هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (rezmousavi@yahoo.com)



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۹:۳۲ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۸۹
#31
جلسه چهارم !

دانش آموزان كه يك هفته بود در كلاس مونده به امر مگس پرونی مشغول بودن، با چشمای پف كرده و خواب آلودشون منتظر اين بودن كه در باز بشه...

تا اين كه بالاخره در با لگد بسيار آروم استرجس پادمور ( فقط در از درگاه در اومد! ) باز شد ( ! ) و مدير مدرسه در حالی كه لبخندی تصنعی رو روی صورتش جا داده بود، بدون هيچ حرفی با حركت سريع چوبدستيش ورق هايی رو به طرف دانش آموزان فرستاد.

- يكی از اين ورق ها نمرات جلسه‌ی گذشته است، يكی ديگه هم درس اين جلسه! پروفسور شكلبوت به خاطر بيماری تشريف نياوردن! درس تون رو با دقت بخونين.

استر بعد از گفتن حرف هاش، روی پاشنه‌ی پاش چرخيد و از كلاس خارج شد تا چشمای بچه ها به سرعت روی ورقه های توی دستشون بره:

*درس جلسه‌ی چهارم:

گياه پالادی: اين گياه در سال 1999 كشف شد و به خاطر خاصيت های درمانی فوق العاده اش، گياه شناسان شروع به پرورش اون كردند و خوشبختانه تونستن خيلی سريع تعداد گياه پالادی رو در سرتاسر جهان افزايش بدن. از سال 1999 به بعد و به لطف كشف گياه پالادی، داروهای زيادی با كمك اين گياه ساخته شده و تعداد مبتلايان به بسياری از بيماری ها كاهش پيدا كردن.

*تكاليف: 1. نام كاشف و نحوه‌ی كشف گياه رو بنويسيد. ( 15 امتياز )
2. يك رول بنويسيد كه در آن بيماری به طرزی معجزه آسا توسط گياه پالادی درمان شود. ( 15 امتياز )

*نمرات:

هافلپاف: 30

رز ويزلی: 30 امتياز
اوری: 30 امتياز
روفوس اسكريم جيور: 30 امتياز

گريفيندور: 10 امتياز

گودريك گريفيندور: 10 امتياز



Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۹:۳۱ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۸۹
#32
امتيازات جلسه‌ی سوم گياه شناسی:

هافلپاف: 30

رز ويزلی: 30 امتياز
اوری: 30 امتياز
روفوس اسكريم جيور: 30 امتياز

***

گريفيندور: 10 امتياز

گودريك گريفيندور: 10 امتياز

***

راونكلاو و اسليترين بدون شركت كننده!



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۱ شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹
#33
امتيازات جلسه‌ی دوم گياه شناسی:

هافلپاف: 28 امتياز

روفوس اسكريم جيور: 28 امتياز
اسكورپيوس مالفوی: 27 امتياز
اوری: 28 امتياز

گريفيندور: 10 امتياز

گودريك گريفيندور: 29 امتياز

اسليترين: 10 امتياز

دراكو مالفوی: 29

راونكلاو: صفر امتياز



Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹
#34
امتيازات جلسه‌ی دوم گياه شناسی:

هافلپاف: 28 امتياز

روفوس اسكريم جيور: 28 امتياز
اسكورپيوس مالفوی: 27 امتياز
اوری: 28 امتياز

گريفيندور: 10 امتياز

گودريك گريفيندور: 29 امتياز

اسليترين: 10 امتياز

دراكو مالفوی: 29

راونكلاو: صفر امتياز



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹
#35
كينگزلی با عجله وارد گلخونه‌ی شماره‌ی يازده شد و در حالی كه لبخند ملايمی به دانش آموزان می‌زد، با لحنی شتابزده گفت:
- بچه ها من امروز عجله دارم، پس درسم رو هم سريع می‌گم!

در همين لحظه صدای زنگ موبايل كينگزلی بلند شد و كينگزلی در حالی كه معذب به نظر می‌رسيد، لبخندی به بچه ها زد و به آرومی شروع كرد به حرف زدن با شخص اون طرف خط:
- عزيزم... چی‌ شده؟ الآن سر كلاسم! ميشه بعد تماس بگيری؟

- نه عشقم ... سريع حرفمو می‌زنم گلم ! ببين، من دارم می‌رم پاتيل درزدار. تا يه ربع ديگه هم می‌رسم، منتظرتما كينگز عزيزم...

- باشه مرغ عشقم... حتما"!

ملت:

كينگزلی موبايلش رو توی جيب رداش چپوند و درحالی كه سرسری ساعتش رو از نظر می‌گذروند، رو به دانش آموزان گفت:
- شما نشنيدين كه؟

- نه پروفسور!

كينگزلی آهی از سر راحتی كشيد و با حركت چرخشی و سريع چوبدستی اش گلدون گياهی رو از بين گلدون های متعدد بيرون آورد و جلوی بچه ها، روی ميز چوبی قرار داد. بچه ها در حالی كه با كنجكاوی به گياه چشم دوخته بودن، منتظر تدريس كينگزلی موندن:
- خوب بچه ها... اين آخرين جلسه ايه كه ما در مورد گياه های خطرناك با هم حرف می‌زنيم، به نظرم ديگه كافيه. از جلسات بعدی می‌خوايم يه سری مسائل ديگه رو بررسی كنيم...

كينگزلی سرفه ای كرد و با همون حالت شتابزده ای كه وارد كلاس شده بود، به تدريسش ادامه داد:
- اسم اين گياه ليزاره و معمولا" در كشورهای آمريكای جنوبی و در اعماق جنگل هاشون پيدا ميشه! محقق های ماگل زيادی هم قربانی اين گياه ها شدن! هر كسی پاش روی اين گياه بره، اون با سرعت شروع به بزرگ شدن می كنه و كسی رو كه لگدش كرده له می‌كنه و اون به طرز فجيعی می‌ميره. گياه ليزار، با طلسم « ليزارما » از بين می‌ره، فقط بسته به مقاومت ليزار امكان داره شما چند بار مجبور بشين طلسم رو به طرفش بفرستين. ببخشين سريع درس دادم، آخه يكی منتظرمه...

- بله !

كينگزلی كيفش رو برداشت و با همون سرعتی كه وارد كلاس شده بود، از كلاس بيرون رفت!

تكاليف:

1. در مورد كاشف يا كاشفين يا تلاشگران كشف طلسم ليزارما و همين طور نحوه‌ی كشف طلسم، بنويسيد. ( 15 نمره )

2. گياه ليزار در كجا پيدا ميشه؟ ( 5 نمره )

3. آيا كينگزلی و اون شخص پشت خط با هم به تفاهم می‌رسن و زندگی خوبی رو آغاز می‌كنن؟ ( 2 نمره )

4. در مورد يكی از ماگل هايی كه توسط ليزار كشته شد و نحوه‌ی كشته شدنش و نحوه‌ی اطلاع رسانی مرگش در جامعه‌ی ماگل ها يا هر چيز ديگه ای راجع به اين مسئله، چند خطی توضيح دهيد. ( 5 نمره )

5. پاچه خاری كنين تا سه نمره‌ی باقی مونده رو هم بگيرن! فقط خوب پاچه خاری كنينا! دی: ( 3 نمره )

همه‌ی تكاليف غير رول بود، دقت كنين نمره‌ی كامل رو می‌گيرين!



Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۷:۴۹ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹
#36
1. ققنوس ايرلندی

2. بارش بارون

3.

جان براون، جادوگر قد بلند، چهار شانه و زيبايی بود كه در محله‌ی شرينگ در لندن، كه يكی از محله‌های جادوگر نشين لندن در قرن بيستم ميلادی بود، زندگی می‌كرد. اكثر اوقات را بيرون از خانه و در ميان طبيعت زيبای اطراف لندن يا در خانه‌ی اقوام و دوستانش سپری می‌كرد.

در ساعت هشت صبح يك روز سرد و سوزناك زمستانی، جان چكمه‌های بلند، براق و سياه رنگش را به پا كرد، ردای كلفت و سرمه ای رنگش را بر شانه هايش انداخت و در حالی كه سنگينی چوبدستی جادويی‌اش را در جيب جادار ردايش به خوبی حس می‌كرد، خانه اش را به مقصد منزل يكی از نزديك ترين دوستانش ترك كرد.

« سلام جان! »

جان سرش را چرخاند و پيرمردی را ديد كه سر كوچه ايستاده بود و لبخند زنان او را صدا زده بود. جان جلو رفت و در حالی كه مثل پيرمرد لبخند محكم و پررنگی می‌زد، با صدايی لطيف و مهربانانه گفت: « سلام آقای ويلشر. خوب هستين؟ با اجازه من بايد برم، عجله دارم. »

آقای ويلشر، جادوگر مهربان و خوش‌روی همسايه‌ی جان براوان بود و او را مثل پسر خود و از اعماق قلبش، بسيار دوست می‌داشت: « موفق باشی جان... خداحافظ! »

« به اميد ديدار آقای ويلشر. »

جان اين را گفت و با سرخوشی به سمت خانه‌ی دوستش حركت كرد. هنوز نيمی از راه پر پيچ و خم مسير خانه‌ی دوستش را طی نكرده بود كه تمام سرخوشی آن روزش به نااميدی تبديل شد. از ميان بوته‌های تمشكی كه از كنارشان عبور می‌كرد، صدای آوازی بم و كلفت می‌آمد، آوازی كه به نظر می‌رسيد شنيدنش برای جان بسيار گران تمام شود، چشمان قهوه ای رنگ بزرگ درشت شده و نگاه ترسيده‌ی جان، به خوبی نشان می‌داد كه او می‌داند اين آواز يك نشانك است... آوازی كه به گفته‌ی سايرين، هر كس آن را بشنود خواهد مرد...

جان ايستاد و به بوته های تمشك نگاه كرد. سعی كرد دوباره به خودش مسلط شود. چه دليلی وجود داشت كه آواز آن پرنده نشانه‌‌ی مرگ باشد؟ چرا بايد به خاطر صدای آن نشانك آن قدر می‌ترسيد؟

صدای غرش ابرهای خشمگين و تيره، آواز نشانك را قطع كرد و باران، با زيبايی و شكوهمندی هميشگی اش باريدن را آغاز كرد. جان يك لحظه به نظرش آمد كه نشانك با سرش به آسمان اشاره می‌كند و به او چشمكی می‌زند، گرچه محال به نظر می‌رسيد، اما جان به همه چيز پی برده بود... آواز نشانك باران را در پی داشت، نه مرگ!



Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
#37
امتيازات جلسه‌ی اول گياه شناسی:

هافلپاف: 24 امتياز

نيكلاس استبنز: 23

فلورين فوتيسكو: 20

اسكورپيوس مالفوی: 28

رز ويزلی: 25


گريفيندور: 9 امتياز

روبيوس هاگريد: 26


اسليترين: 9 امتياز

دراكو مالفوی: 28



راونكلاو: 0 امتياز



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
#38
دانش آموزان در حالی كه از روز جمعه منتظر ورود كينگزلی به گلخونه بودن، روی زمين افتاده بودن و به شكل متوالی و با اين حالت دهنشون رو به اندازه‌ی قطر دهن گوريل انگوری باز می‌كردن . تا اين‌كه بعد از بيست و چهار ساعت ديركرد، كينگزلی شكلبوت، استاد درس گياه شناسی وارد گلخونه شماره‌ی يازده شد و لبخند زنان به دانش آموزان كاملا" سرحال و شاداب كلاسش چشم دوخت :
- سلام بچه ها! ببخشين يكم دير شد! از اين به بعد سر وقت ميام!

در همين لحظه دست اسكورپيوس مالفوی بالا رفت و رو به كينگزلی پرسيد:
- استاد، چرا اينقدر دير اومدين؟ بيست و چهار ساعته تو گلخونه منتظريم!

كينگزلی لبخندی زد و در حالی كه با احتياط گياه حجيمی رو از قفسه‌ی بزرگ كنارش برمی‌داشت، گفت:
- ديگه چی كار كنم اسكورپيوس؟ اين نت بگير نگير داره ديگه، ديروز وصل نمی‌شد!

كينگزلی بعد از گفتن اين حرف، گياهی رو كه برداشته بود روی ميز قرمز رنگ رو به دانش آموزان گذاشت و با حركت سريعی توسط چوبدستی اش، تكاليف بچه ها و نتايج اون ها رو به طرفشون فرستاد.

[spoiler=نمرات جلسه‌ی اول]هافلپاف: 24

نيكلاس استبنز: 23

اولا" توی رولت اون طور كه توی درس اشاره شده بود ماگما رو نابود نكردی! بعدش توی رولت غلط املائی و غلط نگارشی هم داشتی... سوژه هم خوب پيش نرفته بود... اين همه دلايل ميزان نمره‌ی كسر شده است.

فلورين فوتيسكو: 20

من منظورم اين بود كه جادوگر آفريقايی از ماگما استفاده كنه، حتی اگه تو متن سوال نگفته باشم، توی درس اشاره كردم... رولت هم جالب پيش نرفته بود، غلط املائی و نگارشی هم داشت...

اسكورپيوس مالفوی: 28

از درس توی رول خوب استفاده كردی... اما رولت مشكلی خيلی خفيف شده‌ی نفرات قبلی رو داشت، اما قشنگ بود.

رز ويزلی: 25

خوب بود. از متن درس هم خوب توی رولت استفاده كردی. داستانت قابليتش رو داشت كه بيشتر بهش بپردازی.

گريفيندور: 9 امتياز

روبيوس هاگريد: 26

خوب بود. به خاطر اشكالات نگارشی و يكم پردازش ضعيفت روی داستان ازت نمره كسر شد، ولی سوژه‌ی جالبی بود. يادت باشه ما علامتی به نام هزار نقطه نداريم . فقط سه تا نقطه بذار: « ... »

اسليترين: 9 امتياز

دراكو مالفوی: 28

اصالتت بخوره توی سرت !

راونكلاو: 0 امتياز


يه خسته نباشيد توپ به همه‌ی راونی ها می‌گم ![/spoiler]

- خوب، اميدوارم از نمرات راضی نباشين، چون من نهايت هدفم اينه كه با ديدن نمراتتون به هيچ وجه غرور بهتون دست نده .

كينگزلی با ديدن چهره‌ های غم زده‌ی دانش آموزان فهميد كه به هدفش رسيده و در حالی كه لبخند كمرنگی رو روی صورتش جا داده بود، انگشت اشاره‌اش رو به طرف گلدونی گرفت كه مدتی پيش اون رو روی ميز گذاشته بود و با لحنیشتاب زده تدريسش رو شروع كرد:
- خوب، من امروز وقت ندارم و در نتيجه سريع درسم رو می‌دم. كسی به جز مشكل چيز ديگه ای كه نداره؟

- نخير !

- خوب، پس به ادامه‌ی درسمون می‌پردازيم. اين گياهی كه جلوی روتونه...

نگاه دانش آموزان از صورت كينگزلی به طرف گياه بزرگ روی مير چرخيد...

- ... گياه فوق العاده خطرناكيه و اسمش رگاله. دراكو، ميشه خواهش كنم بيای و كمكم كنی؟

دراكو در حالی كه كمی نگران به نظر می‌رسيد، جواب داد:
- بله استاد.

دراكو با گام هايی بلند به طرف كينگزلی رفت و با نگرانی به رگال روی ميز چشم دوخت. كينگزلی در حالی كه لبخند می‌زد، گفت:
- دراكو، اگه ميشه اين گياه رو لمسش كن و در مورد كلفتی يا نازكی پوستش به بچه ها توضيح بده، اصلا" هم نگران نباش... هيچ اتفاقی واسه ات نميفته .

دراكو سرش رو تكون داد و با دستش رگال درشت هيكل روی ميز رو لمس كرد، در اين لحظه بلافاصله توضيحات كينگزلی شروع شد:
- هر كس كه قسمتی از بدنش به رگال بخوره به شدت مست ميشه و شروع می‌كنه به چرت و پرت گفتن و بعد از چند دقيقه تصميم می‌گيره كه رگال رو بخوره... اگه احيانا" رگال رو بخوره و كسی جلوش رو نگيره درجا می‌ميميره! الآن می‌تونين خودتون دراكو رو ببينين !

ملت همه به دراكو خيره شدن كه در حال انجام حركات پشتك بارو بود و با صدای بلند، همون طور كه كينگزلی گفته بود به شكل متوالی و پيوسته در حال بلغور كردن چرندياتی بود:
- من چقدر خرم... من عاشق بوی معطر كثافت كاری شرت مرلينم... من چقدر احمقم، من چقدر بی‌شعورم، من جقدر اسكورپيوسم... من چقدر گوش درازم، من چقدر مو طلايی ام...

ملت:

در اين لحظه دراكو با شيرجه‌ی بلندی روی گياه پريد و با صدای بلندی گفت:
- من بايد تو رو بخورم ای رگال! ای خوشمزه! ای جيگر!

و به اين ترتيب دراكو بعد از خوردن گياه، به ملكوت اعلی پيوست و كينگزلی هم در حالی كه تكاليف رو با چوبدستيش روی هوا نقش بسته بود، از كلاس خارج شد و بچه ها رو با دراكو تنها گذاشت. ( به خاطر خستگی، با ماست مالی به سرعت داستان رو به پايان می‌رسونيم! )

مراسمی در بعد از ظهر روز دوشنبه، جهت تسلی روح آن مرحوم در بهشت زهرا برگزار خواهد شد!

تكاليف:

1. به خاطر غروب ناگهانی عمر دراكو و از اين حرف ها ( )، به اسكورپيوس مالفوی، تنها بازمانده‌ی آن مرحوم بدبخت بيچاره‌ی بی‌شعور، تسليت بگين! ( 2 امتياز )

2. رولی بنويسيد كه در اون اسكورپيوس مالفوی به عنوان پسر دراكو، بياد و با كمك گياه رگال، از كينگزلی انتقام بگيره. ( 23 امتياز )

3. گياه رگال رو يك جادوگر سياه پديد آورد و اون رو در سراسر دنيا پخش كرد، گرچه خوشبختانه اين گياه ديگه كاملا" مهار شده. در مورد اون جادوگر سياه و نحوه‌ی پديد آوردن گياه به طور مختصر توضيح بدين. ( 5 امتياز )



Re: شهربازي ويزاردلند!!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ یکشنبه ۵ دی ۱۳۸۹
#39
سوژه‌ی جديد:

ولدمورت، در حالی كه روی مبل قرمز و به نظر راحتی لم داده بود و نجينی، مار محبوبش رو در آغوش گرفته بود، چشمان سرخ رنگش رو به چشمان ترسيده‌ی مرگخوارانش دوخت كه رو به روش روی زمين زانو زده بودن و از اون‌جايی كه از نگاه كردن به چشم های اربابشون می‌ترسيدن، زمين رو نگاه می‌كردن و كوچكترين حرفی رو به زبون نمی‌آوردن. تا اين‌كه بعد از چند لحظه سكوت، صدای بی‌روح ولدمورت بلند شد:
- ارباب از مرگخوارهاش خواسته ای‌ داره و اميدواره كه اون‌ها عرضه‌ی انجام دادنش رو داشته باشن، گرچه ارباب می‌دونه كه برده هايی كه دور خودش جمع كرده عرضه‌ی هيچ كاری رو ندارن...

- اين حرف رو نزنين ارباب! ما هر كاری بخواين انجام می‌ديم...

ولدمورت چوبدستی‌اش رو از جيب ردای تيره رنگش بيرون آورد و در حالی كه آه كوتاهی می‌كشيد، اون رو به طرف مرگخواری گرفت كه ولدمورت رو مخاطب خودش قرار داده بود:
- كروشيــو اينيگو! كروشيو! ديگه حرف ارباب رو قطع نكن...

- ارباب من آگوستوسم، اينيگو مدت هاست كه به آلبوس دامبلدور تغيير شناسه داده !

ولدمورت در حالی كه چشم هاش رو تنگ می‌كرد، رو به آگوستوس گفت:
- كروشيو! كروشيـــو آگوستوس! يادت باشه هيچ وقت از ارباب سوتی نگيری ! و آنتونين، تو هم تا آخر هفته برام يه عينك جفت و جور كن!

آنتونين در حالی كه تعظيم مختصری می‌كرد، با صدای بلندی گفت:
- چشم ارباب! حتما"!

ولدمورت چوبدستی‌اش رو دوباره توی جيب رداش گذاشت و در حالی كه نجينی رو نوازش می‌كرد، به حرف هاش ادامه داد:
- داشتم ماموريت شما رو براتون تشريح می‌كردم كه آگوستوس اجازه نداد...

ولدمورت چشم غره ای به آگوستوس كه صورتش قرمز شده بود رفت و به سخنانش ادامه داد:
- هفته‌ی ديگه يه مسابقات موسيقی بين گروه های مختلف توی شهربازی ويزاردلند برگزار ميشه. تا جايی كه خبر دارم محفلی ها هم دارن توی اين مسابقه شركت می‌كنن. من به هيچ وجه دوست ندارم كه از اون مخفليا با اون دامبلدور پشمك عقب بمونم و از شما می‌خوام كه توی اون مسابقه‌ی موسيقی شركت كنين و اول بشين... البته اگه بتونين!

همون موقع، محفل ققنوس:

دامبلدور، در حالی كه كلاه نوك تيزش رو روی سرش گذاشته بود و دستش رو به ريش های پرپشت پشمكی‌اش می‌كشيد، رو به گروه موسيقی محفل كه جلوش واستاده بودن گفت:
- با توجه به تمريناتی كه تو اين دو روز انجام دادين، بايد آماده باشين... آرتور گيتار می‌زنه، سيريوس می‌زنه تو كله‌ی پوك نويل تا صداش بلند بشه ، مالی با قابلمه ها و ملاقه‌اش صدا در مياره، جيمز سر موقع جيغ می‌زنه و هاگريد هم آواز می‌خونه... آماده اين؟

- بله پروفسور!

دامبلدور لبخندی زد و گفت:
- پس شروع كنين!

در همين لحظه صدای دل‌نشين و فوق العاده زيبا و غير قابل توصيف هاگريد فضا رو در بر گرفت :
- مرغ سحر ناله سر كن...

ديش ديری ديری دی دی دی...

اونگ!

بنگ بونــــــــــــگ دونگ ايـــــــنگ!

- جيـــــــــــــــــــغ !

- داغ مرا تازه تر كن...

دام ديری ری ری بوق ويری زی...

اونگ!

دانـــــــــگ ريـــــــــنگ اونـــــــــگ!

- جيــــــــــــــــــــــــغ!



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ جمعه ۳ دی ۱۳۸۹
#40
1-آیا معنای ورد "سکتیاموس " را میدانید ? فکر میکنید چه معنایی دارد ?(5نمره)

هومممم ...

فكر می‌كنم جادوگرهای ايرونی اين ورد رو اختراع كردن، چون به نظرم « سكتياموس » از كلمه‌ی « سكته » ريشه گرفته. احتمالا" و به نظر من منظور از سكته، ريشه‌ی كلمه‌ی سكتياموس، همون شكّه، چرا كه طرف مقابل وقتی كه می‌بينه طلسمش دفع ميشه، دچار يه جور شك ميشه و حتی اگه پير باشه امكان داره يه دفعه سكته ای چيزی بزنه ! احتمالا" به خاطر همين مسئله، اين ورد از كلمه‌ی سكته گرفته شده.


2-به نظر شما جادوی سفید به چه جادویی گفته میشود?(5نمره)

به مجموعه جادو یا ورد هایی گفته میشه که از شخص بدون اینکه حریف آسیب ببینه از خودش دفاع میکنه.

درسته؟

جادوی سفيد جادويی مخالف جادوی سياهه، همون طور كه از اسمش هم كاملا" مشخصه. جادوهای سياه همگی خاصيت تهاجمی دارند، در حالی كه كاربرد جادوهای سفيد دقيقا" برعكسشونه، يعنی برای دفاع به كار می‌رن. همين طور جادوهای سياه می‌تونن آسيب هايی بسيار جدی وارد كنن، در حالی كه جادوهای سفيد فقط برای دفاع به كار می‌رن و هيچ‌ آسيبی به طرف مقابل درگيری وارد نمی‌كنن. به نظر من، جادوی سفيد چيزيه كاملا" مقابل جادوی سياه!

3-فرض کنید با لرد سیاه در حال مبارزه هستید و میتوانید نتها از ورد "سکتیاموس" استفاده،یک رول کوتاه درباره این موضوع بنویسید.(10نمره)

ولدمورت و كينگزلی، در تالاری بزرگ و خالی از هر گونه جادوگر ديگری، زير مشعل پرنوری طوری رو به روی هم ايستاده بودن كه نور بازتابی از سر براقشون چشم همديگر رو آزار نده .

- كچل برای دوئل آماده ای؟!

كينگزلی در حالی كه پوزخند می‌زد، گفت:
- ولدی، بهتره اول يه نيگا به سر خودت بندازی، بعد به من بگی كچل!

ولدمورت بدون توجه به كينگزلی، چوبدستی بلندش رو با سرعت از جيب رداش بيرون كشيد و اون رو به طرف كينگزلی گرفت:
- آواداكداورا!

كينگزلی در حالی كه از حمله‌ی ناگهانی ولدمورت يكه خورده بود، چوبدستيش رو بيرون كشيد تا از خودش دفاع كنه:
- مكتياموس!

در اين لحظه كينگزلی به خاطر بيان اشتباه طلسمش تسليم طلسم سبز رنگ ولدمورت شد و مثل يك عروسك خيمه شب بازی بی‌جان، روی زمين افتاد و به ملكوت اعلی پيوست !

مراسمی جهت تسلی خاطر روح آن مرحوم، پنجشنبه‌ی همين هفته در بهشت زهرا برگزار می‌شود !

4-کاربرد ورد "سکتیاموس" را با استفاده از تخیل خود بنویسید.(10نمره)

كاربردش كاملا" مشخصه كه ... وقتی مورد حمله قرار می‌گيری می‌تونی با كمكش از خودت دفاع كنی كه دو تا حالت داره:

1. يا ورد ديگه ار به ذهنت نمی‌رسه مجبوری از اين ورد استفاده كنی، و يا اين‌كه چاره ای جز بيان اين ورد نداری كه مجبوری ازش توی يه دوئل استفاده كنی. مثلا" يه طلسمی مياد طرفت و نه می‌تونی جاخالی بدی و نه كار ديگه ار انجام بدی، بهترين كار استفاده از ورد سكتياموسه!

2. طرف مقابل دوئل رو خيلی دوست داری و نمی‌خوای بهش آسيبی برسه و مجبوری از اين طلسم استفاده كنی... مثلا" به يه دختری پيشنهاد ازدواج می‌دی و اون اونقدر از اين مسئله عصبانی ميشه كه تصميم می‌گيره تو رو بكشه و تو هم چون اون رو خيلی دوستش داری و نمی‌خوای آسيبی ببينه، از ورد سكتياموس استفاده می‌كنی.

5-کلاس چگونه بود?(ارزش یابی)


جالب بود... ولی می‌تونست بهتر هم باشه...

مختصر و مفيد ! بقيه نظرات كارشناسانه‌شون رو می‌دن .


ویرایش شده توسط كينگزلی شكلبوت در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳ ۱۸:۳۶:۲۵






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.