صبح روز بعدسه مرگخوار روبه رو خانه گریمولد ایستاده بودند و به ان زل می زدند.
ایوان: بریم تو دیگه.
مورفین: اخ جان ابمیوه هم میدن
وقتی به جلوی در رسیدن ریموس با ترس به انها گفت: به موزه ی محفل خوش امدید. هزینه ورود شما نفری یک گالیون.
-چی یه گالیون! چه خبره
-البته شما می توانید با خوردن این ابمیوه ها یک سیکل بپردازید.
بلا: بچه ها به نظر مشکوک می اد ...
ولی تا ان موقع ایوان و مورفین ابمیوه هایشان را سرکشیده بودند. البته کسی ندیده بود که مورفین مقداری مواد به ابمبوه هایشان اضافه کرده بود.
بلا با دلهره گفت: حالتون خوبه؟
-اره بابا بخور خیلی خوشمزه است.
بلا با دودلی تن به خوردن ابمیوه داد. و هرکدام با پرداخت یک سیکل وارد خانه گریمولد(موزه)شدند.
-پژر دمژون گرم عژب چیزی درژ کردند
-بلا روبه ایوان گفت:چرا مثه معتاد ها حرف...
بلا جمله اش را خورد چون هم اکنون داشت به فرشینه ی جلوی راه رو نگاه می کرد.
-یاسالازارا!این جارو نگاه کنید.
و به اسم خویش و شعار بالای شجره نامه خیره شد
-"خاندان همیشه اصیل بلک"
در حال زمزمه این جمله بود که سیریوس به سراغش امد.
-سلام دختر عمو.
-به به سیریوس جان! همین الان داشتم به جای سوختگی تو نگاه می کردم
و بعد دو قدم به جلو رفت تا فرشینه را بهتر ببیند.
-این هم جای اندرومیداست ، ای بابا ریگولس را پیدا نمی کنم.
سیریوس با انگشتش جای ان را نشان داد.
و بلاتریکس که دیگر بینی اش تا فرشینه چند میلی متر فاصله داشت گفت :اهان این هم ...
که ناگهان صدایی مهیب از توی حال امد. هردو به سمت صدا دویدند و از چیزی که دیدند به وحشت افتادند(البته فقط سیریوس*)
ایوان در حالی که مشغول زدن اهنگ رپ بود استخوان هایش را به هرسو پرتاب میکرد. مورفین هم هماهنگ با اهنگ در حال پشتک بارو زدن، هلیکوپتری و انجام حرکات موزون بود.
فرد که از بالا در حال تماشا بود که بلا مشغول زدن کروشیو به انها بود(البته چون تقریبا کور بود کروشیو ها به هرجا می خورد غیر از به ان دو نفر
)
روبه جرج گفت: مورفین دوباره یه غلطی کرده که تاثیر دارو فرق کنه.
جرج پوزخند زنان گفت: برو کاراگاه هارا خبر کن
-چرا؟
-انها می توانند این سه نفر را به جرم ضرب و شتم، انجام حرکات موزون و فرستادن طلسم نابخشودنی در یک مکان فرهنگی بازداشت کنند