هر بار که آناناس امضا با جعل می کرد در نهایت دستم خط می خورد و امضا خراب می شد.
-ای بابا درست نمیشه.
-خب دوباره تلاش کن آناناس مامان.
-بیست بار کردم چرا نمیشه؟ مگه این چیزی جز خط خطیه؟ نظرت چیه خودش رو بچسبونیم؟
-به خاطر شلیل مامان باشه .
چند لحظه بعد با چسب کاری دقیقا بانو مروپ و کمی از ظریف کاری های آناناس انگار امضا روی کاغذ زده شده.
-خوب شد حالا سیب رو بده به من آناناس مامان.
- فکر کنم....
-فکر کنی چی آناناس مامان؟
-خب راستش.... از کجا مطمئن باشم سرمو کلاه نمیگذارین و بعد از این که سیب رو گرفتین میگذارین دستم بمونه سند؟
-آخه سند به چه درد من میخوره؟
-خب..... قدرته دیگه...دستور دادن و....
-من نیازی به سند ندارم تا دستور بدم.همه به حرفای من گوش می کنن حتی شفتالوی مامان!
آناناس که عصبانیت بانو مروپ رو دیده بود ترسید و دیگه حرفی نزد. همون موقع که بالاخره سیب رو داشت به دست بانو مروپ می داد ایوا پرید و سیب و سند رو قاپید و در رفت.