سارا گفت:این هرمی چه حوصله ای داره
جسی:چرا واستادین برین دنبال کاراتون هنوز همه ج نامرتبه
ولی کسی گوش نمیکرد همه حواسشون پرت بود و به پاتریشیا که تازه داخل شده بود نگاه میکردن
پاتریشیا اومد تو و روی اولین مبل سالن عمومی ولو شد چشماشو بست
ملت که از رفتار تعجب کرده بودن چیزی نگفتن تا جسی گفت:تو از دیروز بعد از ظهر کجا غیبت زد؟
پاتریشیا:جسی بزار برای بعد خستم
سارا جیغ زد:چی؟ من که اصلا متوجه نشدم نیست
پاتریشیاکه چوب بدست از خواب چند لحظه ایش بیدار شده بود گفت:چیه چرا جیغ میزنی؟من نبودم خبری شده
مری:من دیشب فهمیدم نیستی آخه خواب بد دیدم اومدم بیدارت کنم دیدم نیستی
پاتریشیا که داشت همانطور ایستاده میخوابید گفت:خواب بد ببینی باید منو بیدار کنی؟
سارا:حالا چه خوابی دیده بودی؟
جسی:حالا دیگه ادای منو درمیاری خواب میبینی؟
اندرو:حالا پاتی چرا دیشب نبودی؟
پاتریشیا خمیازه کشید:حالا نه که براتون مهمه اگه منو دیشب دزدیده بودن که تا حالا شب اول قبرمم تموم شده بود
جسی:معلومه که مهم نیستی حالا بگو کجا بودی؟
پاتریشیا:تو قلعه اگه این راضیت میکنه البته بهتره بگم
که جسی وسط حرفش پرید:تو قلعه چی کار میکردی؟ کی به تو گفت بری تو قلعه
پاتریشیا:جسی حالت بده؟من 48 ساعته نخوابیدم تو اراجیف میگی؟
جسی:یالا بگو وگرنه میرم به مکگوناگال میگم
پاتریشیا:برو فقط بزار من بخوابم
سارا:چه پرویی
پاتریشیا گفت:خیله خوب
چوبدستیشو بیرون کشید رو به خودش گرفت وردی خواند
چند لحظه بعد بدون خواب آلودگی گفت:چی میگین؟
مری:چی کار کردی؟
پاتریشیا:یه چرت سریع زدم
لوییس:اینو به منم یاد بده میشه با این کار بیشتر تست زد
ملت:اه کی اینو راه داده اینجا؟
پاتریشیا:دقیقا
جسی که فهمیده بود از زیر زبون پاتریشیا چیزی بیرون نمیاد از راه دیگه ای وارد شد:پاتی جونم چه خبر چی کار میکنی؟دیشب کجا بودی؟
پاتریشیا:جاهای مختلف
جسی که تیرش به سنگ خورده بود گفت:استرجس من میخوام بدونم کجا بوده؟
استرجس که مونده بود چی کار کنه به این ور اون ور نگاه میکرد
استرجس:بیل در این مواقع چی کار باید کرد؟
بیل که نمیدونست نمیخواستم ضایع شه گفت:از همرمیون بپرس ببینم هنوزم کتاب میخونه؟
هرمی:خودتونو نکشین پاتی دیشب 3 ساعت تو کتاخونه بوده
بیل:6 ساعت دیگه کجا بوده ؟
پاتریشیا که از اطلاعات هرمی کف کرده بود گفت:خوب ادامه بده
ملت فضول گریف:آره
هرمی:نمیدونم دوما اصلا به ما ربط نداره که پاتی دیشب به زیرزمین و دریاچه رفته چی کار کرده
ملت و پاتریشیا داشتن از تعجب میمردن
پاتریشیا:ای ول هرمی خوبه بیشتر از این نمیدونی
جسی:پاتی بگو دیگه
مری که به پسرای فضول نگاه میکرد گفت:بریم تو خوابگاه اونجا
خوابگاه دخترا
پاتی:من دیشب یه سر رفتم جنگل ممنوع آخه یه چیزی لازم داشتم
هرمی:خوب میدونی که قانون شکنی کردی و بای
پاتی:هرمی جونه هر کی دوس داری بیخیال من فقط یه تار تک شاخ میخواستم
جسی:واسه چی؟
پاتریشیا که انتظار این سوالو نداشت گفت:ام آخه خیلی خاصیت داره
سارا:خوب تو میخواستی چی کار؟
هرمی:موفق شدی خیلی خطرناک بود
پاتریشیا:آره ولی حسابی از خجالتم دراومد
سارا و اندرو: میخواستی چی کار؟
پاتریشیا:کلکلی بود
جسی:باز کلکل با کی؟
پاتریشیا:با با بامنظورم اینه که مهم نیست با کی مهم اینه که من بردم
اندرو که خیلی خطری شده بود گفت:با کی؟
جسی نگاهی عصبی کرد
پاتریشیا:نه جسی میدونم که ما دیکه بینمون صلحو صفا و از این چرتو پرتاست ربطی به اوون نداره شرط بندی خصوصی بود
ملت دختر:با کی؟
پاتریشیا: خیله خوب چرا میزنین
.............
ویرایش شده توسط پاتریشیا وینتربورن در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۱۹:۵۰:۳۸