هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۸۷
#7

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
گوپس!

راجر روزنامه ی " همشهری ِ جادویی (!) " را روی میزش کوبید و سپس، پاهایش را از روی میز پایین انداخت. به گابر خیره شد که از خواب پریده بود و به تلفن پاسخ میداد !

راجر : مگه زنگ زد؟
گابر : نه ولی به گمونم میز لرزید..
راجر :
گابر :

راجر از روی صندلی پشت میزش بلند شد و سپس به سوی پنجره رفت. حوصله اش به شدت سر رفته بود، اصلا نمیدانست چه کار میتواند انجام دهد. حتی با کفگیر همش زده بود، حوصله اش رو میگم. اما فایده ای نداشت، درست نشده بود. بازم حوصله اش رو میگم.

- بیا یک کاری کنیم!
- قضیه ی همونیه که شرکت یک و یک میزنیم، میریم دم خونه مردم تو در میزنی من یه رب می..
- نه بیناموس الان میان بلاکت میکنن! اصلا خودم بلاکت میکنم. بیا بازی کنیم!

لحظه ای بعد

میز کوچک راجر ، تبدیل به صفحه ی شطرنج جادویی شده بود. گابر به اسبش تلنگر میزد، که حرکت کند اما گویی اسب خشک شده و همان طور مانده بود.

- خوب. حالا قلعه برو به خونه ی ال نود!
- اولا، قلعه نداریم.. ، دوما، خونه ی نود کو؟

راجر با دست به خانه ای در ته های صفحه اشاره کرد .

گابر با دیدن عدد 90 کنار خانه : !!

و سپس ، با همان حالت به سوی دوربین برگشت.
راجو:

مدتی بعد تر

هر دو پشت میز خوابیده بودند و دست هایشان زیر چانه اشان بود.

گابر : اگه من اعتراف کنم که باختم، ول میکنی؟
راجر : اممم.. فقط باید کتبی بنویسی.

ویژژژژ ... ویژژژژژژژژ ... وِِِییییژژژژژ !!

کاغذی به صورت موشک وار وارد اتاق شد و در یکی از دو سوراخ دماغ راجر گیر افتاد. جغدی که نامه را در اتاق انداخته بود، خارج شد. راجر نامه ی رسمی را باز کرد .

- " سلام بوقی!
همین الان یکی از موجودات بسیار خطرناک از باغ وحش فرار کرده هست، و شنیدیم که به اون طرفا اومده! سریعا بانیروی دیوانه سازی و غیره اتون برید به دنبالش و اون رو دستگیر کنید! من اون اژدها رو تا فردا میخوام. بیخود هم واسه من قیافتو اون طوری نکن ! ( راجر : ! ) بلند شو دیگه.. نشسته نامه میخونه!
وزیر
"

راجر نامه را بست و با آهی رو به گابر گفت:
- آخه دیوانه ساز ها به این سادگی ها راضی نمیشن ... !


[b]دیگه ب


Re: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷
#6

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
دامبلدور چشماشو باز ميكنه و نوزده تا موجود رو ميبينه كه دورش حلقه زدن! دامبل سعي ميكنه به خودش مسلط باشه دستي به ريشاش ميكشه و وقتي موجود بيستم رو تويه ريشاش ميبينه دوباره غش ميكنه!

يهو دامبل از جا ميپره و مايعي رو كه روش ريخته مزه مزه ميكنه: به به ... بـــه بــــه !! ... اين چيه كه اينقد خوشمزه ست؟
يه صدايه از اون پشت مشتا: شيرموز ريختن روت تا به هوش بياي
دامبل: تف تف ... اخخخخخ ... تف !

در باز ميشه و يه ديوانه‌ساز مياد يخه دامبل رو ميگيره و ميكشونه دنباله خودش تا ميرسن به يه اتاق كه بالاش نوشته: تدريس خصوصي دامبل

دامبل توي اتاق پرت ميشه! يه موجوده پشمالو رو به اينحالت ميبينه كه وقتي چشمش به دامبل ميفته اينجوري ميشه!

دامبل: درس اول ... شيرموز و كاربردهاي آن!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۸۷
#5

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تغییر سوژه با اجازه ناظر!

-------------------

دفتر مدیریت هاگوارتز..3 شب!

دامبلدور با آشفتگی گوشه ای افتاده بود و پرسی هم با ناراحتی و عصبانیت گوشه دیگه افتاده بود و سر دامبلدور داد میزنه!

-اه خیلی نامردی..اینجوری نمیشه!حالا که اینطوریه من دیگه باهات کلاس خصوصی نمیذارم..برو گمشو!

پرسی بلند میشه و از دفتر مدیریت هاگوارتز بیرون میره و دامبلدور رو تنها میذاره!دامبلدور هم با افسردگی سر به خیابون میذاره و به طرف هاگزمید میره!

هاگزمید!

دامبلدور با ناراحتی در حال قدم زدنه و به شدت فکر میکنه تا ببینه جایگزین پرسی چه کسی میتونه باشه.در همین حال ناگهان کسی دستانش رو میگیره و میکشه!

-هوووم..مرتیکه چرا منو میکشی؟
-شما دامبلدوری و جز موجودات خطرناک..پرسه زدن شما تو خیابون به شدت امنیت رو آورذه پایین!

دامبلدور رو میگیرن و دستانش رو میبندن و به سمت آزکابان رهسپار میشن!دامبلدور نگرانه و همزمان هوای سرد بهش میخوره و وی رو لرزان تر میکنه!

آزکابان!

دامبلدور که دستانش بسته شده و توسط یه دیوانه ساز با شدت کشیده میشه هنوز در فکر پرسیه و جایگزین وی!با قیافه ای ناراحت به تابلوی بند ها خیره میشه!

بند موجودات ضعیف،بند موجودات X ،بند موجودات XX ،بند موجودات XXX ،بند موجودات XXXX ،بند موجودات XXXXX(خطرناک،با زره و سلاح سرد وارد شوید.)

دامبلدور که به صورت در اومده و تعجب میکنه که واقعا اون اینقدر ترسناکه و کم کم قیافه ش تغییر میکنه و با غرور به طرف زندان میره.در زندان پشت سرش بسته میشه ولی هنوز سلول تاریکه و هیچ صدایی ازش بیرون نمیاد.فقط چشمان قرمز چند موجود گرسنه نمایانه که باعث ایجاد لرزش در اندام دامبلدور میشه!چراغ بند روشن میشه و دامبلدور 20 موجود خطرناک از جمله باسیلیک رو میبینه و با قیافه به گوشه دیگه ای که زندانه میره و غش میکنه!




Re: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷
#4

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
ناندو مستقیم به سمت فرد سه کله پیش میره که محکم به میله های سلول فرد سه کله برخورد میکنه .
کله ی اول :
کله ی دوم :
کله ی سوم :
فرد سه کله دوباره به سمت دابی ( دابی، جنی که غول شد ! به خود امیدوار باشید ! ) برگشت :
- خب ، بیارش بیرون دیه !

دابی دست به کار شد و دوباره به داخل سلول خم شد که در همان لحظه ، فرد سه کله با هیکل متناسبش محکم بر روی او فرود آمد تا او و سوراخ و گنج را از دیدگان دو دیوانه سازکه وارد سلول شده بودند مخفی سازد .

بین شانه های دو دیوانه ساز غولی با حالت زوزه می کشید .
دیوانه ساز ها کلاهشان را بالا زده و شادی غول را خوردند .
حالا غول با حالت زوزه می کشید .

دیوانه سازان غول را به درون سلول پرتاب کردند و از سلول بیرون دویدند .
غول دقایقی با تعجب به دویدن دیوانه سازها خیره شد و آنگاه به سمت فرد سه کله که در حال بلند شدن از روی سوراخ و دابی و گنج بود زل زد .

دابی با بی حالی بر کف سلول ولو شد . فرد سه کله دابی را کنار زد و هر سه سرش را درون سوراخ برد . صندوقچه ی طلای نیمه بازی در آخر سوراخ دیده می شد ، صندوقچه پر از لباس های قدیمی و رنگ و رو رفته بود .

- لباس برای تو گنجه جن مفلوک ! عووووو !
سپس سعی کرد سرهایش را از سوراخ بیرون بیاورد :
- تق ... تخ ... دوفشیونگ ... !
یکی از سر ها بیرون پرید و با حالت به هم بندی هایش نگاه کرد ...
صدای نفس های کشیده و سرد دیوانه سازان نزدیک می شد ...
موجودات با اضطراب به دو سر باقیمانده در سوراخ خیره شدند .



Re: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷
#3

روبیوس هاگریدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۰:۱۹ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
از هاگوارتز ، کلبه ی خودم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 157
آفلاین
دابی : چاکریم ... چشم !
دابی بیل و کلنگ ها رو بر مبداره و مثل یک جن خانگی شروع به بیل زدن می کنه ...
(افکت بیل ) زرت ... ورت....زرت ....ورت.....
دابی نیم ساعت هی با بیل و کلنگ زمین رو می کنه تا که به یک صندوقچه ی طلایی میرسه .
دابی : آقای ... فرد سه کله ... آقای فرد سه کله .... من این پایین یه چیزی پیدا کردم !

کله ی اول : چی ؟ کله ی دوم : چی گفت ؟ کله ی سوم : ها !؟

دابی از سوراخی که کنده بود بیرون میاد و میگه : آقای سه کله ، من یک صندوق این زیر پیدا کردم که فکر می کنم گنج باشه ؟

سه کله : مطمعا هستی ؟
دابی : بله ، آقای سه کله ؟

سه کله :

ملت موجودات خطرناک از هر بندی که میتونستن زوم میکنن توی سوراخی که دابی کنده بود .
(دوربین الان با یک حرکت چرخشی همه ی موجوداتی رو که از بند های کناری زوم کرده بودند رو نشون میده )
فرد سه کله یک نگاهی به دور برش می اندازه و بعد ....
ملت موجودات خطر ناک :

مرد سه کله یک دوباره نگاهی به اطرافش می کنه و میگه : ملت جانور ، دیگه هرکی تو بند ما فوضولی کنه با من طرفه ها.... شیر فهم شد ؟!

ناگهان دوربین راه روی زندان رو نشون میده و بعد دم در یک سلول متوقف میشه .
یی هو ! یک ناندو که پاشنه ی کفش هاش رو خوابونده بود از در سلول خارج میشه و به طرف بند آقای فرد سه کله میره .

دوربین زوم می کنه روی پاشنه ی کفش های ناندو و به صورت اسلو مونشن قدم های ناندو رو نشون میده .

ملت جانور خطرناک با دیدن ناندو یاد فیلم اخراجی ها میفتن و همه با هم میگن : ای ول ...ایول.....داش ناندو رو ای ول ... ای ول .....ای ول ....داش ناندو رو ....ای ول ....



ناندو مستقیم به سمت بند فرد سه کله پیش میره ...


[size=medium][color=CC0000]اگر گروه های هاگوارتز به جز گریفیندور رو نشانه ی موس فرض کنیم و گریفیندور رو شکلک یاهو نتیجه می


Re: بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۹:۰۰ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷
#2

دابیold4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۲ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۷
از اين دنيا چه ميدوني؟!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
عاعوووووووووووووووووووووو(افكت زوزه هاي خوف)

_نه!! منو كجا ميبريد من بيگناهم خواهش ميكنم.

دو تا ديوانه ساز موجود كوچيكي رو به سمت زندان راهنمايي ميكنن در همين هنگام ديوانه سازها از جلوي تابلوي بند موجودات خطرناك عبور ميكنن و چشم زنداني به تابلو ميفته.

_ماااااااااااااا

تاپ تاپ ، تاپ تاپ(افكت صداي قلب)

_ . يا حضرت فيل ، بابا جون مادرتون كوتاه بيايد ، منو چه به موجودات خطرناك بابا من يه جن خونگي مفلوكم خواهشا اين كارو با من نكنيد ببريدم بند جدوگران قول بهتون ميدم همه جا رو تميز كنم.

ديوانه سازها:

تليق كليك (افكت باز شدن در)

شوتينگ(افكت پرتاب شدن زنداني به داخل)

بــــــنگ(افكت بخورد دابي با ديوار مقابل)

شپلـــــــــــخ(افكت پاشيده شدن دل و روده ي دابي)

چند دقيقه بعد

دابي در حال جمع كردن دل و رودشه و زير چشمي به بقيه هم بندي هاش نگاه ميكنه.

گرگينه مخوفي اون گوشه بسته شده كه حالتي قزويني مشغول ديد زدن اونه فرد سه كله اي كه از لب و لوچش اب در حال تراوش كردنه و پشم زيادي اطرافشو در بر گرفته وموجود غول پيكر گراوپ نامي كه يه گوشه نشسته و عكس دختر كوچولويي رو در دستش گرفته و داره گريه ميكنه.

فرد سه كله با اشاره انگشتش يه بيل و كلنگ رو جلوي دابي پرت ميكنه.

دابي:من با اينا بايد چي كار كنم
فرد سه كله:يه راه پيدا كن ما از اينجا فرار كنيم .
دابي:اخه اينجا كه همه ي اطرافش ابه
فرد سه كله:خوب احمق بايد تا زير نزديك ترين جزيره راه بكني ديگه
دابي:

....


ویرایش شده توسط دابی در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳ ۹:۳۶:۱۹

A man is talking to God.

The man: "God, how long is a million years?"
God: "To me, it's about a minute."
The man: "God, how much is a million dollars?"
God: "To me it's a penny."
The man: "God, may I have a penny?"
God: "Wait a minute." .


بند موجودات خطرناک
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
#1

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
صدای غرش ... صدای زوزه ... فریادی بلند ...

دیوارهای بند پر از خراش , صدمه و ریختگی بود ... میله های زندان ها کج و یا از بین رفته بودند . تنها بخشی که سالم بود در ورودی بند بود .

دیوانه سازها در این مکان از هر مکان دیگری بیشتر بودند .

در انتهای سالن گرگینه ای به دیوار بسته شده بود تا دیگران را هماننده خودش نکند .

هیولاهای دنیای جادویی در کنار دیوار انتهای سالن خودشان را از دسترس دیوانه سازها دور کرده بودند تا در نیمه شب که گشت دیوانه سازها به اتمام میرسد دوباره سر و صدای خودشان را به راه بیندازند .

دیوانه سازی از کنار تابلویی رنگ و رو رفته گذشت و باعث شد تابلو در اثر گذشتن وی تکانی بخورد و بر زمین بیفتد .

بر روی تابلو نوشته شده بود :

بند موجودات خطرناک

یکی از موجودات از جایش بلند شد و گفت :

ببینم این پشت چیه ؟

و با دستهای پشمالوی خودش محکم بر دیوار زد .... دیوار با صدای وحشت ناکی فرو ریخت و منظره ی پشت آن معلوم شد .

همه ی دیوانه سازها :

گرگینه ای که به دیوار بسته شد بود زد زیر خنده و گفت :

ضایع شدی نه ؟

موجود محکم بر زمین نشست و زلزله ای 10 ریشتری ایجاد کرد ... دوربین زوم میکنه به محیط پشت دیوار فرو ریخته ...

دستشویی بودش

ـ ابولهولی از جایش بلند شد و گفت:

تازه اول ماجرا هستش !!

ادامه دارد ...


===============

بند موجودات خطرناک....در این بند اتفاقات جالبی توش میفته چون این موجودات قدرتشون زیاد همش قصد فرار دارند ولی ...


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۷ ۱۵:۲۰:۳۹

عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.