من
روباهی هستم جوان... و عاشق پیشه... و خیلی کار ها بلدم و در خیلی کار ها استعداد دارم و البته... برای اوست که می زیم... 17 سال دارم... تهران...
چه بگویم دیگر...
گفتنی هایم کم تر از آنند که بگویم و بیش تر از آنند که بشنوی... چگونه... وااای... من که تازه وارد نیستم...
این هم بیوگرافی من...
این شخصیت در اوایل دهه ی 1990 در دهکده ای در ایران به نام طهران چشم در جهان گشود...
در اوایل دهه ی 2004 بود که به عنوان دبیر ریاضیات جادویی در هاگوارتز منصوب شد... خیلی درس خوبی بود... اصلا استقبال بی نظیر بود از درس... و چون به تکالیف نمره های عادلانه می داد... کلا همون دو سه تا تکلیف اول هم دیگه براش نیومد... بعد هم با کمال متانت از مدرسه بیرون رفته شد (اخراج...)...
بعد شروع کرد به باز آموزی جادوی سیاه... بله دوست لرد بود و یکی از محفلی ها... که شناختنشو شناسه اش بسته شد...
دیگه چی کار باید میکرد... به فکرش رسید خوب بشه.. رفت و پزشکی خوند... بله... شد یه زیست شناس... باز هم به علت تفکرات قدیمی راهش ندادند... شناسه اش بسته شد... بعضی او را با ویلی اشتباه گرفتند... ولی او... حتی ویلی را نمی شناخت... او خودش بود...
حال نیز در حال یک نوسنده ی عاشق پیشه آمده... و این بار ببینیم اصلا راهش می دهند تا چه رسد شناسه اش بسته شود...
تا بعد... یا حق!!!