هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۲۶ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵
نام: آرتور
نام خانوادگی: ویزلی
گروه: گریفیندور
عضو شده در: اداره سحر و جادو- محفل ققنوس
جنسیت: مذکر
رنگ مو: قرمز
رنگ چشم: آبی
نژاد: اصیل
پدر: سپتیموس ویزلی
مادر: سدرلا بلک
همسر: مالی ویزلی
پسران: بیل ویزلی- چارلی ویزلی- پرسی ویزلی- فرد ویزلی- جورج ویزلی- رونالد ویزلی
دختر: جینی ویزلی
شغل: ریاست اداره شناسایی و مصادره اجناس تقلبی.
چوب دستی: مشخص نیست.
توضیحات: او پدر خانواده ویزلی و همسر مالی ویزلی است که آن دو هفت فرزند دارند:بیل، چارلی، پرسی، فرد، جرج، رون و جینی. آرتور پسر سپتیموس ویزلی و سدرلا بلک است.
آرتور ویزلی برای وزارت سحر و جادو کار می‌کند، کار او در ابتدا مدیریت بخش سوءاستفاده از محصولات مشنگی را بر عهده‌داشت، اما سرانجام ترفیع مقام گرفته و به ریاست اداره شناسایی و مصادره جادوهای دفاعی و اسباب حفاظتی تقلبی منصوب شد. او طرفدار پروپاقرص وسایل مشنگ‌ها است و به همین دلیل کلکسیونی از ابزارها، باتری‌ها و دوشاخه‌های برق را در منزل خود جمع‌آوری کرده‌است.




تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۷ ۱:۴۱:۵۰

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: به نظرتون بهترین فیلم هری پاتر کدام شمارش بود؟
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
1- یادگاران مرگ پارت 2
2- یادگاران مرگ پارت 1
3- جام آتش
4- شاهزاده دورگه
5- محفل ققنوس
6- زندانی آزکابان
7- تالار اسرار
8- سنگ جادو


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
نام: آلبوس پرسیوال بولفریک برایان
نام خانوادگی: دامبلدور
گروه: گریفیندور
محل تولد: دره ی گودریک
محل زندگی: مدرسه ی هاگوارتز
سن: نا مشخص
چوب دستی: چوب دستی کهن
نژاد: نیمه اصیل
پدر: پرسیوال
مادر: کندرا
خواهر: آریانا
برادر: ابرفورث
ظاهر:
موی نقره ای، رنگ چشم آبی.
اختراعات: سنگ جادو(به کمک نیکولاس فلامل)
کشفیات: کشف دوازده خاصیت خون اژدها و پیدا کردن 3 فسیل اژدها.
افتخارات: سرپرست دانش آموزان، دانش‌آموز ارشد، برنده جایزه بارنابس فینکلی برای طلسم‌اندازی استثنایی، نماینده جوانان بریتانیایی در وینزنگاموت، برنده مدال طلای مقاله ابتکارآمیز همایش بین‌المللی کیمیاگری در قاهره.
توضیحات: دامبلدور در دره گودریک زندگی می‌کرد که محل زندگی گودریک گریفندور بود. در زمان کودکی، پرسیوال دامبلدور (پدر آلبوس) به دلیل حمله وحشیانه به سه مشنگ جوان دستگیر و محکوم به حبس ابد در آزکابان شد. آلبوس دامبلدور در یازده سالگی وارد مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز شد. در اوایل به دلیل رفتار پدرش در برابر مشنگ‌ها در مدرسۀ هاگوارتز شهرت داشت، ولی پس از چند ماه شهرت خود او از سوء شهرت پدرش پیشی گرفت. او یکی از ممتازترین دانش آموزان مدرسه علوم و فنون جاودگری هاگوارتز تا آن زمان بود. به‌طوری که به هجدهمین سالگرد تولدش نزدیک می‌شد درهاله‌ای از افتخار و سربلندی هاگوارتز را ترک گفت. زمانی که دامبلدور می‌خواست به یونان برود، ناگهان کندرا مادر دامبلدور مرد و او نتوانست به یونان برود. درمراسم خاکسپاری کندرا، ابرفورث برادر دامبلدور که او را مقصر می‌دانست بینی دامبلدور را شکست. چندی بعد، او با گریندل والد دوست شد و رابطه‌ای عاشقانه با او برقرار کرد، جادوگری که بعدها به پلیدترین جادوگر نسل خودش تبدیل شد. در درگیری‌ای که بین او و آلبوس و ابرفورث رخ داد، تصادفاً طلسمی به آریانا خواهر دامبلدور برخورد کرد و او مرد. در نتیجه این مرگ، ضربه روحی سختی به خانواده دامبلدور وارد شد. در چند سال بعد دامبلدور با گریندل والد، سیاه‌ترین جادوگر جهان در آن زمان به مبارزه تن به تن پرداخت و توانست او را دستگیر کند. این کار بسیار مهم بود زیرا در تمام اعصار تا آن زمان جادوگری مثل گریندل والد ظهور نکرده بود. پس از آن دامبلدور به شهرت زیادی رسید و استاد درس تغییر شکل در هاگوارتز شد. همچنین مقاله‌های مهمی همچون معجون‌ساز واقعی و نام تغییر شکل امروز در روزنامه جادوگری پیام امروز نوشت. دامبلدور چند سال بعد به مقام مدیریت هاگوارتز رسید. به‌دلیل مهارت‌های فوق‌العاده او، سه بار مقام وزارت سحر و جادو به او پیشنهاد شد اما او به دلایلی نپذیرفت. حدود سه سال بعد تام ریدل نام لرد ولدمورت را برای خود انتخاب و با تشکیل گروه مرگخوارها با دوستانش در هاگوارتز، به استفاده از جادوی سیاه پرداخت و به سیاه‌ترین جادو گر هزاره اخیر بدل شد. در زمان قدرت ولدمورت (لرد سیاه) ، هاگوارتز به دلیل وجود دامبلدور در آنجا، امن‌ترین مکان در دنیای جادوگری بود. پس از سقوط ولدمورت، دامبلدور هری پاتر را جلوی خانه دورسلی‌ها (خاله و شوهر خاله هری) گذاشت. ده سال بعد که هری پاتر به هاگوارتز آمد دامبلدور هنوز مدیر هاگوارتز بود. در زمانی که هری پاتر ششمین سال خود را در هاگوارتز می گذراند، توسط سوروس اسنیپ(به دستور خود دامبلدور) در برج ستاره شناسی کشته شد.




این شخصیت گرفته شده. لطفا یه شخصیت دیگه رو از لیست شخصیت‌ها انتخاب کنین.
تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۲۳:۴۹:۱۷

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
این شخصیت ساخته ی تخیل منه و توی هیچ کدوم از فیلم ها و داستان های هری پاتر حضور ندارد.
نام: لئو
نام خانوادگی: مک میلیان
گروه: گریفیندور
محل زندگی: نامشخص (شاید در آینده محفل ققنوس)
سن: 18
پاترونوس: گریفین
چوب دستی: چوب نارون- مغز: موی اسب تک شاخ- 23 سانتی متر- با انعطاف لازم
نژاد: دورگه
جارو: آتش افکن
ظاهر:
موی مشکی، رنگ چشم قهوه ای روشن، قد متوسط رو به بالا.
اخلاق:
شوخ طبع، خسته، آروم، مودب، در عصبانیت طرف مقابلم رو نمی شناسم، مث یه بچه ی آروم یه گوشه نشستم تو حال خودمم.
اختراعات: گوی امید، جاروی نیمبوس 3000.
کشفیات: کشف فسیل یک دم شاخی در سن 15 سالگی
حیوانات مورد علاقه: گریفین، شیر، عقاب یا شاهین، گربه.(از مار و وزغ متنفرم مخصوصا مار)
بوگارت: شبح توی اتاق تاریک
توضیحات: متولد ماهی با نماد شیر. در 11 سالگی وارد هاگوارتز شدم. امسال فارق التحصیل شدم.
عاشق معجون سازی و تدریس روش های دفع رفتار های شرارت بار.




سلام. شخصیت های ساختگی برای ایفای نقش تایید نمیشن.
لطفا از لیست شخصیت ها یه شخصیت که گروهش مشخص نشده یا گریفندوریه رو انتخاب کن و معرفی کن. :)


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۲۲:۲۳:۱۴
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۲۲:۲۳:۳۷

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
چطوری با این سایت آشنا شدی؟
اولین باری که اومدی تو این سایت گیج شدی یانه؟
گریفیندور رو بیشتر دوست دار یا اسلایترین؟
هری یا ولدمرت؟
هری یا دامبلدور؟
اولین هلکراکسی که هری نابود کرد چی بود؟
آخرین هلکراکس که نابود کرد چی بود؟
می دونم سوالا بیخودن ولی جواب بده. کوتاه مختصر.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: جادو رو به خاطر خودش مي خواي يا به خاطر هري ؟
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
من جادو رو به خاطر هری و هری رو به خاطر جادوش دوس دارم


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
سلام من تو کارگاه نمایشنامه نویسی قبول شدم. میشه منو تو گروه گریفیندور قرار بدی. اگه شد منو حتما تو این گروه بزار. اگه نشد گروه ریونکلاو دومین انتخابمه.


ویرایش شده توسط Leo.MC.Milian در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۲۱:۲۲:۳۴

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵
تصویر شماره 5
لونا لاو گود بالای پله ها ایستاده بود و منتظر بود تا دانش آموزان سال اولی برسند.
خیلی طول کشید اما بالاخره اومدن.
لونا صداش رو صاف کرد و گفت بسیار خب سال اولی ها لطفا توجه کنید.
به هاگوارتز خوش اومدین.
اینجا یک مدرسه ی ساده نیست بلکه یک مدرسه ی علوم و فنون جادوگریه.
خوب به حرف هایی که میزنم توجه کنید.
این مدرسه قوانینی داره که برای همه یکسانه و همه باید این قوانین رو رعایت کنید.
همه ی شما دانش آموزان به چهار گروه تقسیم میشین.
اسلایترین، هافلپاف، ریونکلاو و گریفیندور.
در صورتی که دانش آموزان در امتحانات و کارهای عملی خود موفقیت کسب کنند، امتیاز مثبت دریافت می کنند ودر صورت قانون شکنی از آن ها امتیاز کم میشه.
بسیار خب پروفسور دامبلدور و دانش آموزان دیگه منتظر شما هستن دنبالم بیاین.
دانش آموزان در یک صف پشت لونا وارد سرسرا شدن.
لونا گفت بسیار خب اسم هر کسی رو که خوندم بیاد تا کلاه گروه بندی گروهتون رو مشخص کنه.
با تعجب به همه جا نگاه میکردم.
خانم لاوگود شروع به خوندن اسم ها کرد.
اسکورپیوس مالفوی!
رز خیلی آروم گفت اون پسر دراکو مالفویه. پسر همونی که با پدر دعوا می کرد.
لونا کلاه رو روی سر مالفوی گذاشت.
بلافاصله کلاه گفت اسلایتریییین.
رز گفت پدر اون هم توی اسلایترین بوده.
لونا اسم نفر بعد رو خوند.
جیمز پاتر!
جیمز رفت و روی صندلی نشست.
لونا کلاه رو روی سر جیمز گذاشت.
بسیار خب. بزار ببینم کدوم گروه برای تو مناسب تره. شجاعت زیادی داری. ذهنتم بدک نیست. بسیار خبببببب. گریفیندور.
برادرم جیمز به گریفیندور رفت. امید بیشتری پیدا کردم تا به گریفیندور برم.
رز ویزلی!
رز رفت و روی صندلی نشست.
کلاه گفت بازم ویزلی. نمیدونم شماها کی دست از سر این مدرسه بر میدارید. بسیار خب گریفیندور.
همه شروع کردن به دست زدن.
خانم لاوگود اسم نفر بعد رو خوند.
لئو مک میلیان! ( )
کلاه قبل از اینکه روی سر لئو قرار بگیره گفت گریفیندور.
استرس داشتم نمی دونستم کلاه منو به کدوم گروه میندازه.
که یه دفعه اسم من خونده شد.
آلبوس سوروس پاتر!
رفتم و روی صندلی نشستم.
خیلی استرس داشتم.
خانم لاوگود کلاه رو روی سرم گذاشت.
بسیار خب یه پاتر دیگه. برادرت رو به گریفیندور فرستادم. بزار ببینم چی توی وجودت داری.
شجاعت زیادی رو در وجودت میبینم. ذهن خوبی داری. مهارت زیادی هم داری.
بزار ببینم تو رو تو کدوم گروه بندازم.
به جیمز و رز نگاه میکردم. دوست داشتم پیش اونا باشم. دوست نداشتم تو گروه دیگه ای بیافتم و دلم میخواست با اونا باشم.
کلاه گفت میبینم که تو ذهنت حرف هایی رد وبدل میشه معلومه که میخوای پیش اونا باشی. خب. پس اگه اینطوره. بزار ببینم. درسته. گریفیندووووووور.








دیدی میتونی بهتر بنویسی؟وارد ایفا بشی یحتمل بهتر خواهی نوشت!
تایید شد.

مرحله بعد: کلاه گروهبندی.


ممنون


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۱۹:۰۶:۰۶
ویرایش شده توسط Leo.MC.Milian در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۶ ۲۰:۰۹:۴۱

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
تصویر شماره 9
تام ریدل به ارباب تاریکی تبدیل شده و در حال جمع کردن ارتشی برای مقابله با آلبوس دامبلدور، هاگوارتز و البته جادوی سفیده.
-جیمز: حالا چیکار کنیم؟
-ریموس: اون روز به روز در حال قوی تر شدنه.خیلیا به اون ملحق شدن.
-سیریوس بلک: باید بکشیمش تا قبل از اینکه اون مارو بکشه.
-ریموس: به نظر تو چطور میشه با اون جنگید؟! چطوری اونو بکشیم؟!
-جیمز: خب اون یه زمانی دانش آموز همین مدرسه بوده. همون چیزهایی رو یاد گرفته که ما یاد گرفتیم.
-ریموس: نه جیمز تو اشتباه می کنی. اون قدرتی داره که سال هاست همه ی ما ازش بی خبر بودیم. حتی اعضای گروه اسلایترین هم از نیروی اون بی خبر بودن چه برسد به ما که هم گروهیش نبودیم.
-سیریوس بلک: ما هم ارتش جمع میکنیم.
-ریموس: چی؟!
-سیریوس بلک: باید هرطور که هست اونو نابود کنیم. اگه اون داره نیرو جمع میکنه و ارتش میسازه خب ما هم میسازیم.
-جیمز: درسته باهاش می جنگیم.
-ریموس: این دیوونگیه شما نمی تونید باهاش مبارزه کنید.
-سیریوس بلک: به هر حال ما اون ارتش رو میسازیم ریموس و من بهت توصیه می کنم که عضو این محفل بشی.
-جیمز: آه پیتر! تو اینجایی! میشه باهات صحبت کنیم؟
-پیتر پتی گرو: البته جیمز! چیزی هست که بخوای بهم بگی؟
-جیمز: ما سعی داریم محفلی رو درست کنیم تا با ارباب تاریکی بجنگیم. می دونی که اون روز به روز داره قوی تر میشه.البته این موضوع بین ما چهار نفر بمونه. نمی خوام هرکسی از این موضوع با خبر بشه. چون ممکنه یکی از دانش آموزان با ارباب تاریکی در ارتباط باشه.
-پیتر پتی گرو: اووو.... البته. می دونی که ما دوستای قدیمی هستیم. من حتما عضو این محفل میشم.
-جیمز: ممنونم پیتر.
-پیتر پتی گرو(در ذهن خود): باید بفهمم که چیکار میکنن. باید هرطور شده ارباب رو با خبر کنم.








پستی که توسط ناظرین ویرایش میشه رو حذف نکنید،در صورت تکرار بلاک میشین...به این دلیل تایید نشد...نمایشنامه دیگه ای بنویسید تا تایید بشین...البته این نمایشنامه هم کیفیت لازم رو نداشت...مطمئنین که نمایشنامه های قبلی که تایید کردم رو خوندین؟
تایید نشد!


من نمایشنامه های قبلی رو مطالعه کردم. تمام سعیم رو کردم تا متنی که می نویسم جدید باشه فکر نمی کنم بتونم مطلبی بهتر از این بنویسم


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ ۲۳:۱۶:۱۷
ویرایش شده توسط Leo.MC.Milian در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ ۲۳:۳۰:۵۳

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
سلام میشه من تو گروه گریفیندور باشم من تازه واردم و تازه به اینجا اومدم.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.