سوالات رو به صورت بولد شده در ذهنتون تجسم کنید.
1- به چه دليلي خواهان ثبت نام براي عوضيت در الف دال مي باشيد ؟
والله من دلایل عوضیت (همانگونه که در سوال مطرح شده امده است رو) نمیدونم چی هست ، اما خب صد البته اگر در مورد دلایل عضویتم میپرسیدید ، حرفای گفتنی بسیار داشتم که متاسفانه نپرسیدید.
2- قول بدهيد كه به طور كامل به ارتش وفادار بوده و در همه حال پشتيبان ارتش باشيد .
قول میدم.
3- اگر يكي از نزديك ترين دوستان شما، خيانت كند با او چه رفتاري خواهيد داشت ؟
میرم با سیبیلای بابا ویزلی (کپی رایت بای ارتور ویزلی) بارفیکس میزنم قوی بشم بعد میرم سر کوچه شون میزنمش.
4- در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد ؟
اولا در حکم ادب سلام علیک و خانواده چطور هستن باهاش میکنم .. بعد چوبدستی میکنم تو دماغش و مغز لزجشو منفجر میکنم .
5- نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد :
الف دال » با الف وِ موافق ترم.
كله ي كچل » اسموت
محفل ققنوس » خونه ی ویزلی ها
گربه هاي آمبريج » خوردنی!
زیر شلوار مرلین » دوستش داریم.
6- چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟
بروبچز محله جمع میکنم اول یه کم بهش میخدیم بعدم تحویل موزه ی موجودات اسرار امیز و زیستگاه انها میدمش.
7- به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟
بچه که بوده پول نداشته کمر بند بخره ، هعی شلوارش میفتاده پایین ملت مسخره اش میکردند .. بزرگ که شده بازم پول نداشته کمبر بند بخره اما نیت کرده ریشش بلند کنه ، ببنده به شلوارش.
8- کفن مرده چند تکه است؟
من فقط میدونم کفن مرده چند تا تیکه است ، دقیق اش رو نمیدونم.
ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۹ ۲۳:۳۱:۰۲
ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۹ ۲۳:۵۳:۲۹
نام: ویزلی ، بیل ویزلی
سن: حدودا حدودا 30 سال
جنس: آقا
گروه: گریفندور
تحصیلات: فارغ التحصیل از مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز طی هفت سال
چوب جادو: والله در خانواده ما چوبدستی ها نسل اندر نسل از پدر به پسر میرسه ، منتها چون یه کم آرتور ویزلی بی ملاحظگی و بیجنگی دراورده و خانواده ما شونصد تا پسر داره .. مجبور شدیم چوبدستی ها رو تکه تکه کنیم .. به همین منظور من دقیقا نمیدونم کدوم قسمتش به من رسیده .
ویژگی های ظاهری:کلا خوشتیپم .
گرایشات سیاسی: عضو محفل ققنوس
علایق: پریزاد ها ..
توانمندی ها: کلا به اژدها علاقه خاصی دارم ، اما چارلی ایده دزدی کرد اون زودتر رفت تو کار اژدها به هر حال مهم نیست .. بدون توانایی هم فلور قبولم داره.
تایید شد!
ویرایش شده توسط بیل ویزلی ! در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۶ ۱۸:۰۳:۰۹
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۷ ۱۲:۱۳:۰۶
آسیاب - تلسکوپ - پوسیده - خاطرات - مصمم - ارتش - متروک - اجاق - کوچک - احمقانه
______
ارتش مرگخوار ها به خونه ی ویزلی ها حمله کرده بود ، فرصتی برای فرار نبود ، چارلی به زور خودشو داخل اجاق گاز کوچک مخفی کرد تا از دید اونها مخفی بمونه و در همین حین از پشت شیشه ی پوسیده اجاق ، جریانات بیرون رو زیر نظر گرفته بود .
جینی به طرز احمقانه ای خودشو مابین دو کفه ی سنگی آسیاب متروکه انطرف حیاط خانه پنهان کرده بود ، این امر از دید چشمهای تیز بین گری بک دور نموند و اون مرگخوار رذل به سمت آسیاب رفت و راهش انداخت .. صدای ترق و توروق استخوان های جینی شنیده شده و خون از اطراف به بیرون پاشید ، چارلی که این همه خشونت رو نمیتونست تحمل کنه جیغ کوتاهی کشید و همین امر موجب شد مرگخوارا متوجه حضور اون هم بشن ، پس یکی از مرگخوارا به سمت اجاق گاز اومد و روشنش کرد ..
چارلی یه کم جیغ کشید و بعد توی آتش سوخت و پودر شد و دیگه نتونست بفهمه سر بقیه اعضای خانواده چی اومده .
تایید شد!
ویرایش شده توسط بیل ویزلی ! در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۶ ۱۷:۳۴:۴۵
ویرایش شده توسط بیل ویزلی ! در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۶ ۱۷:۳۶:۳۴
ویرایش شده توسط بیل ویزلی ! در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۶ ۱۷:۵۳:۰۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۷/۶ ۱۷:۵۵:۳۶