد که اگر یکی از ماگل ها آن را ببیند شاخ در می آورد. ولی به هر حال باید آن را انجام می داد. در این فکر بود که تحقیق خود را از کجا شروع کند که خود را رو به روی تالار هافل دید. رمز را گفت و وارد شد. روی یکی از مبل های راحتی نشست و چشمانش را روی هم گذاشت. هنوز یک دقیقه نگذشته بود که صدای مرلین آرامشش را بهم زد: "من می خوام برم کتابخانه تو میای؟"
سدریک گفت: "آره، آره، میام."
بلند شد و به همراه مرلین به سمت کتابخانه به راه افتاد.

در کتابخانه

مرلین همان طور که بین قفسه های کتاب ها رو نگاه می کرد، گفت: "راستی تو برای چی اومدی اینجا؟"
سدریک جواب داد: "باید تکلیف ماگل شناسی را بنویسم."
مرلین: "چرا اینجا؟ فک کنم دفتر فیلچ جای بهتری برای این تکلیف باشه!"
سدریک که ظاهرا از شوخی مرلین خوشش نیامده بود، با اوقات تلخی گفت: "باید در باره ی عجایب هفت گانه جهان تحقیق کنم."
و در قفس های کتابخان شروع به گشتن کرد.
بعد از مدتی گشتن، کتابی بزرگی را به نام "اهرام مصر در سرزمین ماگل ها" را دید. کتاب را برداشت، پشت میز نشست و شروع به خواندن آن کرد و همان طور که می خواند، یادداشت بر می داشت.

دو ساعت بعد سدریک کتاب را بست، نگاهی به تحقیقش انداخت و شروع به خواندنش کرد:

هرم بزرگ جیزه که به نام های هرم خوفو یا هرم خئوپس نیز شناخته می شود، و در مصر قرار دارد، تنها بازمانده عجایب هفتگانه جهان به شمار می‌آید. این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم فراعنه مصر بوده‌ است. از همین رو به این هرم، هرم خوفو هم گفته می‌شود. این هرم در شهر قاهره مصر واقع شده‌است و قدمت آن به ۲۹۰۰ ق.م. می‌رسد. ساخت آن توسط ۱۰۰٫۰۰۰ نفر کارگر ماگل و کمک جادوگری به نام حلاج ابن روف در مدت ۲۰ سال به اتمام رسیده ‌است.
این هرم که همراه با دو هرم کوچک‌تر در خارج از قاهره - در مصر- قرار دارند، به دستور خوفو یا خئوپس، فرعون سلسله چهارم، ساخته شد. مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند، در نتیجه جسد فراعنه مومیای شده و در تابوتی در وسط هرم قرار می گرفت و این هرم در واقع علاوه بر مقبره، محل زندگی فرعون پس از مرگ او به شمار می‌آمده ‌است؛ به همین دلیل این مکان دارای امکانات رفاهی نیز می باشد! و همچنین به درخواست فرعون خئوپس، حلاج ابن روف با طلسم هایی، اشیا درون هرم را محافظت کرد تا در طی گذر زمان آسیبی به آنها نرسد. از آنجا که گنجینه فرعون نیز همراه با او در این هرم قرار داده شده، راه ورود به مقبره بسیار پیچیده و تودرتو است و حلاج جادوگر نیز با طلسم هایی قوی برای حفاظت از آن ها اجرا کرد به طوریکه حتی تعداد زیادی از سازندگان و مهندسین ماگل آن نیز در راهروهای آن ناپدید شدند و هرگز پیدا نشدند.
در کتیبه های ماگلی آمده است که این هرم ۱۴۷ متر ارتفاع داشته است ولی در حال حاضر، توسط ماگل ها حدود ۱۳۷ متر اندازه گیری می شود و آنها علت این امر را فرسایش می دانند ولی در حقیقت این اختلاف 10 متری به خاطر مخفی بودن بخش های جادویی هرم از چشم ماگل هاست. هر ضلع قاعده هرم ۲۳۰ متر طول دارد و در ساخت آن از حدود ۲٬۳۰۰٬۰۰۰ بلوک به وزن متوسط ۲٫۵ تن استفاده شده ‌است که آنها را از کوه های آن طرف رود نیل به محل ساخت هرم منتقل می کرده اند. تاریخ اتمام این بنای عظیم حدود ۲۶۸۰ قبل از میلاد تخمین زده شده‌است. هرم جیزه تنها بازمانده از هفت ساختمانی است که در دوران باستان ماگل ها به کمک جادوگران ساخته اند.

سدریک مقاله اش را که تمام کرد، وسایلش را جمع کرد تا به خوابگاه باز گردد و زیر لب گفت: "خئوپس لعنتی، بیکار بودی این هرم لعنتی رو ساختی و کلی تکلیف برای من تراشیدی؟!"
ناگهان صدایی باعث شد سدریک از جا بپرد: "پسرک گستاخ! جرئت داری به بار دیگه به من، فرعون بزرگ، توهین کن!"
سدریک با وحشت برگشت و به مومیایی ای که پشت سرش ایستاده بود، خیره شد. اصلا فکر نمی کرد که جسد مومیایی شده فرعون را وسط هاگوارتز ببیند. عقب عقب رفت، پایش به صندلی گیر کرد و افتاد. در همین لحظه فرعون پارچه های دور صورتش را کنار زد و مرلین مک کینن شروع به خندیدن از او کرد. سدریک در حالی که از شوخی بی مزه ی مرلین حسابی عصبانی شده بود، برگشت تا وسایلش را از روی زمین بردارد که متوجه شد شیشه مرکبش شکسته و تمام تکلیفش را سیاه کرده است...

معرفی یک جادوگر قدیمی که به ماگل ها کمک میکرد و ارئه ی کمک هایش،از تخیل خودتون(5 امتیاز)(خارج از رول)

نام کامل: حلاج ابن روف
محل تولد: جیزه
مدت عمر: حدود 70سال
محل دفن: در راس مثلث جیزه
کمک ها: کمک در ساخت هرم خوفو به خصوص جابه جایی سنگها از کوه تا محل ساختن اهرام جیزه و همچنین اجرای طلسم های حفاظتی بر روی این هرم
مختصری از زندگی نامه: حلاج ابن روف در جیزه در خانواده ای فقیر متولد شد و پدرش به وسیله چوب درخت بلوط و موی سر ابوالهول برایش چوب دستی 42 سانتی ساخت. روف از 5 ساگی به پسرش حلاج ورد های جادویی یاد می داد و این باعث شد که حلاج در سن 15 سالگی جادوگری ماهر باشد. در همین زمان ها وی نزد فرعون رفت و به او پیشنهاد کمک های جادویی برای ساختن آرامگاه داد چون فرعون مصر وجود جادو را باور نداشت، حلاج قسمتی از دریا را به گونه ای جادو کرد که هیچ کشتی ماگلی نتواند از آن عبور کند که این محل در بین ماگل ها اکنون به مثلث برمودا معروف است. حلاج که به خاطر کمک به ساخت هرم جیزه پاداش بزرگی از فرعون گرفته بود، از آن پس در رفاه زیست تا این که در حدود هفتاد سالگی درگذشت و طبق وصیتش در آرامگاهی که خود در راس هرم بزرگ برای خود ساخته بود، دفن شد.


تصویر کوچک شده


Re: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ شنبه ۱ تیر ۱۳۸۷
#6
رولی بنویسید و در اون پیشگویی ضعیفی رو خودتون انجام بدید و یا با کمک گرفتن از کتاب های قدیمی پیدا کنید و بیارید ! ( 25 نمره )

سدریک از حرف های پروفسور گیج شده بود. این کار به نظرش کاری بی فایده بود ولی به هرحال باید آن را انجام می داد. در حالی که به سمت تالار هافل می رفت، حرف های پروفسور را برای خود باز گو می کرد. خيلي زود به تالار رسيد.
روی یکی از مبل های راحتی تالار نشست و گوی را روی میز، دقيقا رو به رویش گذاشت. خواست کار را شروع کند اما سر وصدا به حدي بود كه تمركز او را به هم ميزد.
وارد كتابخانه شد و مثل هميشه به دنبال جاي خلوتي گشت. ميزي خالي پيدا كرد و پشت آن نشست. بر روي ميز كتاب كهنه و قديمي اي به چشم ميخورد. روي كتاب نوشته شده بود "بينش در گوري" !
با خود گفت، باید به کارش بیاید؛ پس آن را برداشت و روی همان میز نشست. گوی را روی میز گذاشت و به فهرست کتاب نگاهی انداخت. ابتدا فصل مقدمات لازم برای کار با گوی را خواند. همانطور كه کتاب را می خواند در ورقه ی پوستی چیز های می نوشت. پس از پایان کار شروع به خوانن کاغذ پوستی کرد.
بعد از این که نوشته را خواند لوازمش را برداشت و به چند میز انتهایی رفت و دوباره کتاب را باز کرد وفصل استفاده از گوي را خواند. پس از پایان آن فصل کتاب را محکم بست و در فکر فرو رفت که به چه چیزی فکر کند.
پس از چند دقیقه گوی را به دست گرفت و با خود گفت: الان باید ذهنم را خالی کنم و ساکت شد. با خود گفت الان ذهن من کاملا خالیه. گوی را محکم تر گرفت، طوریکه دستش عرق می کرد. به گوی خیره شد و کمی سر خود را تکان داد تا چشمانش صاف در بالای گوی قرار گیرد:
- اره من الان سر میز صبحانه هستم و فکر کنم که اینا جغد هستند آره اینا جغدن. واسمون اینگار هدیه میارن اوه بله دارن یه چیزی آوردن ...
صبح روز بعد

سدریک خوشحال و خندان وارد سرسرای بزرگ می شود، در حاليكه در دل به پيشگويي روز قبل ايمان داشت . سر میز می نشیند و صبحانه اش را می خورد . سوزان که تا به حال سدریک را به این خوش حالي ندیده بود از او می پرسد: چی شده این قدر شنگولی؟
سدریك: دیشب تو گوی دیدم به من یه هدیه می دن .
سوزان میگه: به همین خیال باش.
وشروع به خوردن صبحانه کرد. دو دقیقه بعد همان طور که سدریک انتظار داشت جغد ها میایند اما هیچ کدام چیزی برایش نمی اندازند. وقتی همی جغد ها می روند سوزان میگه: دیدی راس میگم.
سدريك نااميدانه ضربه اي به بشقابش زد و بلند گفت: لعنت!

2.چرا بعضی از پیشگویی ها ضعیف و نادرست از آب در میاد؟ توضیخ دهید!

1-تمرکز نداشتن فرد.
2-نداشتن قدرت کافی برای پیش گویی.
3-بی توجهی فرد.
4-نداشتن علم کافی.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱ ۲۱:۲۹:۱۰
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱ ۲۱:۳۴:۱۹
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲ ۱۲:۵۵:۵۷


Re: سئوالی که دوست داشتید در پایان کتاب 7 پاسخ داده شود ولی نشد چه بود؟
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۸۷
#7
می خواستم بدونم استاد ها و مدیر های مدرسه ازدواج می کنند یا نه؟


تصویر کوچک شده


Re: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۸۷
#8
سلام
نام:امیر
سن:13
ویژگی اخلاقی:اول خوب و فادار و مهربان
بد ها:کمی تا قسمتی غد
رنگ چشم:مشکی
رنگ مو:مشکی پر کلاغی
درسی:درسم خوبه و عاشق ریاضی و انشا


تصویر کوچک شده


Re: چرا هری به مرگ دامبلدور شک نکرد؟
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۸۷
#9
من هم با دلایل کراوچ کاملا موافقم.



ویرایش پرسی ویزلی :
دوست عزیز ! اینجا باید نظرتون رو کامل مطرح کنید ، نه اینکه پاسخ تک خطی بدید یا با پست های سایرین موافقت یا مخالفت کنید در یک جمله ! پست شما رو بزودی پاک میکنم ! دقت کنید !


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۳۱ ۲۱:۴۹:۵۷

تصویر کوچک شده


Re: دفتر ناظران انجمن جادو و جادوگری
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
#10
سلام سوم
می خواستم بگم میشه جوابم را زود تر بگین.
اگه این کار را کنید خوش حال می شوم.
به امید دیدار مجدد

من که گفتم که اگه ضرب المثلهای جادوئی قانعت نمیکنه این تاپیک مورد نظرتو بزن،موفق باشی


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۳۱ ۲:۲۸:۰۴

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.