هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

به برنامه "تور جهانی سالازار اسلیترین" ملحق شوید و به مدت یک هفته، بر اساس علایق و استراتژی‌های تصرف جهانی ایشان، در انجمنی که مورد بازدید سالازار کبیر قرار می‌گیرد، وی را همراهی کنید.


این برنامه به همه‌ی جامعه‌ی جادوگری، از اعضای محفل ققنوس گرفته تا مرگخواران و کارکنان وزارت سحر و جادو، فرصت می‌دهد تا در این مهم، شریک و همراه سالازار شوند.




پاسخ به: بهترین نویسنده فصل
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳:۳۳ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
#1
گابریل دلاکور در نوشتن پست هاشون استثنایی هستن و جدا از طنز و سبک ویژه شون، توانایی ترمیم سوژه خارق العاده ای دارن که به نظرم مناسب این رنک هستن.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: فعال‌ترین عضو فصل
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱:۵۹ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
#2
کاربر جعفر رو لطفا با یک رنک فعال ترین عضو این فصل خاموش کنیم تا آتشش گریبان گیر هممون نشده.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر فصل
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰:۲۵ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
#3
لرد ولدمورت عزیز به نظرم بهترین جادوگر این فصل هستن. چون تا اخرین لحظه با قدرت و جدیت همراهِ دوستانشون و حامیِ تازه واردین و روحیه بخشِ مرگخواران بودند.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: وزارتخانه سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰:۵۶ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳
#4
و بعد احساس راحتی زیادی کرد.
-آخیش چه حالی میده پیدا کردن راه حل.
-هاف هاف هاف.
-هممم. راحتی.

سلول های خاکستری انسانی و سگی با هم به مثانه خیره شدند.

-تو چرا راحتی؟
-خودمو راحت کردم دیگه.

آژیر خطر مغز درآمد و نمودارِ تمیزی به شدت کاهش یافت و نوتیفیکیشنی بالای سر سیریوس ظاهر شد با مضمون اینکه " باید دوش بگیری وگرنه سیمز های دیگه رغبت نمیکنن بیان کنارت. " و صدای " اه اه اه این بو گند چیه از انبار میاد" همه با هم باعث شد مغز سیریوس آچمز شده و شاه و وزیر با هم به کشتی با پوزیشن آنگولایی مشغول شوند.
اسکورپیوس به یارانش دستور داد تا انبار را بررسی کنند. اما قبل از اینکه بتوانند درب ورودی ستاد اسکورپیوس منفجر شد.

-آی نفس کش. کجاست این سیریوس؟ گولم هام گفتن ردشو تا اینجا زدن.

اسکورپیوس سریع خودشو جمع و جور کرد و پیش نیکلاس رفت.
-سلام نیکلاس. ما خودمون دنبال سیریوس هستیم تا نابودش کنیم مطمئن باش اینجا نیست. راستی بیا تو ستاد ما اگه میخوای سیرویس نابود شه میتونیم با کمک هم اینکارو بکنیم.

نیکلاس دستشو روی شونه ی اسکورپیوس گذاشت که باعث شد اسکور یه وری شود.
-من هیچ سمتی نیستم.
-پ..پس چرا میخوای سیریوس رو بکشی؟
-چون من نقش مستقل این بازی ام و میخوام فقط خودم برنده باشم.

و دستش را کشید و اسکور دوباره صاف شد و نفسی کشید.

- این بوی گند چیه؟
-نمیدونم بوی سگ مرده میاد لامصب.

همه با هم به سمت انبار رفتند و پشت در رسیدند. وقتی در را باز کردند سگ سیاهی را دیدند که در چاله ی ادرار خودش دنبال دم خودش کرده و چرخ میخورد و میدود.

همه از دیدن این صحنه ی چندش متاثر شدند. که سگ ناگهان روی نیکلاس پرید، جستی زد و از پشت سر همه به سمت در خروج فرار کرد.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۶:۵۵:۲۲ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳
#5
نیکلاس فلامل: کیمیاگر هافلپاف

نام کامل: نیکلاس فلامل
گروه: هافلپاف
اصالت: خون خالص
چوبدستی: هیچکس از جزئیات آن خبر ندارد.
پاترونوس: خرگوش

ویژگی های شخصیتی:
نیکلاس فلامل شخصیت پیچیده ای است که اغلب او را دیوانه و تند خو تلقی می کنند. با این حال، در زیر این صورت خشن، قلبی مهربان نهفته است که میل واقعی برای کمک به دیگران دارد - اما به شرطی که نفعی هم برای او داشته باشد. او عمیقا باور دارد که هر کس در خارج از خانه هافلپاف است، مخالف او به شمار میرود و در زیر او قرار دارد و به شدت به هم گروهی هایش وفادار است.

مهارت ها:
فلامل توانایی کمیاب و خارق‌العاده‌ای در تبدیل نیکل به طلا دارد، استعدادی که باعث تحسین و ترس او در میان دیگران شده است. این مهارت، همراه با هوش تیز و حیله گری او، او را به چهره ای مهیب در جامعه جادویی تبدیل کرده است.

پیشینه نیکلاس فلامل:
نیکلاس فلامل که در سال 1326 متولد شد، زندگی اولیه او در هاله ای از رمز و راز و فتنه بود. او به عنوان یک جادوگر خون خالص از سنین جوانی با هنرهای جادویی آشنا شد. پدر و مادرش که هر دو کیمیاگران محترمی بودند، عشق به کارهای باستانی و محرمانه را در او القا کردند. این اشتیاق او را به هاگوارتز سوق داد، جایی که او را به هافلپاف فرستادند - خانه ای که به وفاداری و سخت کوشی اش معروف است.

در دوران حضورش در هاگوارتز، استعدادهای کیمیاگری نیکلاس شکوفا شد. او عمیقاً در متون باستانی کاوش کرد و در جستجوی اسرار کیمیاگری بود. پیشرفت او زمانی حاصل شد که روش تبدیل نیکل به طلا را کشف کرد، شاهکاری که باعث بدنامی او در بین همسالانش و جامعه جادوگران شد.

علیرغم موفقیت تحصیلی، شخصیت نیکلاس با استقلال شدید او از دیگران و میل شدیدتری به شهرت، شکل گرفت. او به هر تعاملی به عنوان یک رقابت نگاه می کرد و همیشه در تلاش برای اثبات برتری خود بود. این طرز فکر اغلب او را بحث و جدل با دیگران گروه ها قرار می داد، با این حال پیوندی ناگسستنی با دوستان هافلپاف او ایجاد می‌کرد که به درخشش او احترام می‌گذاشتند و انگیزه او را به خوبی تفسیر میکردند.

به موازات فعالیت های علمی خود، نیکلاس تحت تأثیر داستان های باند بدنام کاپون، به ویژه دزد دریایی بدنام Capone "Gang" Bege قرار گرفت. نیکلاس با الهام از تاکتیک‌های بی‌رحمانه و ذهن استراتژیک بیگی، رویکرد مشابهی را در معاملات خود اتخاذ کرد. او استاد دستکاری شد و از مهارت های کیمیاگری و حیله گری خود برای ایجاد شبکه ای از نفوذ در هاگوارتز استفاده کرد. او مانند بیگی از بازی کثیف برای رسیدن به اهدافش نمی ترسید و همیشه اطمینان می داد که یک قدم جلوتر از رقبای خود باقی می ماند.

نیکلاس پس از فارغ التحصیلی از هاگوارتز، تحقیقات کیمیاگری خود را ادامه داد و سرانجام با ایجاد سنگ فیلسوف به راز جاودانگی پی برد. پیروزی های پی در پی او موقعیتی افسانه‌ای را در دنیای جادوگری برایش به ارمغان آورد و با داستان‌هایی از دستاوردها و شخصیت پیچیده‌اش که بر زبان ها افتاد، تبدیل به اسطوره‌ شد.

نیکلاس فلامل، کیمیاگر هافلپاف، شخصیتی پر از هیبت و رمز و راز باقی می ماند - ذهنی درخشان با قلبی خشن، که همیشه در تلاش برای عظمت در دنیایی است که هر کس دیگری تنها حریفی است که باید از آن سبقت بگیرد و دوام بیاورد.

انجام شد.


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱۴ ۱۳:۰۷:۰۲

تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیریوس بلک
پیام زده شده در: ۲۳:۲۲:۵۴ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
#6
به نظر من وزیر هر چی بهتر بتونه مدیرهارو از حیطه ی خودش دور نگه داره بهتره. بر اساس تجربه میگم که مدیران توی مسابقات و ایونت های وزارتخونه دخالت خواهند کرد. چه قوانینش چه نحوه ی اجراش و چه برنامه های کلی.

من دوست دارم وزیر بتونه برای خودش توی این یکسال برنامه داشته باشه و هر مدیری که از راه رسید نتونه اختلال ایجاد کنه.

اگر رای اوردین و بعدا زوپس نشینان شمارو ترغیب کنن تا یک ماه دیگه فرار کنی از وزارت خونه اونم به خاطر صلاح ایفا. ایا اینکارو میکنی؟

اگر وسط یکی از برنامه های وزرات خونه، یک قدرتمندی به شما بگه حالا یه تغییری توی روندش ایجاد کن ایا انجام میدی؟

میدونم که دست وزیر آنچنان هم باز نیست. اما وزیری خوبه که بتونه بجنگه برای آرمان هاش. برای کسایی که بهش رای دادن. برای ملت!



تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: المپیک دیاگون
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵:۳۴ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#7
لیگ دوئل نیست که گریف کُشونه.
منم ثبت کنید در طنز و جدی و اگه نمیشه. اول طنز بعد جدی. نه نه نظرم عوض شد. اول جدی.




ویرایش ناظر: جدی نویسی ثبت شد. لطفا تکلیف خودتون رو همون ابتدا مشخص کنید.


ویرایش شده توسط ایزابل مک‌دوگال در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱ ۲۰:۵۶:۰۹

تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: قرعه های اسرار آمیز هکتور
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲:۳۵ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#8
سلام یدونه به من بدین لطفا اگه رایگانه.
میشه چهار پنج تا رو با هم بدین؟


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: فلافل فروشی عمو فلامل
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷:۵۸ چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
#9
نیکلاس فلامل دید یه فلافلی که خیلی کمه پس رفت و چهار پنج تا شعبه فلافلی افتتاح کرد. اخرین شعبه هم شعبه ی آزکابان بود.

به دلیل دور افتاده بودن آزکابان مجبور شد فلافل هارو با بالگرد برای زندانی ها بفرسته. بعد از چند روز رئیس زندان زنگ زد خونه ی فلامل اینا.

-الو سلام منزل فلامل؟ با نیکلاس کار داشتم.
-من همسرشم پرنل فلامل. چیزی شده؟

رئیس ازکابان که از قدرت و اختیارات پرنل خبر داشت دست و پاشو گم کرد و به تته پته افتاد.
-خ..خب راستش...راستش همسرتون به زندانی های آزکابان فلافل فروخته.

پرنل زیاد حوصله نداشت برای همین از راه دور فرش اتاق رئیس را آتش زد.
- خب این مشکلش چیه؟

رئیس که از ترس عرق کرده بود روی صندلی میخکوب شد.
-هی..چی..مو...مشکلی نیست. فقط...

در اتاق رئیس اتش گرفت.

-فقط چی؟
-فقط اینکه ایشون فلافل هاشون رو با عصاره ی سنگ جادو پختن.

قاب عکس ها و لوح افتخارات رئیس که روی میز بود هم به آتش اضافه شد.

-بهتره بری سر اصل مطلب جناب رئیس.
- خب...خب...چند تا از این فلافل هارو زندانی هایی خوردن که به اعدام محکوم شده بودند.

کت رئیس توی تنش آتش گرفت.

-آیـــــی. کمک...به دادم برسید. خانم زندانی ها نمیمیرن هر جوری میکشیمشون نمیمیرن. یکی آب بیاره. ای هواررر.


پرنل که انگار سطل آبی رویش خالی کرده باشند یکدفعه خاموش شد. اتش ها هم خاموش شد. تلفن قطع شد و پرنل با صدایی ترسناک فریاد زد.

-نــــــیـکلاســــــــــــــــــــــــــــ!


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷:۴۳ سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
#10
سلام من میخوام عضو محفل شم و کاملا وفادار به البوس دامبلدور و محفلیون. بدون هیچ قصد و نیت و خواسته ی مخفیانه ای. (زیر چشمی ققنوس را میپاید)

من مقداری طلا ذخیره کردم که میتونیم باهاش برای مدت های زیاد هزینه ی ارتش محفل رو بدیم. اصلا هم نیاز نیست این پولو برگردونید. فقط اینجارو امضا کنید برای یادگاری.

دو تا گولم هم دارم. بچه های خوبی هستن و بی آزارن.

-هی.. تفش کن. تفش کن بچه رو.

اوهوم..داشتم چی میگفتم؟ .هیچی دیگه..اجازه هست بیام تو؟

نقل قول:
سلام من میخوام عضو محفل شم و کاملا وفادار به البوس دامبلدور و محفلیون. بدون هیچ قصد و نیت و خواسته ی مخفیانه ای. (زیر چشمی ققنوس را میپاید)


نیکلاس عزیز، دوست قدیمی.
الان بیشتر هزینه محفل ققنوس رو از طریق فروش شکلات های دست ساز ریموس درمیاریم. بلاخره سلایق خاص زیادن.
اما در مورد وفاداری و درخواستت، باوجود سابقه طولانی‌ت در ایفای نقش، متاسفانه من شخصیت یه جادوگر سفید رو در نوشته هات و شخصیت نیکلاس نمیبینم.
شاید لازم باشه بیشتر بنویسی، سفید بنویسی و بعد بیای تو

بنابراین، فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۷ ۱۱:۲۳:۴۴
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۷ ۱۱:۲۵:۰۱

تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.