سویون ، پا بند ظریفش را بست و به سمت لیتو برگشت؛تلخی عطر قهوه اش همچون کلیشه های عاشقانه میمانست، ولی میدانست هر چیزی بار ها ثابت شده تا به کلیشه ها بپیوندد.
با کمی تردید لبانش را به هم فشرد اما کمی بعد تصمیم گرفت صدایی روانه سازد:
لیتو؟ تو گفتی ما تا ابد وقت داریم، اما من حس میکنم تنها این لحظه برایم مانده است و هیچ .
لیتو،دستی به موهای مشکی رنگ و کوتاهش کشید و با شانه هایی که فریاد از تکبر و غرور صاحبشان میزدند، پله های نردبان را پایین امد .
کتاب هایی که از قفسه ی کتابخانه ی بزرگ برداشته بود را، روی میز شکلاتی رنگ دایره ای گذاشت .
نگاه سبزش را روانه ی سویون کرد و گفت:
مگر غیر از این است نابی من؟
ما گذشته را ازدست دادیم و اینده را به دست نیاوردیم تنها دارایی ما حال است.
سویون همچنان که سعی میکرد قدرت چشمان همسرش را به درستی روی کاغذ پوستی نیمه زرد پیاده کند ، خنده ای نرم کرد و گفت:
بله بله ، به همین خاطر است که ما به حال present میگوییم.
نکته:نابی در کره ای به معنای پروانه
نکته:present در انگلیسی به معنی حال و هدیه است منظور این است که حال را یک هدیه میدانیم.
با عطر گلدان ها سویون عطسه ای زد ،اما حواسش بود که روی نقاشی دستش نخورد مبادا خراب شود.
فقط کمی از کلاه لیتو مانده بود در ان کت بلند و لباس های کلاسیک .
لیتو با لبخند دستی به موهای نازک سویون کشید ، عجیب با ان لباس نازک ظریف به نظر میامد؛ ولی خودش میدانست سویون زنی است شکننده و در عین حال توانا به شکستن دیگران.
بوسه ای روی سرش گذاشت و گفت:
زمان چیزی را تغییر نداده، انسان ها خود را در زمان تغییر می دهند، اگر بخواهند همان میشوند که در گذشته بودند!
خیلی قشنگ نوشته بودی. فقط به این دو نکته توجه کن که علائم نگارشی مثل ویرگول به کلمهی قبل خودشون میچسبن و از کلمهی بعدی با یک اسپیس فاصله میگیرن. و اینکه بهتر بود اون نکتهای که نوشتی رو به عنوان یه پاورقی آخر متنت استفاده کنی.
امیدوارم بتونی تو سایت پیشرفت کنی و در کنارش بهت خوش بگذره!
تایید شد!مرحلهی بعد: گروهبندی!