آشپزخانه ریدل هاهمه ی محفلی ها و مرگخوارا دور میز ایستادن و لرد سیاه در حالی که دندون هاش رو روی هم میسائه و سوراخ های دماغش تا حد غیرقابل تصوری باز شدن روی صندلی نشسته و تک تک افراد حاضر رو زیر نظر گرفته . نجینی هم که شاهد عصبانیت لرد سیاه و بی توجهی اون به خودش هست ، فش فش کنان دور بدن و سر و گردن و دست و بال لرد میپیچه و زهر دندون هاش رو ، رو سر و صورت لرد میپاشه و میخواد خودشو لوس کنه .
لرد سیاه : نجینی! میخوای توی ما نری؟ میخوای یه کاری کنی که بلایی به سرت بیارم که زهرت از تک تک فلس های پوستت بپاشه بیرون؟
نجینی :
لرد سیاه چشم غره ای به نجینی میره و به حاضرین نگاه میکنه : خیله خب، میخوام زود تند سریع بگید که کی آنتونین رو کشته ؟ اصلا برای چی کشته ؟ خجالت نکشیده ؟ و مکثی میکنه و دندان قروچه ای میکنه و ادامه میده : دامبل؟ کاره تو بود ؟ یه طلسم نابخشودنی بزنم که شیری که مادرت تو بچگی بهت داد از لای ریشات بزنه بیرون ؟ سِرِلاک هایی که خوردی حتی ؟ بزنم ؟
دامبلدور دستی به ریش هاش میکشه ، عینکش رو صاف میکنه و با سردرگمی میگه : عزیزه من، اول که این نجینی رو میفرستید سراغم که کارای غیر اخلاقی بکنیم با هم که رسوایی اخلاقی بدست بیارید از من، بعدم که میگید ایوانو کشتی که الان تنه خرسشو چسبونده به این کابینت ام دی افای تهه آشپزخونه ! به من چه اصن
لرد سیاه که متوجه میشه حق با دامبلدور هست، دستی به کف سرش میکشه و رو به ایوان میگه : ایوان ؟ حالا که الان خودمونیم و جمع صمیمیه و اینا خجالت نمیکشی؟ مگه نمرده بودی؟ نکنه باز عزرائیلو دیدی مثله اون دفعه کروشیو زدی بهش؟ یه طلسم خفن بزنم بهت که از تو چشمات به جای خون شامپو بپاشه به سقف ؟
ایوان : باب ارباب همش تقصیره این آنتونین بود! الکی گفت نقشه بکشیم که من خودمو به مردن بزنم ، اصن من هیچکاره ام ارباب ، منو ببخشین ...
لرد سیاه : تو فعلا خفه شو ایوان ... تو چی نارسیسا ؟ مگه نگفتم برو ببین ایوان زندس یا نه؟ چرا دروغ گفتی ؟ باز به خاطره دراکو و اینکه سالمه و اینا به من دروغ گفتی ؟ بزنم آواداکداورات کنم جلوی جمع ضایع شی ؟
دامبلدور به سرعت دست توی رداش میکنه و برگه ای رو در میاره و دوان دوان به سمت لرد میره و در گوشش چیزی زمزمه میکنه و برگه هه رو به لرد نشون میده .
لرد سیاه سرفه ی خشکی میکنه و رو به نارسیسا میگه : خیله خب ، این بار میبخشمت ! حیف که
مدارکش موجوده که پسره دراکو در آینده خوب چیزی میشه و این خودش میتونه انگیزه ای بین مرگخوارا ایجاد کنه ، وگرنه همین الان هم تو و هم اون پسره بی خاصیتتو پودر میکردم بخندیم یه کم .