هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#11
ناظر همیشه در صحنه، خستگی ناپذیر و دقیق! شخصا از اینکه در هاگوارتز درسی به اسم آموزش ماندگاری نظارت گذاشته بشه و لرد ولدمورت هم اونو تدریس کنن حمایت میکنم. ناظری که انجمنش هیچ وقت دچار مشکل نمیشه چون به بهترین وضع در همه ابعاد بهش رسیدگی میشه و هیچ به مسئله ای در اون توسط ناظر بی توجهی نمیشه. من رای خودم رو به لرد ولدمورت میدم.



پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۲۱:۲۳ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#12
من فکر نمیکنم رنک و رای دادن هیچ وقت برای کسی تکراری یا خسته کننده بشه. وقتی به کسی رای میدیم و رنکی بهش داده میشه، یعنی ما زحمات اون فرد رو میبینیم، براش ارزش قائلیم و بهش احترام میگذاریم. برای همین من به طور مشخص رای خودم رو به لرد ولدمورت میدم.
لرد مدت هاست برای گروه مرگخوارها، ایفای نقش سایت و فعال بودن سایت زحمت میکشه. جدای از وظایف نظارت، خیلی از کارهایی که انجام میده نشون میده که به خاطر علاقه به این سایت و فعال نگه داشتن اونه. شاید یکی از معدود افراد این سایت باشه که همیشه متوسط میزان فعالیتش رو نگه میداره. هیچ وقت فعالیتش از یه مقدار مشخص پایین تر نمیاد و همیشه هم پست میزنه، هم سوژه میده، هم خلاصه میکنه، هم نقد میکنه و خیلی کارهای دیگه.
فکر نمیکنم اگه بگم لرد موتور محرک سایت هست اغراق کرده باشم. برای تمام زحماتی که لرد برای سایت کشیده، رای خودم رو به ایشون میدم تا به این شکل بتونم از طرف خودم ازش قدردانی کرده باشم.



پاسخ به: خانه های هاگزمید
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
#13
جاگسن با تعجب از روی زمین بلند شد خاک رداش رو تکوند و گفت:
- من همیشه از تغییرات ناگهانی شخصیت آدم ها خوشم میومده، ولی ندیده بودم یکی به این سرعت عوض بشه!

بلاتریکس که دوباره به حالت اولش برگشته بود با خشمگینانه ترین صداش گفت:
- از این سریع ترشم میبینی! چطور جرات کردی فکر کنی میتونی جای ارباب رو بگیری؟ چطور به فکرت خطور کرد که من اجازه میدم همچین کاری بکنی؟

فنریر زوزه کوتاهی کشید و سعی کرد به بلا نزدیک بشه و گفت:
- بلا حالا اینقدر سریع قاطی نکن. تو که یه دقیقه پیش یه چیز دیگه میگفتی! تازه به چیزایی که توی اون دفترچه نوشته شده بود فکر کن.بدت میاد هشت روز در هفته مرخصی داشته باشی؟ با اضافه حقوق؟ اووووووووووو

جاگسن که لبخند پت و پهنی به صورت داشت سعی کرد بیشتر روی مرگخوارها تاثیر بذاره:
- فقط اینها نیست. برای هر ماموریت حق سختی کار و هزینه ایاب و ذهابتون رو هم میدم. تو فنریر، به تو هفته ای هفت تا مشنگ یا سفید برای تیکه تیکه کردن میدم. لودو، تو هم میتونی هر منصب دولتی که توی جامعه جادویی هست رو برای خودت انتخاب کنی. بدون محدودیت، حتی اون مسئولیت های مهمی که لرد در صورت دست پیدا کردن بهشون، شخصا به عهده میگیره. تو بلا...تو میتونی...آیلین به بلا چی میتونیم بدیم؟

آیلین چوبش رو دوباره به سمت بلا گرفت و گفت:
- نمیدونم، شاید معاونت رسمی خودت رو.

- معاونتت به درد خودت میخوره خائن. فکر کردی من ارباب رو با همچین چیزهای پیش پا افتاده ای عوض میکنم؟ واقعا همچین چیزی به مغز پوکتون رسیده؟

بعد از این حرف بلا با عصبانیت چوب جادوش رو به سمت جاگسن گرفت. آیلین هم در پاسخ چوب جادوش رو به طرف بلاتریکس گرفت. لودو هم چوبش رو به طرف آیلین گرفت و بقیه مرگخوارها هم برای بیکار نبودن و عقب نیفتادت چوب هاشون رو به سمت همدیگه گرفتن!

جاگسن که فکری در سرش جرقه زده بود گفت:
- نه نه اصلا چرا این کارو بکنیم؟ من چیزی دارم که فقط به درد بلا میخوره. میتونم کاری کنم که لرد با تو ازدواج کنه! فکر کن بلا، فقط فکر کن. ازدواج با لرد...

- من با چرندیات شما وسوسه نمیشم...ازدواج با لرد؟ نه نه امکان نداره من راضی بشم...یعنی برای ازدواج با لرد باید بهش خیانت کنم؟ خب اینکه نمیشه. اه جاگسن لعنت بهت، دست گذاشتی روی نقطه ضعف من!

چند متر آن طرف تر:

- عجله کن مورفین، من هیچی نمیبینم. این پایین چقدر تاریکه. باید زودتر بقیه رو پیدا کنیم و بهشون بگیم که اون دوتا یه جایی همین اطراف هستن.

مورفین که بعد از استعمال شیشه حسابی در حال و هوای خودش بود چوب دستیش رو بیرون کشید و گفت:
- خیالت نباشه عژیژم. الان یه طلشم میکنم فژا نورانی بشه! طلشمش شی بود؟ لوپوش؟ روپوش؟ آهان یادم اومد. کروژیو!

قبل از اینکه دافنه بتونه جلوی مورفین رو بگیره طلسم در هوا به پرواز در اومد و به جاگسن خورد. با شلیک اولین طلسم فشار عصبی موجود روی همه به حد نهایت رسید و در یک واکنش عصبی همه به طور ناگهانی طلسم هاشون رو اجرا کردن و چند صدم ثانیه بعد، بارانی از طلسم ها از هر سمت به سمت دیگری شلیک شد...!


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۲۴ ۸:۲۷:۲۶


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ چهارشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۱
#14
لرد سیاه که کلا دوست نداشت کسی براش تکلیف تعیین کنه میگه:
- نمیتونیم هوگو رو بفروشیم. همین طور بقیه مرگخوارها رو. همه شون توی رهن بانک گرینگوتزن. قبلا وام گرفته بودیم که از این وضع در بیایم اما حالا قسط های بانک هم به نداریمون اضافه شده!

بلاتریکس از اینکه لرد اینقدر توی نقشش فرو رفته خوشحال میشه و حرف لرد رو تایید میکنه و بقیه رو هم مجبور میکنه این کار رو بکنن. یکی از زامبی ها که از بقیه تیز تر بود با صدای گوشخراشش میگه:
- اگه همه شون توی رهن بانکن، پس چطوری روزیه رو فروختین؟!

این بار دافنه توی نقشش فرو میره و میگه:
- روزیه فرق داشت. اون بعد از گرفتن وام بانک مرگخوار شده بود. تازه، اگه از قبل مرگخوار بود هم بانک قبولش نمیکرد. چندتا تیکه استخون که بیشتر نبود.

لرد که تصمیم گرفته زودتر این مسئله رو تموم کنه به زامبی ها اشاره میکنه و میگه:
- وضع ما رو که میبینین. هیچ پولی برای جور کردن غذا نداریم. حالا میخواین چیکار کنین؟

- وام بگیریم!
این جمله رو مادر لرد سیاه با کلی شوق زامبی مآبانه میگه و دست به سینه جلوی لرد وایمیسه تا برای این پیشنهاد هوشمندانه ازش تقدیر و تشکر به عمل بیاد!

لرد که خونش داره به جوش میاد یقه بانز رو میگیره و در گوشش میگه:
- یه جوری، زودتر شر اینا رو کم کن، تا اون روی تسترالم بالا نیومده!



پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱
#15
دافنه گرینگراس توی این مدتی که عضو شد و فعالیت کرد کارش خیلی خوب بود.



پاسخ به: بهترین نویسنده ایفای نقش سال
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱
#16
مورفین گانت! واقعا انتظار توضیح که ندارین؟ آن چیز که عیان است...!



پاسخ به: ناظر سال
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱
#17
در مورد رایم بقیه خیلی خوب توضیح دادن. لرد ولدمورت به نظر من از همه لحاظ یه ناظر کامله.



پاسخ به: جادوگر سال
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱
#18
منم به لرد ولدمورت رای میدم که حقشه.



پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۱
#19
- خجالت بکش نارس (مخفف نارسیسا) داری جلوی چشم من دروغ میگی!؟ مگه همین دیروز به لوسیوس نمیگفتی که برای آخر هفته نصف شقه اژدهای شاخ دم مجارستانی بخره، میخوای باهاش پودینگ اژدها درست کنی!؟

نارسیسا به لکنت افتاد اما لحظه ای بعد چیزی توجهش رو جلب کرد و گفت:

- نه آخه اون چیز بود...صبر کن ببینم؟؟؟!اصلا تو چطوری این جمله رو شنیدی؟

ساحران دیگه که ترجیح میدادن بحث به جای پرداخت پول، در مورد دعوا نارسیسا و بلاتریکس ادامه پیدا کنه حرف نارسیسا رو تایید کردن و به صورت کاملا هماهنگ با هم پرسیدن:

- راست میگه؟ تو از کجا شنیدی!؟

بلاتریکس که متوجه شد سوتی بدی داده لبخند مصنوعی ای تحویل خواهرش نارسیسا داد و گفت:

- خواهر جون! میدونی که همیشه، از گذشته تا حالا من صلاحت رو میخوام و میخواستم. به هر حال یکی باید مراقبت باشه دیگه. تو خواهر کوچیک من هستی و من وظیفه دارم که مراقبت باشم. برای همین همیشه خونه ات رو چک میکنم و حرفاتون رو گوش میدم تا یه وقت خطری تو رو تهدید نکنه...

نارسیسا با عصبانیت از جاش بلند شد، لیوان نوشیدنی رو با دستش به کناری انداخت و با حالت پرخاشجویانه و کشدار گفت:

- تو چــــــی کار کردی؟!

- بسه دیگه!

فلور که حوصله اش از یکی به دو کردن نارسیسا و بلاتریکس سر رفته بود میدون اونها قرار گرفت و سعی کرد بحث رو به روند اصلیش برگردونه:

- دعواهاتون رو بذارین برای بعد! الان باید حساب کنیم که هر نفر چه مقدار پول میتونه برای خرید هدیه ارباب و برگزاری جشن بذاره کنار تا روی اون برنامه ریزی کنیم.

بلاتریکس هیچ وقت در مسائل مربوط به لرد از زیر کار شونه خالی نمیکرد. اما این بار هیچ پولی توی دست و بالش نبود و نمیخواست بقیه بفهمن که اون پولی نداره که برای ارباب خرج کنه. برای همین تصمیم گرفت مسیر صحبت رو دوباره عوض کنه و به نارسیسا گفت:

- گوش وایسادم، خوب کاری هم کردم! حرف حسابت چیه!؟



پاسخ به: خبرگزاري سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱
#20
در شماره قبل خبری در مورد شیوه های جدید حمله فنریر گری بک منتشر کردیم، اما حالا با افتخار مصاحبه خبرگزاری سیاه با شخص گری بک را، پس از دستگیری در راهرو دادگاه شماره ده (محل محاکمه وی) به شما تقدیم میکنیم.

خبرنگار:
- اسم، فامیل، پیشه، قصدت از دخول به خونه های مردم.

فنریر:
- اون قلم پر رو بکش اون طرف تر، باعث میشی عطسه ام بگیره! فنریر گری بک. پیشه چیه؟ پشه است؟ قصدم از وارد شدن به خونه های مردم هم صرفا خوردنشون بوده. همین، هرچی غیر از این به من نسبت بدن دروغه. تهمته!

خبرنگار:
- چی شد که دستگیر شدی؟

فنریر:
- یه خبرنگار فضول چند وقت پیش شیوه های مورد استفاده منو منتشر کرد. از اون روز دم در هر خونه ای که رفتم خواستم ساکنین رو بخورم هیچ کس در رو باز نکرد. تازه یکی دو بار هم از پنجره بالایی آب جوش ریختن روم! من همینجا لازم میدونم بگم که از همه شون شکایت میکنم. کسی حق نداره به یه گرگینه شریف که قصد و نیتش فقط خوردن مردمه آسیب بزنه. این برخلاف بیانیه حقوق گرگینه هاست.

خبرنگار:
- تو میگی هیچ کس رو بعد از انتشار اون خبر نخوردی. ولی ما میدونیم که تو رو در حین انجام عمل مجرمانه گرفتن. چطور این دروغگویی آشکارت رو توضیح میدی؟

فنریر:
- دروغ چیه؟ راست میگم من هیچ کسی رو نخوردم. همه اش چندتا سفید بی خاصیت بود. موقع دستگیری هم داشتم بعد از خوردن یکی از بچه های ویزلی، دندون هام رو خلال میکردم که ریختن داخل و منو گرفتن. من کار اشتباهی نکردم!

خبرنگار:
- به عنوان حرف پایانی برای کسایی که ممکنه بخوان راه تو رو بدن چی داری بگی تا به وضعی که تو دچارش شدی گرفتار نشن؟

فنریر:
- چه عجب یه سوال درست پرسیدی! ببینین، هیچ وقت یه ویزلی رو نخورین. من آرتورشون رو خوردم، از چهل کیلوگرم وزن سی و پنج کیلوش فقط استخوان بود! غیر از اون، اگه از سر گرسنگی مجبور بودین این کار رو بکنین تا در رو باز کردن یه لقمه چپشون کنین. وگرنه اونقدر جیغ کشان فرار میکنن که اشتهاتون کور میشه! حالا دیگه سوالی نداری؟ من باید برم داخل دادگاه ببینم قاضی چه حرفی برای بازداشت غیرقانونی من داره. با وکیل های مدافعم ازشون یه شکایت درست و حسابی تنظیم میکنم برای نژاد پرستی تابلوشون!

عکس متهم بدون اجازه مراجع قضایی منتشر میشود!!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.