هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۸
کجا؟
تو کلبه ی رودولف


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۸
هالی

پاف

- های گایز!
- مرض و های گایز!
- درد و های گایز!
- کرم خاکی و های گایز!

کرم خاکی به صورت اتفاقی از اونجا رد شد.
- دِ منو چیکار دارین خدا نشناسا؟

ولی کرم خاکی بود و کسی صداشو نشنید!

- چتونه بابا؟ خواستم بگم حالا که کریس استعفا داده من وزیر شدم.
- خو بشو! چیش به ما؟
- باهوشا مث اینکه شما کابینه اید ها!
- کابینه؟ نظارت؟ نقد؟ معاونت؟
- البته تو فقط گرافیستی.

تام همیشه ضایع میشد!
-
- خب حالا بغض نکن، داشتم می‌گفتم؛ می‌خوام واسه اینکه حواس ملت از استعفای کریس پرت شه یه فیلم بسازم!

کنت، موزه دارِ با تجربه ای بود، اما کارگردانی؟ فک نکنم!
- ببین خیلی کار خوبی می‌کنی، ولی ما هیچ کدوممون سابقه ی کار...

و با تهدید دسته ی تی و 2 کیلو کف زبون به دهن گرفت!

- الان بهترین فرصت برای تجربه‌ست. تام! تو نماینده ی وزارتخونه ای! تمام امید ما به توئه!

تام نماینده بودن رو دوست داشت، تام همیشه دوست داشت تو انتخابات شرکت کنه، تام کارگردانی رو هم دوست داشت، حتی بازیگری رو هم!
- عرررررررررر! من کارگردان میشم؟! عررررررررررر!

و ویبره زنان به راهش ادامه داد...

فلش فوروارد، اکران فیلم؛ سالن هالی ویزارد!

تقریبا تمام شهرلندن توی هالی ویزارد جمع شده و منتظر پخش فیلم برنده ی "جسکار" و "چوبدستیِ طلایی" و "تسترال قهوه ای" بودن، البته هیچکس نمی‌دونست تنها جایزه ی رسمی ای که فیلم گرفته بود همون مقام آخری بود...

فیلم شروع شد و آهنگی در پس زمینه شروع به نواخته شدن کرد...

کودتا جویان: کودتا تا بی نهایت!

کارگردان، تهیه کننده، بازیگر نقش اسپایدی ویزارد، تدوین‌گر، تایتلیست و گاها با حفظ سمت فیلم بردار: تام جاگسن!

گابریل دلاکور در نقش کاپیتان وزیرِول!

کنت الاف در نقش کاپیتان بریتانیا!

فنریر گری بک در نقش بیگ بک!

سو لی در نقش کلاهوف!

کریس چمبرز در نقش سورپرایز!

لعنت بر پدر و مادر کسی که از شخصیت های این فیلم کپی کند!

صحنه تاریک شد و ناگهان کودتا جویان در کنار هم سر سفره ی قیمه ی نذری پدیدار شدند.
- به به! عجب دمبه هایی توشه.

بیگ بک هنوز هم اخلاق هایی از فنریر رو در خودش داشت!

- بکش اون دستو! باس بریم سراغ فانوسِ بی فانوس!

گابریل خیلی توی نقشش فرو رفته بود.

- کودتاجویان! آماده شید برای کودتا!

صحنه بازهم تاریک شد و ثانیه ای بعد بیابانی خشک، عاری از هرگونه ناهمواری، با 5 جنگجو رو نشون می‌داد.

- ای فانوس بی فانوس! ای استعفا دهنده ی نامرد! آماده ی مرگ شو. (گفتن با لحن شاهرخ خان بخونید )
- من! فانوس بزرگ، برای هدف عظیمم مجبورم تا شما بی اهمیت ها رو فدا کنم. همه این انگشتر خوشگلارو هم جمع کردم. حوصله هم ندارم بگم میخوام چکار کنم خودتون برین مارول ببینین. :L

- کات! برادر من این چجور بازیه آخه؟ آخه برین مارول ببینین یعنی چی؟ آخه کی تورو بازیگر کرده؟ صدا، دوربین، ادامه میدیم!

فانوس، دستش رو بالا برد، اما کاپیتان بریتانیا در همون لحظه سپرش رو پرت کرد، سپر به دستکش برخورد و دستکش به سمت کودتاجویان اومد.

- آه دوستان من! من مجبورم تا این کار رو انجام دهم! همیشه دوستتان خواهم داشت. (بازم بگم با لحن شاهرخ خان یا یاد گرفتین؟ )

کاپیتان وزیرِول این رو گفت و بشکن زد... عمل نکرد! دوباره بشکن زد... عمل نکرد! و حتی دوباره هم!

بیرون از فیلم، سالن هالی ویزارد!

هواداران معترض به سمت کارگردان فریاد می‌زدند!
- این چه وضعه فیلم سازیه آخه؟! اینم شد فیلم؟
- ببخشید دیگه، بودجه کم بود ویژوال افکت کار نکردیم.

هواداران فریاد زنان تام رو با خودشون بلند کرده و به سمت پرتگاه بردند.

کمی آنورتر گابریل دلاکور و کنت الاف در کنار هم ایستاده بودند و ریز می‌خندیدند، نقشه شان جواب داده بود! هم از شر تام خلاص شده و هم فکر استعفای وزیر را از سر مردم انداخته بودند!

بیرون از فیلمی که فیلم درونش جریان داشت!

تیتراژ پایانی رو پرده رفت...
هواداران گلهایشان را به سمت کارگردان تام جاگسن پرت می‌کردند و برای فیلم بی‌نظیر او فریاد می‌کشیدند! تام توانسته بود توطئه ی معاون وزارتخانه را به تصویر کشیده و او را رسوا کند!

برگرفته از فیلمِ پنگوئن ها هم پرواز می‌کنند!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸
باشه بابا چرا هل میدی!

آقا ما قبلا هم گفتیم موافقیم، ولی حالا که گیر دادن اومدیم کتبی هم بگیم.
یه امضا هم زیرش میزنم

تصویر کوچک شده


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۹:۰۲ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸
سلام به همگی!

زوپس نشینان مرفه بی درد!
خواستم ببینم میشه، دسترسی تغییر معرفی شخصیت رو به خودمون بدین؟ چون یه موقع هایی یه تغییرات کوچیکی توی شخصیت ایجاد میشه، که خیلی ضایست از یه طرف تو معرفی شخصیت زده چمیدونم احمق، ازون طرف شخصیت یارو انیشتینه


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۳:۵۶ چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۸
کجا؟ پشت درختای حیاط خونه ی ریدل


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: فروشگاه لوازم جادويي ورانسكي
پیام زده شده در: ۳:۲۳ چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۸
این چیه آخه مردک؟
- چیزی نیست آیندمه
- که آیندته ها؟! بیا تا یه آینده ای نشونت بدم!
-

و بدین ترتیب بلاتریکس رودولف رو برای پیش بینیِ آینده با خودش برد...

- حالا گند اینو چطور باید پاکش کنیم؟
- فک کنم اونجا که نوشتن شده "تغییر پروفایل" بودن باشه!

مادر سیریوسان جوان عکس مورد نظر خود را بجای عکس مذکوره گذاشتند!

- حالا بریم گروهمونو انتخاب کنیم!

دقایقی بعد، کلاه گروه‌بندی!

نقل قول:
سلام کلاه عزیز، من شخصی هستم پلید و بسیار سیاه، در عین حال بسیار مهربان و با پشتکار و در عین حال شجاع و دلیر و در عین حال خیلی هم باهوش حتی! اولویتم هم ریونکلاو و اسلیترین و گریفندور و هافلپافه!


کلاه تصمیم سختی در پیش داشت!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۸
سلام علکم!

آقا ما ک میدونیم آخرش باید تمدید کنیم، پس از همین الان تمدید!
تایید هم شده آقا!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۸
- من میگم شخصی که در فاصله ی 1متر و 34 سانتی متری من قرار داره، یعنی کریس رو انتخاب کنید!

مثل اینکه تام از وزیر عقده های زیادی داشت.

- من؟! تام! یادت نره مورخ و حقوق بگیر وزارتی ها!
- ها؟! عه راس میگه! آقا پس گابریلو ببرید!

تام به پول بیشتر از تخم مار احتیاج داشت!

- من؟! آخه من چه تسترال شَلی به تو فروختم؟

صبر بلاتریکس سر اومد...
- خب دیگه بستونه! رودولف میره!

رودولف مجبور بود تا دستشو داخل لونه ی مارها کنه، می‌فهمید؟ مجبور بود!
پس دستشو داخل لونه ی مار کرد و تخم‌ها رو درآورد...
- آخ! اوی! وای! آها در اومد.

لحظاتی بعد در مسیر برگشت...

- به به! هکتور جون! کجا با این عجله؟!

رودولف تغییر کرده بود! رودولف... نیش خورده بود!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: مجموعه ورزشی غول های غارنشین
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸
سریع و خشن!
Vs
بچه های محله ریونکلاو!


پست سوم

- اوهوم... اوهوم... ماهم میخوایم بازی کنیم.

دروئلا بسیار شخص منطقی ای بود، اما منطقیِ بی اعصاب!
- شما؟! کوویدیچ؟! روونایا!

و دوباره جیغ دونش رو به شارژ وصل کرد...

تام، با خودش کلنجار می‌رفت تا تصمیمش رو بگیره، از طرفی یه عده غول غارنشین توی بازی نمی‌تونستن خیلی کارآمد باشن و از طرفی دیگه رانت بازی و داشتن پارتی بین مسئولین ورزشگاه، بالعکس خیلی کارآمد بود!
- که شما میخواین کوویدیچ بازی کنین؟ خب باشه! اما چی قراره به ما برسه؟
- یاریِ ما و افتخار درکنار ما بازی کردن!

مثل اینکه غول خیلی به ولدمورت شباهت اخلاقی داشت...

و اینگونه بود که اولین بازیکنان غارنشین کوویدیچ شکل گرفتند!

روز مسابقه، قبل از ورود به ورزشگاه

بازیکنان تیم محله ی ریونکلاو Ft غول های غارنشین، بیرون ورزشگاه ایستاده بودند. امروز روزِ بازی بود و قرار بود تا همیشه از این بازیِ تاریخی با حضور غول های غارنشین یاد شود!

- آتیش تیش ماتا!
- ای بابا! این باز چی میگه؟

مثل اینکه تام زیادی فشار تحمل می‌کرد!

- میگه که: باید رو لباس تیم تگمون حضور داشته باشه!

تام جاگسن، مرگخوار بود. مرگخوار ها هم اشخاصی بدون احساس بودند، اما صبر مرلین هم حدی داره!
- ای روونا! ای مرلین! ای ارباب! آخه این دیگه چه صیغه ایه؟
- آقا اجازه! موقته!

خبر موثقی از سرنوشت رهگذر دردسترس نیست... مرلین بیامرزدش!

- من دیگه نمی‌دونم چه صیغه ایه، ولی طرح پیشنهادیِ ما اینه.
تصویر کوچک شده
بچه های ریونکلاو، به لباسی که اربابِ غول ها ناگهان از زیر کیسه ای در منطقه ای منشوری از شلوارش درآورده بود دقت کردند، و بازهم دقت کردند، و حتی بیشتر دقت کردند و...
- خیلی زحمت کشیدید. خسته نشید یه موقع! البته از طرحای آل اشپرت بهتره، ولی آخه این غول چیه؟
- ما دیگه نمی‌دونیم یا اینو می‌پوشید یا پاره‌تون می‌کنم! دستکشا دروازه بانی تون رو میگم

دقایقی بعد، هنگام ورود به ورزشگاه

- خب بله! بازیکنان ریونکلاو وارد ورزشگ... وایسید ببینم! اون چیه؟ غولا چرا دارن باهاشون وارد زمین می‌شن؟! هوی فنر! اینجا چه خبره؟

ولی در گوشه ای دیگه از ورزشگاه، بلاتریکس با چند تا مشنگ بدبخت و فنر با آهوی درسته ای که جلوش بود سرگرم بودن!

- خب مث اینکه داورا کاری ندارن! پس ما کی باشیم که حرفی بزنیم! غولا هم اعضای جدید این تیمن! و حالا در سمتی دیگه سریع و خشن، که البته با دیدن غولا بیشتر "کند و ترسو" شدن، دارن وارد ورزشگاه میشن!

بله! در سمت دیگه ی ورزشگاه که تیم سریع و خشن داشتن وارد می‌شدن، که البته اصلا سریع و خشن هم نبودن! هیچگونه نترسی ای به چشم نمی‌خورد... حتی کاانا هم زیر لباس تاتسویا داشت با شمردن غول های تیم حریف "یه غول دو غول" بازی می‌کرد! البته هنوز هم اعضای نترسی وجود داشتن مث ولدمورت "پ.ن نویسنده: اربابمون همیشه نترسن! حتی توی قنداق! " که داشت برای کندن دماغ غولا لحظه شماری می‌کرد.

- مثل اینکه بالاخره بلارتیکس بی خیال مشنگا میشه، بله داره میاد اینجا! جعبه رو باز می‌کنه! منتظرید بگم بله، نه؟ خب نمیگم تا ضایع شین!

یوآن هنوز هم یوآن بود!

بازیکنان ریونکلاو، که حالا بخاطر حضور دو غول بینشون، از خیر جان و پرایس گذشته بودن، با لباس های جدیدشون با مارک "ترول پوشان مغرب زمین!" بازی رو شروع کردن.

- تاتسویا کوافل رو در اختیار داره، خود تاتسویا، حالا پاس میده به مروپ که وسط بازی داره قربون صدقه ی بچش میره! حالا مروپ میره به سمت دروازه ی ریونی ها، کوافل و پرتاب می‌کنه و گل نمیشه! تام تو لحظه ی آخر با پا کوافل رو دور می‌کنه!

دور کردن توپ برای تام خیلی هم آسون نبود، اما تام مجبور بود! اونا باید این بازی رو می‌بردن!

- اولین غول توپ رو می‌گیره، اینا از کجا کوویدیچ رو یاد گرفتن مرلین می‌دونه! عجب بازی ای هم میکنه! حالا کوافل رو از همون فاصله ی دور شوت میکنه، همزمان آریانا بلاجر رو به سمتش پرتاب می‌کنه، بلاجر به کوافل می‌خوره و وایسید! این کوافل چجوری رفت تو گل؟! آریانا بجای سودآور بودن گل به خودی می‌زنه!

ارنی داشت واقعا از درون می‌ترکید!

- حالا بازی 10-0 به نفع ریونکلاوه، حالا هافلیا توپ رو در اختیار دارن، دارن به سمت دروازه میرن و... بوم! بلاجری که استیو پرتاب می‌کنه خیلی دقیق به فرق سرشون می‌خوره! ماشالله استیو! ماشالله بچه های WWE!

علاقه ی یوآن به کشتی‌کج با چشم غره ی فنر روبرو شد و یوآن بقیه ی ماشالله هاش رو خورد!

- کوافل دستِ غول غارنشینِ، غول از دم دروازه ی خودشون کوافل رو پرتاب می‌کنه و... اینجارو ببینین! کوافل مستقیم رفت توی دروازه! چه میکنن غول های غارنشین! چیه این کوویدیچ اصلا؟!

غول ها خیلی خوب بازی می‌کردن! فقط اینکه چرا بعد از گل"Now you can see me" اجرا می‌کردن رو کسی نمی‌دونست!

- دوباره بازی آغاز میشه، ریونی ها دوبار...

همون موقع، مافلدا و دروئلا!

مافلدا تو فاصله ی 4 متریش اسنیچ رو دید، سعی داشت بدونِ اینکه کسی بفهمه به سمتش بره، اما دروئلا هم اسنیچ رو دیده بود، د جستجوگر باهم درگیر شدن.
- عمرا بذارم بگیریش! مث اینکه هنوز مادر بلاتریکس رو نشناختی!
- زهی خیال باطل! یه محفلی از یه مرگخوار شکست بخوره؟ عمرا!

هر دو جستجوگر با سرعت به سمت اسنیچ می‌رفتن، اما باز هم آریانا!

- اونورو ببینین! بلاجر آریانا داره میره، هنوزم میره و... میخوره به اسنیچ! دروئلا اسنیچ رو می‌گیره!

بالاخره بازیکنان ریونکلاو Ft غول ها بازی رو بردن. البته فیتِ غول ها خیلی مهم نبود! چون...

"فلش بک"

تام، کاپیتانِ باهوشی بود، و صد البته مرگخواری وفادار و بالاخره از حرف های ارباب غولا خسته شد.

- آگو.یسیش..شسم..سم!

دیگه مهم نیست غولِ ارباب چی میگه، چون حالا غولا بسته شده بودن و بجای اونا، کریستیانو رونالدو و لیونل مسی در لباس غول ها توی زمین بودند!

"پایان فلش بک"


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۶/۱۸ ۲۲:۴۴:۵۰
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۸/۶/۱۸ ۲۲:۴۵:۳۸

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۸
آقا روم نمیشه دیگه ولی... تمدید!


ارنی هم تایید کرده


آروم آقا! دست و پام ریخت!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.