هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۵۳ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۱

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
طلسم-آتش-ردا-شب-آب-جارو-پری‏↳‏
‏(‏شب‏)‏تاریک بود و در جنگل چیزی پیدا نبود؛ مردی با‏(‏ردای‏)‏مشکی از (جاروی‏)‏خود پیاده شد و در گوشه ای از جنگل نشست.چوب جادوی خود را از جیب بیرون آورد و (طلسمی‏)‏بر روی تکه های چوبی که بر روی زمین ریخته بود اجرا کرد تا (آتشی‏)‏گرم و مطبوع برای خود آماده کندو قدری (آب‏)‏نوشید تا عطشش را سیراب کند. پس از کمی استراحت،برگ پوستینی از جیب خود خارج کرد و در برابر تصویر‏(‏پری‏)‏دریایی علامتی زد؛ کاغذ و قلم را در جیب گذاشت و چشم ها را بر هم تا کمی استراحت کند

تایید شد.


ویرایش شده توسط War.Mage در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۸ ۱:۰۰:۵۴
ویرایش شده توسط War.Mage در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۸ ۱:۱۲:۰۸
ویرایش شده توسط War.Mage در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۸ ۱:۱۳:۵۲
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۹ ۰:۲۶:۴۵

هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۰ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۱

wasde


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۱۸ چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
کلمات جدید: هوکرا - جینی - شمشیر - گریفیندور - شعر - تاریکی - ترس - تام ریدل - خواب - هفت


تام ریدل:من می تونم با مار ها صحبت کنم
هری سرش رو از قدح اندیشه بیرون اورد و در همین لحظه شمشیر گودریک گریفیندور ظاهر شد شب تاریکی بود که ناگهان صدای جیغ دخترانه ای ازپایین قلعه اومد صدا اشنا بود
رون:این صدا شبیه صدای جینی نبود ؟
هری:چرا ولی ...
حرفش تمام نشده بود که یک شعر در تمام قلعه پیچید
شعر:هفت زندگی هفت جان پیچ (هوکرا)
هی تکرار میشد دیگه همه از خواب بیدار شده بودند پروفوسور وارد شد
هری و رون داشتن جینی و دلداری میدادنند که فهمیدن با این شعر هرکس که اسمشو نبر(ببری میکشتت ) بخواد خواب ترسناکی در موردش می بینه

غذیه این بود
کوچیک شما HaRrY

لطفا از کلمات تعیین شده استفاده کنین و اونها رو داخل متن مشخص کنید:

آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

تایید نشد.
نکته: غذیه اشتباهه، شکل درست کلمه قضیه است.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۶ ۹:۴۵:۵۳
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۶ ۹:۴۷:۲۷


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱

شایان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۰ یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۲ جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
رنگ اسمان هنوز ابی بود باید عجله میکرد وگرنه به شب می خورد ردایش خیس بود واز ان خون میچکید ردایش را به گوشه ای پرت کرد تاکسی ردش رانگیرد می دانست که طلسم شده است به یک کوچه ی تاریک پناه برد اتشی را روشن کرد سکوت همه ی وجودش را گرفته بود تا اینکه بغض اش ترکید یاد جنازه ی خواهرش افتاد که غرق در خون جلوی شومینه افتاده بود حالا او تنها بود تنهای تنها ناگهان یاد چیزی افتاد به سرعت خود را جمع جور کرد خوب فکر کرد یاد حرف خواهرش افتاد که میگفت همیشه به سمت طلوع خورشید حرکت کن حال او فهمیده بود باید برای شکستن طلسم و نابود سختن جن ها از پری دریایی کمک میگرفت پس راهی شد..............

لطف کنید از کلمات تعیین شده استفاده کنین و کلمات رو در متن مشخص کنید:

آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

تایید نشد.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۶ ۹:۴۳:۲۲


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۴۰ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۰ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۱
از لندن کوچه ی دیاگون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 65
آفلاین
با سلام

آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

(شبی) آرام و مهتابی بود و سایه ی ماه در (آب) دریاچه مشخص

بود ولی ناگهان صدایی این آرامش را بر هم زد حدود 4 جادوگر در

حالی که (ردا) های مشکیشان بر اثر (سرعت) (جارو ) های پرنده

شان در میان آسمان مواج شده بود از دشت عبور میکردند . آن ها

یکی از (جن) های (بانک) گرینگوتز را نیز با خود میبردند وقتی که

دیدند یک موجود دیگر هم دارم پرواز کنان ازشان دور میشود سریعا

یکی از آنها نعره زد آواداکاداورا (طلسم) کار خود را کرد و موجود بی

جان به زمین افتاد آنها به سمتش رفتند و فهمیدند که او فقط یک

(پری) بوده و شاید همین نعره بود که باعث شد 5 کاراگاهی که در

آن اطراف مخفیانه دور (آتشی) نشسته بودند توجهشان جلب شود

و به جنگ با آن 4 نفر بپردازند پس از چند ساعت تعقیب و گریز در

حالی که آنها بر اثر طلسم ها می افتادند آخرین نفرشان در حای که

خون از سینه اش فوران میکرد فقط یک چیز را گفت : زنده باد لرد

سیاه.

امیدوارم خوب باشه .

با تشکر

با اینکه جای کار بیشتری داشت اما برای شروع بد نبود.
تایید شد.
موفق باشید.


ویرایش شده توسط آرسینوس.ج در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۳۰ ۱۲:۴۷:۰۲
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۳۱ ۷:۵۷:۵۴

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!‏
برای گریفیندور ‏.


تلاش، کوشش و فعالیت برای داشتن وزارتی بهتر


چوبدستی یاس کبود / بدبختی و فقر و رکود
شاه بلوط پر حرف باشد،قیس بد گویی کند / چوب ون لجبازی و فندق شکایت ها کند

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۹:۱۶ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۱
از سر خط...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 309
آفلاین
این ماجرایی که با کمی تغییر و استفاده از کلمات داده شده نوشتم واقعیه ، ماجرای یه دلداده که تحمل از دست رفتن عشقشو تو دریا نداشت و خودش رو به آب زد تا بلکه به عشقش برسه . حالا که سالها از اون ماجرا میگذره هنوز اثری از هیچکدوم پیدا نشده. من خودم شاهد صحنه آخرش بودم و از عظمت عشق دو عاشق به زانو دراومدم. امیدوارم روحشون همیشه در آرامش باشه چیزی که تو این دنیا بهش نرسیدن....


=============


پا برهنه بود . بر روی شنهای ساحل قدم می زد . مثل هر روز ، مثل هر ماه ، او یکسال بود که منتظر بود . عادت همیشگی اش شده بود . هر روز همین ساعت به امید دیدن پری دریایی افسانه ای که مردم دهکده از آن قصه ها می گفتند به اینجا می آمد، روی صخره ای می نشست و ساعتها چشم به دریا می دوخت و منتظر می شد.
نسیمی ملایم از دریا می وزید و موهای جوگندمیش را به نوازش چشمانش وا می داشت . ساعتها بود چشم به دریا دوخته بود ولی احساس خستگی نمیکرد . سرش را برگرداند و به جنگل پشت سرش نگاهی کرد . آتش طلسم گونه ای روشن بود . این را از دودی که بلند می شد فهمید . زیر لب گفت : ... جن های لعنتی ! باز یکیشون شورش کرده !
با اخم سرش را برگرداند و به آب دریا خیره شد . تماشای تلالو نور در آب او را مسحور می کرد .
موجی آشفته بی مهابا خود را به صخره می کوبید ، گویی می خواست تمام دردها و رنجهای خود را از تن سنگ خالی کند .
از روی صخره بلند شد ، دوباره روی شنها شروع به قدم زدن کرد . دستش را در جیب ردایش فرو کرد و کاغذی را بیرون کشید و شروع به مرور آرزوهایی کرد که قرار بود از پری دریایی بخواهد :
- بهبود بیماریم...
... حل شدن مشکلم
....
.....
.... پیوستن به عشقم

به کاغذ نگاهی از سر نارضایتی انداخت . قسمت بالای آن را پاره کرد و روی شنها انداخت . فقط یک قسمت از ان را نگه داشت ، با لبخندی به نوشته آن نگاهی کرد و سپس در مشتش پنهان کرد . تصمیمش را گرفته بود . یکسال از رفتن عشقش می گذشت. باید تا قبل آمدن شب خود را به پری می رساند . با سرعت به طرف دریا دوید . او می رفت تا به آرزویش برسد. موج همچنان خو را به صخره می کوبید . روی شن ها یک جفت کفش به چشم می خورد .
ساعت ها گذشت . هوا تاریک شده بود ولی نور مهتاب ساحل را روشن کرده بود . این بار دریا آرام تر بود ، گویی او نیز به آرزویش رسیده بود .
روی آب کاغذی شناور بود و موج ان را به ساحل آورد ، روی کاغذ این نوشته به چشم می خورد : ... پیوستن به عشقم ...

آری ، پری دریایی او را به آرزویش رسانده بود ....


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۲۸ ۱۶:۱۳:۱۸

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

در آن شب تاریک با جارویش به سرعت پرواز می کرد . باید هرچه زودتر از آنجا دور میشد .
احتمالا جن و پری ها به سرعت می فهمیدند که چه اتفاقی در بانک افتاده است .
ردایش که به خاطر آب جادویی داخل بانک خیس شده بود بدجوری اذیتش می کرد .
باید هرچه زودتر به جایی میرسید که بتواند با طلسمی آتشی روشن کند تا خودش را خشک و گرم کند .

تایید شد. خوش برگشتین سالازار عزیز.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱ ۲۱:۳۶:۵۵

" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۱

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۷ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۴:۱۵ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹
از جوانی خیری ندیدم ای مروپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 529
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

سکوت وحشتناکی همه جارا فرا گرفته بود.شاید بتوان گفت یکی از ترسناک ترین شب های پسرک بود.ارباب تاریکی(لرد ولدمورت) درون بانک قدم میزد و با پایش به جنازه لگد میزد تا از سر راهش به کنار بروند.روبروی جنی که بسیار ترسیده بود ایستاد و ردایش را کنار زد.لرد با چشمان ترسناکش به جن بیچاره ای که تمام زندگی اش همان بانک بود،خیره شد.جن چندین با به پسرکی که زیر یکی از بادجه های بانک مخفی شده بود،زیر چشمی نگاه کرد.سعی کرد هرطور که شده او را متوجه خطری که گریبان گیرش شده بود،بکند اما پسرک زیاد توجه نمیکرد.تنها منتظر فرصتی بود که از آنجا با سرعت تمام فرار کند.سعی کرد به آرامی از آنجا فرار کند و خودش را به در خروجی برساند که ناگهان با لیوان آبی برخورد کرد.همگی مرگخواران به طرف اون بازگشتند و او را غرق طلسم های مرگبار خودشان کردند.خون پسرک مثل بقیه کف اتاق را پر کرد.نام آن پسر تام ریدل بود(لرد ولدمورت)!
آن پسر گذشته لرد تاریکی بود که به آینده سفر کرده بود...


تایید شد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۹ ۱۸:۳۸:۴۹


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

پری خانوم حاضر شد. ردای شب آبی برداشت. پر از گلابی برداشت. جاروش رو آتیش کرد. رفت و رفت تا به یه سرعت گیر رسید. نه مرغو دید، نه دزدو دید، نه سرعت گیرو دید. افتاد و دندونش شکست. ولی چون عجله داشت ننه من غریبم بازی درنیاورد که آی ننه جون! دندونکم!... دوباره سوار جاروش شد و پیتیکو پیتیکو رفت بانک گرینگاتز که یارانه هاشو برداره بره ردای شب قرمز بخره، چون دلش پوسید از بس ردای شب آبی سرش کرد؛ بعدشم با باقی پول یارانه اش بره پیش اوستای دلاک تا بکشه دندونکش. تا بره درد از دلکش!

جنی که کارمند اونجا بود حساب پری خانوم رو نگاه کرد و گفت خانوم یارانتون قطع شده. پری خانوم چشاش سیاهی رفت: یعنی چی قطع شده جن پدرسوخته؟ واسه من که پیامک انصراف نیومده! زودی گالیونام رو بده برم تا با طلسمام بانک زپرتیتون رو به آتیش نکشیدم!
هرچی جن ها گفتن بابا پری خانوم!سعی کن با واقعیت روبرو بشی و باهاش کنار بیای. صبور باش. این هیپوگریفیه که در خونه ی هر جادوگری می خوابه... تو کَت پری خانوم نرفت که نرفت! خودش رو می زد. صورتشو چنگ مینداخت. موهاشو می کند. طفلی پری خانوم خیلی روی این پول حساب کرده بود آخه.

هیچی دیگه! پری خانوم رو ورداشتن بردن بیمارستان روانی سنت مانگو، بستریش کردن. دو روز بعد پذیرش بیمارستان هم که دید این بدبخته. پول و یارانه و کس و کاری نداره بیان مرخصش کنن؛ ورش داشت بردش تو بیابونای پشت خونه ی ویزلی ها ولش کرد که خوراک تسترال ها بشه.
قصه ی ما به سر رسید. پری خانوم به ردای شب قرمزش نرسید.



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۱

کورمک مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۲ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۳۳ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱
از SHIRAZ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 110
آفلاین
ببخشید پستم غلط زیاد داره چون نتونستم ویرایشش کنم ( سیستمم قفلید )


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۱

کورمک مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۲ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۳۳ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱
از SHIRAZ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 110
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

من یه این تاپیک خیلی علاقه دارم پس با اجازه :
البته یک لحظه ،لطفا نظرتونو به من بگید (در زیر )

به سرعت ردای مشکی و ضد طلسم خود را پوشید و با جاروی نیمبوسش به سمت زمین کودیچ رفت تا در جنگی که در ان زمین رخ داد بود شرکت کند و از مدرسه دفاع کند هنوز بیرون نیامده بود که با طلسمی ضربه دید و جارویش اتش گرفت با سرعت پایین رفت و با ظرافت پناه گرفت و تصمیم گرفت با طلسم از ره زمین از مدرسه دفاع کند اما منتظره ای جالب را دید جن های اشپز همزمان که طلسم می انداختند با اب اتش را خاموش میکردند.او همئ به جنگ رفت و شرافتمندانه کشته شد.


جان من نظرتونو قید کنین.


با توجه به اینکه گفتیم متن کوتاهی نوشته بشه، خوب تونستین سریع جملاتو به هم ارتباط بدین! اما برای زیبایی پست و راحت خوندن رول هم که شده، از علائم نگارشی و پاراگراف بندی و اینا استفاده کنین. البته تو این متن کوتاه پاراگرافبندیم نشه مهم نیس.

اما مشخصه که اگه قرار بود متن طولانی بشه، میتونستین شاخ و برگ بیشتری بدین و سریع موضوعو پیش نبرین. به نظرم خیلی خوب تونستین ایده هایی رو وارد کنین که کلمات توش مورد استفاده قرار بگیره، سوژه دهیتون خوبه! اما در هر صورت بهتره برا یه پست طولانی تر نظر داد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۳ ۲۱:۴۴:۰۳







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.