حالا کتاب 5 دایره وحشت
نام کتاب:نفرین مقبره مومیایی
نویسنده:آر.ال.استاین
مجموعه:دایره وحشت
گیب و خانواده اش برای تعطیلات کریسمس به مصر رفته اند.اما پدر و مادرش باید آنجا را ترک کنند و گیب نمی خواهد همراه آنها از مصر برود.پس گیب پیش دایی اش،بن،که یک باستان شناس است،
و دختردایی اش،شری،ماند.قسمت جالب این جاست که گیب می تواند داخل یک هرم برود.در هرمی که او داخلش می شود،نفرینی وجود دارد.ولی گیب نگران این موضوع نیست،چون او اعتقادی به نفرین ندارد.گیب یک دست مومیایی کوچک به اسم احضار کننده شیطان دارد که در واقع طلسم خوش شانسی اوست.آیا گیب می داند که در آینده در یک هرم گم خواهد شد؟او در عمق هرم گم می شود،
و نمی تواند راهی برای خروج پبدا کند.بعد او یک اتاق همراه چند مومیایی درون آن و همچنین نفرین مومیایی پیدا می کند و حسابی هیجان زده می شود.ولی آن نفرین دارد کم کم او را نگران می کند.او در یک هرم گم شده و شاید برای همیشه آنجا بماند.گیب حالا واقعا احساس نگرانی دارد،چون در اتاقی همراه چند مومیایی زندانی شده.سپس مومیایی ها از طریق نفرین زنده می شوند.مومیایی ها احضار کننده شیطان را می خواهند.ولی آن دست گیب است و او در مقبره تنهاست.پس مومیایی ها او را تعقیب کردند.گیب چگونه از دست آنها خلاص می شود؟داستان نفرین مقبره مومیایی را بخوانید
تا کشف کنید!
منبع:سایت پازساز www.pazsaz.com
ترجمه متن:خودم

خوب،حالا بریم سراغ کتاب 4 دایره وحشت.
نام کتاب:بگو پنیر و بمیر
نویسنده:آر.ال.استاین
مجموعه:دایره وحشت
گِرِگ و دوستانش،شری،مایکل و برد،روز خسته کننده ای داشته اند.آنها تصمیم می گیرند که یک خانه بسیار قدیمی و درب و داغان را بررسی کنند.آنها فکر می کنند که اسپایدی،شخص بی خانمان شهر،در آن جا زندگی می کند.وقتی آنها زیرزمین خانه را بررسی می کردند،گرگ یک دوربین بسیار قدیمی پیدا کرد.دوربین گرگ زیاد خوب نیست پس گرگ تصمیم گرفت که آن دوربین را بردارد.
ولی چیز عجیبی در مورد دوربین وجود دارد.گرگ یک عکس از مایکل گرفت و عکس مایکل را در حال سقوط نشان داد.زمان زیادی نگذشت که مایکل مانند عکسش از جایی سقوط کرد.البته این مشکل بزرگی نیست،نه؟سپس گرگ یک عکس از ماشین پدرش گرفت.ماشین در عکس کاملا درب و داغان بود.چند روز بعد ماشین تصادف کرد و واقعا داغان شد.درست مثل عکس!گرگ یک عکس
از برد در بازی بیسبال گرفت.در عکس برد با آسیب بدی روی زمین افتاده بود.سپس برد واقعا آسیب بدی دید و روی زمین افتاد.و ترسناک ترین عکس وقتی بود که گرگ یک عکس از شری در روز تولدش انداخت و شری در عکس وجود نداشت.سپس شری واقعا ناپدید شد.آیا دوربین آینده را پیشگویی می کند؟یا باعث می شود که اتفاقات بدی بیفتد؟داستان بگو پنیر و بمیر را بخوانید تا کشف کنید!
منبع:سایت پازساز www.pazsaz.com
ترجمه متن:خودم

من نمی دونم چی شد که شناسه قبلیم پاک شد.دوباره رفتم یه آیدی ساختم و عضو شدم.شناسه قبلیم آر.ال.استاین بود.همون که اسم 62 تا دایره وحشت گفته بود و توضیح شماره 1 و 2 اونا رو هم گفته بود!خوب،بی خیال!
بریم سراغ کتاب شماره 3.
نام کتاب:خون هیولا
نویسنده:آر.ال.استاین
مجموعه:دایره وحشت
ایوان مجبور است در خانه عمه بزرگ ترسناک خود،کاترین،بماند چون پدر و مادرش برای خرید خانه به آتلانتا رفته اند.عمه ایوان خیلی عجیب و غریب است.او کر هم هست.حتی گربه او هم عجیب و غریب است.ایوان تصمیم می گیرد با سگ خود،تریگر،به پیاده روی در شهر برود.هنگام قدم زدن او با دختری به اسم اَندی آشنا می شود!ایوان و اَندی تصمیم می گیرند به یک اسباب بازی فروش بروند تا چیزی برای خود بخرند.آن ها پول خود را بر می دارند و به راه می افتند.ولی مغازه اسباب بازی فروشی هم عجیب و غریب است.ایوان و اندی شروع به گشت زدن در مغازه می کنند و چیز های عجیبی می بینند.تا این که آنها قوطی خون هیولا را پیدا می کنند.اندی می گوید که چیزی شبیه این قبلا داشته،پس ایوان تصمیم می گیرد آن را بخرد.وقتی ایوان قوطی را به عمه اش نشان می دهد،او برچسب روی آن را می خواند.ولی طرز خواندن او طوری است که انگار دارد طلسم می خواند.آیا او واقعا طلسم خوانده؟این طلسم باعث می شود چه اتفاقی برای قوطی خون هیولا بیفتد؟اولین داستان از داستان های چهارگانه خون هیولا را بخوانید تا کشف کنید!
منبع:سایت پازساز www.pazsaz.com
ترجمه متن:خودم