بیست سی انگشت بر روی لیست اعلام نتایج سمج بالا و پایین میشدند. در حالیکه لوسیوس و سیبل و... از خوشحالی روی پاهایشان بند نبودند، لینی، لونا و زنوفلیوس در شوکه شده بودند.
آستوریا که در میان سه نقطه سرانجام نمره فراتر از حد انتظارش را دید نفسی راحت کشید و گفت:
- آخیش! این یکی که بخیر گذشت. امم... اِ... لینی تو که از هممون بهتر خونده بودی چرا نمرت ابنجوری شده؟
لونا که هنوز در شوک بود. کمی تکان خورد و گفت:
- این امکان نداره، من باید برم با اونیکه ورقمو تصحیح کرده حرف بزنم... اصلا من اعتراض دارم. امکان نداره...
- اره منم همینطور!
- نه خانم وارنر شما جایی نمیرید!
پروفسور مک گونگال با قیافه خشک و جدیش در پشت سرش مرگخوارن ایستاده بود. هنگامی که همه به سمت او چرخیدند در ادامه افزود:
- نه شما و نه لاوگودها تا زمانیکه امتحان عملی خودتونو ندادید حق خروج از سالن را ندارید! لازم به ذکرِ، هر کس از در این سالن خارج بشه اجازه شرکت در باقی امتحانات رو نداره. روشن شد!
پشت در سالن امتحانرون به سرعت خودش را به هری و هرمیون رساند و گفت:
- عجب امتحان سختی بود! من اون دو قسمت اجرای طلسم فراموشی و دفع کلاه قرمزها رو با هم اشتباه کردم...
و با گفتن این حرف به سمت درگاه اصلی به راه افتاد.
- ولی گمون نکنم جای دیگه ای رو اشتباه کرده باشم. هووم... چرا شماها نمیاین؟ مگه منتظر من نبودید؟
هرمیون نگران انگار که تا آن موقع به حرف های رون گوش نکرده بود با حواس پرتی گفت:
- اِ تو کی اومدی؟ امتحان خوب بود؟
و بدون توجه به واکنش رون به سرعت به سمت هری برگشت و با دلواپسی پرسید:
- میگم شاگردامون یه وقت هول نکنن و طلسمی رو اشتباه بگن! توی این درس کلی زحمت واسشون کشیدی. میگم اصلا بهتره من برم با اوناییکه ورقه لاوگودها و وارنر رو تصحیح کردن صجبت کنم شاید اشتباهی رخ داده!
- اره، ممنون میشم. منم منتظرشون میمونم.
دهان رون از شدت تعجب باز ماند.
- چی؟؟؟ شما دوتا چتون شده؟ دارین در مورد مرگخوارا حرف میزنین؟!! چی میگی هرمیون! هوی کجا میری مگه... هی مثلا دارم باهات جرف میزنما!... مگه فرار نبود کاری کنیم اونا مردود بشن؟
- ساکت شو رونالد ویزلی! ما کی چنین تصمیم وحشتناکی رو گرفتیم!
-بس کن رون! هرمیون راست میگه... نمیدونستم اینقدر به دیگران حسودی می کنی!
-چی؟
سر میز شامرون عصبانی قاشقش را محکم زیر توده ژلاتین ها زد و با اینکار کل محتوای ظرف روی جردن ریخت.
- اینا دیونه شدن. باورم نمیشه!!!
به صحنه شادی مرگخوارن نگاه کرد.
همه مرگخوارن توانسته بودند امتیاز عالی را از امتحان عملی مبارزه با جادوی سیاه کسب کنن و به گفته هرمیون؛ با این امتیاز، امتیاز ضعیف سه مرگخوار را از ضعیف به قابل قبول تبدیل می کرد.
و تراژدی زمانی برای ویزلی تکمیل شد که دید هرمیون به جای غذا خوردن با اشتیاق مشغول برنامه ریزی برای کلاس گیاه شناسی و تاریخ جادوگری است.