سریع و خشن!
Vs
بچه های محله ریونکلاو!
پست سوم
- اوهوم... اوهوم... ماهم میخوایم بازی کنیم.
دروئلا بسیار شخص منطقی ای بود، اما منطقیِ بی اعصاب!
- شما؟! کوویدیچ؟!
روونایا!
و دوباره جیغ دونش رو به شارژ وصل کرد...
تام، با خودش کلنجار میرفت تا تصمیمش رو بگیره، از طرفی یه عده غول غارنشین توی بازی نمیتونستن خیلی کارآمد باشن و از طرفی دیگه رانت بازی و داشتن پارتی بین مسئولین ورزشگاه، بالعکس خیلی کارآمد بود!
- که شما میخواین کوویدیچ بازی کنین؟
خب باشه! اما چی قراره به ما برسه؟
- یاریِ ما و افتخار درکنار ما بازی کردن!
مثل اینکه غول خیلی به ولدمورت شباهت اخلاقی داشت...
و اینگونه بود که اولین بازیکنان غارنشین کوویدیچ شکل گرفتند!
روز مسابقه، قبل از ورود به ورزشگاهبازیکنان تیم محله ی ریونکلاو Ft غول های غارنشین، بیرون ورزشگاه ایستاده بودند. امروز روزِ بازی بود و قرار بود تا همیشه از این بازیِ تاریخی با حضور غول های غارنشین یاد شود!
- آتیش تیش ماتا!
- ای بابا! این باز چی میگه؟
مثل اینکه تام زیادی فشار تحمل میکرد!
- میگه که: باید رو لباس تیم تگمون حضور داشته باشه!
تام جاگسن، مرگخوار بود. مرگخوار ها هم اشخاصی بدون احساس بودند، اما صبر مرلین هم حدی داره!
- ای روونا! ای مرلین! ای ارباب!
آخه این دیگه چه صیغه ایه؟
- آقا اجازه! موقته!
خبر موثقی از سرنوشت رهگذر دردسترس نیست... مرلین بیامرزدش!
- من دیگه نمیدونم چه صیغه ایه، ولی طرح پیشنهادیِ ما اینه.
بچه های ریونکلاو، به لباسی که اربابِ غول ها ناگهان از زیر کیسه ای در منطقه ای منشوری از شلوارش درآورده بود دقت کردند، و بازهم دقت کردند، و حتی بیشتر دقت کردند و...
- خیلی زحمت کشیدید. خسته نشید یه موقع! البته از طرحای آل اشپرت بهتره، ولی آخه این غول چیه؟
- ما دیگه نمیدونیم یا اینو میپوشید یا پارهتون میکنم! دستکشا دروازه بانی تون رو میگم
دقایقی بعد، هنگام ورود به ورزشگاه- خب بله! بازیکنان ریونکلاو وارد ورزشگ... وایسید ببینم! اون چیه؟
غولا چرا دارن باهاشون وارد زمین میشن؟! هوی فنر! اینجا چه خبره؟
ولی در گوشه ای دیگه از ورزشگاه، بلاتریکس با چند تا مشنگ بدبخت و فنر با آهوی درسته ای که جلوش بود سرگرم بودن!
- خب مث اینکه داورا کاری ندارن!
پس ما کی باشیم که حرفی بزنیم! غولا هم اعضای جدید این تیمن! و حالا در سمتی دیگه سریع و خشن، که البته با دیدن غولا بیشتر "کند و ترسو" شدن، دارن وارد ورزشگاه میشن!
بله! در سمت دیگه ی ورزشگاه که تیم سریع و خشن داشتن وارد میشدن، که البته اصلا سریع و خشن هم نبودن! هیچگونه نترسی ای به چشم نمیخورد... حتی کاانا هم زیر لباس تاتسویا داشت با شمردن غول های تیم حریف "یه غول دو غول" بازی میکرد! البته هنوز هم اعضای نترسی وجود داشتن مث ولدمورت
"پ.ن نویسنده: اربابمون همیشه نترسن! حتی توی قنداق! " که داشت برای کندن دماغ غولا لحظه شماری میکرد.
- مثل اینکه بالاخره بلارتیکس بی خیال مشنگا میشه، بله داره میاد اینجا! جعبه رو باز میکنه! منتظرید بگم بله، نه؟ خب نمیگم تا ضایع شین!
یوآن هنوز هم یوآن بود!
بازیکنان ریونکلاو، که حالا بخاطر حضور دو غول بینشون، از خیر جان و پرایس گذشته بودن، با لباس های جدیدشون با مارک "ترول پوشان مغرب زمین!" بازی رو شروع کردن.
- تاتسویا کوافل رو در اختیار داره، خود تاتسویا، حالا پاس میده به مروپ که وسط بازی داره قربون صدقه ی بچش میره! حالا مروپ میره به سمت دروازه ی ریونی ها، کوافل و پرتاب میکنه و گل نمیشه! تام تو لحظه ی آخر با پا کوافل رو دور میکنه!
دور کردن توپ برای تام خیلی هم آسون نبود، اما تام مجبور بود! اونا باید این بازی رو میبردن!
- اولین غول توپ رو میگیره، اینا از کجا کوویدیچ رو یاد گرفتن مرلین میدونه! عجب بازی ای هم میکنه! حالا کوافل رو از همون فاصله ی دور شوت میکنه، همزمان آریانا بلاجر رو به سمتش پرتاب میکنه، بلاجر به کوافل میخوره و وایسید! این کوافل چجوری رفت تو گل؟! آریانا بجای سودآور بودن گل به خودی میزنه!
ارنی داشت واقعا از درون میترکید!
- حالا بازی 10-0 به نفع ریونکلاوه، حالا هافلیا توپ رو در اختیار دارن، دارن به سمت دروازه میرن و...
بوم! بلاجری که استیو پرتاب میکنه خیلی دقیق به فرق سرشون میخوره! ماشالله استیو! ماشالله بچه های WWE!
علاقه ی یوآن به کشتیکج با چشم غره ی فنر روبرو شد و یوآن بقیه ی ماشالله هاش رو خورد!
- کوافل دستِ غول غارنشینِ، غول از دم دروازه ی خودشون کوافل رو پرتاب میکنه و... اینجارو ببینین! کوافل مستقیم رفت توی دروازه! چه میکنن غول های غارنشین! چیه این کوویدیچ اصلا؟!
غول ها خیلی خوب بازی میکردن! فقط اینکه چرا بعد از گل"
Now you can see me" اجرا میکردن رو کسی نمیدونست!
- دوباره بازی آغاز میشه، ریونی ها دوبار...
همون موقع، مافلدا و دروئلا!مافلدا تو فاصله ی 4 متریش اسنیچ رو دید، سعی داشت بدونِ اینکه کسی بفهمه به سمتش بره، اما دروئلا هم اسنیچ رو دیده بود، د جستجوگر باهم درگیر شدن.
- عمرا بذارم بگیریش! مث اینکه هنوز مادر بلاتریکس رو نشناختی!
- زهی خیال باطل! یه محفلی از یه مرگخوار شکست بخوره؟ عمرا!
هر دو جستجوگر با سرعت به سمت اسنیچ میرفتن، اما باز هم آریانا!
- اونورو ببینین! بلاجر آریانا داره میره، هنوزم میره و... میخوره به اسنیچ! دروئلا اسنیچ رو میگیره!
بالاخره بازیکنان ریونکلاو Ft غول ها بازی رو بردن. البته فیتِ غول ها خیلی مهم نبود! چون...
"فلش بک"تام، کاپیتانِ باهوشی بود، و صد البته مرگخواری وفادار و بالاخره از حرف های ارباب غولا خسته شد.
- آگو.یسیش..شسم..سم!
دیگه مهم نیست غولِ ارباب چی میگه، چون حالا غولا بسته شده بودن و بجای اونا،
کریستیانو رونالدو و لیونل مسی در لباس غول ها توی زمین بودند!"پایان فلش بک"